آیه ۵۵ - سوره یوسف

آیه قالَ اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ [55]

[يوسف] گفت: «مرا سرپرست خزاين سرزمين [مصر] قرارده، كه من نگاهبانى آگاهم».

۱
(یوسف/ ۵۵)

الرّضا (علیه السلام)- عَنِ الْحَسَنِ‌بْنِ‌مُوسَی قَالَ رَوَی أَصْحَابُنَا عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّه قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ صِرْتَ إِلَی مَا صِرْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْمَأْمُونِ وَ کَأَنَّهُ أَنْکَرَ ذَلِکَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) یَا هَذَا أَیُّهُمَا أَفْضَلُ النَّبِیُّ أَوِ الْوَصِیُّ قَالَ لَا بَلِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فَأَیُّهُمَا أَفْضَلُ مُسْلِمٌ أَوْ مُشْرِکٌ قَالَ لَا بَلْ مُسْلِمٌ قَالَ فَإِنَّ الْعَزِیزَ عَزِیزَ مِصْرَ کَانَ مُشْرِکاً وَ کَانَ یُوسُفُ (علیه السلام) نَبِیّاً وَ إِنَّ الْمَأْمُونَ مسلما{مُسْلِمٌ} وَ أَنَا وَصِیٌّ وَ یُوسُفُ (علیه السلام) سَأَلَ الْعَزِیزَ أَنْ یُوَلِّیَهُ حِینَ قَالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ أَنَا أُجْبِرْتُ عَلَی ذَلِکَ وَ قَالَ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ قَالَ حَافِظٌ لِمَا فِی یَدَیَّ عَالِمٌ بِکُلِّ لِسَانٍ.

امام رضا (علیه السلام)- حسن‌بن‌موسی گفت: شیعیان ما از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده‌اند که مردی به امام رضا (علیه السلام) گفت: «خداوند به شما خیر بدهد! چگونه پذیرفتی که در کنار مأمون به چنین جایگاهی برسی»؟ گویی آن مرد، انتظار پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام رضا (علیه السلام) را نداشته است. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ وی فرمود: «فلانی! کدام‌یک بهترند! پیامبر یا وصیّ او»؟ عرض کرد: «البتّه که پیامبر بهتر است». امام (علیه السلام) فرمود: «مسلمان بهتر است یا مشرک»؟ پاسخ داد: «طبعاً، مسلمان بهتر است». امام (علیه السلام) فرمود: «عزیز (عزیز مصر) مشرک بود و یوسف (علیه السلام)، پیامبر خدا بود؛ مأمون مسلمان و من، وصی هستم. یوسف (علیه السلام) از عزیز درخواست کرد که به وی حکومت بدهد، حتّی به او گفت: قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ؛ حال آنکه مأمون، مرا مجبور به این کار کرد». امام درباره‌ی آیه‌ی حَفِیظٌ عَلِیمٌ. فرمود: «منظور این است که آنچه که در اختیار دارم را حفاظت می‌کنم و به هر زبانی آگاهم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۸۸
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۶۷/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۱۳۸/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۷۶، فیه: «مسلما» بدلُ «نبیا» / مستدرک الوسایل، ج۱۳، ص۱۳۹/ نورالثقلین/ البرهان
۲
(یوسف/ ۵۵)

الرّضا (علیه السلام)- عَنِ الرَّیَّانِ‌بْنِ‌الصَّلْتِ قَال‌َ: دَخَلْتُ عَلَی عَلِیِّ‌بْنِ‌مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ‌رَسُولِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّکَ قَبِلْتَ وِلَایَهًَْ الْعَهْدِ مَعَ إِظْهَارِکَ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ (علیه السلام) قَدْ عَلِمَ اللَّهُ کَرَاهَتِی لِذَلِکَ فَلَمَّا خُیِّرْتُ بَیْنَ قَبُولِ ذَلِکَ وَ بَیْنَ الْقَتْلِ اخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَی الْقَتْلِ وَیْحَهُمْ أَ‌مَا عَلِمُوا أَنَّ یُوسُفَ (علیه السلام) کَانَ نَبِیّاً رَسُولًا فَلَمَّا دَفَعَتْهُ الضَّرُورَهًُْ إِلَی تَوَلِّی خَزَائِنِ الْعَزِیزِ قَالَ لَهُ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ دَفَعَتْنِی الضَّرُورَهًُْ إِلَی قَبُولِ ذَلِکَ عَلَی إِکْرَاهٍ وَ إِجْبَارٍ بَعْدَ الْإِشْرَافِ عَلَی الْهَلَاکِ عَلَی أَنِّی مَا دَخَلْتُ فِی هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا دُخُولَ خَارِجٍ مِنْهُ فَإِلَی اللَّهِ الْمُشْتَکَی وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ.

امام رضا (علیه السلام)- ریّان‌بن‌صلت گوید: بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم و عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! مردم در مورد شما بر این اعتقادند که با وجود آنکه اظهار می‌فرمایید تارک دنیا و زاهد هستید، ولایتعهدی مأمون را پذیرفته‌اید»؟! امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند خودش به خوبی می‌داند که من از این امر ناراضی بودم، ولی زمانی‌که بین پذیرش ولایتعهدی و کشته‌نشدن، مخیّر شدم و باید یکی را انتخاب می‌کردم، به ناچار، پذیرش ولایتعهدی را بر مرگ، ترجیح دادم. وای بر آنان باد، مگر نمی‌دانند که یوسف (علیه السلام)، پیامبر و رسول خدا بود، ولی هنگامی‌که ضرورت او را به پذیرش مسئولیّت خزانه‌داری عزیز واداشت، به عزیز گفت: اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ و ضرورت مرا وادار کرد که ولایتعهدی مأمون را با آنکه آن را ناخوش می‌داشتم بپذیرم، چراکه در آستانه‌ی مرگ قرار داشتم؛ و آنگاه من به‌گونه‌ای به این منصب، وارد شدم که گویی از آن خارج می‌شوم. پس شکوه به درگاه خداوند متعال می‌برم، که اوست فریادرس».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۸۸
بحارالأنوار، ج۴۹، ص۱۳۰/ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۹/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۱۳۹/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۷، ص۲۰۳/ نورالثقلین/ البرهان
۳
(یوسف/ ۵۵)

الرّضا (علیه السلام)- مُحَمَّدِ‌بْنِ‌زَیْدٍ الرَّازِیِّ قَالَ کُنْتُ فِی خِدْمَهًِْ الرِّضَا (علیه السلام) لَمَّا جَعَلَهُ الْمَأْمُونُ وَلِیَّ عَهْدِهِ فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فِی کَفِّهِ مُدْیَهًٌْ مَسْمُومَهًٌْ وَ قَدْ قَالَ لِأَصْحَابِهِ وَ اللَّهِ لَآتِیَنَّ هَذَا الَّذِی یَزْعُمُ أَنَّهُ ابْنُ‌رَسُولِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ قَدْ دَخَلَ لِهَذَا الطَّاغِیَهًِْ فِیمَا دَخَلَ فَأَسْأَلُهُ عَنْ حُجَّتِهِ فَإِنْ کَانَ لَهُ حُجَّهًٌْ وَ إِلَّا أَرَحْتُ النَّاسَ مِنْهُ فَأَتَاهُ وَ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) أُجِیبُکَ عَنْ مَسْأَلَتِکَ عَلَی شَرِیطَهًٍْ تَفِی لِی بِهَا فَقَالَ وَ مَا هَذِهِ الشَّرِیطَهًُْ قَالَ إِنْ أَجَبْتُکَ بِجَوَابٍ یُقْنِعُکَ وَ تَرْضَاهُ تَکْسِرُ الَّذِی فِی کُمِّکَ وَ تَرْمِی بِهِ فَبَقِیَ الْخَارِجِیُّ مُتَحَیِّراً وَ أَخْرَجَ الْمُدْیَهًَْ وَ کَسَّرَهَا ثُمَّ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ دُخُولِکَ لِهَذَا الطَّاغِیَهًِْ فِیمَا دَخَلْتَ لَهُ وَ هُمْ عِنْدَکَ کُفَّارٌ وَ أَنْتَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا حَمَلَکَ عَلَی هَذَا فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) أَرَأَیْتَکَ هَؤُلَاءِ أَکْفَرُ عِنْدَکَ أَمْ عَزِیزُ مِصْرَ وَ أَهْلُ مَمْلَکَتِهِ أَ‌لَیْسَ هَؤُلَاءِ عَلَی حَالٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مُوَحِّدُونَ وَ أُولَئِکَ لَمْ یُوَحِّدُوا اللَّهَ وَ لَمْ یَعْرِفُوهُ یُوسُفُ‌بْنُ‌یَعْقُوبَ (علیه السلام) نَبِیٌّ ابْنُ نَبِیٍّ قَالَ لِلْعَزِیزِ وَ هُوَ کَافِرٌ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ کَانَ یُجَالِسُ الْفَرَاعِنَهًَْ وَ أَنَا رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَجْبَرَنِی عَلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ أَکْرَهَنِی عَلَیْهِ فَمَا الَّذِی أَنْکَرْتَ وَ نَقَمْتَ عَلَیَّ فَقَالَ لَا عَتَبَ عَلَیْکَ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ نَبِیِّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّکَ صَادِقٌ.

امام رضا (علیه السلام)- محمّدبن‌زید رازی گوید: «در خدمت امام رضا (علیه السلام) بودم آن موقعی که ولیعهد مأمون بود، مردی از خوارج که در دست چاقویی مسموم داشت وارد شد او به دوستان خود گفته بود، می‌روم پیش این کسی که مدّعی است پسر پیغمبرم و ولیعهد مأمون شده! ببینم چه دلیلی برای این کار خود دارد. اگر دلیل قانع‌کننده‌ای داشت قبول می‌کنم وگرنه مردم را از دستش آسوده نمایم». وارد شد، امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: «جواب سؤالت را می‌دهم مشروط بر اینکه شرطم را بپذیری». گفت: «چه شرطی»؟ فرمود: «به شرط اینکه اگر جواب سؤالت را دادم و قانع شدی چاقویی که در آستین پنهان کرده‌ای بشکنی و دور بیندازی». مرد خارجی مذهب متحیّر ماند و چاقو را خارج نموده دسته‌اش را شکست. آنگاه پرسید: «چرا ولایتعهدی این ستمگر را پذیرفتی با اینکه آن‌ها را کافر می‌دانی؟ و تو پسر پیامبری! چه چیزی شما را بر این کار واداشت»؟ فرمود: «بگو ببینم این‌ها در نظر تو کافرند یا عزیز مصر و اطرافیانش؟ مگر این‌ها به وحدانیّت خدا قائل نیستند با اینکه آن‌ها نه خدا را می‌شناختند و نه موحّد بودند. یوسف (علیه السلام) پسر یعقوب پیغمبر (علیه السلام) و پدرش نیز پیامبر بود؛ به عزیز مصر که کافر بود گفت: «قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ». با فرعونیان نشست و برخاست داشت من از اولاد پیامبرم! مرا به این کار مجبور کرد و به‌زور مرا وادار کرد چرا کار مرا نمی‌پسندی و از من خوشت نمی‌آید». گفت: «ایرادی بر شما نیست من گواهی می‌دهم که تو پسر پیامبری و راست می‌گویی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۸۸
بحارالأنوار، ج۴۹، ص۵۵/ الخرایج والجرایح، ج۲، ص۷۶۶/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۷، ص۲۰۶، فیه: «محمدبن الرازی ... کسرها» محذوف
۴
(یوسف/ ۵۵)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مَسْعَدَهًَْ‌بْنِ‌صَدَقَهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَال دَخَلَ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّه (علیه السلام) ... أَخْبِرُونِی أَیْنَ أَنْتُمْ عَن ... یُوسُفَ النَّبِیِّ (علیه السلام) حَیْثُ قَالَ لِمَلِکِ مِصْرَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ فَکَانَ مِنْ أَمْرِهِ الَّذِی کَانَ أَنِ اخْتَارَ مَمْلَکَهًَْ الْمَلِکِ وَ مَا حَوْلَهَا إِلَی الْیَمَنِ وَ کَانُوا یَمْتَارُونَ الطَّعَامَ مِنْ عِنْدِهِ لِمَجَاعَهًٍْ أَصَابَتْهُمْ وَ کَانَ یَقُولُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ فَلَمْ نَجِدْ أَحَداً عَابَ ذَلِکَ عَلَیْه.

امام صادق (علیه السلام) مسعدهًْ‌بن‌صدقه نقل می‌کند که [سفیان ثوری خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید] ... امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مگر داستان یوسف پیامبر را نمی‌دانید ... یوسف پیامبر به پادشاه مصر گفت «اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ». بالاخره به پادشاهی مصر و اطراف آن تا یمن رسید می‌آمدند برای خوراک خود از او گندم می‌گرفتند چون گرفتار قحط سالی شدند طرفدار حق بود و به آن عمل می‌کرد و کسی از یوسف ایرادی نگرفته است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۹۰
الکافی، ج۵، ص۶۹/ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۲۳۶/ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۲۷/ تحف العقول، ص۳۵۳/ نورالثقلین
۵
(یوسف/ ۵۵)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- رَحِمَ اللَّهُ أَخِی یُوسُفَ لَوْ لَمْ یَقُلْ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ لَوَلَّاهُ عَنْ سَاعَتِهِ وَ لَکِنْ أُخِّرَ ذَلِکَ سَنَهًْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- خداوند برادرم یوسف (علیه السلام) را مورد رحمت خویش قرار دهد که اگر جمله‌ی اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ را بر زبان نیاورده بود فوراً بر خزائن مصر استیلا می‌یافت امّا خواهش او از عزیز مصر این مهّم را یک‌سال به تأخیر انداخت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۹۰
قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۸۶/ نورالثقلین

نگهبانی دانایم

۲ -۱
(یوسف/ ۵۵)

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْفُضَیْلِ‌بْنِ‌أَبِی‌قُرَّهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ یُوسُفَ (علیه السلام) اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ قَالَ حَفِیظٌ بِمَا تَحْتَ یَدَیَّ عَلِیمٌ بِکُلِّ لِسَانِ. (تَزْکِیَةُ النَّفْسِ

امام صادق (علیه السلام)- از فضیل‌بن‌ابی قرّه نقل است که امام صادق (علیه السلام) در توضیح گفته‌ی یوسف (علیه السلام) در قرآن: اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ فرمود: «از آنچه در اختیار دارم، حفاظت می‌کنم و به همه‌ی زبان‌ها آشنا هستم». (تعریف از خود

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۹۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۸۳/ بصایرالدرجات، ج۴، ص۲۲۶/ العیاشی، ج۲، ص۱۸۱/ علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۵/ نورالثقلین/ البرهان
۱
(یوسف/ ۵۵)

الصّادق (علیه السلام)- قال سفیان: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) مَا یَجُوزُ أَنْ یُزَکِّیَ الرَّجُلُ نَفْسَهُ قَالَ نَعَمْ إِذَا اضْطُرَّ إِلَیْهِ أَ‌مَا سَمِعْتَ قَوْلَ یُوسُفَ (علیه السلام) اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ.

امام صادق (علیه السلام)- سفیان‌ثوری گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «آیا جایز است که آدمی از خود تعریف کند»؟! فرمود: «آری به هنگام ضرورت، آیا سخن یوسف (علیه السلام) را نشنیدی [که خطاب به پادشاه مصر گفت]: «اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ و نیز سخن [هود (علیه السلام)] آن بنده نیکوکار را [که گفت]: و من خیرخواه امینی برای شما هستم. (اعراف/۶۸)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۳۰۴/ تحف العقول، ص۳۷۴/ العیاشی، ج۲، ص۱۸۱/ البرهان/ نورالثقلین
بیشتر