آیه ۱۷ - سوره حج

آیه إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهيدٌ [17]

بهيقين كسانى‌كه [به پيامبر اسلام] ايمان آوردند، كسانى كه به آيين يهود گرويدند، صابئان (پيروان يحيى)، نصارى، مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مى‌كند [و حق را از باطل جدا مىسازد]؛ زيرا خداوند بر هرچيز گواه[و از همه چيز آگاه] است.

۱
(حج/ ۱۷)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنِ الْأَصْبَغِ‌بْنِ‌نُبَاتَهًَْ قَالَ: لَمَّا جَلَسَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فِی الْخِلَافَهًِْ وَ بَایَعَهُ النَّاسُ خَرَجَ إِلَی الْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَهًِْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَابِساً بُرْدَهًَْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَنَعِّلًا نَعْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَقَلِّداً سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ (علیه السلام) عَلَیْهِ مُتَمَکِّناً ثُمَّ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُم قَالَ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ... فَقَامَ إِلَیْهِ الْأَشْعَثُ‌بْنُ‌قَیْسٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) کَیْفَ یُؤْخَذُ مِنَ الْمَجُوسِ الْجِزْیَهًُْ وَ لَمْ یُنْزَلْ عَلَیْهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ قَالَ بَلَی یَا أَشْعَثُ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ کِتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا حَتَّی کَانَ لَهُمْ مَلِکٌ سَکِرَ ذَاتَ لَیْلَهًٍْ فَدَعَا بِابْنَتِهِ إِلَی فِرَاشِهِ فَارْتَکَبَهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ تَسَامَعَ بِهِ قَوْمُهُ فَاجْتَمَعُوا إِلَی بَابِهِ فَقَالُوا أَیُّهَا الْمَلِکُ دَنَّسْتَ عَلَیْنَا دِینَنَا وَ أَهْلَکْتَهُ فَاخْرُجْ نُطَهِّرْکَ وَ نُقِمْ عَلَیْکَ الْحَدَّ فَقَالَ لَهُمُ اجْتَمِعُوا وَ اسْمَعُوا کَلَامِی فَإِنْ یَکُنْ لِی مَخْرَجٌ مِمَّا ارْتَکَبْتُ وَ إِلَّا فَشَأْنَکُمْ فَاجْتَمَعُوا فَقَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنْ أَبِینَا آدَمَ (علیه السلام) وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ قَالُوا صَدَقْتَ أَیُّهَا الْمَلِکُ قَالَ أَ فَلَیْسَ قَدْ زَوَّجَ بَنِیهِ مِنْ بَنَاتِهِ وَ بَنَاتِهِ مِنْ بَنِیهِ قَالُوا صَدَقْتَ هَذَا هُوَ الدِّیْنُ فَتَعَاقَدُوا عَلَی ذَلِکَ فَمَحَا اللَّهُ مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ رَفَعَ عَنْهُمُ الْکِتَابَ فَهُمُ الْکَفَرَهًُْ یَدْخُلُونَ النَّارَ بِلَا حِسَابٍ وَ الْمُنَافِقُونَ أَشَدُّ حَالًا مِنْهُمْ قَالَ الْأَشْعَثُ وَ اللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا الْجَوَابِ وَ اللَّهِ لَا عُدْتُ إِلَی مِثْلِهَا أَبَدا.

امیرالمؤمنین ( از اصبغ‌بن‌نباته روایت شده، وقتی امام علی (بر کرسیّ خلافت ظاهری تکیه زد، عمامه پیامبر (را بر سر نعلین او را به پا و شمشیرش را حمایل نموده، به مسجد رفت، و بر فراز منبر نشست، سپس انگشتانش را در هم کرد و بر روی شکمش قرار داد و فرمود: «پیش از آنکه مرا نیابید از من بپرسید» ...چنین آمده است: اشعث‌بن‌قیس (یکی از منافقان) برخاست و گفت: «ای امیرالمؤمنین (! چطور می‌شود از مجوسیان، جزیه (مالیاتی‌که دولت اسلامی از اهل کتابی که در کشور اسلامی زندگی می‌کنند، می‌گیرد) گرفت درحالیکه نه کتاب آسمانی برایشان فرستاده شده است و نه پیامبری»؟! حضرت فرمود: «ای اشعث! چرا خداوند هم برایشان کتاب فرستاد و هم پیامبر [و پیوسته به دین خدا عمل می‌کردند] تا اینکه شبی حکمران آنان، مست گردید و با دخترش هم‌بستر شد و به او تجاوز کرد. چون بامداد شد خبر این‌کار به گوش مردم رسید و آن‌ها اطراف کاخ او گرد آمده و گفتند: «ای حاکم! دین ما را آلوده و نابود کردی؛ بیرون بیا تا تو را با جاری‌کردن حدود الهی، پاک نماییم». حاکم گفت: «بیایید و سخن مرا بشنوید، اگر امکان داشت که گناه مرا نادیده بگیرید چه بهتر، و گرنه هرچه می‌خواهید در مورد من انجام دهید». جمعیّت گرد آمدند؛ حاکم گفت: «آیا میدانید که خداوند آفریده‌ای بهتر از پدرمان آدم (و مادرمان حوّا نیافریده است»؟ همه گفتند: «آری چنین است که می‌گویی». حاکم گفت: «مگر آدم (پسرانش را به ازدواج دخترانش درنیاورد»؟ گفتند: «آری چنین بوده و [در نتیجه] این کار تو مطابق دستورات دین است»! از آن‌پس، این‌کار (ازدواج با محارم) در میان آن‌ها رواج پیدا کرد؛ خداوند هم آنچه از علم و دانش در سینه‌ی آنان بود، برگرفت و کتاب آسمانی را [نیز] از میان آنان برداشت؛ آن‌ها کافرانی هستند که بدون حسابرسی وارد دوزخ می‌شوند؛ با این‌حال، وضع منافقان [در قیامت] از آن‌ها وخیم‌تر است». اشعث گفت: «به خدا سوگند! هرگز مانند این جواب نشنیده بودم و به خدا سوگند دیگر از این سؤال‌ها نخواهم پرسید»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۵۹۸
التوحید، ص۳۰۶
بیشتر