آیه قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ [4]
مرگ بر [شكنجهگران و] صاحبان حفرههاي [آتش].
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ الْحَسَنُ کَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِذَا ذُکِرَ عِنْدَهُ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنْ جَهْدِ الْبَلَاءِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام حسن (علیه السلام) فرمود: چون پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اصحاب الْأُخْدُودِ صحبت میشد از سختی بلا به خدای متعال پناه میبرد.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ جَابِرٍ (رحمة الله علیه) عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَال إِنَّ أُسْقُفَّ نَجْرَانَ دَخَلَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَجَرَی ذِکْرُ أَصْحَابِ الْأُخْدُودِ فَقَالَ (علیه السلام) بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی نَبِیّاً حَبَشِیّاً إِلَی قَوْمِهِ وَ هُمْ حَبَشِیَّهًٌْ فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَکَذَّبُوهُ وَ حَارَبُوهُ وَ ظَفِرُوا بِهِ وَ خَدُّوا الْخُدُودَ وَ جَعَلُوا فِیهَا الْحَطَبَ وَ النَّارَ فَلَمَّا کَانَ حَرّاً قَالُوا لِمَنْ کَانَ عَلَی دِینِ ذَلِکَ النَّبِیِّ اعْتَزِلُوا وَ إِلَّا طَرَحْنَاکُمْ فِیهَا فَاعْتَزَلَ قَوْمٌ کَثِیرٌ وَ قُذِفَ فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ حَتَّی وَقَعَتِ امْرَأَهًٌْ وَ مَعَهَا ابْنٌ لَهَا مِنْ شَهْرَیْنِ فَقِیلَ لَهَا إِمَّا أَنْ تَرْجِعِی وَ إِمَّا أَنْ تُقْذَفِی فِی النَّارِ فَهَمَّتْ تَطْرَحُ نَفْسَهَا فَلَمَّا رَأَتِ ابْنَهَا رَحِمَتْهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ تَعَالَی الصَّبِیَّ وَ قَالَ یَا أُمَّاهْ أَلْقِی نَفْسَکِ وَ إِیَّایَ فِی النَّارِ فَإِنَّ هَذَا فِی اللَّهِ قَلِیلٌ وَ تَلَا عِنْدَ الصَّادِقِ (علیه السلام) رَجُلٌ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ فَقَالَ قَتَلَ أَصْحَابَ الْأُخْدُودِ وَ سُئِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنِ الْمَجُوسِ أَیُّ أَحْکَامٍ تَجْرِی فِیهِمْ قَالَ هُمْ أَهْلُ الْکِتَابِ کَانَ لَهُمْ کِتَابٌ وَ کَانَ لَهُمْ مَلِکٌ سَکِرَ یَوْماً فَوَقَعَ عَلَی أُخْتِهِ وَ أُمِّهِ فَلَمَّا أَفَاقَ نَدِمَ وَ شَقَّ ذَلِکَ عَلَیْهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ هَذَا حَلَالٌ فَامْتَنَعُوا عَلَیْهِ فَجَعَلَ یَقْتُلُهُمْ وَ حَفَرَ لَهُمُ الْأُخْدُودَ وَ یُلْقِیهِمْ فِیهَا.
امام علی (علیه السلام)- جابر (رحمة الله علیه) از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «اسقف نجران بر امیرمؤمنان (علیه السلام) وارد شد و صحبت از اصحاب الْأُخْدُودِ نمود، حضرت فرمود: «خداوند پیامبری حبشی را بر قوم او در حبشه مبعوث نمود و او مردم را به عبادت خدای تعالی فرا خواند، امّا مردم او را تکذیب کرده و با او جنگیدند و به او غالب شدند، سپس گودالهایی کندند و در آن هیزم قرار دادند و آنها را آتش زدند، سپس به همهی کسانی که دین آن پیغمبر را پذیرفته بودند گفتند: باید دست از دین او بردارید وگرنه شما را در آتش میاندازیم، عدّهی کثیری دست از آن دین کشیدند و عدّهی کثیری هم حاضر نشدند و آنها را در آتش افکندند، تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودکی دو ماهه داشت، به او گفتند: یا از دین خود دست بردار و یا تو را در آتش میاندازیم، او میخواست خود را در آتش بیاندازد، امّا وقتی به کودک خود نگاه کرد، رحمت او را فرا گرفت و میخواست منصرف شود، امّا خداوند آن کودک را به نطق در آورد و او گفت: ای مادر خودت و مرا در آتش بیانداز، چون این عمل در برابر خداوند عظیم عملی اندک و ناچیز است». از امیرمؤمنان (علیه السلام) سؤال شد: «در میان مجوس چه احکامی اجرا میشد»؟ او فرمود: «آنها اهل کتاب بودند و کتاب آسمانی داشتند و یک روز پادشاه آنها مست کرد و با خواهر و مادر خود در آویخت، وقتی هوشیار شد پشیمان گشت و این امر بر او دشوار آمد، لذا به مردم گفت: انجام این عمل حلال و جایز است، امّا مردم قبول نکردند، پس گودالهایی از آتش فراهم کرد و هرکس این عمل را قبول نمیکرد او را در آتش میانداخت».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- ثُمَّ مَلَکَ مَهْرَوَیْهِبْنُبُخْتَنَصَّرَ سِتَّ عَشْرَهًَْ سَنَهًًْ وَ عِشْرِینَ یَوْماً فَأَخَذَ عِنْدَ ذَلِکَ دَانِیَالَ (علیه السلام) وَ خَدَّ لَهُ خَدّاً فِی الْأَرْضِ وَ طَرَحَ فِیهِ دَانِیَالَ وَ أَصْحَابَهُ وَ شِیعَتَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْقَی عَلَیْهِمُ النِّیرَانَ فَلَمَّا رَأَی أَنَّ النَّارَ لَا تَقْرَبُهُمْ وَ لَا تُحْرِقُهُمْ اسْتَوْدَعَهُمُ الْجُبَّ وَ فِیهِ الْأُسُدُ وَ السِّبَاعُ وَ عَذَّبَهُمْ بِکُلِّ نَوْعٍ مِنَ الْعَذَابِ حَتَّی خَلَّصَهُمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ هُمُ الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ* النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- اسماعیلبنابیرافع از پدرش از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده: ... سپس مهرویهبنبخت نصر، شانزده سال و بیست روز حکومت کرد. وقتی به این زمان رسید، گودالی حفر کرد و دانیال (علیه السلام) و یاران مؤمن وی را در آن گودال انداخت و در آن گودال، آتش برافروخت. ولی چون دید که آتش به آنها آسیبی نمیرساند و به آنها نزدیک نمیشود، آنها را به چاهی انداخت که در آن شیر و سایر حیوانات درنده بود. او آنان را به بدترین شکل عذاب داد تا آنکه خداوند عزّوجلّ آنها را از دست او نجات بخشید. و اینان همان کسانی هستند که خداوند عزّوجلّ از آنها در قرآن یاد میکند و میفرماید: قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ قَالَ کَانَ سَبَبُهُمْ أَنَّ الَّذِی هَیَّجَ الْحَبَشَهًَْ عَلَی غَزْوَهًِْ الْیَمَنِ ذَا نُوَاسٍ وَ هُوَ آخِرُ مَنْ مَلَکَ مِنْ حِمْیَرٍ تَهَوَّدَ وَ اجْتَمَعَتْ مَعَهُ حِمْیَرٌ عَلَی الْیَهُودِیَّهًِْ وَ سَمَّی نَفْسَهُ یُوسُفَ وَ أَقَامَ عَلَی ذَلِکَ حِیناً مِنَ الدَّهْرِ ثُمَّ أُخْبِرَ أَنَّ بِنَجْرَانَ بَقَایَا قَوْمٍ عَلَی دِینِ النَّصْرَانِیَّهًِْ وَ کَانُوا عَلَی دِینِ عِیسَی (علیه السلام) وَ عَلَی حُکْمِ الْإِنْجِیلِ وَ رَأْسُ ذَلِکَ الدِّینِ عَبْدُ اللَّهِبْنُبریامن{یَامِنٍ}{ثَامِرٍ}{تَامِرٍ} حَمَلَهُ أَهْلُ دِینِهِ عَلَی أَنْ یَسِیرَ إِلَیْهِمْ وَ یَحْمِلَهُمْ عَلَی الْیَهُودِیَّهًِْ وَ یُدْخِلَهُمْ فِیهَا فَسَارَ حَتَّی قَدِمَ نَجْرَانَ فَجَمَعَ مَنْ کَانَ بِهَا عَلَی دِینِ النَّصْرَانِیَّهًِْ ثُمَّ عَرَضَ عَلَیْهِمْ دِینَ الْیَهُودِیَّهًِْ وَ الدُّخُولَ فِیهَا فَأَبَوْا عَلَیْهِ فَجَادَلَهُمْ وَ عَرَضَ عَلَیْهِمْ وَ حَرَصَ الْحِرْصَ کُلَّهُ فَأَبَوْا عَلَیْهِ وَ امْتَنَعُوا مِنَ الْیَهُودِیَّهًِْ وَ الدُّخُولِ فِیهَا وَ اخْتَارُوا الْقَتْلَ فَخَدَّ لَهُمْ خُدُوداً وَ جَمَعَ فِیهَا الْحَطَبَ وَ أَشْعَلَ فِیهِ النَّارَ فَمِنْهُمْ مَنْ أُحْرِقَ بِالنَّارِ وَ مِنْهُمْ مَنْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ مَثَّلَ بِهِمْ کُلَّ مُثْلَهًٍْ فَبَلَغَ عَدَدُ مَنْ قُتِلَ وَ أُحْرِقَ بِالنَّارِ عِشْرِینَ أَلْفاً وَ أَفْلَتَ رَجُلٌ مِنْهُمْ یُدْعَی دَوْسٌ عَلَی فَرَسٍ لَهُ وَ رَکَضَهُ وَ اتَّبَعُوهُ حَتَّی أَعْجَزَهُمْ فِی الرَّمْلِ وَ رَجَعَ ذُو نُوَاسٍ إِلَی ضَیْعَهًٍْ فِی جُنُودِهِ فَقَالَ اللَّهُ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ إِلَی قَوْلِهِ الْعَزِیزِ الْحَمِید.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ ...کسی که حبشه را برای غارت کردن یمن تشویق و ترغیب کرد، ذو نواس آخرین پادشاه حِمْیَر بود که یهودی شد و تمامی حِمیَریها همراه وی بر این آیین شدند و او خود را یوسف نامید. مدّتی بر همین منوال سپری شد، سپس به وی خبر رسید که در نجران بقایایی از دین مسیحی وجود دارد که آنان بر کیش و آیین عیسی (علیه السلام) و انجیل هستند و رئیس و رهبر این آئین، عبدالله بریا است. بنابراین مردم، ذو نواس را واداشتند که به آنجا رود و آنها را به پذیرفتن کیش و آیین یهودی مجبور سازد. پس بهسوی آنها حرکت کرد تا اینکه به نجران رسید، و در آنجا هرکه را بر آیین مسیحی بود، جمع کرد، و آیین یهودی را بر آنها عرضه کرد، ولی آنها از پذیرفتن این آیین امتناع ورزیدند، پس با آنها به بحث و مجادله پرداخت و اصرار و پافشاری کرد، ولی آنها از پذیرفتن کیش یهودی سرباز زدند و مرگ را اختیار کردند. پس ذونواس گودالی برای آنها کند، و هیزم در آن جمع کرد و آتشی برافروخت. گروهی از آنان در آتش سوختند و گروهی با شمشیرهای آخته کشته شدند و به بدترین شکل آنها را عذاب داد، تا جایی که تعداد افراد کشته شده به بیستهزار نفر رسید. مردی از آن مسیحیان به نام دَوْس ذو ثعلبان، سوار بر اسبی از آنجا گریخت. آنان بهدنبال وی رفتند، امّا آنها در شنزار درمانده شدند و او از دست آنها نجات یافت. و ذونواس بهسوی لشکریان از هم پاشیده خود بازگشت. پس خداوند عزّوجلّ فرمود: قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ تا آنجا که میفرماید: الْعَزِیزِ الحَمِیدِ.
الباقر (علیه السلام)- بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً حَبَشِیّاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَاتَلَهُمْ فَقُتِلَ أَصْحَابُهُ وَ أُسِرُوا وَ خَدُّوا لَهُمْ أُخْدُوداً مِنْ نَارٍ ثُمَّ نَادَوْا مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِنَا فَلْیَعْتَزِلْ وَ مَنْ کَانَ عَلَی دِینِ هَذَا النَّبِیِّ فَلْیَقْتَحِمِ النَّارَ فَجَعَلُوا یَقْتَحِمُونَ وَ أَقْبَلَتِ امْرَأَهًٌْ مَعَهَا صَبِیٌّ لَهَا فَهَابَتِ النَّارَ فَقَالَ لَهَا اقْتَحِمِی قَالَ فَاقْتَحَمَتِ النَّارَ وَ هُمْ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ.
امام باقر (علیه السلام)- خداوند پیامبری حبشی را نزد قوم خویش مبعوث کرد. پس با قوم خویش به مبارزه برخاست و بسیاری از یارانش به قتل رسیدند و به اسارت گرفته شدند، و گودالی برای آنها حفر کردند و در آن آتش برافروختند و ندا سر دادند: هرکس بر کیش و آیین ماست، از این گودال دوری گزیند، و هرکس بر آیین این پیامبر است، باید وارد این آتش شود، و مردم شروع به واردشدن در این گودال شعلهور شدند، زنی به همراه کودک خویش آمد، ولی از آن آتش برافروخته ترسید، آن کودک به مادر گفت: «وارد شو»، پس آن زن وارد آن آتش شد، آنها أَصْحابُ الْأُخْدُودِ هستند.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ مِیثَمٍ التَّمَّارِ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ ذَکَرَ أَصْحَابَ الْأُخْدُودِ فَقَالَ کَانُوا عَشَرَهًًْ وَ عَلَی مِثَالِهِمْ عَشَرَهًٌْ یُقْتَلُونَ فِی هَذَا السُّوقِ.
امام علی (علیه السلام)- میثم تمّار نقل میکند: شنیدم امیرالمؤمنین (علیه السلام)، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ را یاد میکند و میفرماید: «ده نفر بودند و ده نفر دیگر به همان ترتیب در این بازار به قتل خواهند رسید».