آیه ۱۵ - سوره عنکبوت

آیه فَأَنجَيْنَاهُ وَ أَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْنَاهَا ءَايَةً لِّلْعَالَمِين [15]

ما او و همراهانش را كه بر كشتى سوار بودند رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم.

۱
(عنکبوت/ ۱۵)

الباقر (علیه السلام)- کَانَتْ شَرِیعَهًُْ نُوحٍ (علیه السلام) أَنْ یُعْبَدَ اللَّهُ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِخْلَاصِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ هِیَ الْفِطْرَهًُْ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُ عَلَی نُوحٍ (علیه السلام) وَ النَّبِیِّینَ أَنْ یَعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَمَرَهُ بِالصَّلَاهًِْ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ الْحَرَامِ وَ الْحَلَالِ وَ لَمْ یَفْرِضْ عَلَیْهِ أَحْکَامَ حُدُودٍ وَ لَا فَرَضَ مَوَارِیثَ فَهَذِهِ شَرِیعَتُهُ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً یَدْعُوهُمْ سِرّاً وَ عَلَانِیَهًْ.

امام باقر (علیه السلام)- شریعت و دین نوح (علیه السلام) چنین بود که باید خدا را از سر توحید و اخلاص پرستید و از پرستش مانندها و امثالی که برای او ساخته‌اند دست شست، و این همان سرشتی است که مردم بر آن سرشته شده‌اند و خداوند از نوح (علیه السلام) و دیگر پیامبران پیمان گرفته است که او را بپرستند و شریکی برایش قائل نشوند. و به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و در نظر داشتن حلال و حرام، امر کرده است، ولی بر او احکام حدود و مواریث را واجب نساخت و آئین نوح (علیه السلام) اینچنین بود. نوح (علیه السلام) در میان مردم آن روزگار از هزارسال پنجاه سال کمتر زندگی کرد و در طول این مدّت در پنهان و پیدا آن‌ها را به پرستش خدا فرا خواند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۳۳۱
۲
(عنکبوت/ ۱۵)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- ِ أَحْمَدَبْنِ‌عَامِرٍالطَّائِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَال‌کَانَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) بِالْکُوفَهًِْ فِی الْجَامِعِ إِذْ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ أَشْیَاءَ فَقَالَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَأَحْدَقَ النَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ مَا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ‌وَتَعَالَی فَقَالَ خَلَقَ النُّور ... وَ سَأَلَهُ عَنِ اسْمِ نُوحٍ (علیه السلام) مَا کَانَ فَقَالَ کَانَ اسْمُهُ السَّکَنَ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحاً (علیه السلام) لِأَنَّهُ نَاحَ عَلَی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً.

امام علی (علیه السلام)- عامر طائی از امام رضا (علیه السلام) از پدرانشان روایت کرده است که امام حسین (علیه السلام) فرمود: «روزی حضرت علی (علیه السلام) در مسجد جامع کوفه حضور داشت، مردی از اهل شام برخاست و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) از چند چیز سؤال و پرسش دارم»؟ حضرت فرمود: «بپرس، ولی قصدت از سؤال فهمیدن باشد نه رسوا کردن شخص و به مشقّت انداختن او». تمام مردم و حضّار چشم دوختند که او چه می‌پرسد و حضرت چه جوابی می‌فرماید، آن مرد شامی پرسید: «اوّلین چیزی را که حق تعالی آفرید چه بود»؟ حضرت فرمود: «نور بود ... از اسم نوح (علیه السلام) پرسید. فرمود: «اسم او «سکن» بود او را نوح نامیدند چون نهصدوپنجاه سال با آه و ناله قوم خود را دعوت کرد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
بحار الأنوار، ج۱۰، ص۷۸/ بحار الأنوار، ج۱۱، ص۲۸۶/ نورالثقلین؛ «کان علی بن ابی طالب\۱.. خلق النور» محذوف
۳
(عنکبوت/ ۱۵)

الصّادق (علیه السلام)- کَانَ اسْمُ نُوحٍ (علیه السلام) عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحاً (علیه السلام) لِأَنَّهُ کَانَ یَنُوحُ عَلَی نَفْسِه. عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: اسْمُ نُوحٍ (علیه السلام) عَبْدُ الْمَلِکِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحاً (علیه السلام) لِأَنَّهُ بَکَی خَمْسَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ. ٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَهًَْ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ اسْمُ نُوحٍ (علیه السلام) عَبْدَ الْأَعْلَی وَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحاً (علیه السلام) لِأَنَّهُ بَکَی خَمْسَمِائَهًِْ عَام.

امام صادق (علیه السلام)- احمدبن‌حسن میثمی گوید: امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «اسم حضرت نوح (علیه السلام) عبدالغفّار بوده و دلیل آنکه آن حضرت را نوح نامیدند این بود که: زیاد بر حال خود [گریه و] نوحه می‌کرد». امام صادق (علیه السلام) در جای دیگری فرموده است: «اسم حضرت نوح (علیه السلام) عبدالاعلی بوده و آن حضرت را بدین جهت نوح (علیه السلام) نامیدند که پانصد سال گریست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۲۲۴/ نورالثقلین
۴
(عنکبوت/ ۱۵)

الباقر (علیه السلام)- مَکَثَ نُوحٌ (علیه السلام) فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً لَمْ یُشَارِکْهُ فِی نُبُوَّتِهِ أَحَدٌ.

امام باقر (علیه السلام)- حضرت نوح (علیه السلام) نهصدوپنجاه سال در میان قوم خود بدون اینکه کسی در پیغمبری شریک او باشد، ماند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۴۵/ نورالثقلین؛ «فی قومه» محذوف
۵
(عنکبوت/ ۱۵)

الباقر (علیه السلام)- لَبِثَ فِیهِمْ نُوحٌ (علیه السلام) أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً یَدْعُوهُمْ سِرّاً وَ عَلَانِیَهًًْ فَلَمَّا أَبَوْا وَ عَتَوْا قَالَ رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر.

امام باقر (علیه السلام)- نوح (علیه السلام) نهصدوپنجاه سال در میان آنان ماند و در خفا و آشکار آنان را دعوت کرد. وقتی سر باز زده و سرکشی کردند، گفت: «پروردگارا، من مغلوب شده‌ام، انتقام بکش (قمر/۱۰)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۳۳۱/ نورالثقلین
۶
(عنکبوت/ ۱۵)

الحسن (علیه السلام)- کَانَ عُمُرُهُ أَلْفاً وَ أَرْبَعَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ لَبِثَ فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً.

امام حسن (علیه السلام)- عمرنوح (علیه السلام) هزار و چهارصد سال بود و در میان قوم خود نهصدوپنجاه سال زندگی کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۴
بحار الأنوار، ج۳۳، ص۲۳۵
۷
(عنکبوت/ ۱۵)

الباقر (علیه السلام)- عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَال إِنَ عَدُوَّ اللَّهِ إِبْلِیسَ قَالَ لِقَابِیلَ إِنَّهُ قَدْ تُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیل وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُکَ فَإِنْ تَرَکْتَهُ یَکُونُ لَهُ عَقِبٌ یَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِکَ فَقَتَلَهُ قَابِیل ... ثُمَ إِنَ هِبَهًَْ اللَّهِ لَمَّا دَفَنَ آدَمَ (علیه السلام) أَبَاهُ أَتَاهُ قَابِیلُ فَقَالَ لَهُ یَا هِبَهًَْ اللَّهِ (علیه السلام) إِنِّی قَدْ رَأَیْتُ آدَمَ (علیه السلام) أَبِی خَصَّکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَمْ أُخَصَّ بِهِ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی دَعَا بِهِ أَخُوکَ هَابِیلُ (علیه السلام) فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ وَ إِنَّمَا قَتَلْتُهُ لِکَیْلَا یَکُونَ لَهُ عَقِبٌ فَیَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِی فَیَقُولُونَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الَّذِی تُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ وَ أَنْتُمْ أَبْنَاءُ الَّذِی لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُهُ فَإِنَّکَ إِنْ أَظْهَرْتَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی اخْتَصَّکَ بِهِ أَبُوکَ شَیْئاً قَتَلْتُکَ کَمَا قَتَلْتُ أَخَاکَ هَابِیلَ فَلَبِثَ هِبَهًُْ اللَّهِ وَ الْعَقِبُ مِنْهُ مُسْتَخْفِینَ بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِیمَانِ وَ الِاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّهًِْ حَتَّی بُعِثَ نُوحٌ (علیه السلام) وَ ظَهَرَتْ وَصِیَّهًُْ هِبَهًِْ اللَّهِ (علیه السلام) حِینَ نَظَرُوا فِی وَصِیَّهًِْ آدَمَ (علیه السلام) فَوَجَدُوا نُوحاً (علیه السلام) قَدْ بَشَّرَ بِهِ أَبُوهُمْ آدَمُ (علیه السلام) فَآمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ صَدَّقُوهُ وَ قَدْ کَانَ آدَمُ (علیه السلام) وَصَّی هِبَهًَْ اللَّهِ (علیه السلام) أَنْ یَتَعَاهَدَ هَذِهِ الْوَصِیَّهًَْ عِنْدَ رَأْسِ کُلِّ سَنَهًٍْ فَیَکُونَ یَوْمَ عِیدٍ لَهُمْ فَیَتَعَاهَدُونَ بَعْثَ نُوحٍ (علیه السلام) فِی زَمَانِهِ الَّذِی بُعِثَ فِیهِ وَ کَذَلِکَ جَرَی فِی وَصِیَّهًِْ کُلِّ نَبِیٍّ حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّمَا عَرَفُوا نُوحاً (علیه السلام) بِالْعِلْمِ الَّذِی عِنْدَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ الْآیَهًَْ وَ کَانَ مَا بَیْنَ آدَمَ (علیه السلام) وَ نُوحٍ (علیه السلام) مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُسْتَخْفِینَ وَ مُسْتَعْلِنِینَ وَ لِذَلِکَ خَفِیَ ذِکْرُهُمْ فِی الْقُرْآنِ فَلَمْ یُسَمَّوْا کَمَا سُمِّیَ مَنِ اسْتَعْلَنَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ.

امام باقر (علیه السلام)- ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند: امام باقر (علیه السلام) فرمود: دشمن خدا، ابلیس، به قابیل گفت: «قربانی هابیل (علیه السلام) قبول شد و قربانی تو مقبول درگاه واقع نگردید. اگر هابیل (علیه السلام) را زنده بگذاری تا فرزندی آورد فرزندان او به فرزندان تو افتخار ورزند» (وسوسه شیطان در قابیل اثر کرد و) هابیل (علیه السلام) را کشت ... سپس چون هبهًْ اللَّه (علیه السلام) پدرش آدم (علیه السلام) را دفن کرد، قابیل به نزد وی آمد و گفت: «ای هبهًْ اللَّه! (علیه السلام) من می‌دانم که پدرم آدم (علیه السلام) علمی را به تو داده که به من نداده‌است و این همان علمی است که برادرت هابیل (علیه السلام) به آن استحضار پیدا کرد و قربانی‌اش پذیرفته شد و من او را کشتم تا فرزندانی نداشته باشد که بر فرزندان من افتخار کنند و بگویند: «ما فرزندان کسی هستیم که قربانیش قبول شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانیش پذیرفته نشد». و اگر از آن علمی که پدر تو را به آن مخصوص گردانیده است چیزی را اظهار کنی تو را نیز خواهم‌کشت، همچنان که برادرت هابیل (علیه السلام) را کشتم». پس هبهًْ اللَّه (علیه السلام) و فرزندان او آنچه که در نزدشان بود از علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت همه را نهان داشتند تا آنکه نوح (علیه السلام) مبعوث شد و چون در وصیّت آدم (علیه السلام) نگریستند، وصیّ بودن هبهًْ اللَّه آشکار شد و دریافتند که پدرشان آدم (علیه السلام) به نوح (علیه السلام) بشارت داده است، پس از آن به نوح (علیه السلام) ایمان آورده و از او پیروی کرده و تصدیقش کردند و آدم (علیه السلام) به هبهًْ اللَّه (علیه السلام) وصیّت کرده بود که در ابتدای هر سال با این وصیّت تعاهد کنند و آن روز برای ایشان عید باشد، و نبوّت نوح (علیه السلام) و زمان ظهورش را در نظر داشته باشند، و امر وصیّت هر پیامبری چنین بود تا آنکه خدای تعالی محمّد (صلی الله علیه و آله) را مبعوث فرمود. و جز این نیست که نوح (علیه السلام) را به واسطه علمی شناختند که نزد ایشان بود و این گفته خدای تعالی است که ما نوح را بر مردمش به پیامبری فرستادیم. او هزار سال و پنجاه سال کم در میان آنان بزیست. و چون مردمی ستم پیشه بودند، طوفانشان فروگرفت. (عنکبوت/۱۴) و ما بین آدم (علیه السلام) و نوح (علیه السلام) پیامبرانی بودند که برخی نهان و برخی آشکار بودند و از این رو ذکرشان در قرآن کریم مخفی است و نامشان مانند انبیایی که آشکار بودند نیامده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۶
کمال الدین، ج۱، ص۲۱۳
۸
(عنکبوت/ ۱۵)

الصّادق (علیه السلام)- الْمُفَضَّلِ‌بْنِ‌عُمَرَ قَالَ کُنْتُ مَعَ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) بِالْکُوفَهًْ ... فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَانَتِ الْکُوفَهًُْ وَ مَسْجِدُهَا فِی زَمَنِ نُوحٍ (علیه السلام) فَقَالَ نَعَمْ یَا مُفَضَّلُ وَ کَانَ مَنْزِلُ نُوحٍ (علیه السلام) وَ قَوْمِهِ فِی قَرْیَهًٍْ عَلَی مَتْنِ الْفُرَاتِ مِمَّا یَلِی غَرْبِیَّ الْکُوفَهًِْ فَقَالَ وَ کَانَ نُوحٌ (علیه السلام) رَجُلًا نَجَّاراً فَجَعَلَهُ اللَّهُ نَبِیّاً وَ انْتَجَبَهُ وَ نُوحٌ (علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ عَمِلَ سَفِینَهًًْ تَجْرِی عَلَی ظَهْرِ الْمَاءِ وَ إِنَّ نُوحاً (علیه السلام) لَبِثَ فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً یَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی فَیَهْزَءُونَ بِهِ وَ یَسْخَرُونَ مِنْه.

امام صادق (علیه السلام)- مفضّل‌بن‌عمر گوید: با امام صادق (علیه السلام) درکوفه بودم ... به ایشان عرض کردم: «فدایت شوم! آیا کوفه و مسجد آن در زمان نوح (علیه السلام) وجود داشت»؟ فرمود: «آری! ای مفضّل! خانه نوح (علیه السلام) و قومش در روستایی بر دل فرات که به غرب کوفه چسبیده بود، قرار داشت. نوح (علیه السلام) مردی نجّار بود که خدا او را پیامبر قرار داد و برگزید. و نوح (علیه السلام) اوّلین کسی است که کشتی‌ای ساخت که بر روی آب حرکت می‌کرد. و نوح (علیه السلام) در میان قومش نهصدوپنجاه سال ماند و آن‌ها را به هدایت دعوت کرد، امّا آن‌ها او را استهزاء و مسخره می‌کردند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۶
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۳۳۱
۹
(عنکبوت/ ۱۵)

الصّادق (علیه السلام)- عَاشَ نُوحٌ (علیه السلام) أَلْفَیْ سَنَهًٍْ وَ ثَلَاثَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ مِنْهَا ثَمَانُمِائَهًٍْ وَ خَمْسِینَ سَنَهًًْ قَبْلَ أَنْ یُبْعَثَ وَ أَلْفُ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً وَ هُوَ فِی قَوْمِهِ یَدْعُوهُمْ وَ خَمْسُمِائَهًِْ عَامٍ بَعْدَ مَا نَزَلَ مِنَ السَّفِینَهًِْ وَ نَضَبَ الْمَاءُ فَمَصَّرَ الْأَمْصَارَ وَ أَسْکَنَ وُلْدَهُ الْبُلْدَانَ ثُمَّ إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ جَاءَهُ وَ هُوَ فِی الشَّمْسِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ فَرَدَّ عَلَیْهِ نُوحٌ (علیه السلام) قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ قَالَ جِئْتُکَ لِأَقْبِضَ رُوحَکَ قَالَ دَعْنِی أَدْخُلْ مِنَ الشَّمْسِ إِلَی الظِّلِّ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَتَحَوَّلَ ثُمَّ قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ کُلُّ مَا مَرَّ بِی مِنَ الدُّنْیَا مِثْلُ تَحْوِیلِی مِنَ الشَّمْسِ إِلَی الظِّلِّ فَامْضِ لِمَا أُمِرْتَ بِهِ فَقَبَضَ رُوحَه (علیه السلام).

امام صادق (علیه السلام)- نوح (علیه السلام) دو هزاروسیصد سال زندگی کرد که هشتصدوپنجاه سال آن پیش از بعثت وی بود و نهصدوپنچاه سال در زمان بعثت مشغول دعوت کردن مردم به سوی دین خدا بود و پانصد سال دیگر بعد از طوفان و فروکش‌کردن آب و پایین آمدن از کشتی بود و در این مدّت شهرها را ساخت و فرزندانش را در این شهرها ساکن گردانید و چون ملک‌الموت نزد وی آمد، در زیر نور خورشید بود. ملک‌الموت بر وی سلام کرد و آن حضرت سلام او را پاسخ داده و پرسید: «علت آمدنت چیست»؟ گفت: «آمده‌ام شما را قبض روح کنم». نوح (علیه السلام) گفت: «آیا اجازه می‌دهید به سایه بروم»؟ ملک الموت گفت: «بلی»! سپس نوح (علیه السلام) به سایه رفته و گفت: «ای ملک الموت! هر چه عمر کردم، به اندازه آمدنم از زیر آفتاب به سایه نبود. مأموریت خویش را انجام بده». آن گاه ملک الموت وی را قبض روح کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۶
الکافی، ج۸، ص۲۸۴/ البرهان
۱۰
(عنکبوت/ ۱۵)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ ابْنِ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) قَال خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَهًِْ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْیَهُودِ قَالُوا انْطَلِقُوا بِنَا إِلَی هَذَا الْکَاهِنِ الْکَذَّابِ حَتَّی نُوَبِّخَهُ فِی وَجْهِهِ وَ نُکَذِّبَهُ بِأَنَّهُ یَقُولُ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَکَیْفَ یَکُونُ رَسُولًا وَ آدَمُ (علیه السلام) خَیْرٌ مِنْهُ وَ نُوحٌ (علیه السلام) خَیْرٌ مِنْهُ وَ ذَکَرُوا الْأَنْبِیَاءَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لِعَبْدِ اللَّهِ‌بْنِ‌سَلَامٍ التَّوْرَاهًُْ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ فَرَضِیَتِ الْیَهُودُ بِالتَّوْرَاهًِْ ... قَالَتِ الْیَهُودُ نُوحٌ (علیه السلام) خَیْرٌ مِنْکَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ لِمَ ذَلِکَ قَالُوا لِأَنَّهُ رَکِبَ فِی السَّفِینَهًِْ فَجَرَتْ عَلَی الْجُودِیِّ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ أُعْطِیتُ أَنَا أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ قَالُوا وَ مَا ذَاکَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَعْطَانِی نَهَراً فِی السَّمَاءِ مَجْرَاهُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ عَلَیْهِ أَلْفُ أَلْفِ قَصْرٍ لَبِنَهًٌْ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَهًٌْ مِنْ فِضَّهًٍْ حَشِیشُهَا الزَّعْفَرَانُ وَ رُضَاضُهَا الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ أَرْضُهَا الْمِسْکُ الْأَبْیَضُ فَذَاکَ خَیْرٌ لِی وَ لِأُمَّتِی وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ قَالُوا صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاهًِْ هَذَا خَیْرٌ مِنْ ذَاکَ ... ثم قَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ أَقَامَ نُوحٌ (علیه السلام) فِی قَوْمِهِ وَ دَعَاهُمْ أَلْفَ سَنَهًٍْ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فَقَلَّلَهُمْ فَقَالَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ وَ لَقَدْ تَبِعَنِی فِی سِنِی الْقَلِیلَهًِْ مَا لَمْ یَتْبَعْ نُوحاً (علیه السلام) فِی طُولِ عُمُرِهِ وَ کِبَرِ سِنِّهِ وَ إِنَّ فِی الْجَنَّهًِْ عِشْرِینَ وَ مِائَهًَْ أَلْفِ صَفٍّ أُمَّتِی مِنْهَا ثَمَانُونَ صَفّاً وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ کِتَابِیَ الْمُهَیْمِنَ عَلَی کُتُبِهِمُ النَّاسِخَ لَهَا وَ لَقَدْ جِئْتُ بِتَحْلِیلِ مَا حَرَّمُوا وَ بِتَحْرِیمِ بَعْضِ مَا حَلَّلُوا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) گوید: چهل نفر از یهودیان مدینه گفتند، برویم پیش این جادوگر دروغگو و او را سرزنش نماییم و تکذیبش کنیم. او مدعی است من پیامبر خدای جهانم، چگونه می‌تواند پیامبر باشد با اینکه آدم بهتر از اوست و نوح از او بهتر است و یکایک انبیاء را نام بردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عبد الله بن سلام فرمود: بین من و تو تورات حاکم باشد. یهودیان راضی شدند... گفتند، نوح بهتر از تو است. فرمود: به چه دلیل؟ گفتند، چون او سوار کشتی شد و بر جودی گذشت. فرمود: به من از نوح بهتر داده‌اند. گفتند، چه چیز؟ فرمود: خداوند به من نهری در آسمان عنایت کرده که مجرای آن زیر عرش است بر آن یک میلیون قصر است با یک خشت از طلا و یک خشت از نقره. خار و خاشاک آن زعفران است و سنگریزه آن در و یاقوت است و زمینش از مشک سفید. این برای من و امتم بهتر است و اشاره به همین است آیه شریفه: ما کوثر را به تو عطا کردیم. (کوثر/۱) گفتند: «صحیح است این مطلب در تورات نوشته‌شده و این نهر بهتر از آن است». ... نوح در میان قوم خود نهصدوپنجاه سال درنگ کرد و آن‌ها را دعوت به دین خدا نمود، ولی خداوند تعداد مؤمنین به او را اندک شمرده و فرمود: و جز اندکی به او ایمان نیاورده بودند. (هود/۴۰) ولی در سنّ کم و عمر کوتاهم آنقدر پیرو من شدند که در طول عمر نوح پیرو او نشدند. در بهشت صدوبیست صف هستند که هشتاد صف آن از امّت من می‌باشند. خداوند عزیز کتاب مرا حاکم و ناسخ بر کتب آن‌ها قرار داده، من چیزهایی را که حرام کرده‌اند حلال نموده‌ام و بعضی از چیزهایی را که حلال دانسته‌اند؛ حرام نموده‌ام».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۳۸
بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۲۹/ نورالثقلین؛ فیه: «و ان فی الجنهًْ ... ما حللوا» محذوف
بیشتر