آیه ۴ - سوره احزاب

آیه ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاَّئي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبيلَ [4]

خداوند براى هيچ‌كس دو دل در درونش نيافريده؛ و هرگز همسرانتان را كه مورد «ظهار» قرار مى‌دهيد مادران شما قرار نداده؛ و [نيز] پسرخوانده‌هاى شما را پسر [واقعى] شما قرار نداده است؛ اين سخن شماست كه با دهان خود مى‌گوييد [سخنى كه واقعيت ندارد]؛ امّا خداوند حق را مى‌گويد و او به راه راست هدايت مى‌كند.

خداوند برای هیچ‌کس دو دل در درونش نیافریده

۱ -۱
(احزاب/ ۴)

الباقر ( عَنْ أَبِی‌جَعْفَر (فِی قَوْلِهِ ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فَیُحِبَّ بِهَذَا وَ یُبْغِضَ بِهَذَا فَأَمَّا مَحَبَّتُنَا (مُحِبُّنَا) فَیُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا کَمَا یَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا کَدَرَ فِیهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْیَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَکَهُ فِی حُبِّنَا حُبَّ عَدُوِّنَا فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ.

امام باقر ( در روایت ابوالجارود آمده است: امام باقر (پیرامون تفسیر آیه: ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فرموده است: «خداوند عزّوجلّ در درون هیچ‌کس، دو قلب را قرار نداده که با یکی، کسی را دوست بدارد و با دیگری با او دشمنی ورزد. دوستدار ما چنان‌که زر با آتش خالص می‌گردد و هیچ‌گونه تیرگی و ناخالصی در آن نمی‌ماند، در دوستی با ما اخلاص می‌ورزد. پس هرکسی بخواهد بداند که از جمله دوستداران ما هست یا نه، باید قلب خود را بیازماید؛ اگر در دوستی و محبّت به ما، دشمن ما را نیز سهیم کند، او از ما نیست و ما نیز از او نیستیم. خداوند، جبرئیل (و میکائیل (دشمن او هستند و خداوند، دشمن کافران است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۰
بحار الأنوار، ج۲۷، ص۵۱/ القمی، ج۲، ص۱۷۱/ البرهان
۱ -۲
(احزاب/ ۴)

الصّادق ( مَا جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ یُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ یُحِبُّ بِهَذَا أَعْدَائَهُمْ.

امام صادق ( خداوند برای هیچ کس دودل در درونش نیافریده است که با یکی، گروهی را و با دیگری، دشمنان آن‌ها را دوست بدارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۲
نورالثقلین/ البرهان، فیه: «یحبّ بهذا قوماً ... الی آخر» محذوف
۱ -۳
(احزاب/ ۴)

أمیرالمؤمنین ( عَنْ أَبِی الْجَارُود عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (لَیْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ مِمَّنِ امْتُحِنَ قَلْبُهُ لِلْإِیمَانِ إِلَّا وَ هُوَ یَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَی قَلْبِهِ فَهُوَ یَوَدُّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِ‌اللَّهِ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِلَّا وَ هُوَ یَجِدُ بُغْضَنَا عَلَی قَلْبِهِ فَهُوَ یُبْغِضُنَا فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُحِبِّ وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ رَحْمَهًَْ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَکَأَنَّ أَبْوَابَ الرَّحْمَهًِْ قَدْ فُتِحَتْ لَهُ وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا عَلَی شَفَا جُرُفٍ مِنَ النَّارِ فَکَأَنَّ ذَلِکَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ فَهَنِیئاً لِأَهْلِ الرَّحْمَهًِْ رَحْمَتُهُمْ وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ وَ إِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ‌اللَّهِ یُقَصِّرُ فِی حُبِّنَا لِخَیْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ عِنْدَهُ إِذْ لَا یَسْتَوِی مَنْ یُحِبُّنَا وَ مَنْ یُبْغِضُنَا وَ لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ رَجُلٍ أَبَداً إِنَّ اللهَ لَمْ یَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ یُحِبُّ بِهَذَا وَ یُبْغِضُ بِهَذَا أَمَّا مُحِبُّنَا فَیُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا کَمَا یَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا کَدَرَ فِیهِ وَ مُبْغِضُنَا عَلَی تِلْکَ الْمَنْزِلَهًِْ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَا وَصِیُّ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْفِئَهًُْ الْبَاغِیَهًُْ مِنْ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ الشَّیْطَانُ مِنْهُمْ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْیَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَکَ فِی حُبِّنَا عَدُوَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِیلُ (وَ مِیکَائِیلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ.

امام علی ( ابوالجارود نقل می‌کند: امام صادق (پیرامون تفسیر آیه: ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فرمود: «علیّ‌بن‌ابی‌طالب (فرموده است: هر بنده‌ای از بندگان خدا که خداوند تبارک‌وتعالی قلبش را به ایمان بیازماید، در قلب خود، محبّت ما را در قلب خود می‌یابد و ما را دوست می‌دارد و هر بنده‌ای را که مورد خشم خدا باشد دشمنی و کینه‌ی ما را در قلب خود می‌یابد و با ما دشمنی می‌ورزد. ما به خاطر دوستی دوستدارمان شادمان می‌شویم، و متوجّه دشمنی دشمنان هستیم دوست ما به رحمت خدا می‌نگرد، پس درهای رحمت خدا به روی او باز است و دشمن ما در پرتگاهی از آتش قرار گرفته و در حال سقوط در آتش جهنم است. پس رحمت، بر اهل آن گوارا باد و وای بر اهل جهنّم که بد منزلی دارند. خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: چه جای بدی است جایگاه مستکبران!. (نحل/۲۹) هیچ بنده‌ای از بندگان خداوند نیست که به خاطر خیری که خداوند نزد او قرار داده است، در محبّت و دوستی با ما کوتاهی ورزد؛ چراکه دوستدار ما و دشمن ما با هم برابر نیستند و دوستی و دشمنی ما هیچ‌گاه در یک قلب، جای نمی‌گیرد. إِنَّ اللهَ لَمْ یَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ زیرا خداوند عزّوجلّ در درون هیچ‌کس، دو قلب را قرار نداده است که با یکی، کسی را دوست بدارد و با دیگری با او دشمنی ورزد. دوستدار ما، چنان‌که آتش طلا را خالص می‌کند و هیچ‌گونه تیرگی و ناخالصی در آن نمی‌ماند، در دوستی ما اخلاص می‌ورزد و دشمن ما نیز در دشمنی با ما همین‌گونه است و مائیم نجبا و فرزندان ما فرزندان پیامبرند. و من، جانشین جانشینان (وصیّ الاوصیاء) هستم و گروه سرکش، از طرفداران شیطان می‌باشند و شیطان، یکی از آنان است. پس هرکس بخواهد بداند که از جمله دوستداران ما هست یا نه، باید به قلب خود نگاه کند اگر در دوستی و محبّت ما، دشمن ما را نیز شریک کند، از ما نیست و ما نیز از او نیستیم و خداوند، جبرئیل و میکائیل دشمن او هستند و خداوند، دشمن کافران است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۲
بحار الأنوار، ج۲۴، ص۳۱۷/ بحار الأنوار، ج۲۷، ص۸۳/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۴۳۹/ البرهان
۱ -۴
(احزاب/ ۴)

أمیرالمؤمنین ( ٍعَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ التَّمَّارِ قَالَ: وَجَدْتُ فِی کِتَابِ مِیثَمٍ یَقُولُ تَمَسَّیْنَا لَیْلَهًًْ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (فَقَالَ لَنَا ... إِنَّ عَبْداً لَنْ یَقْصُرَ فِی حُبِّنَا لِخَیْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ وَ لَنْ یُحِبَّنَا مَنْ یُحِبُّ مُبْغِضَنَا إِنَّ ذَلِکَ لَا یَجْتَمِعُ فِی قَلْبٍ وَاحِدٍ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ یُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ یُحِبُّ بِالْآخَرِ عَدُوَّهُمْ وَ الَّذِی یُحِبُّنَا فَهُوَ یُخْلِصُ حُبَّنَا کَمَا یُخْلِصُ الذَّهَبَ لَا غِشَّ فِیه.

امام علی ( صالح‌بن‌میثم تمّار گوید: در کتاب میثم (چنین دیدم که گفته بود: شبی در محضر امیرالمؤمنین (بودم به ما فرمود: «بنده‌ای که در محبّت ما کوتاهی نمی‌کند؛ بهترین چیز را در قلب خویش جای داده است و هرکس دشمنان ما را دوست بدارد از دوستاران ما نیست. به خاطر اینکه دو محبّت در یک قلب جمع نمی‌شود و خداوند برای یک فرد دو قلب قرار نداده است که با این قلب فردی را دوست داشته باشد و با قلب دیگر دشمنش را دوست داشته باشد و کسی که محبّت ما را به دل دارد، باید آن را خالص گرداند همان‌گونه که طلا را خالص و بدون غش قرار می‌دهد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۲
بحار الأنوار، ج۲۷، ص۸۳/ نورالثقلین
۱ -۵
(احزاب/ ۴)

الصّادق ( فَمَنْ کَانَ قَلْبَهُ مُتَعَلِّقاً فِی صَلَاتِهِ بِشَیْءٍ دُونَ اللَّهِ فَهُوَ قَرِیبٌ مِنْ ذَلِکَ الشَّیْءِ بَعِیدٌ عَنْ حَقِیقَهًِْ مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْهُ فِی صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.

امام صادق ( پس کسی که در حال نماز قلب او متعلّق به غیر خداوند شد، هر آینه نزدیک به آن چیز شده و از حقیقت آنچه در حال نماز مقصود و مطلوب است، دور خواهد شد. خداوند متعال می‌فرماید: ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۲
مستدرک الوسایل، ج۴، ص۴۸۲/ بحار الأنوار، ج۸۲، ص۱۳۶/ مصباح الشریعهًْ، ص۹۱
۱ -۶
(احزاب/ ۴)

الرّسول ( قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَا أَطَّلِعُ عَلَی قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمَ مِنْهُ حُبَّ الْإِخْلَاصِ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ مَنِ اشْتَغَلَ فِی صَلَاتِهِ بِغَیْرِی فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِنَفْسِهِ وَ مَکْتُوبٌ اسْمُهُ فِی دِیوَانِ الْخَاسِرِینَ.

پیامبر ( رسول اکرم (می‌فرماید: خداوند متعال می‌فرماید، چون اطّلاع پیدا کنم به قلب کسی که محبّت خالص و علاقه‌ی جدّی به عبادت و طاعت من داشته و تنها نیّت و مقصد او تحصیل رضا و بدست آوردن مقام بندگی است هر آینه خودم به سیاست و تنظیم امور او مباشرت کرده و به او نزدیک می‌شوم و اگر کسی در حال نماز به غیر من مشغول باشد؛ پس او از استهزاکنندگان بوده و نام او در دفتر خسارت‌کاران ثبت خواهد شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۴
مستدرک الوسایل، ج۴، ص۴۸۲/ بحار الأنوار، ج۸۲، ص۱۳۶/ مصباح الشریعهًْ، ص۹۱
۱ -۷
(احزاب/ ۴)

أمیرالمؤمنین ( إِنَّمَا هُوَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ إِیمَانٌ وَ کُفْرٌ وَ عِلْمٌ وَ جَهْلٌ وَ سَعَادَهًٌْ وَ شِقْوَهًٌْ وَ جَنَّهًٌْ وَ نَارٌ لَنْ یَجْتَمِعَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَ إِنَّمَا هَلَکَ النَّاسُ حِینَ سَاوَوْا بَیْنَ أَئِمَّهًِْ الْهُدَی وَ بَیْنَ أَئِمَّهًِْ الْکُفْرِ وَ قَالُوا إِنَّ الطَّاعَهًَْ مَفْرُوضَهًٌْ لِکُلِّ مَنْ قَامَ مَقَامَ النَّبِیِّ (بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِراً فَأْتُوا مِنْ قِبَلِ ذَلِک.

امام علی ( در دنیا حقّ و باطل، ایمان و کفر، علم و جهل، سعادت و شقاوت و بهشت و دوزخ به هم آمیخته و حقّ و باطل در دل هیچ انسانی جمع نمی‌گردند و خداوند در کتاب خود فرموده است: ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ مردم هنگامی هلاک شدند که بین رهبران حقّ و کفر فرقی قائل نشدند و همه را یکسان دانستند و گفتند: «هرکس که در جای رسول اکرم (نشست اطاعتش واجب می‌باشد خواه نیکوکار و یا بدکار باشند و از همین‌جا هلاک شدند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۴
بحار الأنوار، ج۶۶، ص۸۲/ بحار الأنوار، ج۹۰، ص۵۷
۱ -۸
(احزاب/ ۴)

أمیرالمؤمنین ( عَنْ جَیْشِ‌بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (وَ هُوَ فِی الرَّحْبَهًِْ مُتَّکِئٌ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ کَیْفَ أَصْبَحْتَ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ رَدَّ عَلَیَّ وَ قَالَ أَصْبَحْتُ مُحِبّاً لِمُحِبِّنَا مُبْغِضاً لِمَنْ یُبْغِضُنَا إِنَّ مُحِبَّنَا یَنْتَظِرُ الرَّوْحَ وَ الْفَرَجَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهًٍْ وَ إِنَّ مُبْغِضَنَا بَنَی بِنَاءً فَأَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَکَأَنَّ بُنْیَانَهُ هَارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ یَا أَبَا الْمُعْتَمِرِ إِنَّ مُحِبَّنَا لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُبْغِضَنَا قَالَ وَ مُبْغِضُنَا لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُحِبَّنَا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَبَلَ قُلُوبَ الْعِبَادِ عَلَی حُبِّنَا وَ خَذَلَ مَنْ یُبْغِضُنَا فَلَنْ یَسْتَطِیعَ مُحِبُّنَا یُبْغِضُنَا وَ لَنْ یَسْتَطِیعَ مُبْغِضُنَا یُحِبُّنَا وَ لَنْ یَجْتَمِعَ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِی قَلْبِ أَحَدٍ ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ یُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ یُحِبُّ بِالْآخَرِ أَعْدَاءَهُمْ.

امام علی ( جیش‌بن‌معتمر گوید: در محلّه‌ی رحبه (نام محلّه‌ی در کوفه) بر امیرالمؤمنین علی (وارد شدم، درحالی‌که آن حضرت به‌جایی تکیه فرموده بود، من بعد از سلام و عرض ارادت پرسیدم: «آقا چگونه صبح کردی»؟ امیرالمؤمنین (سرش را بلند کرد و پس از پاسخ سلام من فرمود: «صبح کردم درحالی‌که با دوستان خود دوست و با دشمنان خود دشمن هستم، دوستان ما هر لحظه چشم به راه راحتی و گشایش است. امّا دشمنان ما پایه و اساسی ندارند و آن‌ها در کنار گور و گودال‌ها زندگی می‌کنند و به‌زودی در آتش جهنّم سقوط می‌نمایند. ای ابومعتمر! دوستان ما توانایی ندارند با ما دشمنی کنند و دشمنان ما هم نمی‌توانند با ما دوست باشند، خداوند متعال دل‌های بندگان را بر محبّت ما آفریده و دشمنان را وانهاده! پس هرگز دوست ما توانایی دشمنی ما را ندارد و هرگز دشمن ما قدرت بر دوستی ما نخواهد داشت و هرگز دوستی ما و دوستی دشمنان ما در یک دل جمع نمی‌گردد؛ ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ که با یک دل گروهی را دوست بدارد و با دلی دیگر دشمنان آن‌ها را دوست بدارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۴
بحار الأنوار، ج۶۵، ص۳۸

سبب نزول

۱
(احزاب/ ۴)

الصّادق ( کَانَ سَبَبَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (لَمَّا تَزَوَّجَ بِخَدِیجَهًَْ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ خَرَجَ إِلَی سُوقِ عُکَاظٍ فِی تِجَارَهًٍْ لَهَا وَ رَأَی زَیْداً یُبَاعُ وَ رَآهُ غُلَاماً کَیِّساً حَصِیفاً فَاشْتَرَاهُ فَلَمَّا نُبِّئَ رَسُولُ اللَّهِ (دَعَاهُ إِلَی الْإِسْلَامِ فَأَسْلَمَ فَکَانَ یُدْعَی زَیْدٌ مَوْلَی مُحَمَّدٍ (فَلَمَّا بَلَغَ حَارِثَهًَْ‌بْنَ‌شَرَاحِیلَ الْکَلْبِیَّ خَبَرُ زَیْدٍ قَدِمَ مَکَّهًَْ وَ کَانَ رَجُلًا جَلِیلًا فَأَتَی أَبَاطَالِبٍ فَقَالَ یَا أَبَاطَالِبٍ إِنَّ ابْنِی وَقَعَ عَلَیْهِ السَّبْیُ وَ بَلَغَنِی أَنَّهُ صَارَ لِابْنِ أَخِیکَ تَسْأَلُهُ إِمَّا أَنْ یَبِیعَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُفَادِیَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُعْتِقَهُ فَکَلَّمَ أَبُوطَالِبٍ رَسُولَ اللَّهِ (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (هُوَ حُرٌّ فَلْیَذْهَبْ حَیْثُ شَاءَ فَقَامَ حَارِثَهًُْ فَأَخَذَ بِیَدِ زَیْدٍ فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ الْحَقْ بِشَرَفِکَ وَ حَسَبِکَ فَقَالَ زَیْدٌ لَسْتُ أُفَارِقُ رَسُولَ اللَّهِ (أَبَداً فَقَالَ لَهُ أَبُوهُ فَتَدَعُ حَسَبَکَ وَ نَسَبَکَ وَ تَکُونُ عَبْداً لِقُرَیْشٍ فَقَالَ زَیْدٌ لَسْتُ أُفَارِقُ رَسُولَ اللَّهِ (مَا دُمْتُ حَیّاً فَغَضِبَ أَبُوهُ فَقَالَ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ اشْهَدُوا أَنِّی قَدْ بَرِئْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ هُوَ ابْنِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (اشْهَدُوا أَنَّ زَیْداً ابْنِی أَرِثُهُ وَ یَرِثُنِی وَ کَانَ یُدْعَی زَیْدَبْنَ‌مُحَمَّدٍ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (یُحِبُّهُ وَ سَمَّاهُ زَیْدَ الْحُبِّ فَلَمَّا هَاجَرَ رَسُولُ اللَّهِ (إِلَی الْمَدِینَهًِْ زَوَّجَهُ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ وَ أَبْطَأَ عَنْهُ یَوْماً فَأَتَی رَسُولُ اللَّهِ (مَنْزِلَهُ یَسْأَلُ عَنْهُ فَإِذَا زَیْنَبُ جَالِسَهًٌْ وَسَطَ حُجْرَتِهَا تَسْحَقُ طِیباً بِفِهْرٍ لَهَا فَدَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ (الْبَابَ فَنَظَرَ إِلَیْهَا وَ کَانَتْ جَمِیلَهًًْ حَسَنَهًًْ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ النُّورِ وَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ ثُمَّ رَجَعَ (إِلَی مَنْزِلِهِ وَ وَقَعَتْ زَیْنَبُ فِی قَلْبِهِ وُقُوعاً عَجِیباً وَ جَاءَ زَیْدٌ إِلَی مَنْزِلِهِ فَأَخْبَرَتْهُ زَیْنَبُ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (فَقَالَ لَهَا زَیْدٌ هَلْ لَکِ أَنْ أُطَلِّقَکِ حَتَّی یَتَزَوَّجَکِ رَسُولُ اللَّهِ (فَعَلَّکِ قَدْ وَقَعْتِ فِی قَلْبِهِ فَقَالَتْ أَخْشَی أَنْ تُطَلِّقَنِی وَ لَا یَتَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ (فَجَاءَ زَیْدٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (فَقَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَخْبَرَتْنِی زَیْنَبُ بِکَذَا وَ کَذَا فَهَلْ لَکَ أَنْ أُطَلِّقَهَا حَتَّی تَتَزَوَّجَهَا فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (لَا اذْهَبْ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ ثُمَّ حَکَی اللَّهُ فَقَالَ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها إِلَی قَوْلِهِ وَ کانَ أَمْرُ اللهِ مَفْعُولًا فَزَوَّجَهُ اللَّهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ یُحَرِّمُ عَلَیْنَا نِسَاءَنَا وَ یَتَزَوَّجُ امْرَأَهًَْ ابْنِهِ زَیْدٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِی هَذَا وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ إِلَی قَوْلِهِ یَهْدِی السَّبِیلَ ثُمَّ قَالَ ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ إِلَی قَوْلِهِ وَ مَوالِیکُمْ فَأَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّ زَیْداً لَیْسَ هُوَ ابْنَ مُحَمَّدٍ (وَ إِنَّمَا ادَّعَاهُ لِلسَّبَبِ الَّذِی ذَکَرْنَاهُ وَ فِی هَذَا أَیْضاً مَا نَکْتُبُهُ فِی غَیْرِ هَذَا الْمَوْضِعِ فِی قَوْلِهِ ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً ثُمَّ نَزَلَ لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ بَعْدَ مَا حَرَّمَ عَلَیْهِ فِی سُورَهًِْ النِّسَاءِ وَ قَوْلُهُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ مَعْطُوفٌ عَلَی قِصَّهًِْ امْرَأَهًِْ زَیْدٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ أَیْ لَا یَحِلُّ لَکَ امْرَأَهًُْ رَجُلٍ أَنْ تَتَعَرَّضَ لَهَا حَتَّی یُطَلِّقَهَا وَ تَتَزَوَّجَهَا أَنْتَ فَلَا تَفْعَلْ هَذَا الْفِعْلَ بَعْدَ هَذَا.

امام صادق ( [در بحارالانوار آمده است:] سبب نزول این آیه، این است که چون رسول خدا (با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد از سوی خدیجه برای تجارت عازم بازار عُکاظ شد و در آنجا مشاهده کرد که زید در معرض فروش گذاشته شده است و او را غلام زیرک و نیک‌اندیشی یافت و خرید. وقتی پیامبر (به نبوّت رسید، زید را به اسلام فراخواند و زید، اسلام آورد و مردم او را بنده‌ی محمّد (صدا می‌زدند. چون حارثهًْ‌بن‌شراحیل کلبی که مرد شریفی بود از وجود پسرش زید با خبر شد، به مکّه و نزد ابوطالب (آمده و گفت: «ای ابوطالب! چندی پیش پسرم اسیر شده و به من خبر رسیده که او الان، بنده برادرزاده‌ی توست. من از او می‌خواهم که یا زید را به من بفروشد یا فدیه‌ی او را بپذیرد و یا اینکه او را آزاد سازد». ابوطالب (این مطلب را با رسول خدا (در میان گذاشت. رسول خدا (فرمود: «زید آزاد است که به هرکجا که بخواهد برود». حارثه برخاست و دست زید را گرفته و به او گفت: «ای پسرکم! به شرافت و نسب خویش ملحق شو». زید گفت: «هرگز از رسول خدا (جدا نمی‌شوم». پدرش به او گفت: «آیا حسب و نسب خود را رها می‌کنی و بنده‌ی قریش باقی می‌مانی»؟ زید پاسخ داد: «تا زمانی‌که زنده‌ام از رسول خدا (جدا نمی‌شوم». پدر زید خشمگین شده و گفت: «ای جماعت قریش! شاهد باشید من از او بیزارم و او پسر من نیست». رسول خدا (فرمود: «شما شاهد و گواه باشید که زید، پسر من است و من از او ارث می‌برم و او نیز وارث من است». مردم زید را ابن‌محمّد (پسر محّمد) صدا می‌زدند و رسول خدا (او را دوست می‌داشت و او را زید الحبّ (زید دوست داشتنی) نامید. چون رسول خدا (به مدینه هجرت نمود، زینب بنت‌جحش را به ازدواج زید درآورد. روزی زید در آمدن به نزد پیامبر (تأخیر کرد و پیامبر (در جستجوی زید به منزل او رفت. زینب در وسط اتاق خود نشسته بود و عطری را با فِهْر خود می‌کوبید و نرم می‌کرد. پیامبر (در را باز کرد و به او که زنی خوش‌سیما و زیبا بود نگاه کرد و فرمود: سُبْحَانَ اللهِ خَالِقِ النُّورِ وَ تَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ سپس رسول خدا (که زینب به‌طور عجیبی در دل او جا پیدا کرده بود، به خانه‌اش بازگشت. وقتی‌که زید به منزل خود آمد، زینب او را از گفته‌ی رسول خدا (باخبر ساخت. زید به زینب گفت: «آیا می‌خواهی تو را طلاق دهم تا رسول خدا (تو را به ازدواج خود درآورد؟ شاید عشق تو در قلب پیامبر (افتاده است». زینب پاسخ داد: «ترسم از این است که تو مرا طلاق دهی و رسول خدا (مرا به ازدواج خود در نیاورد». زید نزد رسول خدا (آمده و عرض کرد: «ای رسول خدا (! پدر و مادرم فدای شما باد! زینب مرا از چنین و چنان باخبر ساخت. آیا می‌خواهید زینب را طلاق دهم تا او را به ازدواج خود درآورید»؟ رسول خدا (به او فرمود: «برو و تقوای الهی پیشه کن و همسرت را نگهدار». سپس خداوند سخن پیامبر را حکایت کرده و فرمود: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز»! [و پیوسته این امر را تکرار می‌کردی] و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند و از مردم می‌ترسیدی درحالی‌که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی‌که زید نیازش را از آن زن به سرآورد [و از او جدا شد]، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان هنگامی‌که طلاق گیرند نباشد و فرمان خدا انجام‌شدنی است [و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود]. (احزاب/۳۷) پس خداوند، زینب را از فراز عرش، به ازدواج پیامبر (درآورد. منافقان گفتند: «پیامبر (ازدواج با زنان پسرانمان [عروسانمان] را بر ما حرام می‌کند درحالی‌که خود با زن پسرش زید ازدواج می‌کند! این‌گونه بود که خداوند در جواب آنان فرمود: وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَ اللهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ. سپس فرمود: ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللهِ فَإِن لمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ؛ پس بدان‌که زید، پسر محمّد (نیست و اینکه پیامبر (او را فرزند خود خواند تنها به آن علّت بود که پیشتر ذکر نمودیم و در این رابطه مطالب دیگری نیز هست که آن را در جای دیگری یعنی در آیه‌ی محمّد پدر هیچ‌یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است!. (احزاب/۴۰) می‌آوریم. سپس آیه‌ی بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست. (احزاب/۵۲) نازل شد. یعنی پس از آنکه زنان بر او در سوره‌ی نساء حرام شده بود. آیه‌ی و نمی‌توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدّل کنی [بعضی را طلاق دهی و همسر دیگری به‌جای او برگزینی]. (احزاب/۵۲) عطف بر ماجرای همسر پسرش یعنی زید است هرچند جمال آن‌ها مورد توجّه تو واقع شود. (احزاب/۵۲) یعنی بر تو حلال نیست که به همسر مردان دیگر، متعرّض گردی تا اینکه شوهر آن زن، او را طلاق دهد و تو، او را به ازدواج خود درآوری. بنابراین، این کار را پس از این، تکرار نکن.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۴
بحار الأنوار، ج۲۲، ص۲۱۴/ نورالثقلین/ القمی، ج۲، ص۱۷۲، فیه: «ثم قال ادعوهم لآبایهم ... الی آخر» محذوف/ البرهان

و [نیز] پسرخوانده‌های شما را پسر [واقعی] شما قرار نداده است؛ این سخن شماست که با دهان خود می‌گویید [سخنی که واقعیت ندارد]

۲ -۱
(احزاب/ ۴)

أمیرالمؤمنین ( فی تفسیر الإمام (: لَقَدْ مَرَّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (عَلَی قَوْمٍ مِنْ أَخْلَاطِ الْمُسْلِمِینَ لَیْسَ فِیهِمْ مُهَاجِرِیٌّ وَ لَا أَنْصَارِیٌّ ... فقال (لَقَدْ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (جَیْشاً ذَاتَ یَوْمٍ إِلَی قَوْمٍ مِنْ أَشِدَّاءِ الْکُفَّارِ فَأَبْطَأَ عَلَیْهِمْ خَبَرُهُمْ وَ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِهِمْ وَ قَالَ لَیْتَ لَنَا مَنْ یَتَعَرَّفُ أَخْبَارَهُمْ وَ یَأْتِینَا بِأَنْبَائِهِمْ بَیْنَا هُوَ قَائِلُ هَذَا إِذْ جَاءَهُ الْبَشِیرُ بِأَنَّهُمْ قَدْ ظَفِرُوا بِأَعْدَائِهِمْ وَ اسْتَوْلَوْا وَ صَیَّرُوا بَیْنَ قَتِیلٍ وَ جَرِیحٍ وَ أَسِیرٍ وَ انْتَهَبُوا أَمْوَالَهُمْ وَ سَبَوْا ذَرَارِیَّهُمْ وَ عِیَالَهُمْ فَلَمَّا قَرُبَ الْقَوْمُ مِنَ الْمَدِینَهًِْ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (بِأَصْحَابِهِ یَتَلَقَّاهُمْ فَلَمَّا لَقِیَهُمْ وَ رَئِیسُهُمْ زَیْدُ‌بْنُ‌حَارِثَهًَْ وَ کَانَ قَدْ أَمَّرَهُ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا رَأَی زَیْدٌ رَسُولَ اللَّهِ (نَزَلَ عَنْ نَاقَتِهِ وَ جَاءَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (وَ قَبَّلَ رِجْلَهُ ثُمَّ قَبَّلَ یَدَهُ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ ثُمَّ نَزَلَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (عَبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌رَوَاحَهًَْ فَقَبَّلَ رِجْلَهُ وَ یَدَهُ وَ ضَمَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (إِلَیْهِ ثُمَّ نَزَلَ إِلَیْهِ قَیْسُ‌بْنُ‌عَاصِمٍ الْمِنْقَرِیُّ فَقَبَّلَ یَدَهُ وَ رِجْلَهُ وَ ضَمَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (إِلَیْهِ ثُمَّ نَزَلَ إِلَیْهِ سَائِرُ الْجَیْشِ وَ وَقَفُوا یُصَلُّونَ عَلَیْهِ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ (خَیْراً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ حَدِّثُونِی خَبَرَکُمْ وَ حَالَکُمْ مَعَ أَعْدَائِکُم ... قالوا زَحَفْنَا إِلَیْهِمْ فَدَخَلْنَا بَلَدَهُمْ وَ أَغْلَقُوا دُونَنَا بَابَهُ فَقَعَدْنَا نُنَازِلُهُمْ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْنَا اللَّیْلُ وَ صِرْنَا إِلَی نِصْفِهِ فَتَحُوا بَابَ بَلَدِهِمْ وَ نَحْنُ غَارُّونَ نَائِمُونَ مَا کَانَ فِینَا مُنْتَبِهٌ إِلَّا أَرْبَعَهًُْ نَفَرٍ زَیْدُ‌بْنُ‌حَارِثَهًَْ فِی جَانِبٍ مِنْ جَوَانِبِ عَسْکَرِنَا یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ عَبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌رَوَاحَهًَْ فِی جَانِبٍ آخَرَ یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ قَتَادَهًُْ‌بْنُ‌النُّعْمَانِ فِی جَانِبٍ آخَرَ یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ قَیْسُ‌بْنُ‌عَاصِمٍ فِی جَانِبٍ آخَرَ یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَخَرَجُوا فِی اللَّیْلَهًِْ الظَّلْمَاءِ الدَّامِسَهًِْ وَ رَشَقُونَا بِنِبَالِهِمْ وَ کَانَ ذَلِکَ بَلَدَهُمْ وَ هُمْ بِطُرُقِهِ وَ مَوَاضِعِهِ عَالِمُونَ وَ نَحْنُ بِهَا جَاهِلُونَ فَقُلْنَا فِیمَا بَیْنَنَا دُهِینَا وَ أُوتِینَا هَذَا لَیْلٌ مُظْلِمٌ لَا یُمْکِنُنَا أَنْ نَتَّقِیَ النِّبَالَ لِأَنَّا لَا نُبْصِرُهَا فَبَیْنَا نَحْنُ کَذَلِکَ إِذْ رَأَیْنَا ضَوْءاً خَارِجاً مِنْ فِی قَیْسِ‌بْنِ‌عَاصِمٍ الْمِنْقَرِیِّ کَالنَّارِ الْمُشْتَعِلَهًِْ وَ ضَوْءاً خَارِجاً مِنْ فِی قَتَادَهًَْ‌بْنِ‌النُّعْمَانِ کَضَوْءِ الزُّهْرَهًِْ وَ الْمُشْتَرِی وَ ضَوْءاً خَارِجاً مِنْ فِی عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌رَوَاحَهًَْ کَشُعَاعِ الْقَمَرِ فِی اللَّیْلَهًِْ الْمُظْلِمَهًِْ وَ نُوراً سَاطِعاً مِنْ فِی زَیْدِ‌بْنِ‌حَارِثَهًَْ أَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ الطَّالِعَهًِْ ... قال (أَمَّا زَیْدُ‌بْنُ‌حَارِثَهًَْ الَّذِی کَانَ یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ نُورٌ أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ الطَّالِعَهًِْ وَ هُوَ سَیِّدُ الْقَوْمِ وَ أَفْضَلُهُمْ فَلَقَدْ عَلِمَ اللَّهُ مَا یَکُونُ مِنْهُ فَاخْتَارَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَی عِلْمِهِ بِمَا یَکُونُ مِنْهُ إِنَّهُ فِی الْیَوْمِ الَّذِی وَلِیَ هَذِهِ اللَّیْلَهًَْ الَّتِی کَانَ فِیهَا ظَفَرُ الْمُؤْمِنِینَ بِالشَّمْسِ الطَّالِعَهًِْ مِنْ فِیهِ جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ مُنَافِقِی عَسْکَرِهِمْ یُرِیدُ التَّضْرِیبَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (وَ إِفْسَادَ مَا بَیْنَهُمَا فَقَالَ لَهُ بَخْ بَخْ لَکَ لَا نَظِیرَ لَکَ فِی أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ (وَ صَحَابَتِهِ هَذَا بَلَاؤُکَ وَ هَذَا الَّذِی شَاهَدْنَاهُ نُورُکَ فَقَالَ لَهُ زَیْدٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُفْرِطْ فِی الْمَقَالِ وَ لَا تَرْفَعْنِی فَوْقَ قَدْرِی فَإِنَّکَ لِلَّهِ بِذَلِکَ مُخَالِفٌ وَ بِهِ کَافِرٌ وَ إِنِّی إِنْ تَلَقَّیْتُ مَقَالَتَکَ هَذِهِ بِالْقَبُولِ لَکُنْتُ کَذَلِکَ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ‌لَا أُحَدِّثُکَ بِمَا کَانَ فِی أَوَائِلِ الْإِسْلَامِ وَ مَا بَعْدَهُ حَتَّی دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (الْمَدِینَهًَْ وَ زَوَّجَهُ فَاطِمَهًَْ (وَ وُلِدَ لَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (قَالَ بَلَی قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (کَانَ لِی شَدِیدَ الْمَحَبَّهًِْ حَتَّی تَبَنَّانِی لِذَلِکَ فَکُنْتُ أُدْعَی زَیْدَ‌بْنَ‌مُحَمَّدٍ إِلَی أَنْ وُلِدَ لِعَلِیٍّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (فَکَرِهْتُ ذَلِکَ لِأَجْلِهِمَا وَ قُلْتُ لِمَنْ کَانَ یَدْعُونِی أُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَنِی زَیْداً مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ (فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أُضَاهِیَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ حَتَّی صَدَّقَ اللَّهُ ظَنِّی وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ (ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ یَعْنِی قَلْباً یُحِبُّ مُحَمَّداً (وَ آلَهُ یُعَظِّمُهُمْ وَ قَلْباً یُعَظِّمُ بِهِ غَیْرَهُمْ کَتَعْظِیمِهِمْ أَوْ قَلْباً یُحِبُّ بِهِ أَعْدَاءَهُمْ بَلْ مَنْ أَحَبَّ أَعْدَاءَهُمْ فَهُوَ یُبْغِضُهُمْ وَ لَا یُحِبُّهُمْ وَ مَنْ سَوَّی بِهِمْ مَوَالِیَهُمْ فَهُوَ یُبْغِضُهُمْ وَ لَا یُحِبُّهُمْ ثُمَّ قَالَ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ إِلَی وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللهِ یَعْنِی الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (أَوْلَی بِبُنُوَّهًِْ رَسُولِ اللَّهِ (فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ فَرْضِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً إِحْسَاناً وَ إِکْرَاماً لَا یَبْلُغُ ذَلِکَ مَحَلَّ الْأَوْلَادِ کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً فَتَرَکُوا ذَلِکَ وَ جَعَلُوا یَقُولُونَ زَیْدٌ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ (قَالَ فَمَا زَالَتِ النَّاسُ یَقُولُونَ لِی هَذَا وَ أَکْرَهُهُ حَتَّی أَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ (الْمُوَاخَاهًَْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (ثُمَّ قَالَ زَیْدٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ زَیْداً مَوْلَی عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (کَمَا هُوَ مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ (فَلَا تَجْعَلْهُ نَظِیرَهُ فَلَا تَرْفَعْهُ فَوْقَ قَدْرِهِ فَتَکُونَ کَالنَّصَارَی لَمَّا رَفَعُوا عِیسَی (فَوْقَ قَدْرِهِ فَکَفَرُوا بِاللَّهِ الْعَظِیمِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (فَلِذَلِکَ فَضَّلَ اللَّهُ زَیْداً بِمَا رَأَیْتُمْ وَ شَرَّفَهُ بِمَا شَاهَدْتُمْ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً (إِنَّ الَّذِی أَعَدَّهُ اللَّهُ لِزَیْدٍ فِی الْآخِرَهًِْ لَیَصْغُرُ فِی جَنْبِهِ مَا شَهِدْتُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ نُورِهِ إِنَّهُ لَیَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ وَ نُورُهُ یَسِیرُ أَمَامَهُ وَ خَلْفَهُ وَ یَمِینَهُ وَ یَسَارَهُ وَ فَوْقَهُ وَ تَحْتَهُ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ مَسِیرَهًَْ أَلْفِ سَنَهًْ.

امام علی ( در تفسیر امام عسکری (آمده است: امیرالمؤمنین (بر گروهی از مسلمانان عبور کرد که در بین آن‌ها از مهاجرین و انصار کسی نبود. آن حضرت (فرمود: «روزی رسول خدا (لشکری را به‌سوی قومی از کفّار فرستادند و تا مدّتی طولانی از آن‌ها خبری نشد و پیامبر فکرش دراین‌زمینه مشغول شد و فرمود: «ای کاش کسی پیدا می‌شد تا خبری از آیین لشکریان برایم بیاورد». درهمین حال که پیامبر (سرگرم صحبت بود بشارت‌دهنده‌ای وارد شد و خبر پیروزی لشکر اسلام را اعلام نمود و اینکه عدّه‌ای از دشمنان را به قتل رسانده و یا مجروح و اسیر نموده‌اند و اموالشان را غارت فرزندان و زنانشان را به اسارت در آورده‌اند. چون لشکر اسلام به نزدیک مدینه رسید پیامبر (به‌سوی آن‌ها شتافت و چون‌که فرمانده‌ی ایشان را که زیدبن‌حارثه بود ملاقات نمود و چون زید پیامبر (را دید به‌سمت آن حضرت آمده و دست و پای رسول خدا (را بوسید و پیامبر (نیز سر زید را بوسه زد. سپس عبدالله‌بن‌رواحه به محضر رسول خدا (رسید و دست و پای پیامبر (را بوسید و رسول خدا (او را به سینه چسباند و قیس‌بن‌عاصم منقری نیز خدامت رسید و دست و پای حضرت را بوسید و پیامبر (او را به سینه چسباند و بقیّه‌ی لشکر پیاده شده و به پیامبر (درود و صلوات فرستادند و ایشان برای لشکریان دعای خیر نمودند. سپس فرمود: «از رویارویی خود با دشمنانتان برایم بگویید». گفتند: «که ما به‌سمت آن‌ها حمله نمودیم، وارد شهر شدیم امّا آن‌ها درهای خانه‌ها را بر روی ما بستند و ما تا نیمه‌ی شب صبر کردیم تا اینکه در نیمه‌ی شب درها باز شد و درحالی‌که همگان خواب بودند ما همه‌ی خانه‌ها را غارت نموده و از لشکر ما فقط چهار نفر در این امر شرکت نداشتند زیدبن‌حارثه که در جانبی از لشکر مشغول نماز و قرائت قرآن بود و عبدالله‌بن‌رواحه نیز در گوشه‌ای دیگر قرآن تلاوت نموده و نماز می‌خواند و قتاده‌بن‌نعمان و قیس‌بن‌عاصم در گوشه‌ای دیگر مشغول عبادت بودند دشمن در آن شب تاریک و ظلمانی بر ما حمله نمود و به‌سمت ما تیراندازی نمودند و چون در شهرشان از خویش دفاع می‌کردند و به راه‌ها و مواضع آن آشنا بودند درحالی‌که ما آن‌ها را نمی‌شناختیم لذا گفتیم ما که متحیّر مانده‌ایم و در این شب تاریک قدرت دفع تیرها را نداریم دراین اثناء نوری را مشاهده کردیم که از دهان قیس‌بن‌عاصم منقری خارج می‌شد که همچون آتش شعله‌ور بود و نیز نوری همانند روشنی زهره و مشتری از دهان قتاده‌بن‌نعمان خارج می‌گردید و نیز نوری از دهان عبدالله‌بن‌رواحه و زیدبن‌حارثه چون تلألؤ ماه در شب ظلمانی و شعاع خورشید خارج می‌شد». رسول خدا (فرمود: «امّا نوری که از دهان زیدبن‌حارثه خارج شد و از شعاع خورشید نورانی‌تر بود درحالی‌که زید بزرگوارترین قوم و با فضیلت‌ترین لشکریان بود و خداوند بر حالات این بنده آگاه است لذا وی را برگزیده و او را برای علم خویش انتخاب نمود. و در همان روزی که مقارن شب مبارزه بود و مسلمانان بر دشمن غلبه نمودند فردی از لشکر مردی از منافقان خدمت زید آمد و قصدش برهم‌زدن رابطه‌ی زید و علیّ‌بن‌ابیطالب (بود، لذا به زید گفت: «بر تو مبارک باشد که هیچ نظیری در بین اهل بیت و اصحاب برای تو نیست و این مرتبه و نوری که از تو ساطع شد و ما آن را مشاهده کردیم امتحانی برای توست». زید به آن مرد گفت: «ای عبدالله تقوا را رعایت کن و در گفته‌ات افراط ننما و مرتبه‌ی مرا از آنچه هست بالاتر مپندار که خودت مخالف و منکر این مرتبه هستی و اگر من گفته‌های تو را بپذیرم همانند تو خواهم بود. ای عبدالله تو را به امری که در اوایل اسلام و بعد از آن تا هنگام ورود پیامبر (به مدینه و تزویج فاطمه (به علی (و تولّد حسن و حسین (آگاه نکنم»؟. آن مرد گفت: «چرا مرا بر آن آگاه نما». زید گفت: «رسول خدا (مرا بسیار دوست داشت تا جایی که مرا به فرزند خواندگی پذیرفت و مرا زیدبن‌محمّد می‌خواندند تا اینکه حسن و حسین (فرزندان علی (متولّد شدند و من به خاطر وجود آن‌ها دوست نداشتم مرا نیز فرزند پیامبر (بخوانند و گفتم: «مرا زید دوستدار پیامبر (صدا بزنید و برایم زیبا نیست که دراین‌مورد هم‌ردیف و شبیه حسن و حسین (قرار داده شوم. و این امر ادامه داشت تا اینکه خداوند اعتقاد مرا تأیید نمود و آیه‌ی شریفه ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ را بر پیامبر (نازل فرمود یعنی خداوند برای هرکس دو قلب قرار نداده که با یک قلب حضرت محمّد و آلش (را دوست بدارد و احترامشان نماید و با یک قلب دیگر غیر آن‌ها را به‌اندازه‌ی ایشان احترام نماید و یا با قلب دیگر دشمنان را نیز دوست داشته باشد لذا هرکه دشمنان آن‌ها را دوست داشته باشد با اهل بیت دشمنی می‌نماید و هرکس آن‌ها را در یک رتبه بداند پس نسبت به اهل بیت بغض نموده و به آن‌ها محبّت نخواهد داشت. سپس فرمود: ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ... وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللهِ که مراد حسن و حسین (هستند که در کتاب خدا به فرزند بودن برای رسول خدا (سزاوارترند و بر مهاجرین و مؤمنان واجب است که با اولیاء خویش به نیکی و احسان و بزرگواری برخورد نمایند به‌گونه‌ای که محبّت ایشان به فرزندانشان نیز به این حد نرسد و این امر از اموری است که در قرآن ذکرر شده ولی ایشان این مهم را ترک نموده به حدّی که می‌گفتند: «زید فرزند رسول خدا (است». این امر همچنان ادامه داشت و مرا فرزند رسول خدا (خطاب می‌کردند و من از این امر ناخرسند بودم تا اینکه پیامبر (امر برادری بین خود و علیّ‌بن‌ابیطالب (را دوباره مطرح نمود». سپس زید گفت: «ای عبدالله همانا زید دوستدار علی (است همانگونه که دوستدار پیامبر (است پس او را همانند این بزرگوار قرار مده و زید را بیشتر از مرتبه‌اش بالا ندان درغیراینصورت همچون مسیحیان خواهیم بود که مقام عیسی (را بیش از حد بالا بردند و به خداوند عظیم کافر شدند». رسول خدا (فرمود: «به خاطر این سخنان زید بود که که خداوند به زید آنچه مشاهده کردید فضیلت و شرافت داد و قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزید آن نوری که شما مشاهده نمودید در برابر آنچه خداوند در آخرت برای زید مهیّا نموده است بسیار ناچیز است. و زید در روز قیامت درحالی حاضر می‌شود که نورش در مقابل و پشت و درچپ و راست و بالا و پایین و از هرجهت تا مسیر هزار سال حرکت می‌کند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۸
بحار الأنوار، ج۲۲، ص۸۱
بیشتر