آیه ۴۰ - سوره قمر

آیه وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ [40]

ما قرآن را براى پند‌گرفتن آسان ساختيم؛ آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

۱
(قمر/ ۴۰)

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَ أَرْبَعَهًَْ أَمْلَاکٍ فِی إِهْلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ کَرُوبِیل فَأَتَوْا لُوطاً (علیه السلام) وَ هُوَ فِی زِرَاعَهًٍْ قُرْبَ الْقَرْیَهًِْ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ هُمْ مُعْتَمُّونَ فَلَمَّا رَأَی هَیْئَهًًْ حَسَنَهًًْ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ بِیضٌ وَ عَمَائِمُ بِیضٌ فَقَالَ لَهُمُ الْمَنْزِلَ فَقَالُوا نَعَمْ فَتَقَدَّمَهُمْ وَ مَشَوْا خَلْفَهُ فَنَدِمَ عَلَی عَرْضِهِ الْمَنْزِلَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَیَّ شَیْءٍ صَنَعْتُ آتِی بِهِمْ قَوْمِی وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لَا نُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ حَتَّی یَشْهَدَ عَلَیْهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ هَذِهِ وَاحِدَهًٌْ ثُمَّ مَشَی سَاعَهًًْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ هَذِهِ ثِنْتَانِ ثُمَّ مَشَی فَلَمَّا بَلَغَ بَابَ الْمَدِینَهًِْ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ هَذِهِ الثَّالِثَهًُْ ثُمَّ دَخَلَ وَ دَخَلُوا مَعَهُ حَتَّی دَخَلَ مَنْزِلَهُ فَلَمَّا رَأَتْهُمُ امْرَأَتُهُ رَأَتْ هَیْئَهًًْ حَسَنَهًًْ فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ وَ صَفَّقَتْ فَلَمْ یَسْمَعُوا فَدَخَّنَتْ فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا إِلَی الْبَابِ یُهْرَعُونَ حَتَّی جَاءُوا إِلَی الْبَابِ فَنَزَلَتْ إِلَیْهِمْ فَقَالَتْ عِنْدَهُ قَوْمٌ مَا رَأَیْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ هَیْئَهًًْ مِنْهُمْ فَجَاءُوا إِلَی الْبَابِ لِیَدْخُلُوا فَلَمَّا رَآهُمْ لُوطٌ (علیه السلام) قَامَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ یَا قَوْمِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ وَ قَالَ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَدَعَاهُمْ إِلَی الْحَلَالِ فَقَالَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ فَقَالَ لَهُمْ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهًًْ أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لَوْ یَعْلَمُ أَیُّ قُوَّهًٍْ لَهُ قَالَ فَکَاثَرُوهُ حَتَّی دَخَلُوا الْبَیْتَ فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا لُوطُ (علیه السلام) دَعْهُمْ یَدْخُلُوا فَلَمَّا دَخَلُوا أَهْوَی جَبْرَئِیلُ بِإِصْبَعِهِ نَحْوَهُمْ فَذَهَبَتْ أَعْیُنُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَسْنا عَلَی أَعْیُنَهُمْ.

امام صادق (علیه السلام)- خداوند، چهار فرشته را برای نابود کردن قوم لوط (علیه السلام) فرستاد که عبارتند از: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و کرّوبیل. آنان نزد لوط (علیه السلام) که مشغول کشاورزی نزدیک آن دِه بود، آمدند. آنان که دستار بر سر داشتند، به او سلام کردند. وقتی نگاه لوط (علیه السلام) به آنان افتاد، آنان را با سیمایی زیبا، لباس و دستاری سفید یافت. به آنان فرمود: «بفرمایید به خانه برویم». آنان پاسخ دادند: «باشد». لوط (علیه السلام) پیش افتاد و آنان پشت سرشان به راه افتادند. لوط (علیه السلام) از تعارف کردن آنان به خانه‌اش پشیمان شد؛ از این رو با خود گفت: من چه کار کردم؟ آنان را به میان قوم ببرم، قومی که می دانم چه کاره هستند. لوط (علیه السلام) رو به آنان کرد و فرمود: «شما در حال آمدن نزد بدترین خلق خدا هستید». جبرئیل فرمود: «در عذاب کردن آنان شتاب نکن». تا اینکه لوط (علیه السلام) علیه آنان سه بار گواهی دهد. جبرئیل فرمود: «این، یک بار شد». سپس ساعتی گذشت. سپس لوط (علیه السلام) به آنان رو کرد و فرمود: «شما در حال آمدن نزد بدترین خلق خدا هستید». جبرئیل فرمود: «این، دو بار شد». سپس به راه خود ادامه داد. وقتی به دروازه شهر رسیدند، لوط (علیه السلام) به آنان رو کرد و فرمود: «شما در حال آمدن نزد بدترین خلق خدا هستید». جبرئیل فرمود: «این سه بار شد». سپس لوط (علیه السلام) وارد شهر شد و آنان نیز به همراه او وارد شهر شدند تا اینکه او وارد خانه‌اش شد. وقتی نگاه زن لوط به آنان افتاد و سیمای زیبایشان را دید، بالای پشت بام رفت و دست زد، امّا قوم لوط نشنیدند؛ از این رو دود برپا کرد. وقتی آنان دود را دیدند شتابان روی آوردند تا اینکه دم در خانه لوط (علیه السلام) رسیدند. زن لوط از پشت بام پایین آمد و گفت: «جماعتی نزد لوط هستند که تا به حال زیباتر از آنان را ندیده‌ام». آن به‌سوی در آمدند تا وارد خانه شوند. وقتی لوط (علیه السلام) آنان را دید برخاست و به‌سوی آنان رفت. او به آنان فرمود: از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید. (هود/۷۸) آیا در میان شما آدمی عاقل پیدا نمی‌شود. همچنین فرمود: «اینان دختران منند». آنان برای شما پاکیزه‌ترند. بنابراین لوط (علیه السلام) آنان را به‌سوی حلال فراخواند. اما آنان گفتند: «ما را به دخترانت حاجتی نیست و تو خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم». لوط (علیه السلام) به آنان فرمود: «کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم». جبرئیل فرمود: «ای کاش می‌دانست که چه قدرتی دارد»! حضرت فرمود: «قوم لوط (علیه السلام) در تعداد بر او فزونی یافتند تا اینکه وارد خانه شدند. جبرئیل (علیه السلام)، لوط (علیه السلام) را صدا زد و فرمود: «ای لوط، بگذار وارد شوند». وقتی وارد شدند، جبرئیل انگشتش را به سوی آنان دراز کرد. بدین سان نور دیدگانشان از بین رفت. آیه: فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ نیز به همین مطلب اشاره دارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۶۲
الکافی، ج۵، ص۵۴۶/ الکافی، ج۸، ص۳۲۷/ العیاشی، ج۲، ص۱۵۵
۲
(قمر/ ۴۰)

الصّادقین ( إِنَّ الْمَلَائِکَهًَْ لَمَّا جَاءَتْ فِی هَلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ ... فَأَشَارَ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ بِیَدِهِ فَرَجَعُوا عُمْیَاناً یَلْتَمِسُونَ الْجِدَارَ بِأَیْدِیهِمْ یُعَاهِدُونَ اللَّهَ لَئِنْ أَصْبَحْنَا لَا نَسْتَبْقِی أَحَداً مِنْ آلِ لُوطٍ (علیه السلام).

امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)- ... فرشتگان نزدشان فرستاده شدند ... و جبرئیل با دست به ایشان اشاره کرد درجا نابینا شدند، وقتی خواستند از منزل برگردند چون درب منزل را نمی‌دیدند با دست دیوار را لمس می‌کردند تا در را پیدا کرده و از آن خارج شوند، باری! فرشتگان به خدا سوگند می‌خوردند: «اگر صبح بدمد یک نفر از قوم لوط (علیه السلام) را باقی نمی‌گذاریم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۶۴
علل الشرایع، ج۲، ص۵۵۱
۳
(قمر/ ۴۰)

الباقر (علیه السلام)- ... فَقَالَ لَهُمْ جَبْرَائِیلُ (علیه السلام) إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَخُذْ کَفّاً مِنْ بَطْحَاءِ الْأَرْضِ فَاضْرِبْ وُجُوهَهُمْ فَقَالَ شَاهَتِ الْوُجُوهُ فَعَمِیَ أَهْلُ الْمَدِینَهًِْ کُلُّهُمْ.

امام باقر (علیه السلام)- ... فرشتگان نزدشان فرستاده شدند و هنگامی‌که به جبرئیل نزدیک شدند این جمله را از او شنیدند؛ ما فرستادگان پروردگار توایم! آن‌ها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد. (هود/۸۱) سپس مشتی از ماسه را بر چهره‌ی آنان پاشید و نفرینشان کرد، اینک مردم شهر تماماً بینایی خویش را از دست داده بودند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۶۴
ثواب الأعمال، ص۲۶۶
۴
(قمر/ ۴۰)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- فَقَالَ لُوطٌ (علیه السلام) بِمَا ذَا أُمِرْتَ قَالَ بِهَلَاکِهِمْ قَالَ السَّاعَهًَْ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ فَکَسَرُوا الْبَابَ وَ دَخَلُوا الْبَیْتَ فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحِهِ عَلَی وُجُوهِهِمْ فَطَمَسَهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ فَلَمَّا رَأَوْا ذَلِکَ عَلِمُوا أَنَّهُ قَدْ أَتَاهُمُ الْعَذَاب.

علیّ‌ّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- لوط (علیه السلام) گفت: «شما که هستید»؟ جبرئیل گفت: «من جبرئیل هستم و مأموریتم هلاکت این قوم است»، لوط (علیه السلام) گفت: «همین الان عذاب خواهند شد»؟ جبرئیل گفت: موعد آن‌ها صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟! (هود/۸۱) لوط (علیه السلام) گفت: «آن‌ها در را شکسته‌اند و وارد خانه شده‌اند»! پس جبرئیل با بال خود بر صورت آن‌ها زد و آن‌ها را کور کرد در همین رابطه خدای متعال می‌فرماید: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ قوم لوط (علیه السلام) وقتی چنین دیدند، دانستند که عذاب بر سرشان نازل خواهد شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۶۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۵۸/ القمی، ج۱، ص۳۳۶/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۳۶
۵
(قمر/ ۴۰)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا جَاءَتِ الْمَلَائِکَهًُْ فِی هَلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) مَضَوْا حَتَّی أَتَوْا لُوطا فَلَمَّا بَصُرَ بِهِمُ امْرَأَتُهُ أَبْصَرَتْ هَیْئَهًًْ حَسَنَهًًْ فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ فَصَفَقَتْ فَلَمْ یَسْمَعُوا فَدَخَّنَتْ فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ حَتَّی وَقَفُوا بِالْبَابِ فَقَالَ لُوطٌ (علیه السلام) فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی ثُمَّ کَابَرُوهُ حَتَّی دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالَ فَصَاحَ جَبْرَئِیلُ یَا لُوطُ (علیه السلام) دَعْهُمْ یَدْخُلُوا قَالَ فَدَخَلُوا فَأَهْوَی جَبْرَئِیلُ إِصْبَعَیْهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِیلُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ.

امام صادق (علیه السلام)- هنگامی‌که فرشتگان برای نابودکردن قوم لوط (علیه السلام) آمدند، عبور کردند تا نزد لوط (علیه السلام) آمدند... هنگامی‌که زن لوط (علیه السلام) آن‌ها را دید، چهره‌های زیبایی را دید و پشت بام رفت و کف زد ولی [قوم او صدای کف زدن او را] نشنیدند؛ دود درست کرد و هنگامی‌که دود را دیدند، به‌سرعت به سراغ او آمدند تا اینکه مقابل در ایستادند. لوط (علیه السلام) گفت: از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید. (هود/۷۸)! قوم لوط (علیه السلام) در تعداد بر او فزونی یافتند تا اینکه وارد خانه شدند. جبرئیل (علیه السلام)، لوط (علیه السلام) را صدا زد و فرمود: «ای لوط، بگذار وارد شوند». وقتی وارد شدند، جبرئیل انگشتش را به سوی آنان دراز کرد. بدین سان نور دیدگانشان از بین رفت. آیه: فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ نیز به همین مطلب اشاره دارد. سپس جبرئیل [به لوط (علیه السلام)] گفت: ما فرستادگان پروردگار توایم! آن‌ها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهندکرد!. (هود/۸۱)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۶۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۶۳/ قصص الأنبیاءللراوندی، ص۱۲۰
بیشتر