آیه ۱۳۴ - سوره بقره

آیه تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ [134]

آنها امّتى بودند كه درگذشتند. اعمال آنان مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست؛ و شما مسؤول اعمال آنها نخواهيدبود.

و شما مسؤول اعمال آنها نخواهید بود

۱ -۱
(بقره/ ۱۳۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- {عَن حُذَیفَهًْ فِی جَوَابِ الشَّابِّ الفَارسِیّ:} إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لِأَصْحَابِهِ: إِذَا رَأَیْتُمْ دِحْیَهًَْ الْکَلْبِیَّ عِنْدِی فَلَا یَدْخُلَنَّ عَلَیَّ أَحَدٌ. وَ إِنِّی أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوْماً فِی حَاجَهًٍْ فَرَأَیْتُ شَمْلَهًًْ مُرْخَاهًًْ عَلَی الْبَابِ فَرَفَعْتُ الشَّمْلَهًَْ فَإِذَا أَنَا بِدِحْیَهًَْ الْکَلْبِیِّ فَغَمَضْتُ عَیْنَیَّ فَرَجَعْتُ. قَالَ فَلَقِیتُ علی‌بن‌أبی‌طالب (علیه السلام) فَقَالَ لِی: یَا بَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ! مِنْ أَیْنَ أَقْبَلْتَ؟ قُلْتُ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی حَاجَهًٍْ فَلَمَّا أَتَیْتُ مَنْزِلَهُ رَأَیْتُ شَمْلَهًًْ مُرْخَاهًًْ عَلَی الْبَابِ فَرَفَعْتُ الشَّمْلَهًَْ فَإِذَا أَنَا بِدِحْیَهًَْ الْکَلْبِیِّ فَرَجَعْتُ. قَالَ فَقَالَ لِی عَلِیٌّ (علیه السلام): ارْجِعْ یَا حُذَیْفَهًُْ! فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ یَکُونَ هَذَا الْیَوْمُ حُجَّهًًْ عَلَی هَذَا الْخَلْقِ. قَالَ: فَرَجَعْتُ مَعَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَوَقَفْتُ عَلَی الْبَابِ وَ دَخَلَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، وَ رَدَّ دِحْیَهًُْ فَقَالَ: وَ عَلَیْکُمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، مَنْ أَنَا؟ قَالَ: أَظُنُّکَ دِحْیَهًَْ الْکَلْبِیَّ. قَالَ: أَجَلْ خُذْ رَأْسَ ابْنِ عَمِّکَ فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهِ مِنِّی فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ رَفَعَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) رَأْسَهُ. فَقَالَ: یَا عَلِیُّ (علیه السلام)! مِنْ حَجْرِ مَنْ أَخَذْتَ رَأْسِی، وَ غَابَ دِحْیَهًُْ فَقَالَ: أَظُنُّهُ مِنْ حَجْرِ دِحْیَهًَْ الْکَلْبِیِّ. قَالَ: أَجَلْ فَأَیَّ شَیْءٍ قِیلَ لَکَ؟ قَالَ: قُلْتُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَرَدَّ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام). فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله): طُوبَی لَکَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) سَلَّمَتْ عَلَیْکَ الْمَلَائِکَهًُْ بِإِمْرَهًِْ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِین. قَالَ فَخَرَجَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا حُذَیْفَهًُْ! أَ سَمِعْتَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ! قَالَ: فَکَیْفَ سَمِعْتَ؟ قَالَ قُلْتُ: کَالَّذِی سَمِعْتَ. قَالَ: فَقَالَ الْفَارِسِیُّ فَأَیْنَ کَانَتْ أَسْیَافُکُمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ یَعْنِی یَوْمَ بَیْعَهًِْ أَبِی بَکْرٍ قَالَ وَیْحَکَ تِلْکَ قُلُوبٌ ضُرِبَ عَلَیْهَا بِالْغَفْلَهًِْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ.

پیامبر (علیه السلام) [حذیفه] گفت: «رسول‌خدا (به یارانش فرمود: «هرگاه دیدید که دحیه‌کلبی (جبرئیل (علیه السلام)) نزد من است، احدی بر من وارد نشود». من روزی در پی حاجتی به نزد ایشان آمدم. عبای نرمی را بر در آویخته دیدم؛ آن را بالا زدم، ناگهان با دحیه‌کلبی مواجه شدم. چشمم را به زیر انداخته، منصرف شده و بازگشتم. پس از آن با علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) ملاقات کردم به من فرمودند: «ای عبدالرّحمن! از کجا می‌آیی»؟ گفتم: «در پی حاجتی نزد رسول‌خدا (آمدم، وقتی به منزلشان رسیدم عبای نرمی را بر در، آویخته دیدم؛ آن را بالا زدم ناگهان با دحیه‌کلبی مواجه شدم و از سخن‌گفتن چشم‌پوشی کرده، منصرف شده و بازگشتم. علی (علیه السلام) به من گفت: «ای حذیفه! بازگرد من امیدوارم که امروز حجّتی برای این مردم باشد». گفت: «من به همراه علی (علیه السلام) بازگشتم و نزدیک در ایستادم. علی (علیه السلام) داخل شد و فرمود: «سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته»! دحیه در جواب او فرمود: «ای امیرالمؤمنین! سلام خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد! [می‌دانی] من کیستم»؟ فرمود: «به گمانم دحیه‌کلبی هستی». گفت: «آری! بیا و سر پسرعمویت را در آغوش بگیر که تو بر این کار سزاوارتر از من هستی». (در آن هنگام، پیامبر (سر خود را روی پاهای دحیه‌کلبی (جبرئیل (علیه السلام)) گذاشته‌بود و در دامان او خوابیده‌بود) ؛ [حضرت علی (علیه السلام) سر پیامبر (را درحالی‌که حضرت خواب بودند، بر زانوی خود نهاد و جبرئیل (علیه السلام) رفت] مدّتی نگذشت و خیلی زود پیامبر (سر خود را بلند کرده [و بیدار شدند] پس [پیامبر (از علی (علیه السلام)] پرسید: «سر مرا از دامان چه کسی گرفتی»؟ و دحیه دیگر آنجا را ترک کرده‌بود. [علی (علیه السلام)] فرمود: «گمان می‌کنم از دحیه‌کلبی»! [پیامبر (] فرمود: «بله! او به تو چه گفت»؟ [علی (علیه السلام) فرمود:] گفتم: «سلام علیکم و رحمه الله و برکاته»! دحیه در جواب من فرمود: «سلام خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد ای امیرالمؤمنین»! پیامبر (فرمود: «خوشا به حال تو ای علی (علیه السلام) که فرشتگان الهی از جانب خداوند به تو به عنوان امام مؤمنین سلام کردند»! پس از آن علی (علیه السلام) از حجره‌ی پیامبر (خارج شد و فرمود: «ای حذیفه آیا شنیدی»؟ گفتم: «بله»! فرمود: «سخن را چگونه شنیدی»؟ گفتم: «شنیدم همان‌طور که شما شنیدی»! سپس فارسی (نام راوی حدیث) گفت: «پس در آن روز یعنی روز بیعت با ابوبکر، شمشیرهای شما کجا بود»؟ [حذیفه] گفت: «ای وای و افسوس! آن‌ها قلب‌هایی بودند که بر آن‌ها مُهر غفلت نهاده شده‌بود: لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لاتُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۶۸۴
بحارالأنوار، ج۳۷، ص۳۲۵
بیشتر
بقره
همه
مقدمه
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۲۲
۱۲۳
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۱۸۲
۱۸۳
۱۸۴
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۲۱۳
۲۱۴
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۲۲۶
۲۲۷
۲۲۸
۲۲۹
۲۳۰
۲۳۱
۲۳۲
۲۳۳
۲۳۴
۲۳۵
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۲۴۴
۲۴۵
۲۴۶
۲۴۷
۲۴۸
۲۴۹
۲۵۰
۲۵۱
۲۵۲
۲۵۳
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
۲۶۱
۲۶۲
۲۶۳
۲۶۴
۲۶۵
۲۶۶
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۲۷۸
۲۷۹
۲۸۰
۲۸۱
۲۸۲
۲۸۳
۲۸۴
۲۸۵
۲۸۶