آیه ۱۴۲ - سوره صافات

آیه فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ [142]

[او را به دريا افكندند] و ماهى عظيمى او را بلعيد، درحالى‌كه درخور سرزنش بود.

۱
(صافات/ ۱۴۲)

السّجاد ( فِی حَدِیثِ أَبِی حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِ أَنَّهُ دَخَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ عَلَی زَیْنِ الْعَابِدِینَ (وَ قَالَ یَا ابْنَ الْحُسَیْن (أَنْتَ الَّذِی تَقُولُ إِنَّ یُونُسَ بْنَ مَتَّی (إِنَّمَا لَقِیَ مِنَ الْحُوتِ مَا لَقِیَ لِأَنَّهُ عُرِضَتْ عَلَیْهِ وَلَایَهًُْ جَدِّی فَتَوَقَّفَ عِنْدَهَا قَالَ بَلَی ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ قَالَ فَأَرِنِی آیَهًَْ ذَلِکَ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ فَأَمَرَ بِشَدِّ عَیْنَیْهِ بِعِصَابَهًٍْ وَ عَیْنَیَّ بِعِصَابَهًٍْ ثُمَّ أَمَرَ بَعْدَ سَاعَهًٍْ بِفَتْحِ أَعْیُنِنَا فَإِذَا نَحْنُ عَلَی شَاطِئِ الْبَحْرِ تَضْرِبُ أَمْوَاجُهُ فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ یَا سَیِّدِی دَمِی فِی رَقَبَتِکَ اللَّهَ اللَّهَ فِی نَفْسِی فَقَالَ هِیهِ وَ أَرِیهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ثُمَّ قَالَ یَا أَیَّتُهَا الْحُوتُ قَالَ فَأَطْلَعَ الْحُوتُ رَأْسَهُ مِنَ الْبَحْرِ مِثْلَ الْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ هُوَ یَقُولُ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا حُوتُ یُونُسَ (یَا سَیِّدِی قَالَ أَنْبِئْنَا بِالْخَبَرِ قَالَ یَا سَیِّدِی إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً مِنْ آدَمَ (إِلَی أَنْ صَارَ جَدُّکَ مُحَمَّدٌ إِلَّا وَ قَدْ عَرَضَ عَلَیْهِ وَلَایَتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَمَنْ قَبِلَهَا مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سَلِمَ وَ تَخَلَّصَ وَ مَنْ تَوَقَّفَ عَنْهَا وَ تَتَعْتَعَ فِی حَمْلِهَا لَقِی مَا لَقِیَ آدَمُ (مِنَ الْمَعْصِیَهًِْ وَ مَا لَقِیَ نُوحٌ (مِنَ الْغَرَقِ وَ مَا لَقِیَ إِبْرَاهِیمُ (مِنَ النَّارِ وَ مَا لَقِیَ یُوسُفُ (مِنَ الْجُبِّ وَ مَا لَقِیَ أَیُّوبُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَا لَقِیَ دَاوُدُ (مِنَ الْخَطِیئَهًِْ إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ یُونُسَ (فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ یَا یُونُسُ (تَوَلَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً (وَ الْأَئِمَّهًَْ الرَّاشِدِینَ مِنْ صُلْبِهِ فِی کَلَامٍ لَهُ قَالَ فَکَیْفَ أَتَوَلَّی مَنْ لَمْ أَرَهُ وَ لَمْ أَعْرِفْهُ وَ ذَهَبَ مُغْتَاظًا فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیَّ أَنِ الْتَقِمْ یُونُسَ وَ لَا تُوهِنْ لَهُ عَظْماً فَمَکَثَ فِی بَطْنِی أَرْبَعِینَ صَبَاحاً یَطُوفُ مَعِی الْبِحَارَ فِی ظُلُمَاتٍ مِئَاتٍ یُنَادِی أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ قَدْ قَبِلْتُ وَلَایَهًَْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (وَ الْأَئِمَّهًِْ الرَّاشِدِینَ مِنْ وُلْدِهِ فَلَمَّا آمَنَ بِوَلَایَتِکُمْ أَمَرَنِی رَبِّی فَقَذَفْتُهُ عَلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ فَقَالَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ (ارْجِعْ أَیُّهَا الْحُوتُ إِلَی وَکْرِکَ وَ اسْتَوَی الْمَاء.

امام سجاد ( ابوحمزه ثمالی گوید: عبدالله‌بن‌عمر بر امام زین‌العابدین (وارد شد و گفت: «ای پسر حسین (! آیا تو چنین گفتهای: آنچه که یونس‌بن‌متی (در شکم ماهی به آن دچار شد، به خاطر این بود که ولایت جدّم (علی‌بن‌ابی‌طالب () بر او عرضه شد و از پذیرش آن سر باز زد»؟ امام (فرمود: «آری! مادرت به عزایت بنشیند»؛ ابن عمر گفت: «اگر راست میگویی نشانه‌ی آن را به من بنما». پس امام (دستور داد که چشمهای او و چشمهای مرا با پارچهای ببندند و بعد از گذشت یک ساعت دستور داد که چشمهایمان را بگشاییم، به ناگاه خود را در ساحل دریایی موّاج یافتیم، پس ابن عمر گفت: «ای سرورم، خون من به گردن توست، تو را از به خطر انداختن جانم بر حذر میدارم». امام (فرمود: «این ماهی است، آن را به تو نشان می‌دهم اگر از راستگویان باشم». سپس فرمود: «ای ماهی»! آنگاه ماهی سرش را از دریا که به سان کوهی باعظمت بود بیرون آورد درحالی‌که می‌گفت: «لبّیک لبّیک ای ولیّ خدا»! امام (فرمود: «تو کیستی»؟ ماهی گفت: «ای سرورم، من ماهی یونس (هستم»، امام (فرمود: «ما را از خبر او آگاه گردان». ماهی گفت: «ای سرورم، خداوند متعال از آدم تا جدّت محمّد (هیچ پیامبری را مبعوث نگرداند مگر آنکه ولایت شما اهل بیت (را بر او عرضه داشت، پس هریک از پیامبران آن را میپذیرفت در امان میماند و نجات مییافت، و هریک که از پذیرش آن امتناع میورزید و از به دوش کشیدنش دست باز میداشت، دچار مصیبت و بلا میشد؛ آنگونه که آدم (دچار معصیت و گناه شد، نوح (در شرُف غرق شدن قرار گرفت، ابراهیم (در آتش افکنده شد، یوسف (در چاه انداخته شد، ایوب (گرفتار مصیبت و بیماری شد، داوود (به گناه و خطا آلوده گشت، تا اینکه خداوند یونس (را مبعوث گرداند و به او وحی فرمود: «ای یونس، ولایت امیرمؤمنان علی (و امامان هدایت‌یافتهای که از نسل او هستند را بپذیر». یونس گفت: «چگونه ولایت کسی را بپذیرم که او را ندیده و نمی‌شناسم». و خشمگین راه در پیش گرفت. پس خداوند متعال به من وحی فرمود: «یونس را ببلع و استخوان او را خورد نکن، بنابراین چهل روز در شکم من باقی ماند درحالی‌که با من در دریاها به گردش در میآمد و در تاریکیهای سه‌گانه ندا سر میداد: «خداوندا، جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم! (انبیاء/۸۷)»، ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب (و فرزندان او که امامان هدایت یافته هستند را پذیرفتم؛ و آنگاه که یونس (به ولایت شما ایمان آورد، پروردگارم به من دستور داد و او را در ساحل دریا پرتاب کردم»، سپس امام زین العابدین (فرمود: «ای ماهی، به لانهات باز گرد؛ و آب آرام و هموار گشت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۲
المناقب، ج۴، ص۱۳۸/ نورالثقلین/ البرهان، فیه: «عرضوا» بدل «عرضمت» و «فقل زین العابدین (... الی آخر» محذوف
۲
(صافات/ ۱۴۲)

أمیرالمؤمنین ( ِإنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَایَتِی عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ أَقَرَّ بِهَا مَنْ أَقَرَّ وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَنْکَرَ أَنْکَرَهَا یُونُسُ (فَحَبَسَهُ اللَّهُ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَتَّی أَقَرَّ بِهَا.

امام علی ( خداوند، ولایت مرا بر آسمانیان و زمینیان عرضه نمود، گروهی به آن اقرار کردند و گروهی از آن سرباز زدند. یونس (از آن سرباز زد و خداوند او را در شکم ماهی زندانی‌کرد تا اینکه زبان به اقرار ولایت من گشود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۴
بحار الأنوار، ج۱۴، ص۳۹۱/ البرهان/ نورالثقلین
۳
(صافات/ ۱۴۲)

الباقر ( إِنَّ نَبیّاً مِنَ الأَنبیاءِ کانَ یَستَکمِلُ الطّاعَهًَْ، ثُمَ یَعصی اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی فی البابِ الواحِدِ، فَخَرَجَ بِهِ مِنَ الجَنَّهًِْ، وَ یُنبَذُ بِهِ فی بَطنِ الحوتِ، ثُمَّ لا یُنَجّیهِ إِلَّا الاعتِرافُ وَ التَّوبَهًُْ.

امام باقر ( همانا یک پیامبر خدا طاعت و عبادت او را به حدّ کمال می‌رسانید و سپس خداوند تبارک را در یک زمینه نافرمانی می‌کرد، و برای همین نافرمانی از بهشت رانده می‌شد و در شکم ماهی افکنده و زندانی می‌گشت، و برای او وسیله‌ی نجاتی نبود مگر اعتراف و توبه.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۴
مکاتیب الأیمهًْ، ج۵، ص۴۳۲/ نورالثقلین
۴
(صافات/ ۱۴۲)

الباقر ( ان یونس (لما آذاه قومه و ذکر حدیثا طویلا و فیه: و خرج کما قَالَ اللَّهُ مُغَاضِباً حَتَّی رَکِبَ سَفِینَهًًْ فِیهَا رَجُلَانِ فَاضْطَرَبَتِ السَّفِینَهًُْ فَقَالَ الْمَلَّاحُ یَا قَوْمِ فِی سَفِینَتِی لَمَطْلُوبٌ فَقَالَ یُونُسُ (أَنَا هُوَ وَ قَامَ لِیُلْقِیَ نَفْسَهُ فَأَبْصَرَ السَّمَکَهًَْ وَ قَدْ فَتَحَتْ فَاهَا فَهَابَهَا وَ تَعَلَّقَ بِهِ الرَّجُلَانِ وَ قَالا لَهُ أَنْتَ وَیْحَکَ وَ نَحْنُ رَجُلَانِ فَسَاهَمَهُمْ فَوَقَعَتِ السِّهَامُ عَلَیْهِ فَجَرَتِ السُّنَّهًُْ بِأَنَّ السِّهَامَ إِذَا کَانَتْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنَّهَا لَا تُخْطِئُ فَأَلْقَی نَفْسَهُ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ فَطَافَ بِهِ الْبِحَارَ سَبْعَهًًْ حَتَّی صَارَ إِلَی الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ بِهِ یُعَذَّبُ قَارُون.

امام باقر ( همانا یونس (وقتی قومش او را اذیت کردند ... بسیار غضبناک شد و به‌سوی دریا رفت و سوار بر یک کشتی شد که در آن دو مسافر دیگر بود». با سوارشدن یونس (کشتی به لرزش درآمد و صاحب کشتی گفت: «ای مسافران، این نهنگ به دنبال یک قربانی است». یونس (برخاست تا خود را قربانی کند، امّا با دیدن نهنگ که دهان خود را گشوده بود، یونس (وحشت کرد و آن دو مرد دیگر او را بلند کرده و به طرف دریا آویزان نمودند و گفتند: «تو تنهایی و ما دو نفریم (اینکه تو باید قربانی شوی)» سپس قرعه انداختند، ولی قرعه هم به نام یونس (افتاد و سنّت چنین جاری است که اگر سه بار قرعه به نام کسی بیفتد، دلیل بر مصاب‌بودن و خطانبودن قرعه است، پس یونس (برخاست و خود را در دریا افکند و نهنگ او را بلعید و یونس (را همراه خود از هفت دریا عبور داد، تا به دریای مسجور رسید که قارون قعر آن در عذاب بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۴
بحار الأنوار، ج۱۴، ص۴۰۰/ نورالثقلین
۵
(صافات/ ۱۴۲)

أمیرالمؤمنین ( أَمَرَ الْحُوتَ أَنْ تَلْفِظَهُ فَلَفَظَتْهُ عَلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ وَ قَدْ ذَهَبَ جِلْدُهُ وَ لَحْمُهُ وَ أَنْبَتَ اللَّهُ عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ وَ هِیَ الدُّبَّاءُ فَأَظَلَّتْهُ مِنَ الشَّمْسِ فَشَکَرَ، ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ الشَّجَرَهًَْ فَتَنَحَّتْ عَنْهُ وَ وَقَعَ الشَّمْسُ عَلَیْهِ فَجَزِعَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا یُونُسُ لِمَ لَمْ تَرْحَمْ مِائَهًَْ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَ أَنْتَ تَجْزَعُ مِنْ أَلَمِ سَاعَهًْ فَقَالَ یَا رَبِّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ، فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَدَنَهُ وَ رَجَعَ إِلَی قَوْمِهِ وَ آمَنُوا بِه.

امام علی ( خداوند به ماهی دستور داد یونس را بیرون بیاندازد بنابران او را کنار ساحل دریا به زمین گذاشت درحالی‌که پوست و گوشتی برایش نمانده بود و خداوند درخت کدو را رویاند و سایه ای در برابر خورشید بر او گستراند سپس خداوند فرمان داد تا درخت از او فاصله بگیرد و نور خورشید بر بدنش بتابد. آنگاه یونس (به زاری و فریاد افتاد، سپس خداوند به یونس (وحی نمود: «ای یونس (! چرا به صدهزار نفر قوم خود رحم نکردی، امّا از تابش آفتاب دچار جزع و فزع شدی»؟ یونس (گفت: «پروردگارا مرا ببخش و عفو نما»! آنگاه خداوند سلامتی را به بدن او بازگرداند و او به‌سوی قوم خود بازگشت و آن‌ها به او ایمان آوردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۶
القمی، ج۱، ص۳۱۹/ نورالثقلین
۶
(صافات/ ۱۴۲)

الرّضا ( عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (قَالَ: أَوَّلُ مَنْ سُوهِمَ عَلَیْهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ (الی قوله ثُمَّ اسْتَهَمُوا فِی یُونُسَ لَمَّا رَکِبَ مَعَ الْقَوْمِ فَوَقَفَتِ السَّفِینَهًُْ فِی اللُّجَّهًِْ فَاسْتَهَمُوا فَوَقَعَ عَلَی یُونُسَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ فَمَضَی یُونُسُ إِلَی صَدْرِ السَّفِینَهًِْ فَإِذَا الْحُوتُ فَاتِحٌ فَاهُ فَرَمَی نَفْسَهُ.

امام رضا ( امام باقر (فرمود: نخستین کسی‌که قرعه به نامش زده شد مریم (دختر عمران (بود. سپس درباره‌ی یونس (قرعه زدند هنگامی‌که با گروهی سوار کشتی بود کشتی در گرداب ایستاد، آنان قرعه زدند قرعه سه بار به‌نام یونس (افتاد». فرمود: «یونس (به طرف سینه‌ی کشتی آمد. و دید نهنگ دریا دهان خود را باز کرده است، او خود را به دهان ماهی افکند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۶
بحار الأنوار، ج۱۴، ص۳۹۰/ نورالثقلین، فیه: «استهموا» بدل «فاسهموا»
۷
(صافات/ ۱۴۲)

الباقر ( فِی رِوَایَهًِْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (قَالَ: لَبِثَ یُونُسُ (فِی بَطْنِ الْحُوتِ ثَلَاثَهًَْ أَیَّامٍ وَ نَادَی فِی الظُّلُماتِ ظُلْمَهًِْ بَطْنِ الْحُوتِ وَ ظُلْمَهًِْ اللَّیْلِ وَ ظُلْمَهًِْ الْبَحْرِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَأَخْرَجَهُ الْحُوتُ إِلَی السَّاحِلِ ثُمَّ قَذَفَهُ فَأَلْقَاهُ بِالسَّاحِلِ وَ أَنْبَتَ اللَّهُ عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ وَ هُوَ الْقَرْعُ فَکَانَ یَمَصُّهُ وَ یَسْتَظِلُّ بِهِ بِوَرَقِهِ وَ کَانَ تَسَاقَطَ شَعْرُهُ وَ رَقَ جِلْدُهُ وَ کَانَ یُونُسُ (یُسَبِّحُ وَ یَذْکُرُ اللَّهَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ فَلَمَّا أَنْ قَوِیَ وَ اشْتَدَّ بَعَثَ اللَّهُ دُودَهًًْ فَأَکَلَتْ أَسْفَلَ الْقَرْعِ فَذَبَلَتِ الْقَرْعَهًُْ ثُمَّ یَبِسَتْ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی یُونُسَ (فَظَلَّ حَزِیناً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ مَا لَکَ حَزِیناً یَا یُونُسُ (قَالَ یَا رَبِّ هَذِهِ الشَّجَرَهًُْ الَّتِی تَنْفَعُنِی سَلَّطْتَ عَلَیْهَا دُودَهًًْ فَیَبِسَتْ قَالَ یَا یُونُسُ (أَ حَزِنْتَ لِشَجَرَهًٍْ لَمْ تَزْرَعْهَا وَ لَمْ تَسْقِهَا وَ لَمْ تَعْنَ بِهَا أَنْ یَبِسَتْ حِینَ اسْتَغْنَیْتَ عَنْهَا وَ لَمْ تَحْزَنْ لِأَهْلِ نَیْنَوَی أَکْثَرَ مِنْ مِائَهًِْ أَلْفٍ أَرَدْتَ أَنْ یَنْزِلَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابُ إِنَّ أَهْلَ نَیْنَوَی قَدْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا فَارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَانْطَلَقَ یُونُسُ (إِلَی قَوْمِهِ فَلَمَّا دَنَا مِنْ نَیْنَوَی اسْتَحْیَا أَنْ یَدْخُلَ فَقَالَ لِرَاعٍ لَقِیَهُ ایتِ أَهْلَ نَیْنَوَی فَقُلْ لَهُمْ إِنَّ هَذَا یُونُسَ قَدْ جَاءَ قَالَ الرَّاعِی أَ تَکْذِبُ أَ مَا تَسْتَحْیِی وَ یُونُسُ قَدْ غَرِقَ فِی الْبَحْرِ وَ ذَهَبَ قَالَ لَهُ یُونُس اللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ الشَّاهًَْ تَشْهَدُ لَکَ أَنِّی یُونُسُ فَلَمَّا أَتَی الرَّاعِی قَوْمَهُ وَ أَخْبَرَهُمْ أَخَذُوهُ وَ هَمُّوا بِضَرْبِهِ فَقَالَ إِنَّ لِی بَیِّنَهًًْ بِمَا أَقُولُ قَالُوا مَنْ یَشْهَدُ قَالَ هَذِهِ الشَّاهًُْ تَشْهَدُ فَشَهِدَتْ بِأَنَّهُ صَادِقٌ وَ أَنَّ یُونُسَ قَدْ رَدَّهُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ فَخَرَجُوا یَطْلُبُونَهُ فَوَجَدُوهُ فَجَاءُوا بِهِ وَ آمَنُوا وَ حَسُنَ إِیمَانُهُمْ فَمَتَّعَهُمُ اللَّهُ إِلی حِینٍ وَ هُوَ الْمَوْتُ وَ أَجَارَهُمْ مِنْ ذَلِکَ الْعَذَابِ.

امام باقر ( در روایت ابوالجارود امده است: امام باقر (فرمود: یونس (سه روز در شکم ماهی به جا ماند و در سه تاریکی یعنی تاریکی شکم ماهی و تاریکی شب و تاریکی دریا ندا سر داد: خداوندا، جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم! (انبیاء/۸۷). آن‌گاه خداوند خواستهاش را برآورده ساخت و ماهی او را به‌سوی ساحل برد و بیرون افکند و بر ساحل انداخت و خداوند بر او درخت کدویی رویانید و او از میوه‌ی آن میمکید و در سایه‌ی شاخ و برگ آن به سر میبرد، موهای یونس (همه ریخته بود و پوستش نازک شده بود و خدا را ستایش میکرد و شب و روز خدا را در خاطر میگذراند. چون بدنش نیرو یافت و توانمند شد. خداوند کِرمی فرستاد و آن کِرم، ریشه‌ی درخت کدو را خورد و آن درخت پژمرد و سپس خشکید. این امر بر یونس (سخت آمد و او اندوهناک شد؛ آنگاه خداوند به او وحی فرمود: «ای یونس (! چرا غمگینی»؟ عرض‌کرد: «پروردگارا! من از این درخت بهرهمند میشدم، حال آنکه تو کِرمی را بر آن چیره ساختی و آن خشکید». خداوند فرمود: «ای یونس (! چرا به‌خاطر درختی‌که نه آن را کاشتی و نه آبش دادی، غمگین شدی و با اینکه از آن بی‌نیاز شدی، خشکیدنش را نادیده نگرفتی، امّا برای مردم نینوا که بیش از یکصدهزار نفر بودند، اندوهناک نشدی و خواستی که بر آن‌ها عذاب نازل شود؟! اکنون بدان که مردم نینوا ایمان آوردند و تقوا پیشه کردند، پس به‌سوی ایشان بازگرد». یونس (به‌سوی قومش رهسپار شد. چون نزدیک نینوا رسید، شرم کرد که وارد شود، از این رو چوپانی را دید و به او فرمود: «نزد مردم نینوا برو و به ایشان بگو: «یونس (آمده است». چوپان به او گفت: «چرا دروغ میگویی؟ آیا شرم نداری؟ یونس (در دریا غرق شد و از بین رفت». یونس (به او فرمود: «این گوسفند برایت گواهی میدهد که من یونس هستم». در آن دم گوسفند زبان گشود و گفت که او یونس (است. وقتی چوپان نزد قوم خود رفت و این خبر را به ایشان داد، او را گرفتند و خواستند او را بزنند. او گفت: «من برای آنچه میگویم، دلیل دارم». گفتند: «چه کسی گواه توست»؟ گفت: «این گوسفند گواهی میدهد». پس گوسفند گواهی داد که او راست می‌گوید و یونس (را خداوند به‌سوی ایشان بازگردانده است. آن‌ها در پی یونس (درآمدند و او را یافته و با خود آورده و به او ایمان آوردند و در ایمان خویش استوار ماندند و خداوند متعال تا مدّتی، تا زمان مرگشان، آن‌ها را برخوردار ساخت و از آن عذاب، ایشان را در امان داشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۶
بحار الأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴/ البرهان
۸
(صافات/ ۱۴۲)

أمیرالمؤمنین ( فی کتاب الخصال فی سؤال بعض الیهود علیا (فَقَالَ الْیَهُودِیُّ فَمَا نَفْسٌ فِی نَفْسٍ لَیْسَ بَیْنَهُمَا رَحِمٌ وَ لَا قَرَابَهًٌْ قَالَ ذَاکَ یُونُسُ (فِی بَطْنِ الْحُوتِ قَالَ قَبْرٌ سَارَ بِصَاحِبِهِ قَالَ یُونُسُ (حِینَ طَافَ بِهِ الْحُوتُ فِی سَبْعَهًِْ أَبْحُر.

امام علی ( یهودی پرسید: «کدام نفس است که در نفس دیگری است ولی خویشاوندی میان آن دو نیست». حضرت (فرمود: «او یونس (است که در شکم ماهی بود». پرسید: «قبری که با صاحبش در حرکت بود چیست»؟ فرمود: «آن هم یونس (است که در شکم ماهی بود؛ ماهی در هفت دریا با یونس (حرکت می‌کرد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۰۸
ارشادالقلوب، ج۲، ص۳۱۷
بیشتر