آیه ۲ - سوره مجادله

آیه الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ [2]

كسانى كه از شما نسبت به زنانشان «ظهار» مى‌كنند [و مى‌گويند: «تو نسبت به من به‌منزله‌ی مادرم هستى»]، آنان هرگز مادرانشان نيستند؛ مادرانشان تنها كسانى‌اند كه آن‌ها را به دنيا آورده‌اند. آن‌ها سخنى ناپسند و باطل مى‌گويند؛ و به يقين خداوند بخشنده و آمرزنده است.

کسانی که از شما نسبت به زنانشان «ظهار» می‌کنند [و می‌گویند: «تو نسبت به من به‌منزله‌ی مادرم هستی»]، آنان هرگز مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانی‌اند که آن‌ها را به دنیا آورده‌اند

۱ -۱
(مجادله/ ۲)

الکاظم (علیه السلام)- عَنِ الْقَاسِمِ‌بْنِ‌مُحَمَّدٍ الزَّیَّاتِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) إِنِّی ظَاهَرْتُ مِنِ امْرَأَتِی فَقَالَ کَیْفَ قُلْتَ قَالَ قُلْتُ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ فَعَلْتِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ لَا شَیْءَ عَلَیْکَ وَ لَا تَعُدْ.

امام کاظم (علیه السلام)- قاسم‌بن‌محمّد زیات گوید: به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: «من با همسرم ظهار کردم». امام (علیه السلام) فرمود: «چگونه»؟ گفتم: «به او گفتم اگر فلان کار را بکنی رابطه‌ام با تو مثل رابطه‌ام با مادرم است». امام (علیه السلام) فرمود: «[چون شرط بوده، ظهار انجام نشده و پس] حرجی بر تو نیست و [با او باش و] نیاز نیست که آن زن عدّه نگه دارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۶
الکافی، ج۶، ص۱۵۸/ نورالثقلین
۱ -۲
(مجادله/ ۲)

الکاظم (علیه السلام)- عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ رَجُلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) إِنِّی قُلْتُ لِامْرَأَتِی أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ خَرَجْتِ مِنْ بَابِ الْحُجْرَهًْ فَخَرَجَتْ فَقَالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْءٌ فَقُلْتُ إِنِّی قَوِیٌّ عَلَی أَنْ أُکَفِّرَ فَقَالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْءٌ قُلْتُ إِنِّی قَوِیٌّ عَلَی أَنْ أُکَفِّرَ رَقَبَهًْ وَ رَقَبَتَیْنِ قَالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْءٌ قَوِیتَ أَوْ لَمْ تَقْوَ.

امام کاظم (علیه السلام)- ابن‌بکیر از مردی نقل کرده که گوید: به امام کاظم (علیه السلام) گفتم: «به همسرم گفته‌ام: اگر از در خانه خارج شوی، رابطه‌ام با تو مثل رابطه‌ام با مادرم است و او از خانه خارج شد». امام (علیه السلام) فرمود: «حرجی بر تو نیست». گفتم: «من توانایی پرداخت کفّاره را دارم». فرمود: «نیاز نیست کاری کنی [و کفّاره بدهی]». گفتم: «من حتّی توانایی آزادکردن یک یا دو برده به‌عنوان کفّاره نیز دارم». فرمود: «نیازی نیست کاری بکنی، چه توانایی داشته باشی چه نداشته باشی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۶
الکافی، ج۶، ص۱۵۴/ نورالثقلین
۱ -۳
(مجادله/ ۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ظَاهَرْتُ مِنِ امْرَأَتِی قَالَ اذْهَبْ فَأَعْتِقْ رَقَبَهًْ قَالَ لَیْسَ عِنْدِی شَیْءٌ قَالَ اذْهَبْ فَصُمْ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ قَالَ لَا أَقْوَی قَالَ اذْهَبْ فَأَطْعِمْ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ لَیْسَ عِنْدِی قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَا أَتَصَدَّقُ عَنْکَ فَأَعْطَاهُ تَمْراً لِإِطْعَامِ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ اذْهَبْ فَتَصَدَّقْ بِهَا فَقَالَ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا أَعْلَمُ بَیْنَ لَابَتَیْهَا أَحَداً أَحْوَجَ إِلَیْهِ مِنِّی وَ مِنْ عِیَالِی قَالَ فَاذْهَبْ فَکُلْ وَ أَطْعِمْ عِیَالَکَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) من از زوجه‌ام ظهار کرده‌ام». حضرت فرمود: «برو و بنده‌ای آزاد کن». مرد گفت: «چیزی نزد من نیست». فرمود: «باز گرد و دو ماه متوالی روزه بگیر». مرد گفت: «توان روزه‌گفتن ندارم». حضرت فرمود: «برو و شصت بینوا را طعام ده». مرد گفت: «ندارم». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من از جانب تو صدقه می‌دهم و مقداری خرما به او داد که به شصت مسکین برساند و فرمود: این را بستان و مساکین را اطعام کن». مرد گفت: «سوگند به آن کس که تو را به حقّ فرستاد در میان مشرق و مغرب مدینه از خود و عیالم محتاج‌تر سراغ ندارم». فرمود: «برو و خود بخور و خانواده‌ات را از آن اطعام کن».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۶
الکافی، ج۶، ص۱۵۵/ نورالثقلین
۱ -۴
(مجادله/ ۲)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَمْلُوکِ أَ عَلَیْهِ ظِهَارٌ فَقَالَ نِصْفُ مَا عَلَی الْحُرِّ مِنَ الصَّوْمِ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ کَفَّارَهًْ صَدَقَهًْ وَ لَا عِتْقٌ.

امام باقر (علیه السلام)- ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «آیا اگر غلام ظهار کند کفّاره دارد»؟ فرمود: «نصف آنچه روزه بر آزاد واجب می‌شود. و بر او آزادکردن بنده و دادن صدقه و اطعام مساکین واجب نیست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۶
الکافی، ج۶، ص۱۵۷/ نورالثقلین
۱ -۵
(مجادله/ ۲)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- لَیْسَ بَیْنَ الْحُرِّ وَ أَمَتِهِ ظِهَارٌ وَ مَنْ شَاءَ بَاهَلْتُهُ أَنْ لَیْسَ فِی الْأَمَهًْ ظِهَارٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ وَ لَیْسَ الْأَمَهًُْ بِزَوْجَهًْ.

امام علی (علیه السلام)- ظهار بین یک مردی که آزاد است (برده نیست) و کنیز خودش، معنا ندارد و هرکس می‌خواهد حاضرم که با او بر سر این مسئله که کنیز، ظهار ندارد با او مباهله کنم چون خداوند فرموده است الَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِم ولی کنیز، همسرانشان نیست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
دعایم الإسلام، ج۲، ص۲۷۶
۱ -۶
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ فُضَیْلِ‌بْنِ‌یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ رَجُلٍ مَمْلُوکٍ ظَاهَرَ مِنِ امْرَأَتِهِ قَالَ لَا یَلْزَمُهُ وَ قَالَ لِی لَا یَکُونُ إِیلَاءٌ وَ لَا ظِهَارٌ حَتَّی یَدْخُلَ بِهَا.

امام صادق (علیه السلام)- فضیل‌بن‌یسار گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «مردی مالک بضع زنی گشته (یعنی او را عقد کرده) و بعد از آن او را ظهار کرده». فرمود: «ظهار و ایلاء درست نیست مگر پس از دخول و نزدیکی‌کردن مرد با زن».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
تهذیب الأخکام، ج۸، ص۲۱/ نورالثقلین
۱ -۷
(مجادله/ ۲)

الرّضا (علیه السلام)- الظِّهَارُ لَا یَقَعُ عَلَی الْغَضَبِ.

امام رضا (علیه السلام)- درحالی‌که فرد غضبناک است و کلمه‌ی ظهار را بر زبان جاری کند، ظهار واقع نمی‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۵۸/ نورالثقلین
۱ -۸
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَمَّارِ‌بْنِ‌مُوسَی عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّهَارِ الْوَاجِبِ قَالَ الَّذِی یُرِیدُ بِهِ الرَّجُلُ الظِّهَارَ بِعَیْنِهِ.

امام صادق (علیه السلام)- عمّاربن‌موسی می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد ظهار پرسیدم: «کدام قسم آن موجب کفّاره است»؟ فرمود: «آن قسم که خود ظهار را نیّت کند نه چیز دیگری را».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۵۸/ نورالثقلین
۱ -۹
(مجادله/ ۲)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- إِذَا قَالَتِ الْمَرْأَهًُْ زَوْجِی عَلَیَ کَظَهْرِ أُمِّی فَلَا کَفَّارَهًَْ عَلَیْهَا.

امام علی (علیه السلام)- اگر زن بگوید: شوهرم بر من مانند پشت مادر من است، کفّاره‌ای بر او لازم نمی‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵۳۵/ نورالثقلین
۱ -۱۰
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‌بْنِ‌الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: الظِّهَارُ ضَرْبَانِ أَحَدُهُمَا فِیهِ الْکَفَّارَهًُْ قَبْلَ الْمُوَاقَعَهًْ وَ الْآخَرُ بَعْدَهَا فَالَّذِی یُکَفِّرُ قَبْلَ الْمُوَاقَعَهًْ الَّذِی یَقُولُ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی وَ لَا یَقُولُ إِنْ فَعَلْتُ بِکِ کَذَا وَ کَذَا وَ الَّذِی یُکَفِّرُ بَعْدَ الْمُوَاقَعَهًْ هُوَ الَّذِی یَقُولُ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ قَرِبْتُکِ.

امام صادق (علیه السلام)- ظهار دو نوع است یک نوع آن قبل از آنکه کاری انجام شود و بخواهد [به زن بازگردد] کفّاره دارد و نوع دیگر آن، کفّاره‌اش بعد از آن است. آن نوعی که کفّاره‌اش قبل از انجام هرکاری است، آن موردی است که بگوید تو نسبت به من مثل مادرم هستی امّا نگوید به شرط آنکه چنین‌وچنان کنم و آن نوعی که کفّاره‌اش بعد از آن است، آن موردی است که بگوید اگر به تو نزدیکی کردم، تو نسبت به من مثل مادرم هستی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۶۰/ نورالثقلین
۱ -۱۱
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- فِی رَجُلٍ کَانَ لَهُ عَشْرُ جَوَارٍ فَظَاهَرَ مِنْهُنَّ کُلِّهِنَّ جَمِیعاً بِکَلَامٍ وَاحِدٍ فَقَالَ عَلَیْهِ عَشْرُ کَفَّارَاتٍ.

امام صادق (علیه السلام)- حفص‌بن‌بختری گوید: «امام صادق (علیه السلام) در مورد مردی که ده کنیز داشت و با گفتن یک جمله از همه‌ی آن‌ها ظهار کرد، فرمود: «باید ده کفّاره بدهد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۵۷/ نورالثقلین
۱ -۱۲
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللهِ (علیه السلام): الرَّجُلُ یَقُولُ لِامْرَأَتِهِ: أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی أَوْ عَمَّتِی أَوْ خَالَتِی. قَالَ: فَقَالَ: إِنَّمَا ذَکَرَ اللَّهُ الْأُمَّهَاتِ وَ إِنَّ هَذَا لَحَرَامٌ.

امام صادق (علیه السلام)- سیف تمّار گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مردی به همسرش می‌گوید: «تو نسبت به من مثل مادرم یا عمّه‌ام یا خاله‌ام هستی». [آیا این کلمات معنا و حکم ظهار را دارد]؟ امام (علیه السلام) فرمود: «امام فقط ذکر مادران را گفته است گرچه آن موارد دیگر نیز جزء محارم هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
نورالثقلین
۱ -۱۳
(مجادله/ ۲)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ جَمِیلِ‌بْنِ‌دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) الرَّجُلُ یَقُولُ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَ کَظَهْرِ عَمَّتِهِ أَوْ خَالَتِهِ قَالَ هُوَ الظِّهَار.

امام صادق (علیه السلام)- جمیل‌بن‌درّاج گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مردی به همسرش می‌گوید: «تو بر من همچون پشت عمّه یا خاله‌ی من هستی». دراین‌صورت، حکم آن چیست»؟ فرمود: «این، ظهار است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۵۵/ نورالثقلین
۱ -۱۴
(مجادله/ ۲)

الکاظم (علیه السلام)- عَنْ إِسْحَاقَ‌بْنِ‌عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلُ یُظَاهِرُ مِنْ جَارِیَتِهِ فَقَالَ الْحُرَّهًُْ وَ الْأَمَهًُْ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ.

امام کاظم (علیه السلام)- اسحاق‌بن‌عمّار گوید: از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: «مردی از کنیزش ظهار کرده است». فرمود: «زن آزاد و کنیز در مسأله‌ی ظهار هر دو مساوی هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۱۸
الکافی، ج۶، ص۱۵۶/ نورالثقلین

آن‌ها سخنی زشت و باطل می‌گویند

۲ -۱
(مجادله/ ۲)

فقه‌الرّضا (علیه السلام)- إِیَّاکَ أَنْ تُظَاهِرَ امْرَأَتَکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَیَّرَ قَوْماً بِالظِّهَارِ فَقَالَ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً.

فقه الرّضا (علیه السلام)- مبادا با زنت ظهار کنی، زیرا خداوند گروهی را به دلیل ظهار، مورد عار و ننگ قرار داده و فرموده است: ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۲۰
مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۳۸۹/ بحارالأنوار، ج۱۰۱، ص۱۶۸/ فقه الرضا (ص۲۳۵
۲ -۲
(مجادله/ ۲)

أمیرالمومنین (علیه السلام)- جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ مَا هُوَ قَال ... أَجِدُهُ قَدْ بَیَّنَ فَضْلَ نَبِیِّهِ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ خَاطَبَهُ فِی أَضْعَافِ مَا أَثْنَی عَلَیْهِ فِی الْکِتَابِ مِنَ الْإِزْرَاءِ عَلَیْهِ وَ انْخِفَاضِ مَحَلِّهِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ تَهْجِینِهِ وَ تَأْنِیبِهِ مَا لَمْ یُخَاطِبْ بِهِ أَحَداً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) مِثْلُ قَوْلِهِ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِین ... فَقَالَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ (علیه السلام) ... وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَهُ مِنَ الْخِطَابِ الدَّالِّ عَلَی تَهْجِینِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ الْإِزْرَاءِ بِهِ وَ التَّأْنِیبِ لَهُ مَعَ مَا أَظْهَرَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ مِنْ تَفْضِیلِهِ إِیَّاهُ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) فَلِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُشْرِکِینَ کَمَا قَالَ فِی کِتَابِهِ ... یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللهِ وَ لَقَدْ أَحْضَرُوا الْکِتَابَ کَمَلًا مُشْتَمِلًا عَلَی التَّأْوِیلِ وَ التَّنْزِیلِ وَ الْمُحْکَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ وَ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ لَمْ یَسْقُطْ مِنْهُ حَرْفُ أَلِفٍ وَ لَا لَامٍ فَلَمَّا وَقَفُوا عَلَی مَا بَیَّنَهُ اللَّهُ مِنْ أَسْمَاءِ أَهْلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ أَنَّ ذَلِکَ إِنْ ظَهَرَ نَقَضَ مَا عَقَدُوهُ قَالُوا لَا حَاجَهًَْ لَنَا فِیهِ وَ نَحْنُ مُسْتَغْنُونَ عَنْهُ بِمَا عِنْدَنَا وَ لِذَلِکَ قَالَ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ ثُمَّ دَفَعَهُمُ الِاضْطِرَارُ بِوُرُودِ الْمَسَائِلِ عَلَیْهِمْ عَمَّا لَا یَعْلَمُونَ تَأْوِیلَهُ إِلَی جَمْعِهِ وَ تَأْلِیفِهِ وَ تَضْمِینِهِ مِنْ تِلْقَائِهِمْ مَا یُقِیمُونَ بِهِ دَعَائِمَ کُفْرِهِمْ فَصَرَخَ مُنَادِیهِمْ مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ فَلْیَأْتِنَا بِهِ وَ وَکَلُوا تَأْلِیفَهُ وَ نَظْمَهُ إِلَی بَعْضِ مَنْ وَافَقَهُمْ عَلَی مُعَادَاهًِْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ فَأَلَّفَهُ عَلَی اخْتِیَارِهِمْ وَ مَا یَدُلُّ لِلْمُتَأَمِّلِ لَهُ عَلَی اخْتِلَالِ تَمْیِیزِهِمْ وَ تَقْرِیبِهِمْ وَ تَرَکُوا مِنْهُ مَا قَدَّرُوا أَنَّهُ لَهُمْ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ وَ زَادُوا تَنَاکُرَهُ وَ تَنَافُرَهُ وَ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ ذَلِکَ یَظْهَرُ وَ یَبِینُ فَقَالَ ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ انْکَشَفَ لِأَهْلِ الِاسْتِبْصَارِ عَوَارُهُمْ وَ افْتِرَاؤُهُمْ وَ الَّذِی بَدَا فِی الْکِتَابِ مِنَ الْإِزْرَاءِ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ فِرْیَهًِْ الْمُلْحِدِینَ وَ لِذَلِکَ قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً.

امام علی (علیه السلام)- یکی از زندیق‌ها پیش امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت: «اگر در قرآن این اختلاف‌ها و تناقض‌ها نبود هرآینه به دین شما می‌گرویدم»، امام علی (علیه السلام) فرمود: «آن اختلاف‌ها چیست؟ ... گفت: «در قرآن چنین یافتم؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بر تمام انبیاء (علیهم السلام) تفضیل داده، ولی بیشتر از آن تعاریف او را مخاطب به آزار و جفا و بدی ساخته و از سر سرزنش و ملامت به نوعی خطاب نموده که هیچ پیامبری را اینگونه نگفته است مثل: امّا اگر خدا بخواهد، آن‌ها را [به اجبار] بر هدایت جمع خواهد کرد. [ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد]؟ پس هرگز از جاهلان مباش!. (انعام/۳۵) ... امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: ... و امّا آن خطابی که گفتی بر نکوهش و سرزنش و ملامت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دلالت دارد؛ با اینکه خداوند تبارک و تعالی در کتاب خود برتری او را بر دیگر پیامبرانش آشکار ساخت، خداوند عزّوجلّ همان‌گونه که در کتاب خود فرمود، برای هر پیامبری دشمنی از میان جنایتکاران قرار داد و نظر به بزرگی منزلت پیامبر ما (صلی الله علیه و آله) نزد پروردگارش، حق تعالی محنتی را که او از دشمنش میکشید، سخت‌تر کرد ... آن‌ها می‌خواهند کلام خدا را تغییر دهند. (فتح/۱۵) آنان کتاب را آوردند، درحالی‌که کامل بود و تأویل و تنزیل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ را در خود داشت و هیچ الف و هیچ لامی از آن نیفتاده بود. آنگاه چون از نامهایی که خداوند از اهل حقّ و باطل در آن بیان کرده بود، آگاه شدند و دانستند که اگر این نامها آشکار شود پیمانی که بستهاند، میشکند، گفتند: «ما به این هیچ نیازی نداریم و آنچه خود داریم، ما را از آن بی نیاز میکند». خداوند فرمود: ولی آن‌ها، آن را پشت‌سر افکندند و به بهای کمی فروختند و چه بد متاعی می‌خرند؟!. (آل عمران/۱۸۷) آنگاه از آنچه که تأویلش را نمیدانستند، مسائلی برایشان پدید آمد و از این رو ناگزیر شدند تا آن را گرد آورند و تألیفش کنند و از جانب خود چیزهایی به آن بیافزایند که پایههای کفرشان بر آنها بنا میشود. در آن دم ندادهنده‌ی آنان فریاد برآورد: «هرکه چیزی از قرآن نزد خود دارد، آن را نزد ما بیاورد. سپس تألیف و تنظیم قرآن را به کسی سپردند که در دشمنی با اولیا، یار و یاورشان بود و او کتاب را با اختیار آنان تألیف کرد. به این ترتیب که آنچه را می‌پنداشتند از برای آنهاست، حال آن که علیه آنان بود، رها کردند و چیزهایی در آن افزودند که آشکارا ناپسند و ناسازگار بود و خداوند دانست که این آشکار و نمایان میشود و فرمود: این آخرین حدّ آگاهی آن‌هاست. (نجم/۳۰) حق تعالی عیبناکی آنان و دروغ پردازی آن کس را که در کتاب با دروغ سازی ملحدانه، نکوهش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را پدید آورد، برملا کرد و فرمود: لَیَقُولُونَ مُنکَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۲۰
بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۲۶
بیشتر