آیه ۷ - سوره منافقون

آیه هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ [7]

آن‌ها كسانى هستند كه مى‌گويند: «به افرادى كه نزد پيامبر خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند». [غافل از اينكه] خزاين آسمان ها و زمين از آنِ خداست، ولى منافقان نمى‌فهمند.

۱
(منافقون/ ۷)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ‌بْنَ‌أُبَیِّ {بْنِ} سَلُولٍ کَانَ یَتَنَحَّی مِنَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مَعَ الْمُنَافِقِینَ فِی نَاحِیَهًٍْ مِنَ الْعَسْکَرِ لِیَخُوضُوا فِی أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی غَزْوَهًِْ حُنَیْنٍ فَلَمَّا أَقْبَلَ رَاجِعاً إِلَی الْمَدِینَهًِْ رَأَی جَفَّالًا وَ هُوَ مُسْلِمٌ لَطَمَ لِلْحَمْقَاءِ وَ هُوَ مُنَافِقٌ فَغَضِبَ ابْنُ أُبَیِّ {بْنِ} سَلُولٍ وَ قَالَ لَوْ کَفَفْتُمْ إِطْعَامَ هَؤُلَاءِ لَتَفَرَقُّوا عَنْهُ یَعْنِی عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهِ لَئِنْ رَجَعْنَا مِنْ غَزَوْتِنَا هَذِهِ إِلَی الْمَدِینَهًِْ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ یَعْنِی نَفْسَهُ وَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبَرَ زَیْدُ‌بْنُ‌أَرْقَمَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) بِمَقَالِهِ فَأَتَی ابْنُ أُبَیِّ {بْنِ} سَلُولٍ فِی أَشْرَافِ الْأَنْصَارِ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) یَعْذُرُونَهُ وَ یُکَذِّبُونَ زَیْداً فَاسْتَحْیَا زَیْدٌ فَکَفَّ عَنْ إِتْیَانِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَنَزَلَ هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ لِلهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُون.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) گوید: در جنگ حنین عبدالله‌بن‌ابیّ‌بن سلول [سر دسته‌ی منافقان] همراه [دیگر] منافقان در یک طرف از لشگر [جمع شده] از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دور می‌شدند تا به [نقشه و دسیسه در] امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بپردازند و هنگامی‌که [عبدالله‌بن‌ابیّ] خواست به مدینه برگردد «جفّالِ» مسلمان را دید که به صورت «حمقاء» منافق سیلی زد؛ در نتیجه عبدالله‌بن‌ابیّ‌بن‌سلول خشمگین شد و گفت: «اگر از اطعام به این‌ها خودداری می‌کردید، از اطراف او یعنی از اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله) پراکنده می‌شدند. اگر از این جنگ به مدینه باز گردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون می‌کنند»؛ منظور او [از عزیزان] خودش و [از ذلیلان] پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. زیدابن‌ارقم [که نوجوان بود] سخن او را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر داد؛ پس عبدالله بن‌ابیّ‌بن‌سلول با بزرگان انصار نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد؛ بزرگان انصار او را معذور داشته و زید را تکذیب کردند؛ در نتیجه زید خجالت کشید و از آمدن به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خودداری کرد؛ پس نازل شد: هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ لِلهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمنافِقِینَ لا یَفْقَهُون.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۲۸۲
بحارالأنوار، ج۴۱، ص۶۴/ المناقب، ج۲، ص۸۱
بیشتر