آیه ۲۰ - سوره کهف

آیه إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعيدُوكُمْ في مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً [20]

زيرا اگر آنان به شما دسترسى پيدا كنند، سنگسارتان مى‌كنند؛ يا شما را به آيين خويش باز مى‌گردانند؛ و در‌آن‌صورت، هيچ‌گاه روى رستگارى را نخواهيد ديد.

این‌گونه آن‌ها را [از خواب] برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ یکی از آن‌ها گفت: «چه مدّت در خواب بوده‌اید»؟ گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز». [و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند] گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاه‌تر است

۱ -۱
(کهف/ ۲۰)

علی‌بن‌ابراهیم ( وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ أَیْ أَنْبَهْنَاهُمْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ کَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ منظور از بَعَثْنَاهُمْ یعنی بیدارشان کردیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۴
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۵/ القمی، ج۲، ص۳۴؛ «بتفاوت»
۱ -۲
(کهف/ ۲۰)

ابن‌عبّاس ( قالُوا رَبُّکُمْ قَالَ إبْنُ‌عَبَّاس (الْقَائِلُ هُوَ تملیخا رَئِیسُهُمْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- قالُوا رَبُّکُمْ؛ گوینده همان «تملیخا» رئیسشان است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۴
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۰۹
۱ -۳
(کهف/ ۲۰)

امیرالمؤمنین ( قال علِیٌّ (یَا أَخَا الْیَهُودِ فَمَکَثُوا ثَلَاثَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ تِسْعَ سِنِینَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُحْیِیَهُمْ أَمَرَ إِسْرَافِیلَ (الْمَلَکَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِمُ الرُّوحَ فَنَفَخَ فَقَامُوا مِنْ رَقْدَتِهِمْ فَلَمَّا أَنْ بَزَغَتِ الشَّمْسُ قَالَ بَعْضُهُمْ قَدْ غَفَلْنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَهًِْ عَنْ عِبَادَهًِْ إِلَهِ السَّمَاءِ فَقَامُوا فَإِذَا الْعَیْنُ قَدْ غَارَتْ وَ إِذَا الْأَشْجَارُ قَدْ یَبِسَتْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ أُمُورَنَا لَعَجَبٌ مِثْلُ تِلْکَ الْعَیْنِ الْغَزِیرَهًِْ قَدْ غَارَتْ وَ الْأَشْجَارُ قَدْ یَبِسَتْ فِی لَیْلَهًٍْ وَاحِدَهًٍْ وَ مَسَّهُمُ الْجُوعُ.

امام علی (علیه السلام)- آن‌ها همچنان در آن غار زندانی بودند تا بعد از سیصدونه سال خداوند مجدداً آن‌ها را جان بخشید و به دنیا رجعت پیدا کردند یکی از آن‌ها که از بستر برخاسته بود گفت: «شب گذشته از عبادت خداوند غافل ماندیم»! آن‌ها موقعی که به نزدیک غار آمده بودند در کنار خود چشمه‌های روان و درختان سر سبز بسیاری را دیده بودند امّا اینک آب چشمه خشک گردیده و درختان نیز از طراوت افتاده بودند. اصحاب کهف اینک در خود احساس گرسنگی می‌کردند تا آنکه قرار شد یک نفر را برای تهیّه آذوقه به شهر افسوس بفرستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۴
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۱۶/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۴۴۴

اکنون یک‌نفر از خودتان را با این سکّه‌ای که دارید به شهر بفرستید

۲ -۱
(کهف/ ۲۰)

علی‌بن‌ابراهیم ( بِوَرِقِکُمْ الْوَرِقُ الدَّرَاهِمُ وَ کَانَ مَعَهُمْ دَرَاهِمُ عَلَیْهَا صُورَهًُْ الْمَلِکِ الَّذِی کَانَ فِی زَمَانِهِمْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- بِوَرِقِکُمْ، وَرِقُِ درهم‌ها است و همراه آن‌ها درهم‌هایی بود که بر روی آن عکس پادشاه زمان خودشان بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۴
بحرالعرفان، ج۱۰، ص۱۲۸/ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۰۹؛ «بتفاوت»
۲ -۲
(کهف/ ۲۰)

امیرالمؤمنین ( قَالَ ابنُ‌عَبَّاس (فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فٍِیهِ قَالَ عَلِیٌّ (لِلحِبرِ الیَهُودِیِّ فِی قِصَّهًِْ اَصحَابِ الکَهفِ: ... قَالَ تملیخا لَا یَذْهَبُ فِی حَوَائِجِکُمْ غَیْرِی وَ لَکِنِ ادْفَعْ أَیُّهَا الرَّاعِی ثِیَابَکَ إِلَیَّ قَالَ فَدَفَعَ الرَّاعِی ثِیَابَهُ وَ مَضَی یَؤُمُّ الْمَدِینَهًَْ فَجَعَلَ یَرَی مَوَاضِعَ لَا یَعْرِفُهَا وَ طَرِیقاً هُوَ یُنْکِرُهَا حَتَّی أَتَی بَابَ الْمَدِینَهًِْ وَ إِذَا عَلَیْهِ عَلَمٌ أَخْضَرُ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عِیسَی رَسُولُ‌اللَّهِ قَالَ فَجَعَلَ یَنْظُرُ إِلَی الْعَلَمِ وَ جَعَلَ یَمْسَحُ عَیْنَیْهِ وَ یَقُولُ أَرَانِی نَائِماً ثُمَّ دَخَلَ الْمَدِینَهًَْ حَتَّی أَتَی السُّوقَ فَأَتَی رَجُلًا خَبَّازاً فَقَالَ أَیُّهَا الْخَبَّازُ مَا اسْمُ مَدِینَتِکُمْ هَذِهِ قَالَ أُقْسُوسُ قَالَ وَ مَا اسْمُ مَلِکِکُمْ قال عبْدُ الرَّحْمَنِ قَالَ ادْفَعْ إِلَیَّ بِهَذِهِ الْوَرِقِ طَعَاماً فَجَعَلَ الْخَبَّازُ یَتَعَجَّبُ مِنْ ثِقْلِ الدَّرَاهِمِ وَ مِنْ کِبَرِهَا قَالَ فَوَثَبَ الْیَهُودِیُّ وَ قَالَ یا علی (وَ مَا کَانَ وَزْنُ کُلِّ دِرْهَمٍ مِنْهَا قَالَ وَزْنُ کُلِّ دِرْهَمٍ عَشَرَهًُْ دَرَاهِمَ وَ ثُلُثَا دِرْهَمٍ فَقَالَ الْخَبَّازُ یَا هَذَا أَنْتَ أَصَبْتَ کَنْزاً فَقَالَ تملیخا مَا هَذَا إِلَّا ثَمَنُ تَمْرٍ بِعْتُهَا مُنْذُ ثَلَاثٍ وَ خَرَجْتُ مِنْ هَذِهِ الْمَدِینَهًِْ وَ تَرَکْتُ النَّاسَ یَعْبُدُونَ دَقْیُوسَ الْمَلِکَ قَالَ فَأَخَذَ الْخَبَّازُ بِیَدِ تملیخا وَ أَدْخَلَهُ عَلَی الْمَلِکِ فَقَالَ مَا شَأْنُ هَذَا الْفَتَی قَالَ الْخَبَّازُ هَذَا رَجُلٌ أَصَابَ کَنْزاً فَقَالَ الْمَلِکُ یَا فَتَی لَا تَخَفْ فَإِنَّ نَبِیَّنَا عیسی (أَمَرَنَا أَنْ لَا نَأْخُذَ مِنَ الْکَنْزِ إِلَّا خُمُسَهَا فَأَعْطِنِی خُمُسَهَا وَ امْضِ سَالِماً فَقَالَ تملیخا انْظُرْ أَیُّهَا الْمَلِکُ فِی أَمْرِی مَا أَصَبْتُ کَنْزاً أَنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْمَدِینَهًِْ.

امام علی (علیه السلام)- ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) حدیثی طولانی نقل می‌کند که در آن امام علی (علیه السلام) داستان اصحاب کهف را برای سران یهود بیان می‌فرماید: ... تملیخا گفت: «فقط من باید برای خرید بروم». آنگاه لباس چوپان را گرفت و بر تن کرد، و به شهر رفت و نگاهی به اطراف نمود، دید جایی را نمی‌شناسد و همه جا غریب و ناآشنا به نظرش می‌آید، به در شهر آمد، دید علم سبزی که با خط زردی بر آن نوشته، لا اله الّا اللَّه عیسی رسول اللَّه نصب است، گاهی به آن پرچم نگاه می‌کرد و گاهی چشمش را می‌مالید و با خود می‌گفت: «من خوابم یا بیدار»؟ سپس در داخل شهر حرکت می‌کرد تا به بازار رسید و نانوایی را دید و گفت: «نام شهر شما چیست»؟ گفت: «اقسوس». پرسید: «نام پادشاه چیست»؟ گفت: «عبد الرّحمن»، سپس به او گفت: «مرا تکان بده گویا در خواب هستم»؟ گفت: «مسخره می‌کنی؟ در خوابی و با من سخن می‌گویی»؟ تملیخا به نانوا گفت: «با این ورقه (درهم) به من طعام (نان) بده». وقتی نانوا درهم‌ها را گرفت، از سنگینی و بزرگی آنها تعجّب کرد». یهودی پرسید: «ای علی (علیه السلام) وزن هر درهم چقدر بود»؟ فرمود: «ده درهم و دو سوم، (درهم)» سپس فرمود: «نانوا به او گفت: «آهای فلانی، تو گنجی به دست آورده‌ای»؟ تملیخا گفت: «این‌ها بهای باغ خرمای من بوده که آن را سه روز پیش فروخته‌ام! و بعد از شهر خارج شده و مردم را ترک کرده‌ام تا دقیانوس را عبادت کنند». نانوا خشمگین شد و گفت: «به جای اینکه مقداری را به من بدهی تا نجات پیدا کنی درباره مردی شرابخوار صحبت می‌کنی که ادّعای خدایی می‌کرد و بیش از سیصدسال است که مرده است»؟ تملیخا آنقدر پافشاری کرد تا اینکه نانوا او را نزد حاکم برد، حاکم پرسید: «این جوان چه کاره است»؟ نانوا گفت: «گنج یافته». حاکم گفت: «ای جوان نترس. زیرا پیامبر ما عیسی (علیه السلام) دستور داده از گنج خمس آن را بگیریم، حال خمس آن را بده، آزادی»؟ تملیخا گفت: «ای حاکم! درست به کار من رسیدگی کن، من گنجی نیافته‌ام! من از اهالی این شهرم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۴
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۱۶/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۴۴۴/ قصص الأنبیاءللراوندی، ص۲۶۰
۲ -۳
(کهف/ ۲۰)

الصّادق ( عَنْ دُرُسْتَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (أَنَّهُ ذَکَرَ أَصْحَابَ الْکَهْفِ فَقَالَ کَانُوا صَیَارِفَهًَْ کَلَامٍ وَ لَمْ یَکُونُوا صَیَارِفَهًَْ دَرَاهِمَ.

امام صادق (علیه السلام)- درست از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که درباره‌ی اصحاب کهف فرمود: «آن‌ها صرّافان سخن بودند نه صرّافان پول و درهم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۶
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۸/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»

پس بنگرد کدام‌یک از آن‌ها غذای پاکیزه‌تری دارند. مقداری از آن را برای روزی شما بیاورد

۳ -۱
(کهف/ ۲۰)

الباقر ( عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (أَوْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ قَالَ أَزْکَی طَعَاماً التَّمْرُ.

امام باقر (علیه السلام)- عبدالعزیز از امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که فرمود: فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أزکَی طعاماً فَلیأتِکم بِرِزقٍ مِّنهُ؛ مراد از پاکیزه‌ترین غذا، خرماست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۶
الکافی، ج۶، ص۳۴۵/ بحارالأنوار، ج۶۳، ص۱۳۱/ المحاسن، ج۲، ص۵۳۱/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۵، ص۱۳۲/ نورالثقلین/ البرهان
۳ -۲
(کهف/ ۲۰)

الباقر ( فِی رِوَایَهًِْ أَبِی‌الْجَارُود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (قَوْلُهُ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً یَقُولُ أَیُّهَا أَطْیَبُ طَعَاماً.

امام باقر (علیه السلام)- فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَی طَعَامًا؛ کدام‌یک از غذاها بهتر و پاکیزه‌تر است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۴۶
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۵/ القمی، ج۲، ص۳۴
بیشتر