آیه ۷ - سوره همزه

آیه الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ [7]

كه از دل‌ها سر مي زند.

۱
(همزه/ ۷)

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- نارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ قَالَ تَلْتَهِبُ عَلَی الْفُؤَادِ.

علی‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ؛ آتشی که بر دلها شعلهور می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۳۷۸
القمی، ج۲، ص۴۴۱
۲
(همزه/ ۷)

السجّاد (علیه السلام)- اللَّهُمَّ وَ خَلَقْتَ نَاراً لِمَنْ عَصَاکَ وَ أَعْدَدْتَ لِأَهْلِهَا مِنْ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ فِیهَا وَ وَصَفْتَهُ وَ صَنَّفْتَهُ مِنَ الْحَمِیمِ وَ الْغَسَّاقِ وَ الْمُهْلِ وَ الضَّرِیعِ وَ الصَّدِیدِ وَ الْغِسْلِینِ وَ الزَّقُّومِ وَ السَّلَاسِلِ وَ الْأَغْلَالِ وَ مَقَامِعِ الْحَدِیدِ وَ الْعَذَابِ الْغَلِیظِ وَ الْعَذَابِ الشَّدِیدِ وَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ وَ الْعَذَابِ الْمُقِیمِ وَ عَذَابِ الْحَرِیقِ وَ عَذَابِ السَّمُومِ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ وَ سَرَابِیلِ الْقَطِرَانِ وَ سُرَادِقَاتِ النَّارِ وَ النُّحَاسِ وَ الزَّقُّومِ وَ الْحُطَمَهًِْ وَ الْهَاوِیَهًِْ وَ لَظَی وَ النَّارِ الْحَامِیَهًِْ وَ النَّارِ الْمُوقَدَهًِْ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ.

امام سجّاد (علیه السلام)- خدایا! آتش را برای سرکشان از فرمانت آفریدی و برای اهل آن انواع عذاب را آماده کردی و آن را توصیف کردی و آب‌های جوشان آن را گروه گروه گرداندی، از حمیم و غسّاق و مهل و ضریع و صدید و غسلین و زقّوم و غل‌ها و زنجیرها و گرزهای آهنی و عذاب غلیظ و عذاب سخت و عذاب خوارکننده و عذاب پابرجا و عذاب سوزان و عذاب سموم و سایه‌ای از آتش و لباس‌های قطران و سایبان های آتش و نحاس و زقّوم و حطمهًْ‌و هاویهًْ‌و لظّی و آتش سوزاننده و آتش زبانه کش که از دل‌ها سر می زند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۳۷۸
بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۳۵
۳
(همزه/ ۷)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرِ‌بْنِ‌یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ رُوحِ الْکَافِر ... ثُمَّ تُعَلَّقُ عَلَی کُلِّ غُصْنٍ مِنَ الزَّقُّومِ سَبْعُونَ أَلْفَ رَجُلٍ مَا یَنْحَنِی وَ لَا یَنْکَسِرُ فَتَدْخُلُ النَّارُ أَدْبَارَهُمْ فَ تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ تُقَلِّصُ الشِّفَاهَ وَ تُطَیِّرُ الْجَنَانَ وَ تُنْضِجُ الْجُلُودَ وَ تُذَوِّبُ الشُّحُومَ وَ یَغْضَبُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ فَیَقُولُ یَا مَالِکُ قُلْ لَهُمْ ذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلَّا عَذاباً یَا مَالِکُ سَعِّرْ سَعِّرْ قَدِ اشْتَدَّ غَضَبِی عَلَی مَنْ شَتَمَنِی عَلَی عَرْشِی وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّی وَ أَنَا الْمَلِکُ الْجَبَّارُ فَیُنَادِی مَالِکٌ یَا أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الِاسْتِکْبَارِ وَ النِّعْمَهًِْ فِی دَارِ الدُّنْیَا کَیْفَ تَجِدُونَ مَسَّ سَقَرَ قَالَ فَیَقُولُونَ قَدْ أَنْضَجَتْ قُلُوبَنَا وَ أَکَلَتْ لُحُومَنَا وَ حَطَمَتْ عِظَامَنَا فَلَیْسَ لَنَا مُسْتَغِیثٌ وَ لَا لَنَا مُعِینٌ قَالَ فَیَقُولُ مَالِکٌ وَ عِزَّهًِْ رَبِّی لَا أَزِیدُکُمْ إِلَّا عَذَاباً فَیَقُولُونَ إِنْ عَذَّبَنَا رَبُّنَا لَمْ یَظْلِمْنَا شَیْئاً قَالَ فَیَقُولُ مَالِکٌ فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ یَعْنِی بُعْداً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ ثُمَّ یَغْضَبُ الْجَبَّارُ فَیَقُولُ یَا مَالِکُ سَعِّرْ سَعِّرْ فَیَغْضَبُ مَالِکٌ فَیَبْعَثُ عَلَیْهِمْ سَحَابَهًًْ سَوْدَاءَ تُظِلُّ أَهْلَ النَّارِ کُلَّهُمْ ثُمَّ یُنَادِیهِمْ فَیَسْمَعُهَا أَوَّلُهُمْ وَ آخِرُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ وَ أَدْنَاهُمْ فَیَقُولُ مَا ذَا تُرِیدُونَ إِنْ أَمْطَرَکُمْ فَیَقُولُونَ الْمَاءَ الْبَارِدَ وَا عَطَشَاهْ وَا طُولَ هَوَانَاهْ فَیُمْطِرُهُمْ حِجَارَهًًْ وَ کَلَالِیبَ وَ خَطَاطِیفَ وَ غِسْلِیناً وَ دِیدَاناً مِنْ نَارٍ فَیُنْضِجُ وُجُوهَهُمْ وَ جِبَاهَهُمْ وَ یُعْمِی أَبْصَارَهُمْ وَ یَحْطِمُ عِظَامَهُمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُنَادُونَ وَا ثُبُورَاهْ فَإِذَا بَقِیَتِ الْعِظَامُ عَوَارِیَ مِنَ اللُّحُومِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ فَیَقُولُ یَا مَالِکُ اسْجُرْهَا عَلَیْهِمْ کَالْحَطَبِ فِی النَّارِ ثُمَّ یَضْرِبُ أَمْوَاجَهَا أَرْوَاحَهُمْ سَبْعِینَ خَرِیفاً فِی النَّارِ ثُمَّ یُطْبِقُ عَلَیْهِمْ أَبْوَابَهَا مِنَ الْبَابِ إِلَی الْبَابِ مَسِیرَهًَْ خَمْسِمِائَهًِْ عَامٍ وَ غِلَظُ الْبَابِ مَسِیرَهًُْ خَمْسِمِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ یَجْعَلُ کُلَّ رَجُلٍ مِنْهُمْ فِی ثَلَاثِ تَوَابِیتَ مِنْ حَدِیدٍ مِنَ النَّارِ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ فَلَا یَسْمَعُ لَهُمْ کَلَاماً أَبَداً إِلَّا أَنَ لَهُمْ فِیها ... شَهِیقٌ کَشَهِیقِ الْبِغَالِ وَ زَفِیرٌ مِثْلُ نَهِیقِ الْحَمِیرِ وَ عُوَاءٌ کَعُوَاءِ الْکِلَابِ صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَلَیْسَ لَهُمْ فِیهَا کَلَامٌ إِلَّا أَنِینٌ فَیُطْبَقُ عَلَیْهِمْ أَبْوَابُهَا وَ یُسَدُّ عَلَیْهِمْ عَمَدُهَا فَلَا یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا یَخْرُجُ مِنْهُمُ الْغَمُّ أَبَداً وَ هِیَ عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ یَعْنِی مُطْبَقَهًٌْ لَیْسَ لَهُمُ الْمَلَائِکَهًُْ شَافِعُونَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ صِدِّیقٌ حَمِیمٌ وَ یَنْسَاهُمُ الرَّبُّ وَ یَمْحُو ذِکْرَهُمْ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ فَلَا یُذْکَرُونَ أَبَداً فَنَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ الْغَفُورِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ النَّارِ وَ مَا فِیهَا وَ مِنْ کُلِّ عَمَلٍ یُقَرِّبُ مِنَ النَّارِ إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ جَوَادٌ کَرِیم.

امام باقر (علیه السلام)- جابربن‌یزید جعفی از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که ایشان در حدیثی طولانی در بیان صفت دوزخیان به آنجا رسید که فرمود: سپس بر هر شاخهای از درخت زقّوم، هفتاد هزار مرد آویخته میشوند چنان که شاخهها کج میشوند امّا نمیشکنند. آنگاه آتش از پشتهایشان داخل میشود و دلهایشان را فرا میگیرد و لبهایشان میچروکد و قلبهایشان از جا برکنده میشود و پوستهایشان میپزد و گوشتهایشان آب میشود و خداوند زنده‌ی جاودان خشم میآورد و میفرماید: «ای دوزخبان! به آنان بگو: بچشید که جز عذاب چیزی بر شما نخواهیم افزود. ای دوزخبان! آتش برافروز، آتش برافروز که خشم من بر کسانی که مرا بر عرشم شماتت کردند و حقّم را سبک پنداشتند، سخت شده است و منم پادشاه جبّار». در آن دم دوزخبان ندا سرمیدهد: «ای اهل گمراهی و تکبّر و ثروت در سرای دنیا! نوازش دوزخ را چگونه مییابید»؟ آنان میگویند: «قلبهایمان را به آتش کشید و گوشتهایمان را خورد و استخوان‌هایمان را درهم شکست، امّا هیچ فریادرسی نیست و هیچ یاوری نداریم». دوزخبان می‌گوید: «به شُکوه پروردگارم سوگند! که جز عذاب چیزی بر شما نمیافزایم». آنان میگویند: «اگر پروردگارمان ما را عذاب کند، هیچ بر ما ستم نکرده است». آن گاه دوزخبان می‌گوید: اینجاست که به گناه خود اعتراف می‌کنند دور باشند دوزخیان از رحمت خدا! (ملک/۱۱) یعنی دور باد اهل دوزخ از رحمت خدا». سپس خداوند جبّار میفرماید: «ای دوزخبان! آتش برافروز، آتش برافروز». دوزخبان به خشم می‌آید و ابری سیاه به سویشان روانه میکند که بر تمامی دوزخیان سایه میافکند. آن گاه آنان را چنان ندا میدهد که از اوّل تا به آخر و از دور تا به نزدیک، همه‌ی آنها میشنوند و میگوید: «چه میخواهید بر شما ببارانم»؟ می‌گویند: «آب سرد، وای از تشنگی و وای از ذلّت بسیار»! امّا او بر آنان سنگ و پارههای آهن و قلّاب و چرک و کِرمهای آتشین میباراند و این همه، چهرهها و پیشانیهایشان را میسوزاند و دیدگانشان را کور میکند و استخوانهایشان را درهم میشکند و در آن لحظه آنان ندای واویلا سر میدهند. چون استخوانهایشان خالی از گوشت بر جا میماند، خشم خدا سختتر میشود و میفرماید: «ای دوزخبان! همچون هیزم در آتش، دوزخ را بر آنان شعلهور کن». این چنین امواج آتش هفتاد پائیز روحهایشان را در دوزخ به ضربه میگیرد و درهایش، که از یکی تا دیگری پانصد سال راه است و هر یک ضخامتی هم اندازه راه صد ساله دارد، بر آنان فرو بسته میشود. سپس هر یک از آنان را در سه تابوت تو در تو از جنس آهن آتشین میگذارند، چنان که هیچ صدایی از آنان به گوش نرسد جز آن که بانگ قاطر برآورند و چون الاغ عرعر کنند و چون سگ به پارس‌کردن افتند و کر و لال و نابینا (بقره/۱۷۱) هیچ سخن نگویند جز آن که ناله کنند. در آن دم درهای دوزخ بر آنان بسته میشود و ستونهایش بر آنان نهاده میشود و این گونه هیچ تاب و توانی به آنان نمیرسد و هیچ اندوهی از آنان بیرون نمی‌شود و آتش بر آنان فرو بسته میشود و سیطره مییابد و در میان فرشتگان هیچ شفیعی ندارند و در میان بهشتیان هیچ دوست دلسوزی ندارند و پروردگار فراموششان میکند و یادشان را از دلهای بندگان پاک میکند و دیگر از آنان هیچ یادی نمیشود. پس پناه میبریم به خداوند والامرتبه بخشاینده مهربان و بخشنده.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۳۷۸
الإختصاص، ص۳۶۴
بیشتر