آیه ۳۲ - سوره انفال

آیه وَ إِذْ قالُوا اللهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ [32]

و [به‌ خاطر بياور] زمانى را كه گفتند: «خداوندا! اگر اين حقيقتى از سوى توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرو ريز، يا عذاب دردناكى براى ما بفرست»!

۱
(انفال/ ۳۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عنه (علیه السلام) قَال: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَی‌ابْنِ‌مَرْیَمَ (علیه السلام) وَ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی‌ابْنِ‌مَرْیَمَ (علیه السلام) لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَهًَْ قَالَ فَغَضِبَ الْأَعْرَابِیَّانِ وَ الْمُغِیرَهًُْ‌بْنُ‌شُعْبَهًَْ وَ عِدَّهًٌْ مِنْ قُرَیْشٍ مَعَهُمْ فَقَالُوا مَا رَضِیَ أَنْ یَضْرِبَ لِابْنِ‌عَمِّهِ مَثَلًا إِلَّا عِیسَی‌ابْنَ‌مَرْیَمَ (علیه السلام) فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ وَ لَمَّا ضُرِبَ‌ابْنُ‌مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ وَ قالُوا أَ‌آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ یَعْنِی مِنْ بَنِی‌هَاشِمٍ مَلائِکَهًًْ فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ قَالَ فَغَضِبَ الْحَارِثُ‌بْنُ‌عَمْرٍو الْفِهْرِیُّ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ أَنَّ بَنِی‌هَاشِمٍ یَتَوَارَثُونَ هِرَقْلًا بَعْدَ هِرَقْلٍ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَقَالَهًَْ الْحَارِث‌وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون.

پیامبر ( ابوبصیر از امام صادق (روایت کرد که فرمود: روزی رسول خدا (نشسته بود که امیرالمؤمنین (از دور پیدا شد. رسول خدا به وی فرمود: «تو را با عیسی‌بن‌مریم (شباهتی است که اگر بیم آن نداشتم که طوایفی از امّت من درباره‌ی تو همان سخنان نصاری را که درباره عیسی (میگویند بگویند، سخنی درباره تو بر زبان جاری میساختم که هرگاه بر جمعی از مردم گذر کنی، خاک زیر پایت را برای طلب برکت بردارند». با شنیدن این سخن دو مرد عرب و نیز مغیرۀبن‌شعبه و جمعی از مردان قریش به خشم آمده و گفتند: «تا پسر عموی خود را شبیه عیسی‌بن‌مریم نکند، راضی نمی‌شد! پس خداوند آیه: و هنگامی‌که درباره‌ی فرزند مریم مثلی زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فریاد راه انداختند.* و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او [مسیح]؟! [اگر معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که معبود واقع شده]!» ولی آن‌ها این مثل را جز از طریق جدال (و لجاج) برای تو نزدند آنان گروهی کینه‌توز و پرخاشگرند!* مسیح فقط بنده‌ای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی‌اسرائیل قرار دادیم.* و هرگاه بخواهیم به‌جای شما در زمین فرشتگانی قرار می‌دهیم که جانشین [شما] گردند!. (زخرف/۶۰۵۷) را نازل کرد. حارث‌بن‌عمرو فهری به خشم آمده و گفت: «خدایا، اگر این حق است و از جانب توست که بنیهاشم مانند پادشاهان روم یکی بعد از دیگری به سلطنت و قدرت برسند، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! و خداوند نیز پیامبر (را از ماجرای حارث آگاه ساخته و آیه: وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ نازل شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۳۶
الکافی، ج۸، ص۵۷/ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۳۲۳
۲
(انفال/ ۳۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ إِذْ قالُوا اللهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ الْآیَهًَْ فَإِنَّهَا نَزَلَتْ لَمَّا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِقُرَیْشٍ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی أَنْ أَقْتُلَ جَمِیعَ مُلُوکِ الدُّنْیَا وَ أَجُرَّ الْمُلْکَ إِلَیْکُمْ فَأَجِیبُونِی إِلَی مَا أَدْعُوکُمْ إِلَیْهِ تَمْلِکُوا بِهَا الْعَرَبَ وَ تَدِینُ لَکُمْ بِهَا الْعَجَمُ وَ تَکُونُوا مُلُوکاً فِی الْجَنَّهًِْ فَقَالَ أَبُوجَهْلٍ اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا الَّذِی یَقُولُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیم حَسَداً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ کُنَّا وَ بَنِی‌هَاشِمٍ کَفَرَسَیْ رِهَانٍ نَحْمِلُ إِذَا حَمَلُوا وَ نَظْعَنُ إِذَا ظَعَنُوا وَ نُوقِدُ إِذَا أَوْقَدُوا فَلَمَّا اسْتَوَی بِنَا وَ بِهِمُ الرَّکْبُ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ مِنَّا نَبِیٌّ (صلی الله علیه و آله) لَا نَرْضَی بِذَلِکَ أَنْ یَکُونَ فِی بَنِی‌هَاشِمٍ وَ لَایَکُونَ فِی بَنِی‌مَخْزُومٍ ثُمَّ قَالَ غُفْرَانَکَ اللَّهُمَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِی ذَلِکَ وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ حِینَ قَالَ غُفْرَانَکَ اللَّهُمَّ فَلَمَّا هَمُّوا بِقَتْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَخْرَجُوهُ مِنْ مَکَّهًَْ قَالَ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ یَعْنِی قُرَیْشاً مَا کَانُوا أَوْلِیَاءَ مَکَّهًَْ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالسَّیْفِ یَوْمَ بَدْرٍ فَقُتِلُوا.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( این آیه: إِذْ قالُوا اللهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ هنگامی نازل شد که رسول خدا (به قریش فرمود: «همانا خدا مرا فرستاد تا همه‌ی پادشاهان عالم را بکُشم و پادشاهی را از آن شما سازم. پس دعوت مرا بپذیرید تا با آن بر عرب‌ها حکومت کنید و با آن عجم تابع شما شوند و در بهشت پادشاه و سرور باشید». ابوجهل گفت: «خداوندا! اگر آنچه محمّد (می‌گوید، این حقیقتی از سوی توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست». او این را از روی حسادت به رسول خدا (گفت. سپس گفت: «ما و بنی‌هاشم مانند اسب‎های مسابقه (شرط‍‍‍‍بندی) بودیم. هرگاه آنان حمله می‌کردند، ما نیز حمله می‌کردیم و هرگاه با شمشیر می‌زدند، ما نیز می‌زدیم و هرگاه آتش برمی‌افروختند [برای میهمان‌نوازی] ما نیز آتش برمی‌افروختیم. پس هنگامی‌که هم‌رُتبه شدیم، یکی از آنان گفت: «من پیامبرم». ما نمی‌پذیریم که پیامبری از بنی‌هاشم باشد و از بنی‌مخزوم نباشد. سپس گفت: «خدایا از تو طلب آمرزش می‌کنم». پس خدا در این‌باره این آیه را نازل فرمود: ولی [ای پیامبر]! تا تو در میان آن‌ها هستی، خداوند آن‌ها را مجازات نخواهد کرد و [نیز] تا [گروهی از آن‌ها] استغفار می‌کنند، خدا عذابشان نمی‌کند؛ هنگامی‌که گفت: «خدایا از تو طلب آمرزش می‌کنم». پس هنگامی‌که خواستند رسول خدا (را بکُشند و او را از مکّه اخراج کنند، خداوند فرمود: چرا خدا آن‌ها را مجازات نکند، با اینکه آنان از [عبادت موحّدان در کنار] مسجد الحرام جلوگیری می‌کنند درحالی‌که سرپرست [و متولّی] آن نیستند؟! یعنی قریش که اولیای مکّه نبودند سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند؛ یعنی تو و یارانت ای محمّد (! پس خدا آنان را در روز جنگ بدر به‌وسیله‌ی شمشیر، مورد عذاب خویش قرار داد، بنابراین کُشته شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۳۸
بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۳۴/ البرهان/ القمی، ج۱، ص۲۷۶/ نور الثقلین
۳
(انفال/ ۳۲)

الصّادق (صلی الله علیه و آله)- جَعْفَرُ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (علیه السلام) قَال: لَمَّا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِغَدِیرِ‌خُمٍّ نَادَی النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ فَشَاعَ ذَلِکَ فِی کُلِّ بَلَدٍ فَبَلَغَ ذَلِکَ الْحَارِثَ‌بْنَ‌النُّعْمَانِ الْفِهْرِیَّ فَأَتَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَی نَاقَهًٍْ لَهُ حَتَّی أَتَی الْأَبْطَحَ فَنَزَلَ عَنْ نَاقَتِهِ وَ أَنَاخَهَا وَ عَقَلَهَا ثُمَّ أَتَی النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ فِی مَلَإٍ مِنْ أَصْحَابِهِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَبِلْنَاهُ وَ أَمَرْتَنَا أَنْ نُصَلِّیَ خَمْساً فَقَبِلْنَاه وَ أَمَرْتَنَا بِالْحَجِّ فَقَبِلْنَاهُ ثُمَّ لَمْ تَرْضَ بِذَلِکَ حَتَّی رَفَعْتَ بِضَبْعِ‌ابْنِ‌عَمِّکَ فَفَضَّلْتَهُ عَلَیْنَا وَ قُلْتَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ أَ هَذَا شَیْءٌ مِنْ عِنْدِکَ أَمْ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّ هَذَا مِنَ اللَّهِ فَوَلَّی الْحَارِثُ یُرِیدُ رَاحِلَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مَا یَقُولُهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) حَقّاً فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ فَمَا وَصَلَ إِلَیْهَا حَتَّی رَمَاهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ فَسَقَطَ عَلَی هَامَتِهِ وَ خَرَجَ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَهُ.

امام صادق ( امام صادق (از پدرانش نقل می‌کند: زمانی‌که رسول خدا (در غدیرخم بود مسلمانان را فراخوانده و آن‌ها گردهم آمدند، حضرت (دستان علی (را گرفته و فرمود: «هرکس من مولای او هستم علی (مولای اوست». این خبر در همه‌جا منتشر شده و به گوش حارث‌بن‌نعمان‌فهری رسید؛ او سوار بر شتری که داشت آهنگ پیامبر (کرد تا به سرزمین ابطح رسید و از شترش پایین آمد و آن را خوابانیده و دستانش را بست. آنگاه نزد پیامبر (که در میان گروهی از اصحابش بود آمده و عرض کرد: «ای محمّد (! از جانب خدا به ما دستور دادی شهادت دهیم معبودی جز خدای یگانه نیست و تو فرستاده‌ی خدایی، ما نیز پذیرفتیم؛ دستور دادی پنج نوبت نماز بجا آوریم، ما نیز پذیرفتیم؛ دستور انجام حجّ دادی، ما نیز پذیرفتیم؛ ولی به این دستورات راضی نشدی تا اینکه بازوی پسر عمویت را بالابرده و او را بر ما برتری دادی و گفتی هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست، آیا این سخنی از پیش خودت می‌باشد یا دستوری از طرف خداست»؟ پیامبر (فرمود: «قسم به خدایی که معبودی جز او نیست دستوری از ناحیه‌ی خداوند است». نعمان [با شنیدن این سخن] برگشت و به‌طرف شترش حرکت کرد درحالی‌که می‌گفت: «خداوندا! اگر آنچه محمّد (می‌گوید حقیقت دارد [و از ناحیه‌ی توست]، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست»؛ هنوز به شترش نرسیده بود که خداوند سنگی به‌سویش فرو فرستاد و بر مغزش فرود آمد و از پشتش خارج شد و او را به هلاکت رساند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۳۸
بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۳۶/ بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۶۲/ نور الثقلین؛ «بتفاوت»
۴
(انفال/ ۳۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی‌هُرَیْرَهًَْ قَالَ: طُرِحَتِ الْأَقْتَابُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ قَالَ فَعَلَا عَلَیْهَا فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ أَخَذَ بِعَضُدِ أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَشَالَهَا وَ رَفَعَهَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَامَ إِلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ مِنْ أَوْسَطِ النَّاسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعَوْتَنَا أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ نَشْهَدَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَصَدَّقْنَا وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاهًِْ فَصَلَّیْنَا وَ بِالصِّیَامِ فَصُمْنَا وَ بِالْجِهَادِ فَجَاهَدْنَا وَ بِالزَّکَاهًِْ فَأَدَّیْنَا قَالَ وَ لَمْ یُقْنِعْکَ إِلَّا أَنْ أَخَذْتَ بِیَدِ هَذَا الْغُلَامِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ فَقُلْتَ اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ فَهَذَا عَنِ اللَّهِ أَمْ عَنْکَ قَالَ (صلی الله علیه و آله) هَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنِّی قَالَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنْکَ قَالَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنِّی وَ أَعَادَ ثَالِثاً فَقَامَ الْأَعْرَابِیُّ مُسْرِعاً إِلَی بَعِیرِهِ وَ هُوَ یَقُولُ اللهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ وَاقِعٍ قَالَ فَمَا اسْتَتَمَّ الْأَعْرَابِیُّ الْکَلِمَاتِ حَتَّی نَزَلَتْ عَلَیْهِ نَارٌ مِنَ السَّمَاءِ فَأَحْرَقَتْه.

پیامبر ( ابوهُریره گوید: در روز غدیرخُم، جهاز شتران برای رسول خدا (روی هم قرار داده شد و پیامبر (بر فراز آن‌ها قرارگرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار را به‌جا آورد؛ آنگاه بازوی امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابی‌طالب (را گرفته و او را بلند نمود و فرمود: «خداوندا! هرکس من مولای اویم این علی (مولای اوست، خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاری کن و آن‌ها که ترک یاریش کنند، از یاری خویش محروم ساز». در این حال، عربی بیابان‌گرد از میان جمعیّت به‌سوی پیامبر (آمده و عرض کرد: «ای رسول خدا (! ما را خواندی که شهادت دهیم معبودی جز خدای یگانه نیست و تو فرستاده‌ی خدایی، ما نیز تصدیق نمودیم. به ما دستور نماز دادی، ما نیز نماز گزاردیم، دستور روزه دادی و ما روزه گرفتیم، دستور جهاد دادی و ما جهاد کردیم، دستور زکات دادی و ما زکات پرداخت کردیم، ولی این دستورات تو را قانع نساخت تا اینکه دست این نوجوان را در مقابل دیدگان همه گرفته و گفتی: «خداوندا! هرکس من مولای اویم علی (مولای اوست! آیا این‌کار از جانب خداست یا از جانب خودت»؟ پیامبر (فرمود: «این از جانب خداست نه جانب خودم». آن عرب گفت: «تو را به آن خدایی که معبودی جز او نیست قسم می‌دهم این از جانب خداست نه از جانب خودت»؟ پیامبر (فرمود: «قسم به آن خدایی که معبودی جز او نیست این از جانب خداست نه از جانب خودم» و این جمله را سه‌بار تکرار فرمود. عرب بیابان‌گرد با شنیدن این جمله با شتاب به‌سوی شترش حرکت کرد درحالی‌که می‌گفت: اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ. هنوز آن مرد عرب، این کلمات را به پایان نرسانده بود که آتشی از آسمان بر سرش فرود آمده و او را سوزاند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۴۰
بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۷۳/ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۵؛ «بتفاوت»
۵
(انفال/ ۳۲)

العسکری (علیه السلام)- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا نَصَّ عَلَی عَلِیٍّ (علیه السلام) بِالْفَضِیلَهًِْ وَ الْإِمَامَهًِْ وَ سَکَنَ إِلَی ذَلِکَ قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَانَدَ فِیهِ أَصْنَافُ الْجَاحِدِینَ مِنَ الْمُعَانِدِینَ وَ شَکَّ فِی ذَلِکَ ضُعَفَاءُ مِنَ الشَّاکِّینَ وَ غَاضَ فِی صُدُورِ الْمُنَافِقِینَ الْعَدَاوَهًُْ وَ الْبَغْضَاءُ وَ الْحَسَدُ وَ الشَّحْنَاءُ حَتَّی قَالَ قَائِلٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ لَقَدْ أَسْرَفَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فِی مَدْحِ نَفْسِهِ ثُمَّ أَسْرَفَ فِی مَدْحِ أَخِیهِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ مَا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ لَکِنَّهُ فِی ذَلِکَ مِنَ الْمَقْبُولِینَ یُرِیدُ أَنْ یُثْبِتَ لِنَفْسِهِ الرِّئَاسَهًَْ عَلَیْنَا وَ لِعَلِیٍّ بَعْدَ مَوْتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) قُلْ لَهُمْ وَ أَیَّ شَیْءٍ أَنْکَرْتُمْ مِنْ ذَلِکَ هُوَ عَظِیمٌ کَرِیمٌ حَکِیمٌ ارْتَضَی عِبَاداً مِنْ عِبَادِهِ وَ اخْتَصَّهُمْ بِکَرَامَاتٍ لَمَّا عَلِمَ مِنْ حُسْنِ طَاعَتِهِمْ وَ انْقِیَادِهِمْ لِأَمْرِهِ فَفَوَّضَ إِلَیْهِمْ أُمُورَ عِبَادِهِ وَ جَعَلَ عَلَیْهِمْ سِیَاسَهًَْ خَلْقِهِ بِالتَّدْبِیرِ الْحَکِیمِ الَّذِی وَفَّقَهُمْ لَهُ أَوَ لَا تَرَوْنَ مُلُوکَ الْأَرْضِ إِذَا ارْتَضَی أَحَدُهُمْ خِدْمَهًَْ بَعْضِ عَبِیدِهِ وَ وَثِقَ بِحُسْنِ إِطَاعَتِهِ فِیمَا یَنْدُبُهُ لَهُ مِنْ أُمُورِ مَمَالِکِهِ جَعَلَ مَا وَرَاءَ بَابِهِ إِلَیْهِ وَ اعْتَمَدَ فِی سِیَاسَهًِْ جُیُوشِهِ وَ رَعَایَاهُ عَلَیْهِ کَذَلِکَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فِی التَّدْبِیرِ الَّذِی رَفَعَهُ لَهُ رَبُّهُ وَ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِی جَعَلَهُ وَصِیَّهُ وَ خَلِیفَتَهُ فِی أَهْلِهِ وَ قَاضِیَ دَیْنِهِ وَ مُنْجِزَ عِدَاتِهِ وَ الْمُؤَازِرَ لِأَوْلِیَائِهِ وَ الْمُنَاصِبَ لِأَعْدَائِهِ فَلَمْ یَقْنَعُوا بِذَلِکَ وَ لَمْ یُسَلِّمُوا وَ قَالُوا لَیْسَ الَّذِی یُسْنِدُهُ إِلَی‌ابْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ بِأَمْرٍ صَغِیرٍ إِنَّمَا هُوَ دِمَاءُ الْخَلْقِ وَ نِسَاؤُهُمْ وَ أَوْلَادُهُمْ وَ أَمْوَالُهُمْ وَ حُقُوقُهُمْ وَ أَنْسَابُهُمْ وَ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتُهُمْ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهًٍْ یَلِیقُ بِجَلَالَهًِْ هَذِهِ الْوَلَایَهًِْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَا کَفَاکُمْ نُورُ عَلِیٍّ الْمُشْرِقُ فِی الظُّلُمَاتِ الَّذِی رَأَیْتُمُوهُ لَیْلَهًَْ خُرُوجِهِ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی مَنْزِلِهِ أَ مَا کَفَاکُمْ أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) جَازَ وَ الْحِیطَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَفُتِحَتْ لَهُ وَ طُرِقَتْ ثُمَّ عَادَتْ وَ الْتَأَمَتْ أَمَا کَفَاکُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ أَنَّ عَلِیّاً لَمَّا أَقَامَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) رَأَیْتُمْ أَبْوَابَ السَّمَاءِ مُفَتَّحَهًًْ وَ الْمَلَائِکَهًَْ مِنْهَا مُطَّلِعِینَ تُنَادِیکُمْ هَذَا وَلِیُّ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ وَ إِلَّا حَلَّ بِکُمْ عَذَابُ اللَّهِ فَاحْذَرُوهُ أَمَا کَفَاکُمْ رُؤْیَتُکُمْ عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) وَ هُوَ یَمْشِی وَ الْجِبَالُ یَسِیرُ بَیْنَ یَدَیْهِ لِئَلَّا یَحْتَاجَ إِلَی الِانْحِرَافِ عَنْهَا فَلَمَّا جَازَ رَجَعَتِ الْجِبَالُ إِلَی أَمَاکِنِهَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ زِدْهُمْ آیَاتٍ فَإِنَّهَا عَلَیْکَ سَهْلَاتٌ یَسِیرَاتٌ لِتَزِیدَ حُجَّتُکَ عَلَیْهِمْ تَأْکِیداً قَالَ فَرَجَعَ الْقَوْمُ إِلَی بُیُوتِهِمْ فَأَرَادُوا دُخُولَهَا فَاعْتَقَلَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ مَنَعَتْهُمْ وَ نَادَتْهُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ دُخُولُهَا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالُوا آمَنَّا وَ دَخَلُوا ثُمَّ ذَهَبُوا یَنْزِعُونَ ثِیَابَهُمْ لِیَلْبِسُوا غَیْرَهَا فَثَقُلَتْ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُقِلُّوهَا وَ نَادَتْهُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ سُهُولَهًُْ نَزْعِهَا حَتَّی تُقِرُّوا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَأَقَرُّوا وَ نَزَعُوهَا ثُمَّ ذَهَبُوا لِیَلْبِسُوا ثِیَابَ اللَّیْلِ فَثَقُلَتْ عَلَیْهِمْ وَ نَادَتْهُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ لُبْسُنَا حَتَّی تَعْتَرِفُوا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَاعْتَرَفُوا فَذَهَبُوا یَأْکُلُونَ فَثَقُلَتْ عَلَیْهِمُ اللَّقْمُ وَ مَا لَمْ یَثْقُلْ مِنْهَا اسْتَحْجَرَ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَ نَادَتْهُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ أَکْلُنَا حَتَّی تَعْتَرِفُوا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَاعْتَرَفُوا ثُمَّ ذَهَبُوا یَبُولُونَ وَ یَتَغَوَّطُونَ فَتَعَذَّرَ عَلَیْهِمْ وَ نَادَتْهُمْ بُطُونُهُمْ وَ مَذَاکِیرُهُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمُ السَّلَامَهًُْ مِنَّا حَتَّی تَعْتَرِفُوا بِوَلَایَهًِْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَاعْتَرَفُوا ثُمَّ ضَجَرَ بَعْضُهُمْ وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیم قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ فَإِنَّ عَذَابَ الِاصْطِلَامِ الْعَامِّ إِذَا نَزَلَ نَزَلَ بَعْدَ خُرُوجِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِمْ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ یُظْهِرُونَ التَّوْبَهًَْ وَ الْإِنَابَهًَْ فَإِنَّ مِنْ حُکْمِهِ فِی الدُّنْیَا أَنْ یَأْمُرَکَ بِقَبُولِ الظَّاهِرِ وَ تَرْکِ التَّفْتِیشِ عَنِ الْبَاطِنِ لِأَنَّ الدُّنْیَا دَارُ إمْهَاٍل وَ إِنْظَارٍ وَ الْآخِرَهًَْ دَارُ الْجَزَاءِ بِلَاتَعَبُّدٍ قَالَ وَما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ فِیهِمْ مَنْ یَسْتَغْفِرُ لِأَنَّ هَؤُلَاءِ لَوْ لَا أَنَّ فِیهِمْ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّهُ سَیُؤْمِنُ أَوْ أَنَّهُ سَیَخْرُجُ مِنْ نَسْلِهِ ذُرِّیَّهًٌْ طَیِّبَهًٌْ یَجُودُ رَبُّکَ عَلَی هَؤُلَاءِ بِالْإِیمَانِ وَ ثَوَابِهِ وَ لَا یَقْتَطِعُهُمْ بِاخْتِرَامِ آبَائِهِمُ الْکُفَّارِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَهْلَکَهُمْ فَذَلِکَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَذَلِکَ اقْتَرَحَ النَّاصِبُونَ آیَاتٍ فِی عَلِیٍّ (علیه السلام) حَتَّی اقْتَرَحُوا مَا لَایَجُوزُ فِی حِکْمَتِهِ جَهْلًا بِأَحْکَامِ اللَّهِ وَ اقْتِرَاحاً لِلْأَبَاطِیلِ عَلَی اللَّهِ.

امام عسکری ( هنگامی‌که رسول خدا (بر برتری و امامت علی (تصریح فرمود و دل‌های مؤمنان با آن آرامش یافت و گروه‌های انکارکننده به مخالفت با آن پرداخته و کسانی که ایمان ضعیفی داشتند در آن شک نمودند و در سینه‌های منافقان دشمنی، کینه و حسادت رسوخ کرد به‌طوری که یکی از منافقین گفت: «محمّد در ستایش خود و برادرش علی زیاده‌روی کرد و این‌کار از جانب پروردگار جهانیان نبوده است ولی چون محمّد ([در میان مردم] مقبولیّت دارد، می‌خواهد [با سوءاستفاده از این مقبولیّت] سَروری بر ما را برای خود و بعد از مرگش برای علی (پایدار سازد»؛ [دراین‌حال] خداوند فرمود: «ای محمّد (! به آن‌ها بگو: «کدامیک از صحبت‌های مرا انکار می‌کنید؟ خداوند، بزرگ و بخشنده و حکیم است [و براساس حکمتش] برخی از بندگانش را برگزیده و چون عبادت نیکو و فرمانبرداری از دستوراتش را از آن‌ها دیده‌ی ایشان را به کراماتی اختصاص‌داده و در نتیجه امور بندگانش را به ایشان واگذار نموده است و حکومت بر مردم براساس تدبیر حکیمانه را که ارزانی‌شان داشته برعهده‌ی آن‌ها گذارده است. آیا نمی‌بینید پادشاهان روی زمین را که چون یکی از آن‌ها برخی از چاکرانش را برای خدمتگزاری برگزیند و از فرمانبرداری صحیح او در کارهایی از مملکتش که او را مأمور به انجامش می‌کند اطمینان حاصل کند غیر از کارهای مخصوص به خود را به او واگذار کرده و در تدبیر امور مربوط به لشکریان و رعیّت بر او تکیه و اعتماد می‌کند؟ محمّد (نیز در کارهایی که پروردگارش به او واگذار کرده چنین است و علی (که پیامبر (او را وصیّ و جانشین خود در میان اهلش و پرداخت‌کننده‌ی بدهکاری‌اش و وفاکننده به وعده‌هایش و کمک‌کار دوستان و جنگ‌کننده با دشمنانش قرار داده، نیز چنین است». [با این‌حال] مخالفانِ علی (به این مطالب قانع نشده و تسلیم نگردیدند و گفتند: «آنچه پیامبر (به پسر ابوطالب (نسبت می‌دهد چیز کمی نیست، پای خون مسلمانان و زنان، فرزندان، دارایی‌ها، حقوق و نسَب و دنیا و آخرتشان در میان است؛ پس ای پیامبر (! نشانه‌ای برای ما بیاور که با بزرگی این ولایت هم‌خوانی داشته باشد. رسول خدا (فرمود: «آیا نور علی (در آن شب که مشاهده کردید از نزد رسول خدا (به خانه می‌رفت و در آن تاریکی‌های شب می‌درخشید برای شما کافی نیست؟! آیا اینکه علی (درحال عبورکردن [از مسیری] بود و دیوارهای مقابلش برای او گشوده و تبدیل به راه عبور شدند و سپس دوباره به حالت اوّل بازگشته و بهم پیوستند برای شما کافی نیست؟! آیا اینکه در روز غدیرخُم آنگاه که رسول خدا (علی (را به امامت منصوب نمود درهای آسمان را گشوده دیدید و فرشتگان را مشاهده کردید که به شما نگریسته و ندا می‌دهند: «این [علی (] ولیّ خداست پس از او پیروی کنید و الّا عذاب الهی بر سرتان خواهد آمد، پس از آن عذاب بترسید؛ برای شما کافی نیست؟! آیا اینکه دیدید علیّ‌بن‌ابی‌طالب (درحال گام‌برداشتن است و کوه‌ها در مقابلش به حرکت درآمده بودند تا اینکه علی (مجبور نشود [برای عبور از کنار کوه‌ها] راهش را کج کند و چون از کوه‌ها عبور می‌کرد آن‌ها سر جاهایشان بازمی‌گشتند، برای شما کافی نیست»؟! بعد از بیان این موارد، پیامبر (فرمود: «پروردگارا! نشانه‌هایی دیگر برای این مردمان بیاور که این‌کار برای تو آسان و میسور است تا حجّت تو بر ایشان کامل گردد». مردم به‌سمت خانه‌هایشان بازگشتند، چون خواستند وارد خانه‌هایشان شوند زمین ایشان را به بند کشیده و مانع آن‌ها شد و به آن‌ها خطاب کرد: «داخل‌شدن به خانه‌ها بر شما حرام است تا اینکه به ولایت علی (ایمان بیاورید». آن‌ها گفتند: «ایمان آوردیم و وارد شدند». آنگاه رفتند که لباس‌هایشان را درآورند تا لباسی دیگر به تن کنند ولی لباس‌ها بر تنهایشان سنگین شد و [به ناچار] آن‌ها را در نیاوردند و به ایشان خطاب شد: «آسان درآوردن لباس‌ها بر شما حرام است تا اینکه به ولایت علی (اقرار نمایید». آن‌ها نیز اقرارکرده و لباس‌هایشان را درآوردند. آنگاه رفتند که لباس خوابشان را بپوشند که لباس‌ها برایشان سنگین شده و به آن‌ها خطاب کردند: «پوشیدن ما بر شما حرام است تا اینکه به ولایت علی (اعتراف نمایید». آن‌ها نیز اعتراف کردند. سپس رفتند که غذا بخورند که لقمه‌ی غذا یا برایشان سنگین می‌گردید [که برداشتنش ممکن نبود] و یا آن لقمه‌ای که سنگین نبود در دهانشان به سنگ تبدیل می‌شد و به آن‌ها خطاب می‌کردند: «خوردن ما بر شما حرام است تا اینکه به ولایت علی (اعتراف نمایید». آن‌ها نیز اعتراف کردند. سپس برای قضای حاجت به مستراح رفتند که این کار برایشان دشوار گردید و شکم‌ها و آلت‌هایشان به آن‌ها خطاب کردند: «تندرستی از [بیماریِ] ما بر شما حرام است تا اینکه به ولایت علیّ‌ّّبن‌ابی‌طالب (اعتراف کنید». آن‌ها نیز اعتراف کردند. در نهایت برخی از ایشان به ستوه آمده و گفتند: اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیم؛ خداوند فرمود: ولی [ای پیامبر] تا تو در میان آن‌ها هستی، خداوند آن‌ها را مجازات نخواهدکرد. (انفال/۳۳) چراکه عذابِ ویرانگرِ عمومی نازل نمی‌شود مگر بعد از اینکه پیامبر (از میانشان برود. آنگاه خداوند فرمود: وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛ [یعنی تا زمانی‌که] اظهار توبه و بازگشت به‌سوی خدا می‌کنند [خدا عذابشان نمی‌کند]، چراکه از قانون الهی در دنیا این است که به تو دستور فرموده ظاهر هرکس را قبول کرده و از باطن افراد تفتیش نکنی چراکه دنیا محلّ مهلت‌دادن و فرصت‌دادن و آخرت، مکان جزاء و پاداش‌دادن است نه مکان عمل. [در ادامه] امام عسکری (فرمود: «تا مادامی که در میانشان کسی هست که استغفار می‌کند خدا عذابشان نمی‌کند؛ چراکه در میانشان کسانی هستند که خدا می‌داند در آینده ایمان می‌آورند یا از نسلشان فرزندان پاکی به وجود می‌آیند که خدا بر آن‌ها به‌واسطه‌ی ایمان و پاداش آن عنایت خواهد کرد و با نابودکردن پدران کافرِ چنین انسان‌هایی، نسل آن‌ها را قطع نمی‌کند؛ که اگر این نبود خداوند حتماً این کافران را نابود می‌کرد». این جریان، همان کلام رسول خدا (است که فرمود: «این‌چنین دشمنان، نشانه‌هایی درمورد علی (درخواست کردند تا جایی که به خاطر نادانیشان نسبت به احکام خدا و درخواست کارهای باطل از خدا، چیزهایی مطالبه کردند که با حکمت الهی سازگاری ندارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۴۰
بحار الأنوار، ج۴۲، ص۴۰/ الإمام العسکری، ص۶۳۱
۶
(انفال/ ۳۲)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا کَانَ یَوْمُ غَدِیرِ‌خُمٍّ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَطِیباً فَأَوْجَزَ فِی خُطْبَتِهِ ثُمَّ دَعَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِضَبْعِهِ ثُمَّ رَفَعَ بِیَدِهِ حَتَّی رُئِیَ بَیَاضُ إِبْطَیْهِمَا فَقَالَ أَ لَمْ أُبَلِّغْکُمُ الرِّسَالَهًَْ أَ‌لَمْ أَنْصَحْ لَکُمْ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَفَشَتْ هَذِهِ فِی النَّاسِ فَبَلَغَ الْحَارِثَ‌بْنَ‌النُّعْمَانِ الْفِهْرِیَّ فَرَحَلَ رَاحِلَتَهُ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَیْهَا وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذْ ذَاکَ بِمَکَّهًَْ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْأَبْطَحِ فَأَنَاخَ نَاقَتَهُ ثُمَّ عَقَلَهَا ثُمَّ جَاءَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَسَلَّمَ فَرَدَّ عَلَیْهِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ دَعَوْتَنَا أَنْ نَقُولَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقُلْنَا ثُمَّ دَعَوْتَنَا أَنْ نَقُولَ إِنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقُلْنَا وَ فِی الْقَلْبِ مَا فِیهِ ثُمَّ قُلْتَ فَصَلُّوا فَصَلَّیْنَا ثُمَّ قُلْتَ فَصُومُوا فَصُمْنَا ثُمَّ قُلْتَ فَحُجُّوا فَحَجَجْنَا ثُمَّ قُلْتَ إِذَا رُزِقَ أَحَدُکُمْ مِائَتَیْ دِرْهَمٍ فَلْیَتَصَدَّقْ بِخُمُسِهِ کُلَّ سَنَهًٍْ فَفَعَلْنَا ثُمَّ إِنَّکَ أَقَمْتَ ابْنَ‌عَمِّکَ فَجَعَلْتَهُ عَلَماً وَ قُلْتَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَ‌فَعَنْکَ أَمْ عَنِ اللَّهِ قَالَ بَلْ عَنِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَهَا ثَلَاثاً قَالَ فَنَهَضَ وَ إِنَّهُ لَمُغْضَبُ وَ إِنَّهُ لَیَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مَا قَالَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) حَقّاً فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ نَقِمَهًًْ فِی أَوَّلِنَا وَ آیَهًًْ فِی آخِرِنَا وَ إِنْ کَانَ مَا قَالَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) کَذِباً فَأَنْزِلْ بِهِ نَقِمَتَکَ ثُمَّ أَثَارَ نَاقَتَهُ فَحَلَّ عِقَالَهَا ثُمَّ اسْتَوَی عَلَیْهَا فَلَمَّا خَرَجَ مِنَ الْأَبْطَحِ رَمَاهُ اللَّهُ تَعَالَی بِحَجَرٍ مِنَ السَّمَاءِ فَسَقَطَ عَنْ رَأْسِهِ وَ خَرَجَ مِنْ دُبُرِهِ وَ سَقَطَ مَیِّتا.

امام صادق ( در روز غدیرخُم، رسول خدا (شروع به سخنرانی نمود و خطبه‌ای کوتاه خواند؛ آنگاه امیرمؤمنان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (را خوانده و بازوی او را گرفت و با دستش بلند نمود به‌طوری که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. سپس فرمود: «آیا رسالتم را به شما نرساندم؟ آیا خیرخواه شما نبودم»؟ مسلمانان گفتند: «آری چنین بوده است». فرمود: «هرکس من مولای اویم این علی (مولای اوست، خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاری کن و آن‌ها که ترک یاریش کنند، از یاری خویش محروم ساز». این خبر میان مردم پخش گردید و به حارث‌بن‌نعمان‌فهری رسید. حارث جِهاز شترش را بست و بر آن سوار شد تا به سرزمین ابطح (نام منطقه‌ای شنزار در نزدیکی مکّه) رسید و رسول خدا (در آن موقع، در مکّه حضور داشت؛ حارث [از شتر پایین آمد و] شترش را خوابانیده و دستانش را بست، آنگاه نزد پیامبر (آمد و سلام کرد. پیامبر (جواب سلامش را داد. حارث گفت: «ای محمّد (! تو از ما خواستی که بگوییم معبودی جز خدای یگانه نیست، ما نیز گفتیم. آنگاه از ما خواستی که بگوییم تو فرستاده‌ی خدایی، ما نیز با اینکه مطمئن نبودیم، چنین گفتیم. آنگاه گفتی نماز به‌جا آورید، ما نیز به‌جا آوردیم. آنگاه گفتی روزه بگیرید، ما نیز روزه گرفتیم. آنگاه گفتی حجّ به‌جا آورید، ما نیز حجّ به‌جا آوردیم. آنگاه گفتی هرکدام از شما دویست درهم روزی‌اش شد یک‌پنجم آن را هر سال صدقه بدهد، ما نیز چنین کردیم. اکنون پسرعمویت را بلند کرده و او را نشانه قرار دادی و گفتی: «هرکس من مولای اویم این علی (مولای اوست، خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاری کن و آن‌ها که ترک یاریش کنند، از یاری خویش محروم ساز؛ آیا این‌کار از طرف خودت است یا از طرف خدا»؟ پیامبر (سه‌بار فرمود: «از طرف خداوند است». حارث درحالی‌که خشمگین شده بود برخاست و گفت: «خداوندا! اگر آنچه محمّد (می‌گوید حقیقت دارد بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز؛ که کیفری برای نخستین ما و نشانه‌ای برای آخرین ما باشد و اگر آنچه محمّد (می‌گوید دروغ است کیفرت را بر او فرو فرست». آنگاه درپیِ شترش رفته و زانوبند شتر را باز کرد و سوارش شد. چون از سرزمین ابطح بیرون رفت خداوند سنگی از آسمان به طرفش فرستاد که بر سرش فرود آمده و از پشتش خارج شد و به هلاکت رسید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۴۴
بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۷۵
۷
(انفال/ ۳۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ (علیه السلام) قَالَ: لَمَّا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی مَکَّهًَْ فِی حَجَّهًِْ الْوَدَاعِ فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْهَا وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ وَ قَدْ شَیَّعَهُ مِنْ مَکَّهًَْ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنَ الْیَمَنِ وَ خَمْسَهًُْ أَلْفِ رَجُلٍ مِنَ الْمَدِینَهًِْ جَاءَهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فِی الطَّرِیقِ فَقَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَهًَْ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک ... فَلَمَّا سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْمَقَالَهًَْ قَالَ لِلنَّاسِ أَنِیخُوا نَاقَتِی ... ثُمَّ قَالَ أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه ... فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ثَلَاثَهًٍْ وَ جَلَسَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مَجْلِسَهُ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِی‌مَخْزُومٍ یُسَمَّی‌عُمَرَ‌بْنَ‌عُتْبَهًَْ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ حَارِثَ‌بْنَ‌النُّعْمَانِ الْفِهْرِیَّ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ فَقَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ شَهَادَهًِْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَ‌مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) أُوحِیَ إِلَیَّ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مِنْ أَمْرِ رَبِّی قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الصَّلَاهًِْ وَ الزَّکَاهًِْ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ أَ مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مِثْلَ ذَلِکَ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) وَ قَوْلِکَ فِیهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ (علیه السلام) مَوْلَاهُ إِلَی آخِرِهِ أَ مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْوَحْیُ إِلَیَّ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مَا أَمَرَنِی فَرَفَعَ الْمَخْزُومِیُّ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) صَادِقاً فِیمَا یَقُولُ فَأَرْسِلْ عَلَیَّ شُوَاظاً مِنْ نَارٍ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ فِی التَّفْسِیرِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ وَ وَلَّی فَوَ اللَّهِ مَا سَارَ غَیْرَ بَعِیدٍ حَتَّی أَظَلَّتْهُ سَحَابَهًٌْ سَوْدَاءُ فَأَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ فَأَصْعَقَتْ فَأَصَابَتْهُ الصَّاعِقَهًُْ فَأَحْرَقَتْهُ النَّار.

امام صادق ( زمانی‌که رسول خدا (در حجّۀالوداع عزم مکه کرد و پس از انجام مناسک از آن خارج گشت و در روایتی دیگر: و دوازده هزار نفر یمنی و پنج هزار مرد از مدینه وی را مشایعت کردند جبرئیل در میان راه نزد وی آمده، پس به وی فرمود: ای رسول خدا! خداوند متعال بر تو سلام میرساند و سپس این آیه را خواند: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا [به مردم] برسان! (مائده/۶۰) ... وقتی رسول خدا (این آیه را شنید به مردم فرمود: «شتر مرا بخوابانید، ... آگاه باشید که هر کس من مولای او بودهام، اینک علی مولای اوست. خداوندا، دوستدارش را دوست بدار و هر که با وی دشمنی کند، دشمن بدار و آنکه یاریاش نماید، یاری رسان و آنکه او را واگذارد، خوار و ذلیل کن»! ... چون سه روز گذشت پیامبر (برای پاسخگویی به پرسش مردم نشست، مردی از بنی مخزوم که عمربن عتبه نامیده میشد و در روایتی دیگر، حارث‌بن‌نعمان فهری نزد وی آمده و گفت: «ای محمّد! سه مسأله از شما میپرسم»! فرمود: «هرچه میخواهی بپرس». پس گفت: «به من بگو، عبارت شهادت به «لا إله إلّا الله» و شهادت به «محمداً رسول الله» از خودت است یا از پروردگارت»؟ پیامبر (فرمود: «از جانب پروردگارم به من وحی شده است و سفیر، جبرئیل بوده است و رساننده من هستم و جز به فرمان پروردگارم اذان نگفتهام». گفت: «مرا از نماز، و زکات و حج و جهاد خبرکن که از خودت هستند یا از جانب پروردگارت»؟ پیامبر همان پاسخ را داد. گفت: «پس مرا خبر کن از این مرد منظورش علی‌بن‌ابی طالب (بود و اینکه درباره وی گفتهای: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ. آیا از خودت است یا از جانب پروردگارت»؟ پیامبر (فرمود: «وحی به سوی من از جانب خداست و آورنده‌ی آن جبرئیل است و رساننده من هستم و هرگز بیاجازه‌ی پروردگارم چیزی نگفتهام». پس آن مرد مخزومی سرش را به آسمان بلند کرده و گفت: خدایا، اگر محمّد در آنچه میگوید: صادق است، شعلهای از آتش سوزان به سوی من فرست و در خبر دیگر آمده پس گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ». به خدا سوگند هنوز مسافت زیادی دور نشده بود که ابری سیاه بر وی سایه افکند و رعد و برق و صاعقهای به راه انداخته و آن صاعقه به وی اصابت نموده، آتش او را بسوخت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۴۶
بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۶۶
۸
(انفال/ ۳۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ، قَالَ: سَأَلْتُ مَوْلَایَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ. فَقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام): الْحُجَّهًُْ الْبَالِغَهًُْ الَّتِی تَبْلُغُ الْجَاهِلَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَیَعْلَمُهَا بِجَهْلِهِ کَمَا یَعْلَمُهَا الْعَالِمُ بِعِلْمِهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَکْرَمُ وَ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ یُعَذِّبَ أَحَداً إِلَّا بِحُجَّهًٍْ. ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام): وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ. ثُمَّ أَنْشَأَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) مُحَدِّثاً وَ ذَکَرَ حَدِیثاً طَوِیلًا وَ قَالَ (علیه السلام) فِیهِ: أَقْبَلَ النَّضْرُ بْنُ الْحَارِثِ فَسَلَّمَ فَرَدَّ عَلَیْهِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا کُنْتَ سَیِّدَ وُلْدِ آدَمَ (علیه السلام) وَ أَخُوکَ سَیِّدَ الْعَرَبِ وَ ابْنَتُکَ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) سَیِّدَهًَْ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیها السلام) سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ وَ عَمُّکَ حَمْزَهًُْ سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ (رحمة الله علیه) وَ ابْنُ عَمِّکَ ذَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا فِی الْجَنَّهًِْ حَیْثُ یَشَاءُ وَ عَمُّکَ الْعَبَّاسُ جِلْدَهًًْ بَیْنَ عَیْنَیْکَ وَ صِنْوَ أَبِیکَ وَ بَنُو شَیْبَهًَْ لَهُمُ السِّدَانَهًُْ، فَمَا لِسَائِرِ قَوْمِکَ مِنْ قُرَیْشٍ وَ سَائِرِ الْعَرَبِ؟ فَقَدْ أَعْلَمْتَنَا فِی بَدْءِ الْإِسْلَامِ أَنَّا إِذَا آمَنَّا بِمَا تَقُولُ، کَانَ لَنَا مَا لَکَ وَ عَلَیْنَا مَا عَلَیْکَ. فَأَطْرَقَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) طَوِیلًا ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ: مَا أَنَا وَ اللَّهِ فَعَلْتُ بِهِمْ هَذَا بَلِ اللَّهُ فَعَلَ بِهِمْ فَمَا ذَنْبِی؟ فَوَلَّی النَّضْرُ بْنُ الْحَارِثِ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَقَالَهًَْ النَّضْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ. وَ نَزَلَتْ هَذِهِ: وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ إِلَی قَوْلِهِ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ. فَبَعَثَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی النَّضْرِ بْنِ الْحَارِثِ الْفِهْرِیِّ وَ تَلَا عَلَیْهِ الْآیَهًَْ. فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) إِنِّی قَدْ أَسْرَرْتُ ذَلِکَ جَمِیعَهُ أَنَا وَ مَنْ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مَا جَعَلْتَهُ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ مِنَ الشَّرَفِ وَ الْفَضْلِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًِْ فَقَدْ أَظْهَرَ اللَّهُ مَا أَسْرَرْنَا. أَمَّا أَنَا فَأَسْأَلُکَ أَنْ تَأْذَنَ لِی فَأَخْرُجُ مِنَ الْمَدِینَهًِْ فَإِنِّی لَا أُطِیقُ الْمَقَامَ. فَوَعَظَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: إِنَّ رَبَّکَ کَرِیمٌ فَإِنْ أَنْتَ صَبَرْتَ وَ تَصَابَرْتَ لَمْ یَخْلُکَ مِنْ مَوَاهِبِهِ فَارْضَ وَ سَلِّمْ، فَإِنَّ اللَّهَ یَمْتَحِنُ خَلْقَهُ بِضُرُوبٍ مِنَ الْمَکَارِهِ وَ یُخَفِّفُ عَمَّنْ یَشَاءُ وَ لَهُ الْأَمْرُ وَ الْخَلْقُ، مَوَاهِبُهُ عَظِیمَهًٌْ وَ إِحْسَانُهُ وَاسِعٌ. فَأَبَی النَّضْرُ بْنُ الْحَارِثِ وَ سَأَلَهُ الْإِذْنَ. فَأَذِنَ لَهُ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله). فَأَقْبَلَ إِلَی بَیْتِهِ وَ شَدَّ عَلَی رَاحِلَتِهِ رَاکِباً مُتَعَصِّباً وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ. فَلَمَّا مَرَّ بِظَهْرِ الْمَدِینَهًِْ وَ إِذَا بِطَیْرٍ فِی مِخْلَبِهِ حَجَرٌ فَجَدَلَهُ، فَأَرْسَلَهَا إِلَیْهِ فَوَقَعَتْ عَلَی هَامَتِهِ ثُمَّ دَخَلَتْ فِی دِمَاغِهِ وَ خَرَّتْ فِی بَطْنِهِ حَتَّی خَرَجَتْ مِنْ دُبُرِهِ وَ وَقَعَتْ عَلَی ظَهْرِ رَاحِلَتِهِ وَ خَرَّتْ حَتَّی خَرَجَتْ مِنْ بَطْنِهَا، فَاضْطَرَبَتِ الرَّاحِلَهًُْ وَ سَقَطَتْ وَ سَقَطَ النَّضْرُ بْنُ الْحَارِثِ مِنْ عَلَاهَا مَیِّتَیْنِ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکافِرینَ بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَهًَْ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ، مِنَ اللهِ ذِی الْمَعَارِجِ. فَبَعَثَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) عِنْدَ ذَلِکَ إِلَی الْمُنَافِقِینَ الَّذِینَ اجْتَمَعُوا لَیْلًا مَعَ النَّضْرِ بْنِ الْحَارِثِ فَتَلَا عَلَیْهِمُ الْآیَهًَْ وَ قَالَ: اخْرُجُوا إِلَی صَاحِبِکُمُ الْفِهْرِیِّ حَتَّی تَنْظُرُوا إِلَیْهِ. فَلَمَّا رَأَوْهُ انْتَحَبُوا وَ بَکَوْا وَ قَالُوا: مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً وَ أَظْهَرَ بُغْضَهُ قَتَلَهُ بِسَیْفِهِ وَ مَنْ خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَهًِْ بُغْضاً لِعَلِیٍّ أَنْزَلَ اللَّهُ مَا تَرَی.

امام صادق ( مفضّل‌بن‌عمر گوید: از مولایم امام صادق (درباره‌ی این سخن خدای تبارک‌وتعالی: قُلْ فَلِلّهِ الحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ پرسیدم. ایشان فرمود: «حجّت بالغه عبارت است از: حجّتی که به شخص نادان و جاهل از اهل کتاب می‌رسد و پس آن را با جهلش درمی‌یابد، چنان‌که شخص عالم با علم خویش آن را درک می‌کند. چراکه خدای تعالی بزرگوارتر و عادل‌تر از این است که کسی را بدون حجّت، عذاب دهد». سپس امام صادق (فرمود: چنان نبود که خداوند قومی را، پس از آنکه آن‌ها را هدایت کرد [و ایمان آوردند] گمراه [و مجازات] کند مگر آنکه اموری را که باید از آن بپرهیزند، برای آنان بیان نماید. (توبه/۱۱۵) سپس امام صادق (شروع به روایت حدیث کرد و حدیثی طولانی را ذکر کرد و در آن فرمود: «روزی نضربن‌حارث آمد و سلام کرد. و پیامبر (به او پاسخ داد. گفت: «ای رسول خدا (! اگر تو سرور فرزندان آدم (هستی و برادرت علی (سرور اعراب و دخترت فاطمه (سرور زنان عالم و دو فرزندت حسن و حسین (سرور جوانان اهل بهشت و عمویت حمزه (سرور شهدا و پسرعمویت ذوالجناحین است که به‌وسیله‌ی آن در بهشت هرجا که می‌خواهد پرواز می‌کند و عمویت عبّاس به‌منزله‌ی میان دو چشمان شما [بر تارک پیشانی شما] و همتای پدرت است و کلیدداری کعبه از آن بنی‌شیبه است، پس سایر قومت از قریش و سایر عرب‌ها چه فضیلتی دارند؟ درحالی‌که شما در آغاز اسلام به ما خبر دادی که ما اگر به آنچه می‌گویی ایمان بیاوریم، همان فضیلت از آن ما خواهد بود، که برای تو بود و بر ما آنچه بر شما است، خواهد بود». رسول خدا (در فکر فرو رفت. سپس سرش را بالا آورده و فرمود: «به خدا قسم، من نبودم که این همه فضیلت را به آنان نسبت دادم، بلکه خدا بود، پس گناه من چیست؟ پس نضربن‌حارث آنجا را ترک کرد و درحالی‌که می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ». پس خدا گفته‌ی نضربن‌حارث را نازل کرد درحالی‌که می‌گفت: اللَّهُمَّ إِن کَانَ هَذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ و این آیه نیز نازل‎شد: وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون. پس رسول خدا (به‌دنبال نضربن‌حارث‌فهری فرستاده و این آیه را برای او خواندند. وی گفت: «ای رسول خدا (! من و کسانی که برای آنان فضایل اهل‌بیت خودت را از شرافت و فضیلت در دنیا و آخرت قرار نداده‌ای، همه‌ی آن امور را پنهان داشتیم، امّا خدا آنچه را پنهان داشته‌ایم آشکار کرده است. امّا من از تو اجازه می‌خواهم که مدینه را ترک کنم، چراکه من تحمّل ماندن در آن را ندارم. پس پیامبر (به او پند داد و فرمود: «همانا پروردگار تو بزرگوار است و اگر صبر پیشه‌ی خود سازی، تو را از مواهبش محروم نخواهد ساخت. پس رضایت ده و به واقعیّت تسلیم شو، چراکه خدا آفریدگانش را با انواع سختی‌ها مورد آزمایش قرار می‌دهد و از هرکه می‌خواهد، آن سختی‌ها را سبک می‌کند و امر و خلق از آن اوست و موهبت‌هایش بس بزرگ است و نیکی او وسیع و گسترده است». امّا نضربن‌حارث نپذیرفت و از او اجازه خواست. پس رسول خدا (به او اجازه دادند. او به خانه‌اش رفت و بر شترش سوار شد و با عصبانیّت و خشم تاخت. درحالی‌که می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»... پس هنگامی‌که از مدینه بیرون آمد، ناگهان پرنده‌ای در آسمان ظاهر شد و در چنگالش سنگی از آسمان بود و آن بر وی انداخت و بر سرش افتاد و در مغزش فرورفت و در شکمش نفوذ کرد و از مقعدش خارج شد و بر پشت شترش افتاد و در آن نفوذ کرد تا اینکه از شکمش خارج شد. پس شتر به حالت اضطراب درآمد و بر زمین افتاد. نضربن‌حارث نیز مُرده بر زمین افتاد. پس خدای عزّوجلّ این آیه‌ها را نازل کرد: تقاضاکننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد!* این عذاب مخصوص کافران [به علی و فاطمه و حسن و حسین و ال محمّد (] است، و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را دفع کند،* از سوی خداوند ذی المعارج [خداوندی که فرشتگانش بر آسمان‌ها صعود و عروج می‌کنند]!. (معارج/۳۱) پس آنگاه رسول خدا (به‌دنبال منافقینی که شبانه با نضربن‌حارث گردهم آمده بودند، فرستاده و آن آیه را برای آنان خواند و فرمود: «پیش رفیق فهریتان بروید، تا او را ببینید که در چه حالی گرفتار شده است». پس هنگامی‌که او را دیدند، به زاری و گریه افتادند و گفتند: «هرکه با علی (دشمنی کند و این دشمنی را آشکار کند، او را با شمشیرش می‌کُشد و هرکه به سبب دشمنی با علی (از مدینه خارج شود، خدا آنچه را می‌بینی بر او نازل می‌کند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۵۴۶
البرهان
بیشتر