آیه ۲۶ - سوره انعام

آیه وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ [26]

آن‌ها ديگران را [از ايمان به] آن باز مى‌دارند؛ و خود نيز از آن دورى مى‌كنند؛ آن‌ها جز خود را هلاك نمى‌كنند؛ ولى نمى‌فهمند!

۱
(انعام/ ۲۶)

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- قَوْلُهُ وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ قَالَ: بَنُو هَاشِمٍ کَانُوا یَنْصُرُونَ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) وَ یَمْنَعُونَ قُرَیْشاً عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ أَیْ یُبَاعِدُونَ عَنْهُ وَ یُسَاعِدُونَهُ وَ لَا یُؤْمِنُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ، بنی‌هاشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را یاری می‌کردند و قریش را از او باز می‌داشتند وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ یعنی از او دور می‌کنند و به او کمک می‌کنند ولی ایمان نمی‌آورند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۶
القمی، ج۱، ص۱۹۵/ البرهان/ نورالثقلین؛ فیه: «یباعدون عنه» محذوفٌ
۲
(انعام/ ۲۶)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ أَیْ یَنْهَوْنَ النَّاسَ عَنِ اتِّبَاعِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ یَتَبَاعَدُونَ عَنْهُ فِرَاراً مِنْهُ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ یعنی مردم را از پیروی پیامبر (صلی الله علیه و آله) باز می‌دارند و برای فرار، از او دوری می‌جویند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۶
بحرالعرفان، ج۶، ص۲۹۶
۳
(انعام/ ۲۶)

ابن عباس (رحمة الله علیه)- مَا رَوَاهُ الثَّعْلَبِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) قَالَ اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ إِلَی أَبِی طَالِبٍ (رحمة الله علیه) وَ قَالُوا لَهُ یَا أَبَا طَالِبٍ سَلِّمْ إِلَیْنَا مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) فَإِنَّهُ قَدْ أَفْسَدَ أَدْیَانَنَا وَ سَبَ آلِهَتَنَا وَ هَذِهِ أَبْنَاؤُنَا بَیْنَ یَدَیْکَ تَبَنَّ بِأَیِّهِمْ شِئْتَ ثُمَّ دَعَوْا بِعُمَارَهًَْ بْنِ الْوَلِیدِ وَ کَانَ مُسْتَحْسَناً فَقَالَ لَهُمْ هَلْ رَأَیْتُمْ نَاقَهًًْ حَنَّتْ إِلَی غَیْرِ فَصِیلِهَا لَا کَانَ ذَلِکَ أَبَداً ثُمَّ نَهَضَ عَنْهُمْ فَدَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَرَآهُ کَئِیباً وَ قَدْ عَلِمَ بِمَقَالَهًِْ قُرَیْشٍ فَقَالَ (رحمة الله علیه) یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لَا تَحْزَنْ ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ بِجَمْعِهِمْ حَتَّی أُوَسَّدَ فِی التُّرَابِ دَفِیناً فَاصْدَعْ بِأَمْرِکَ مَا عَلَیْکَ غَضَاضَهًٌْ وَ أَبْشِرْ وَ قَرَّ بِذَاکَ مِنْکَ عُیُوناً.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- قریش نزد ابوطالب (رحمة الله علیه) جمع شدند و به او گفتند: «ای ابوطالب (رحمة الله علیه)! محمّد (صلی الله علیه و آله) را به ما تسلیم کن؛ چون او دین‌های ما را تباه کرده و به خدایان ما دشنام داده است و این‌ها فرزندان ما در حضور تو هستند، هرکدام‌شان را خواستی به فرزندی بپذیر». سپس عمارهًْ‌بن‌ولید را که زیبا بود فرا خواندند. ابوطالب (رحمة الله علیه) به آن‌ها گفت: «آیا دیده‌اید ماده شتری به غیر از بچّه‌اش مشتاق باشد؟ نه هرگز چنین نبوده». سپس از نزد آن‌ها بلند شد و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و دید که او محزون است و سخنان قریش را فهمیده است. ابوطالب (رحمة الله علیه) گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) غمگین مباش»! سپس گفت: به خدا سوگند، آن‌ها با همه‌ی افرادشان هرگز به تو دست نخواهند یافت، تا در زیر خاک دفن شوم. دستورت را آشکارا بیان کن که خواری و کمبودی بر تو نیست. و بشارت بده و به سبب آن شادمان و مسرور باش.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۶
الطرایف، ج۱، ص۳۰۱/ العمدهًْ، ص۴۱۱؛ فیه: «قالوا یا أبا طالب ... لا تحزن» محذوفٌ و «أغیب» بدلٌ «أوسد»
بیشتر