آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ [6]
اى كسانىكه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، دربارهی آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسيب برسانيد و از كردهی خود پشيمان شويد.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن جَابِرِبْنِعَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ (رحمة الله علیه) قَال: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْوَلِیدَ بْنَعُقْبَهًَْ بْنِأَبِیمُعَیْطٍ إِلَی بَنِیوَلِیعَهًَْ قَالَ وَ کَانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ شَحْنَاءُ فِی الْجَاهِلِیَّهًِْ قَالَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی بَنِی وَلِیعَهًَْ اسْتَقْبَلُوهُ لِیَنْظُرُوا مَا فِی نَفْسِهِ قَالَ فَخَشِیَ الْقَوْمَ فَرَجَعَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ بَنِیوَلِیعَهًَْ أَرَادُوا قَتْلِی وَ مَنَعُونِیَ الصَّدَقَهًَْ فَلَمَّا بَلَغَ بَنِی وَلِیعَهًَْ الَّذِی قَالَ لَهُمُ الْوَلِیدُبْنُعُقْبَهًَْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَقُوا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ کَذَبَ الْوَلِیدُ وَ لَکِنْ کَانَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ شَحْنَاءُ فِی الْجَاهِلِیَّهًِْ فَخَشِینَا أَنْ یُعَاقِبَنَا بِالَّذِی بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَتَنْتَهُنَّ یَا بَنِیوَلِیعَهًَْ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا عِنْدِی کَنَفْسِی فَقَتَلَ مُقَاتِلِیکُمْ وَ سَبَی ذَرَارِیَّکُمْ هُوَ هَذَا حَیْثُ تَرَوْنَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی کَتِفِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِی الْوَلِیدِ هَذِهِ الْآیَهًَْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- جابر (رحمة الله علیه) گوید: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ولیدبنعقبه را به بنی ولیعه فرستاد تا صدقات ایشان را فرا گیرد و میان ولید و ایشان در جاهلیّت خونی واقع بوده، چون خبر آمدن ولید بشنیدند از سر عداوت دیرینه گذشته طرح محبّت مجدّد انداختند، و مردم بسیار از روی تعظیم و اجلال به استقبال وی بیرون آمدند، ولید پنداشت که به مقاتله او میآیند فرار نموده نزد حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله) آمده به عرض رسانید که بنیولیعه قصد قتل من کردند و از دادن زکات ابا نمودند، چون بنیولیعه از این خبر واقف شدند آمدند نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و گفتند: «ولید دروغ میگوید؛ ولیکن در میان ما خونی بود ترسیدیم که مبادا ما را به آن معاقب سازد، امّا سرکشی نکردیم». آن حضرت فرمود: «میباید که باز ایستید از مخالفت شما ای بنیولیعه و اگر نه بفرستم کسی را در میان شما که به منزلهی نفس من است که با قتالکنندگان شما و سبیکنندگان ذراری شما مقاتله کند و او این است که بهترین آن کس است، همانطور که میبینید». و دست مبارک بر دوش امیرالمؤمنین (علیه السلام) میزد و این میفرمود. آنگاه این آیه نازل شد در شأن ولیدبنعقبه که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی مَارِیَهًَْ الْقِبْطِیَّهًِْ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ کَانَ سَبَبَ ذَلِکَ أَنَّ عَائِشَهًَْ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) لَیْسَ هُوَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَرِیحٍ الْقِبْطِیِّ فَإِنَّهُ یَدْخُلُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) خُذِ السَّیْفَ وَ ائْتِنِی بِرَأْسِ جَرِیحٍ فَأَخَذَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) السَّیْفَ ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ إِذَا بَعَثْتَنِی فِی أَمْرٍ أَکُونُ فِیهِ کَالسَّفُّودِ الْمُحْمَی فِی الْوَبَرِ فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی أَتَثَبَّتُ فِیهِ أَمْ أَمْضِی عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَلْ تَثَبَّتْ فَجَاءَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِلَی مَشْرَبَهًِْ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَتَسَلَّقَ عَلَیْهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ جَرِیحٌ هَرَبَ مِنْهُ وَ صَعِدَ النَّخْلَهًَْ فَدَنَا مِنْهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ انْزِلْ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) اتَّقِ اللَّهَ مَا هَاهُنَا بَأْسٌ إِنِّی مَجْبُوبٌ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ عَوْرَتِهِ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ فَأَتَی بِهِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا شَأْنُکَ یَا جَرِیحُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله)إِنَّ الْقِبْطَ یَجُبُّونَ حَشَمَهُمْ وَ مَنْ یَدْخُلُ إِلَی أَهَالِیهِمْ وَ الْقِبْطِیُّونَ لَا یَأْنَسُونَ إِلَّا بِالْقِبْطِیِّینَ فَبَعَثَنِی أَبُوهَا لِأَدْخُلَ إِلَیْهَا وَ أَخْدُمَهَا وَ أُونِسَهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ ...
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- یَاأَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ؛ این آیه دربارهی ماریهی قبطی همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مادر ابراهیم فرزند آن حضرت (صلی الله علیه و آله) نازل شده است. شأن نزول آن این بود که عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم پسر شما نیست، بلکه پدر او جریح قبطی است که هر روز نزد ماریه میآید». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور داد: «این شمشیر را بردار و سر جریح را برایم بیاور». امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدایت باد! هرگاه تو مرا برای انجام کاری بفرستی من بیدرنگ آن را انجام دهم، مانند آهن گداختهای که در میان پشم بیفتد و به سرعت همه آن را بسوزاند. چه دستور میدهید، آیا در این باره از او بازجویی کنم یا بیدرنگ او را بکشم». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «او را بازجویی کن». امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مشربه امّ ابراهیم رفت و از آن جا بالا رفت. زمانیکه جریح او را دید از دستش فرار کرد و از نخل بالا رفت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نزدیک شد و فرمود: «پایین بیا»! جریح گفت: «ای علی (علیه السلام)! در این جا کسی نیست، من اخته هستم»؛ سپس عورتش را عریان کرد و اختهبودنش نمایان شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جریح! تو را چه شده است»؟ جریح گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! قبطیها چهارپایانشان و مردانی را که با زنانشان مراوده داشته باشند، خواجه میکنند. علاوه بر این قبطیها فقط با همدیگر انس و الفت میگیرند. پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد ماریه بیایم و خدمتکار و مونس او باشم». در این هنگام خداوند آیه: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا را نازل فرمود.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زَرَارهًْ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَهًِْ فَقَالَ: إِنَّ عَائِشَهًَْ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَ مَارِیَهًَْ یَأْتِیهَا ابْنُ عَمٍ لَهَا وَ لَطَخَتْهَا بِالْفَاحِشَهًِْ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ: إِنْ کُنْتِ صَادِقَهًًْ فَأَعْلِمِینِی إِذَا دَخَلَ إِلَیْهَا فَرَصَدْتُهَا. فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهَا ابْنُ عَمِّهَا أَخْبَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَتْ: هُوَ الْآنَ عِنْدَهَا فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام) فَقَالَ: یَا عَلِیُّ (علیه السلام) خُذِ السَّیْفَ فَإِنْ وَجَدْتَهُ عِنْدَهَا فَاضْرِبْ عُنُقَهُ قَالَ: فَأَخَذَ عَلِیٌّ (علیه السلام) السَّیْفَ وَ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا بَعَثْتَنِی فِی الْأَمْرِ أَکُونُ کَالسَّفُّودِ الْمَحْمِیِّ فِی الْوَبَرِ أَوْ أَثَّبَّتُ. فَقَالَ: لَا بَلْ تَثَّبَّتُ. قَالَ: فَانْطَلَقَ (علیه السلام) وَ مَعَهُ السَّیْفُ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی الْبَابِ وَجَدَهُ مُغْلَقاً فَأَلْزَمَ عَیْنَهُ نَقْبَ الْبَابِ فَلَمَّا رَأَی الْقِبْطِیُّ عَیْنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی الْبَابِ فَزِعَ وَ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ الْآخَرِ فَصَعِدَ نَخْلَهًًْ وَ تَسَوَّرَ عَلَیالْحَائِطَ فَلَمَّا رَأَی الْقِبْطِیُّ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ مَعَهُ السَّیْفُ حَسَرَ عَنْ عَوْرَتِهِ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ فَصَدَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بِوَجْهِهِ عَنْهُ ثُمَّ رَجَعَ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِمَا رَأَی فَتَهَلَّلَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَزَلْ یُعَافِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ مِنْ سُوءِ مَا یُلَطِّخُونَّا بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ. فَقَالَ زُرَارَهًُْ: إِنَّ الْعَامَّهًَْ یَقُولُونَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ فِی الْوَلِیدِبْنِعُقْبَهًَْبْنِأَبِیمُعَیْطٍ حِینَ جَاءَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبَرَهُ عَنْ بَنِی خُزَیْمَهًَْ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ. فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام): یَا زُرَارَهًُْ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَهًٌْ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَهَذَا الَّذِی فِی أَیْدِی النَّاسِ ظَهْرُهَا وَ الَّذِی حَدَّثْتُکَ بِهِ بَطْنُهَا.
امام باقر (علیه السلام)- زراره گوید: از امامباقر (علیه السلام) در مورد این آیه پرسیدم؟ حضرت فرمود: «عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «پسر عموی ماریه بسیار نزد او میآید» و ماریه را به گناه متّهم کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به او فرمود: «اگر راست میگویی، هرگاه آن مرد پیش او رفت به من اطّلاع بده». عایشه، حجره ماریه را تحت نظر گرفت و زمانیکه پسر عمویش نزد او رفت این امر را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد. در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواند و به او فرمود: «ای علی (علیه السلام)! این شمشیر را بردار و هرگاه او را دیدی، گردنش را بزن». امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! هرگاه مرا برای انجام کاری میفرستی آیا مانند آهن گداختهای که میان پشمی افتاده است، باشم (همچنانکه آن آهن، پشم را بهسرعت میسوزاند من نیز مأموریتم را بهسرعت انجام دهم) یا درنگ و بررسی نمایم»؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نه! بررسی کن». امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر بهدست بهراه افتاد. وقتی به درب خانه رسید، آن را بسته دید. از شکاف در نگاهی به داخل آن افکند. چون آن قبطی، چشم علی (علیه السلام) را درون [شکاف] در دید، ترسیده و از در دیگر فرار کرد و از نخلی بالا رفت. علی (علیه السلام) نیز [به دنبال او] از دیوار بالا رفت. چون قبطی علی (علیه السلام) را شمشیر بهدست دید عورتش را آشکار کرد و اختهبودنش نمایان شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از او روی برگرداند و [نزد رسولخدا (صلی الله علیه و آله)] بازگشت و آنچه دیدهبود را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد. با اینخبر چهرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شادمانی درخشید و فرمود: «سپاس خدایی که پیوسته ما خاندان را از تهمتی که به ما میزنند حفظ میفرماید». در آن هنگام خداوند این آیه را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی مَا فَعَلتُمْ نَادِمِینَ». زراره عرضکرد: «اهلسنّت معتقدند این آیه دربارهی ولیدبنعقبهبنابیمعیط نازل شده است؛ در آنهنگام که به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به آن حضرت اطّلاع داد که بنیخُزیمه مرتد شده و از اسلام برگشتهاند»! امام باقر (علیه السلام) فرمود: «ای زراره! مگر نمیدانی که همهی آیات قرآن دارای معنای ظاهری و باطنی هستند؟ این تفسیر و برداشتی که در میان اهلسنّت متداول است ظاهر آیه است و آن چه من برایت بیان کردم باطن آن».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ اللهِبْنِبُکَیْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللهِ (علیه السلام): جُعِلْتُ فِدَاکَ، کَانَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قَدْ أَمَرَ بِقَتْلِ الْقِبْطِیِّ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهَا کَذَبَتْ عَلَیْهِ أَمْ لَمْ یَعْلَمْ وَ إِنَّمَا دَفَعَ اللَّهُ عَنِ الْقِبْطِیِّ الْقَتْلَ بِتَثَبُّتِ عَلِیٍّ (علیه السلام)؟ فَقَالَ: قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ عَلِمَ وَ لَوْ کَانَتْ عَزِیمَهًٌْ مِنْ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مَا رَجَعَ عَلِیُّ حَتَّی یَقْتُلَهُ وَ لَکِنَّهُ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لِتَرْجِعَ مِنْ ذَنْبِهَا فَمَا رَجَعَتْ وَ لَا اشْتَدَّ عَلَیْهَا قَتْلُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِکَذِبِهَا.
امام صادق (علیه السلام)- عبداللهبنبکیر گفت: «خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا آن قبطی را بکشند؛ درحالیکه آن حضرت میدانست که به او اتّهام زدهاند، یا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمیدانست و خداوند به وسیلهی بازجویی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن قبطی، از او دفاع کرد»؟ آن حضرت فرمود: « «آری! به خدا قسم آن حضرت (علیه السلام) میدانست که به آن قبطی اتّهام زدهاند. اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اراده میفرمود تا آن شخص را بکشند، قطعاً امیرالمؤمنین (علیه السلام)، بیدرنگ این کار را انجام میداد. بلکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به این علّت اقدام به آن کار نمود تا همسر دیگرش از گناهش مبنی بر متّهم کردن ماریه توبه کند، امّا او توبه نکرد و کشته شدن یک فرد مسلمان به خاطر دروغ او برایش اهمیّتی نداشت». در هنگام تفسیر آیه: [در حقیقت، کسانیکه آن بهتان (داستان افک) را (در میان) آوردند (نور/۱۱) روایاتی در این باره ذکر گردید.
ابنعباس (رحمة الله علیه)- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ، نَزَلَتْ فِی الْوَلِیدِبْنِعُقْبَهًَْبْنِأَبِی مُعَیْطٍ بَعَثَهُ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فِی صَدَقَاتِ بَنِی الْمُصْطَلَقِ فَخَرَجُوا یَتَلَقَّونَهُ فَرَحاً بِهِ وَ کَانَتْ بَیْنَهُمْ عَدَاوَهًٌْ فِی الْجَاهِلِیَّهًِْ فَظَنَّ أَنَّهُمْ هَمُّوا بِقَتْلِهِ فَرَجَعَ إِلَی رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ: إِنَّهُمْ مَنَعُوا صَدَقَاتِهِمْ. وَ کَانَ الْأَمْرُ بِخِلَافِهِ، فَغَضِبَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ هَمَّ أَنْ یَغْزُوَهُمْ فَنَزَلَتِ الْآیَهًُْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ این آیه در مورد ولیدبنعقبهًْبنابی معیط نازل شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را برای دریافت زکات به سوی قبیله بنی المصطلق فرستاد. وقتی او را ملاقات کردند به خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او احترام گذاشتند. بین قوم بنی المصطلق و ولید در عصر جاهلی اختلاف وجود داشت. ولید گمان کرد قصد کشتن او را دارند. بر این اساس پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بازگشت و گفت: «آنها از پرداخت زکات ممانعت ورزیدند» و این در حالی بود که قضیه غیر از این بود. حضرت ناراحت شدند و قصد کردند که با قبیله بنی مصطلق جهاد کنند. در همین جا بود که این آیه نازل شد.
الحسن (علیه السلام)- شَرْحُ نَهْجِ الْبَلَاغَهًِْ لِابْنِ أَبِی الْحَدِیدِ: فَتَکَلَّمَ الْحَسَنُبْنُعَلِیٍّ (علیه السلام) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ: أَمَّا أَنْتَ یَا وَلِیدُ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومُکَ عَلَی بُغْضِ عَلِیٍّ وَ قَدْ جَلَدَکَ ثَمَانِینَ فِی الْخَمْرِ وَ قَتَلَ أَبَاکَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) صَبْراً وَ أَنْتَ الَّذِی سَمَّاهُ اللَّهُ الْفَاسِقَ وَ سَمَّی عَلِیّاً الْمُؤْمِنَ حَیْثُ تَفَاخَرْتُمَا، فَقُلْتَ لَهُ: اسْکُتْ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) فَأَنَا أَشْجَعُ مِنْکَ جَنَاناً وَ أَطْوَلُ مِنْکَ لِسَاناً. فَقَالَ لَکَ عَلَیٌّ: اسْکُتْ یَا وَلِیدُ، فَأَنَا مُؤْمِنٌ وَ أَنْتَ فَاسِقٌ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی مُوَافَقَهًِْ قَوْلِهِ أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لَا یَسْتَوُونَ ثُمَّ أَنْزَلَ فِیکَ عَلَی مُوَافَقَهًِْ قَوْلِهِ أَیْضاً إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا وَیْحَکَ یَا وَلِیدُ.
امام حسن (علیه السلام)- ابنابیالحدید جریانی را که میان امام حسن مجتبی (علیه السلام) و گروهی از یاران معاویه در محضر معاویه روی داد، نقلکرده و مینویسد: امام حسن (علیه السلام) فرمود: «ای ولیدبنعقبه! به خدا قسم! چون میدانم که امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به خاطر شرابخواری، تو را هشتاد تازیانه زده و پدرت را در جنگ بدر کشته است، اگر نسبت به او کینه در دل داشته باشی، تو را ملامت و سرزنش نمیکنم. چگونه او را دشنام میدهی حال آنکه خداوند او را در ده آیه از کتابش مؤمن و تو را فاسق نامیده است». پروردگار میفرماید: آیا کسیکه مؤمن است چون کسی است که نافرمان است. یکسان نیستند (سجده/۱۸). همچنین فرموده است: إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی مَا فَعَلتُمْ نَادِمِینَ تو را چه به نام قریش؟! تو پسر انسان پست و فرومایهای به نام ذکوان از اهالی صفوریه هستی»!
الصّادق (علیه السلام)- عَن زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّفَثِ وَ الْفُسُوقِ وَ الْجِدَالِ قَالَ أَمَّا الرَّفَثُ فَالْجِمَاعُ وَ أَمَّا الْفُسُوقُ فَهُوَ الْکَذِبُ أَ لَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ وَ الْجِدَالُ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ وَ سِبَابُ الرَّجُلِ الرَّجُل.
امام صادق (علیه السلام)- زید شحّام گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «رفث و فسوق و جدال که در آیه: حج، در ماههای معیّنی است! (بقره/۱۹۷) از آنها نهی شده، چیست»؟ فرمود: «امّا «رفث» (که بهمعنی هرگونه انگیزهی شهوت جنسی است در اینجا بهمعنی) جماع و آمیزش جنسی است. و «فسوق» (که در اینجا بهمعنی بیرونرفتن از حدود حقّ و مسئولیّت آن است) دروغ گویی است»، مگر نشنیدهای که خداوند فرموده: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ؛ و «جدال» (که به معنی درگیری و ستیزه در گفتگو برای تحمیل نظر است) گفتار آدمی است که مرتب میگوید: «نه به خدا قسم، و آری به خدا سوگند، و دشنام دادن مردی به دیگری است».
الصّادق (علیه السلام)- قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) لِلْمَنْصُورِ لَا تَقْبَلْ فِی ذِی رَحِمِکَ وَ أَهْلِ الرِّعَایَهًِْ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهًَْ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِیکُ إِبْلِیسَ فِی الْإِغْرَاءِ بَیْنَ النَّاسِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین.
امام صادق (علیه السلام)- به منصور فرمود: «دربارهی خویشاوند و بستگان خود که شایسته رعایت هستند قبول نکن سخن کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام نموده و اهل آتش است زیرا سخنچین گواه بهتان و همکار شیطان است در اختلاف بین مردم». خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین.