آیه ۱۱ - سوره مدثر

آیه ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً [11]

مرا با كسى‌كه او را به تنهايى آفريده‌ام واگذار!

۱
(مدثر/ ۱۱)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- قَوْلُهُ: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی الْوَلِیدِبْنِ‌الْمُغِیرَهًِْ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً مُجَرَّباً مِنْ دُهَاهًِْ الْعَرَبِ وَ کَانَ مِنَ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقْعُدُ فِی الْحِجْرِ وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَاجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ إِلَی الْوَلِیدِبْنِ‌الْمُغِیرَهًِْ فَقَالُوا یَا أَبَا عَبْدِشَمْسٍ مَا هَذَا الَّذِی یَقُولُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) شِعْرٌ أَمْ کِهَانَهًٌْ أَمْ خَطْبٌ فَقَالَ دَعُونِی أَسْمَعْ کَلَامَهُ فَدَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) أَنْشِدْنِی مِنْ شِعْرِکَ. قَالَ: مَا هُوَ شِعْرٌ وَ لَکِنَّهُ کَلَامُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ الْمَلَائِکَهًُْ وَ أَنْبِیَاؤُهُ (علیهم السلام) وَ رُسُلُهُ فَقَالَ اتْلُ عَلَیَّ مِنْهُ شَیْئاً. فَقَرَأَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حم السَّجْدَةَ فَلَمَّا بَلَغَ قَوْلَهُ: فَإِنْ أَعْرَضُوا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) قُرَیْشٌ {فَ} قُلْ لَهُمْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ قَالَ: فَاقْشَعَرَّ الْوَلِیدُ وَ قَامَتْ کُلُّ شَعْرَهًٍْ فِی رَأْسِهِ وَ لِحْیَتِهِ وَ مَرَّ إِلَی بَیْتِهِ وَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَی قُرَیْشٍ مِنْ ذَلِکَ فَمَشَوْا إِلَی أَبِی‌جَهْلٍ فَقَالُوا یَا أَبَاالْحَکَمِ إِنَّ أَبَا عَبْدشَمْسٍ صَبَأَ إِلَی دِینِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أَمَا تَرَاهُ لَمْ یَرْجِعْ إِلَیْنَا فَعَدَا أَبُوجَهْلٍ إِلَی الْوَلِیدِ. فَقَالَ: لَهُ یَا عَمِّ نَکَّسْتَ رُءُوسَنَا وَ فَضَحْتَنَا وَ أَشْمَتَّ بِنَا عَدُوَّنَا وَ صَبَوْتَ إِلَی دِینِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) قَالَ مَا صَبَوْتُ إِلَی دِینِهِ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ کَلَاماً صَعْباً تَقْشَعِرُّ مِنْهُ الْجُلُودُ فَقَالَ لَهُ: أَبُوجَهْلٍ أَخَطْبٌ هِیَ. قَالَ: لَا إِنَّ الْخَطْبَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ وَ هَذَا کَلَامٌ مَنْثُورٌ وَ لَا یُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً. قَالَ: فَشِعْرٌ هُوَ قَالَ لَا أَمَا إِنِّی قَدْ سَمِعْتُ أَشْعَارَ الْعَرَبِ بَسِیطَهَا وَ مَدِیدَهَا وَ رَمَلَهَا وَ رَجَزَهَا وَ مَا هُوَ بِشِعْرٍ قَالُوا فَمَا هُوَ قَالَ دَعْنِی أُفَکِّرُ فِیهِ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ قَالُوا لَهُ یَا أَبَا عَبْدِشَمْسٍ مَا تَقُولُ فِیمَا قُلْنَاهُ قَالَ: قُولُوا هُوَ سِحْرٌ فَإِنَّهُ أَخَذَ بِقُلُوبِ النَّاسِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ فِی ذَلِکَ ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ وَحِیداً لِأَنَّهُ قَالَ لِقُرَیْشٍ أَنَا أَتَوَحَّدُ بِکِسْوَهًِْ الْبَیْتِ سَنَهًًْ وَ عَلَیْکُمْ فِی جَمَاعَتِکُمْ سَنَهًًْ وَ کَانَ لَهُ مَالٌ کَثِیرٌ وَ حَدَائِقُ وَ کَانَ لَهُ عَشْرُ بَنِینَ بِمَکَّهًَْ وَ کَانَ لَهُ عَشْرُ عَبِیدٍ عِنْدَ کُلِّ عَبْدٍ أَلْفُ دِینَارٍ یَتَّجِرُ بِهَا وَ تِلْکَ الْقِنْطَارُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ وَ یُقَالُ إِنَّ الْقِنْطَارَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ ذَهَباً فَأَنْزَلَ اللَّهُ: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً در خصوص ولیدبن‌مغیره نازل شده است که پیرمرد سالخورده و با تجربه‌ای بود و از مردان زیرک و باهوش عرب بود و از جمله کسانی بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مسخره می‌کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اتاقی می‌نشست و قرآن را تلاوت می‌نمود. قریشی‌ها نزد ولیدبن‌مغیره گرد آمدند و گفتند: «ای اباعبدشمس! این چیزی‌که محمّد (صلی الله علیه و آله) می‌گوید، چیست؛ شعر است یا پیش‌گویی است و یا خطبه است»؟ گفت: «اجازه دهید من سخنان وی را گوش دهم». به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدیک شد و گفت: «از شعرهای خویش برای من بخوان». حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «این سخنان شعر نیست؛ بلکه کلام و سخن خداوند است که آن را برای فرشتگان و پیامبرانش برگزید». گفت: «مقداری از آن سخنان را بر من تلاوت کن». پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سوره‌ی حم السَّجْدَةَ را بر وی خواند و آنگاه که به این آیه رسید: اگر آن‌ها روی‌گردان شوند. (فصلت/۱۳) که منظور قریش است؛ بگو: من شما را از صاعقه‌ای همانند صاعقه عاد و ثمود می‌ترسانم!. (فصلت/۱۳) ولید از وحشت لرزید و مو بر اندام وی راست شد و به منزل خویش رفت و در این زمینه، سخنی با قریشی‌ها نگفت و به سراغ آنان نرفت. پس قریشی‌ها نزد ابوجهل رفتند. و گفتند: «ای اباحکم! ابا عبدشمس به دین محمّد (صلی الله علیه و آله) گرایش پیدا کرده است. به نظر تو دیگر نزد ما نمیآید»؟ ابوجهل نزد ولید رفت و به او گفت: «ای عمو! ما را سرشکسته کردی و آبروی ما را بر باد دادی و زبان دشمنان ما را بر سر ما دراز کردی و به دین محمّد (صلی الله علیه و آله) گرایش پیدا کردی»! پاسخ داد: «به دین محمّد (صلی الله علیه و آله) گرایش پیدا نکردهام، ولی سخنانی از وی شنیدم که تکان‌دهنده بود و مرا به لرزه انداخت». ابوجهل به وی گفت: «آیا سخنان وی از نوع خطبه بود»؟ گفت: «خیر، خطبه، کلامی متّصل و مرتبط است، و این سخنان به نثر است و هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارد». گفت: «پس کلام وی شعر بود»؟ گفت: «خیر، من انواع شعرهای عرب از بحر بسیط و مدید و رمل و رجز را شنیدهام، ولی کلام وی شعر نبود». ابوجهل گفت: «پس کلام وی چه بود»؟ گفت: «اجازه بده فکر کنم. فردای آن روز به او گفتند: ای ابا عبدشمس! درباره‌ی آنچه به تو گفتیم، نظرت چیست»؟ گفت: «بگویید سخنان او سحر و جادو است که دل انسان‌ها را شیفته‌ی خویش می‌کند. پس خداوند عزّوجلّ این آیه را نازل کرد: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا، به این دلیل [ولیدبن‌مغیره] وحید نامیده شد که به قریش گفت: من به تنهایی به مدّت یک سال پوشش کعبه را به عهده میگیرم و شما و همراهانتان نیز به مدّت یک سال به عهده بگیرید. وی دارای ثروت فراوانی بود و باغ‌هایی داشت و ده فرزند پسر داشت و ده بنده که هرکدام از بندگانش دارای هزار دینار بود که با آن تجارت می‌کرد؛ او در آن زمان، سرمایه‌داری بی‌چون و چرا بود. پس خداوند عزّوجلّ این آیات را نازل کرد: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۶
بحارالأنوار، ج۹، ص۲۴۴/ القمی، ج۲، ص۳۹۳؛ «بتفاوت»/ نورالثقلین/ البرهان
۲
(مدثر/ ۱۱)

إبن عباس (رحمة الله علیه)- قَالَ ابنُ‌عَبَّاس (رحمة الله علیه) کَانَ الْوَلِیدُ‌بْنُ‌الْمُغِیرَهًْ یُسَمَّی الْوَحِیدَ فِی قَومٍ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ولیدبن‌مغیره در میان قومش (مشرکان قریش) وحید (منحصر به فرد) نامیده می‌شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۸
بحارالأنوار، ج۳۰، ص۱۶۹
۳
(مدثر/ ۱۱)

الباقر (علیه السلام)- ٍعَنْ جَابِر عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عزّوجلّ: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً قَالَ: یَعْنِی بِهَذِهِ الولایهًْ الْآیَهًِْ إِبْلِیسَ اللَّعِینَ خَلَقَهُ وَحِیداً مِنْ غَیْرِ أَبٍ وَ لَا أُمٍّ.

امام باقر (علیه السلام)- جابر (رحمة الله علیه) از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی آیه: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً؛ نقل می‌کند که فرمود: «منظور از این آیه شیطان است که او را تنها و بدون پدر و مادر آفرید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۸
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۲۵/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۷۰۹/ البرهان
۴
(مدثر/ ۱۱)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ‌الرَّحْمَنِ‌بْنِ‌کَثِیر عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً، قَالَ: الْوَحِیدُ وَلَدُ الزِّنَا، وَ هُوَ زُفَرُ.

امام صادق (علیه السلام)- ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا؛ وحید در این آیه حرام‌زاده است یعنی زُفر.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۸
بحارالأنوار، ج۳۰، ص۱۶۸/ القمی، ج۲، ص۳۹۵/ بحارالأنوار، ج۳۱، ص۱۰۸/ نورالثقلین؛ «عمر» بدل «زفر»
۵
(مدثر/ ۱۱)

الصّادقین (علیها السلام)- إنَّ الوَحِید الوَلیِدُ وَلَدُ زِنَا.

امام باقر و امام صادق (علیها السلام)- منظور از وحید، ولید است که به معنای ولد الزّنا می‌باشد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۸
نورالثقلین/ البرهان؛ «ولدزنا» محذوف
۶
(مدثر/ ۱۱)

الباقر (علیه السلام)- قَالَ زُرَارَهًُْ ذُکِرَ لِأَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ أَحَدِ بَنِی هَاشِمٍ أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَتِهِ: أَنَا ابْنُ الْوَحِیدِ. فَقَالَ: وَیْلَهُ! لَوْ عَلِمَ مَا الْوَحِیدُ مَا فَخَرَ بِهَا. فَقُلْنَا لَهُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: مَنْ لَا یُعْرَفُ لَهُ أَبٌ.

امام باقر (علیه السلام)- زراره گوید: در حضور امام صادق (علیه السلام) از شخصی از بنی‌هاشم سخن به میان آمد که در برخی خطبه‌های خویش گفته است: «من فرزند وحید هستم». حضرت فرمود: «وای بر او! اگر می‌دانست معنای وحید چیست، هیچ‌گاه به آن افتخار نمی‌کرد». عرض کردیم: «معنای وحید چیست»؟ فرمود: «کسی‌که معلوم نباشد پدرش کیست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۶۸
بحارالأنوار، ج۳۰، ص۱۷۰/ نورالثقلین/ البرهان
بیشتر