آیه ۱۷ - سوره قصص

آیه قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ [17]

گفت: «پروردگارا! به شكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.»

۱
(قصص/ ۱۷)

الرّضا (علیه السلام)- علِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَی ... فقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ مُوسَی (علیه السلام) رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی قَالَ یَقُولُ إِنِّی وَضَعْتُ نَفْسِی غَیْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِی هَذِهِ الْمَدِینَهًَْ فَاغْفِرْ لِی أَیِ اسْتُرْنِی مِنْ أَعْدَائِکَ لِئَلَّا یَظْفَرُوا بِی فَقَتَلُونِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم. قالَ مُوسَی (علیه السلام) رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ مِنَ الْقُوَّهًِْ حَتَّی قَتَلْتُ رَجُلًا بِوَکْزَهًٍْ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ بَلْ أُجَاهِدُ فِی سَبِیلِکَ بِهَذِهِ الْقُوَّهًِْ حَتَّی تَرْضَی فَأَصْبَحَ مُوسَی فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ عَلَی آخَرَ قالَ لَهُ مُوسی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ قَاتَلْتَ رَجُلًا بِالْأَمْسِ وَ تُقَاتِلُ هَذَا الْیَوْمَ لَأُؤَدِّبَنَّکَ وَ أَرَادَ أَنْ یَبْطِشَ بِهِ فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما وَ هُوَ مِنْ شِیعَتِهِ قالَ یا مُوسی (علیه السلام) أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ قَالَ الْمَأْمُونُ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً یَا أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام). (

امام رضا (علیه السلام)- علی‌ّبن‌محمّدبن‌جهم گوید: «در مجلس مأمون حاضر شدم و امام رضا (علیه السلام) در نزد او بود مأمون به آن حضرت (علیه السلام) گفت: «ای پسر رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا از گفتار تو این نیست که پیغمبران خدا معصوم‌اند»؟ فرمود: «بلی ...». مأمون عرض‌کرد: «موسی (علیه السلام) در واقع می‌گوید من با وارد شدن به این شهر خودم را در جایی قرار داده‌ام که نباید قرار می‌دادم «پس غفران کن» یعنی مرا از چشم دشمنانت مخفی بدار تا به من دست نیافته و با من وارد جنگ نشوند «و خداوند او را بخشید چرا که او غفور و رحیم است. موسی گفت: پروردگارا با آنچه به من نعمت دادی» یعنی قدرتی که تنها با یک مشت مردی را به قتل رساندم «هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود» بلکه با این قدرت در راه تو جهاد می‌کنم تا تو راضی باشی. موسی «در شهر ترسان و مضطرب بود که ناگهان متوجه شد کسی که دیروز از او یاری خواسته بود او را فرا می‌خواند» تا در مقابل فرد دیگری یاریش کند. «موسی به او گفت که تو انسان واقعاً نادانی هستی»! دیروز با مردی جنگیدی و امروز نیز در حال جنگ هستی تو را ادب خواهم کرد. موسی خواست که به سمت مرد حمله ور شود. «هنگامی که خواست به سمت کسی که دشمن هر دوی آنها بود حملهور شود» آن فرد که از پیروان موسی بود «گفت ای موسی آیا می‌خواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی تو می‌خواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی و نمی‌خواهی از اصلاحگران باشی». مأمون گفت: یا ابا الحسن خداوند خیرت دهد». (طلب بخشش

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۰
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۷۹/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۸/ عیون أخبارالرضا (ج۱، ص۱۹۸/ الأنبیاءللجزایری، ص۱۵

طلب بخشش

۱
(قصص/ ۱۷)

الباقر (علیه السلام)- الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّی بِهِنَّ آدَمُ رَبَّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ قَالَ اللَّهُمَّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ إِنِّی عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ.

امام باقر (علیه السلام)- کلماتی که آدم (علیه السلام) به‌واسطه‌ی آن‌ها از خداوند توبه خواست و توبه او را پذیرفت این بود که گفت: خدایا خدایی جز تو نیست، تو منزّهی و سپاس از آن توست. من کار بدی کردم و به خودم ظلم کردم پس مرا ببخش چرا که تو توبهپذیر و مهربان هستی. خدایا خدایی جز تو نیست، تو منزّه و پاک هستی من کار بدی انجام دادم و به خودم ظلم کردم، پس مرا ببخش چرا که تو بهترین بخشندگان هستی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۲
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۸۱/ بحار الأنوار، ج۹۲، ص۱۶۶
۲
(قصص/ ۱۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ حِینَ أَهْبَطَ آدَمَ (علیه السلام) إِلَی الْأَرْضِ أَمَرَهُ أَنْ یَحْرُثَ بِیَدِهِ فَیَأْکُلَ مِنْ کَدِّهِ بَعْدَ الْجَنَّهًِْ وَ نَعِیمِهَا فَلَبِثَ یَجْأَرُ وَ یَبْکِی عَلَی الْجَنَّهًِْ مِائَتَیْ سَنَهًٍْ ثُمَّ إِنَّهُ سَجَدَ لِلَّهِ سَجْدَهًًْ فَلَمْ یَرْفَعْ رَأْسَهُ ثَلَاثَهًَْ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیَهَا ثُمَّ قَالَ أَیْ رَبِّ أَ لَمْ تَخْلُقْنِی فَقَالَ اللَّهُ قَدْ فَعَلْتُ فَقَالَ أَ لَمْ تَنْفُخْ فِیَّ مِنْ رُوحِکَ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ أَ لَمْ تُسْکِنِّی جَنَّتَکَ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ أَ لَمْ تَسْبِقْ لِی رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ قَالَ اللَّهُ قَدْ فَعَلْتُ فَهَلْ صَبَرْتَ أَوْ شَکَرْتَ قَالَ آدَمُ (علیه السلام) لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ فَرَحِمَهُ اللَّهُ بِذَاکَ وَ تَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- خداوند متعال زمانی که حضرت آدم (علیه السلام) را از بهشت به طرف زمین فرستاد به او فرمان داد که به وسیله‌ی دستانش کشت و کار کند و از نتیجه‌ی دست رنجش بعد از اخراج بهشت و نعمت‌های آن بخورد. آدم (علیه السلام) سرگردان مانده و می‌گشت و به خاطر دوری از بهشت دویست سال گریه می‌کرد آنگاه برای خدا سجده کرد و سرش را سه شبانه روز برنداشت سپس گفت: «پروردگارا! آیا مرا با دستان خود خلق نکردی»؟ خداوند فرمود: «بلی»، آدم (علیه السلام) عرض کرد: «آیا از روح خود در من ندمیدی»؟ خداوند فرمود: «بلی»، آدم (علیه السلام) عرض کرد: «مگر تو مرا ساکن بهشتت نکردی»؟ فرمود: «آری» عرض کرد: «مگر لطف و رحمتت بر من، بیشتر از غضبت بر من نبود»؟ خداوند فرمود: «چرا ولی آیا تو صبر یا شکر کردی»؟ حضرت آدم (علیه السلام) عرض‌کرد: «پروردگاری غیر تو نیست تو پاک و منزّه‌ای و این من هستم که به خودم ظلم کردم، مرا ببخش که تو بخشنده و مهربانی». خداوند تبارک‌وتعالی به گریه‌های او رحم کرد و توبه‌اش را پذیرفت خداوند توبه‌پذیر و مهربان است (بقره/۳۷).

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۲
بحار الأنوار، ج۱۱، ص۲۱۲
۳
(قصص/ ۱۷)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- وَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ وَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْمُلْکِ إِذْ کَانَ یَأْکُلُ خُبْزَ الشَّعِیرِ وَ یُطْعِمُ أُمَّهُ الْحِنْطَهًَْ وَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ لَبِسَ الْمُسُوحَ وَ غَلَّ یَدَهُ إِلَی عُنُقِهِ وَ بَاتَ بَاکِیاً حَتَّی یُصْبِحَ وَ یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.

امام علی (علیه السلام)- سلیمان‌بن‌داود (علیه السلام) با آن همه عزّت و شوکت که خداوند به او داده بود و پادشاهی می‌کرد خودش نان جو می‌خورد و به مادرش نان گندم می‌داد هنگامی که شب فرامی‌رسید لباس پشمی در بر می‌کرد و دست‌ها را بر گردن می‌بست و تا صبح گریه می‌نمود. سلیمان (علیه السلام) در این هنگام دعا می‌کرد و می‌گفت: «بار خدایا من به خود ظلم کردم اگر تو مرا نیامرزی و مورد رحمت قرارندهی از زیان‌کاران خواهم بود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۲
بحار الأنوار، ج۷۰، ص۱۱۰
۴
(قصص/ ۱۷)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- عَلِیِّ بْنِ رَبِیعَهًَْ قَالَ شَهِدْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ قَدْ أُتِیَ بِدَابَّهًٍْ لِیَرْکَبَهَا فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ فِی الرِّکَابِ قَالَ سُبْحَانَکَ اللهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ ثُمَّ ضَحِکَ فَقِیلَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مِنْ أَیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ فَقَالَ رَأَیْتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَعَلَ کَمَا فَعَلْتُ ثُمَّ ضَحِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ أَیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ فَقَالَ إِنَّ رَبَّکَ تَعَالَی لَیَعْجَبُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَیْرِی.

امام علی (علیه السلام)- علیّ‌بن‌ربیعه گوید: «شاهد بودم که چهارپایی آوردند تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوار شود و چون پا در رکاب گذاشت گفت: «خدایا! من بر خودم ظلم کرده‌ام پس مرا ببخش که جز تو کسی گناهان را نمی‌بخشد». و آنگاه خندید. گفتند: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای چه خندیدی»؟ گفت: «پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را دیدم چنین کرد و آنگاه خندید و گفتم: «ای رسول‍خدا! (صلی الله علیه و آله) برای چه خندیدی»؟ فرمود: «پروردگارت از بنده‌ای که می‌گوید خدایا مرا ببخش، درحالی‌که می‌داند جز من آمرزنده‌ای نیست، خوشش می‌آید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۲
بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۱۸
۵
(قصص/ ۱۷)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- أَحَبُّ الْکَلَامِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یَقُولَ الْعَبْدُ وَ هُوَ سَاجِدٌ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی ثَلَاثاً.

امام علی (علیه السلام)- محبوب‌ترین گفتار در نزد خداوند متعال آن است که بنده در حال سجده سه مرتبه بگوید: إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۴
بحار الأنوار، ج۸۳، ص۲۱۷
۶
(قصص/ ۱۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- الشَّیْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْ أَبِی هِشَامٍ قَالَ کُنْتُ جَالِساً فِی مَسْجِدِ وَاسِطٍ وَ صَدِیقٌ لِی کَانَ جَالِساً عِنْدِی إِذْ دَخَلَ فِی الْمَسْجِدِ رَجُلٌ وَ عَلَیْهِ ثِیَابُ السَّفَرِ فَأَتَی إِلَی أُسْطُوَانَهًٍْ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ أَتَی إِلَیْنَا وَ جَلَسَ عِنْدَنَا وَ قَالَ إِنَّ فِی مَسْجِدِکُمْ هَذَا تَیَامُناً إِلَی الْقِبْلَهًِْ قُلْتُ کَذَا یَقُولُونَ قَالَ مَا صَلَّیْتُ هُنَا قَطُّ قَبْلَ هَذَا الْیَوْمِ ثُمَّ قَالَ أَرَی رِجَالًا یَقُولُونَ اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُومِ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی اسْماً مَکْتُوماً عَنِ الْعِبَادِ أَ لَا تَرَی آدَمَ (علیه السلام) وَ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) لَمَّا اضْطُرَّا دَعَوَا اللَّهَ تَعَالَی بِأَیِّ اسْمٍ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا فَقَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُمَا وَ نُوحٌ (علیه السلام) لَمَّا اضْطُرَّ مِنَ الْکُفَّارِ دَعَا اللَّهَ بِهَذَا الِاسْمِ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً فَأَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَهُ وَ أَهْلَکَ الْکَافِرِینَ وَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) مَهْمَا کَانَتْ لَهُ حَاجَهًٌْ دَعَا اللَّهَ بِهَذَا الِاسْمِ رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ فَاسْتُجِیبَ لَهُ وَ مُوسَی (علیه السلام) لَمَّا قَتَلَ الْقِبْطِیَّ قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَأَجَابَهُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ فَغَفَرَ لَهُ ... فَلَیْسَ لِلَّهِ تَعَالَی اسْمٌ أَجَلُّ مِنْ هَذَا قَالَ هَذَا وَ غَابَ عَنَّا فَعَلِمْنَا أَنَّهُ الْخَضِرُ (علیه السلام).

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- شیخ‌ابوالفتوح در تفسیرش از ابی‌هشام نقل‌می‌کند: «در مسجد واسط نشسته بودم و دوستم در کنارم نشسته بود که ناگهان مردی با لباس سفر داخل مسجد شد و به کنار ستونی رفت و دو رکعت نماز خواند آن‌گاه پیش ما آمد و کنار ما نشست و گفت: «در این مسجد شما قبله کمی مایل به راست است»؟ گفتم: «این طور می‌گویند». گفت: «پیش از امروز هرگز در این مسجد نماز نخوانده بودم». آن‌گاه گفت: «مردانی را می‌بینم که می‌گویند: «خدایا! از تو درخواست می‌کنیم و تو را به اسم پنهانت قسم می‌دهیم». مگر خداوند تعالی اسمی دارد که از بندگانش پنهان است؟! مگر وقتی که آدم (علیه السلام) و حوّا (سلام الله علیها) مضطرّ شدند خدا را با چه اسمی خواندند! گفتند: پروردگارا! ما بر خودمان ظلم کردیم (اعراف/۲۳) که خدا توبه‌ی آن‌ها را قبول کرد؟ و نوح (علیه السلام) آن‌گاه که از کفّار مضطرّ شد خدا را با این اسم خواند و این‌گونه دعا کرد: پروردگار! روی زمین احدی از کفار را زنده مگذار (نوح/۲۶) خداوند دعایش را مستجاب کرد و کافران را نابود کرد و ابراهیم (علیه السلام) هرگاه حاجتی داشت خدا را با این اسم می‌خواند و دعا کرد: پروردگار! به من علم و دانش مرحمت بفرما و مرا به صالحان ملحق کن (شعراء/۸۳). که خدا دعایش را مستجاب کرد و موسی (علیه السلام) وقتی آن قبطی را کشت گفت: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی خداوند دعایش را با این کلام: فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ مستجاب کرد برای خدا اسمی گرامی‌تر از این اسم (ربّ) نیست». این را گفت و از دیدگان ما غایب شد که دانستیم او خضر (علیه السلام) بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۷۴
مستدرک الوسایل، ج۵، ص۲۷۹
بیشتر