آیه ۱ - سوره علق

آیه اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ [1]

بخوان به نام پروردگارت كه [جهان را] آفريد.

سبب نزول

۱
(علق/ ۱)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَوَّلُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْقُرْآنِ بِمَکَّهًَْ سُورَهًُْ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ وَ أَوَّلُ مَا أَنْزَلَ بِالْمَدِینَهًِْ سُورَهًُْ الْبَقَرَهًْ.

امام علی (علیه السلام)- نخستین سوره از قرآن که خداوند در مکّه بر پیامبرش نازل ‎کرد، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ بود و نخستین سوره‌ای که در مدینه نازل شد سوره‎ی بقره است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۲
بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۰/ شواهدالتنزیل، ج۲، ص۴۱۳
۲
(علق/ ۱)

الرّضا (علیه السلام)- أَنَ أَوَّلَ سُورَهًٍْ نَزَلَتْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ وَ آخِرَ سُورَهًٍْ نَزَلَتْ إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْح.

امام رضا (علیه السلام)- اوّلین سوره‌ای که نازل ‎شد، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ بود و آخرین سوره‌ای که نازل ‎شد، إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ (نصر/۱) بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۲
عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۶
۳
(علق/ ۱)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ أَوَّلَ مَا ابْتَدَئَ بِهِ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مِنَ الْوَحْیِ الرُّؤْیَا الصَّالِحَهًُْ فِی النَّوْمِ، وَ کَانَ لَا یَرَی رُؤْیَا إِلَّا جَاءَتْ کَفَلَقِ الصُّبْحِ، وَ لَمَّا تَزَوَّجَ بِخَدِیجَهًَْ وَ کَمَلَ لَهُ مِنَ الْعُمُرِ أَرْبَعُونَ سَنَهًًْ، قَالَ: فَخَرَجَ ذَاتَ یَوْمٍ إِلَی جَبَلِ حِرَاءَ فَهَتَفَ بِهِ جَبْرَائِیلُ وَ لَمْ یَبْدُ لَهُ، فَغُشِیَ عَلَیْهِ، فَحَمَلُوهُ مُشْرِکُوا قُرَیْشٍ إِلَیْهَا وَ قَالُوا: یَا خَدِیجَهًَْ (سلام الله علیها) تَزَوَّجْتِ بِمَجْنُونٍ. فَوَثَبَتْ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) مِنَ السَّرِیرِ وَ ضَمَّتْهُ إِلَی صَدْرِهَا وَ وَضَعَتْ رَأْسَهُ فِی حِجْرِهَا وَ قَبَّلَتْ عَیْنَیْهِ وَ قَالَتْ: تَزَوَّجْتُ نَبِیّاً (صلی الله علیه و آله) مُرْسَلًا. فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَتْ: بِأَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، مَا الَّذِی أَصَابَکَ؟ قَالَ: مَا أَصَابَنِی غَیْرُ الْخَیْرِ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِی وَ أَظُنُّهُ جَبْرَائِیلَ. فَاسْتَبْشَرَتْ ثُمَّ قَالَتْ: إِذَا کَانَ غَدَاهًُْ غَدٍ فَارْجِعْ إِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی رَأَیْتَهُ فِیهِ بِالْأَمْسِ. قَالَ: نَعَمْ. فَخَرَجَ (صلی الله علیه و آله) وَ إِذَا هُوَ بِجَبْرَائِیلَ فِی أَحْسَنِ صُورَهًٍْ وَ أَطْیَبِ رَائِحَهًٍْ. فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهًِْ وَ الْإِکْرَامِ، وَ یَقُولُ لَکَ: أَنْتَ رَسُولِی إِلَی الثَّقَلَیْنِ فَادْعُهُمْ إِلَی عِبَادَتِی وَ أَنْ یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ، فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ الْأَرْضَ فَنَبَعَتْ عَیْنُ مَاءٍ فَشَرِبَ (صلی الله علیه و آله) مِنْهَا وَ تَوَضَّأَ وَ عَلَّمَهُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ . . . ، وَ عَرَجَ جَبْرَائِیلُ إِلَی السَّمَاءِ وَ خَرَجَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ حِرَاءَ. فَمَا مَرَّ بِحَجَرٍ وَ لَا مَدَرٍ وَ لَا شَجَرٍ إِلَّا وَ نَادَاهُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، فَأَتَی خَدِیجَهًَْ (سلام الله علیها) وَ هِیَ بِانْتِظَارِهَا وَ أَخْبَرَهَا بِذَلِکَ فَفَرِحَتْ بِهِ وَ بِسَلَامَتِهِ وَ بَقَائِهِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- اوّل چیزی‎که با آن وحی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شد، رؤیای صالحه در خواب بود و هر خوابی که ایشان می‎دید، همچون سپیدهدم صبح روشن بود. چون حضرت (صلی الله علیه و آله) با حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ازدواج کرد و سنّ ایشان چهل سال تمام شد، روزی به‌سوی کوه حراء بیرون رفت. در آنجا جبرئیل برای آن حضرت (صلی الله علیه و آله) ندا سر داد و بر ایشان پدیدار نشد. از این رو رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از هوش رفت. مشرکان قریش ایشان را بر دوش خود نزد خدیجه (سلام الله علیها) بردند و گفتند: «ای خدیجه! با مردی جنزده ازدواج کردهای»؟! خدیجه (سلام الله علیها) به سرعت از تخت پایین آمد و آن حضرت (صلی الله علیه و آله) را در آغوش خود کشید و سر ایشان را بر دامن خود نهاد و چشمانشان را بوسید. و گفت: «با پیامبری مرسل ازدواج کردهام». چون حضرت (صلی الله علیه و آله) به هوش آمد، خدیجه (سلام الله علیها) عرض‎کرد: «پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چه بر سرت آمد»؟ حضرت فرمود: «هرچه بود نیکی بود، امّا صدایی شنیدم که مرا ترساند، گمان کنم جبرئیل بود». خدیجه از این خبر شادمان شد و عرض ‎کرد: «چون صبح فردا رسید، به همان جایگاهی که روز پیش او را در آنجا دیدی بازگرد». حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بله، چنین می‎کنم». ایشان خارج‎ شد و ناگاه جبرئیل را با زیباترین چهره و خوشترین بو مشاهده ‎کرد. جبرئیل عرض‎کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! پروردگارت تو را سلام میرساند و برایت درود و بزرگداشتی ویژه میفرستد و میفرماید: «تو فرستاده‎ی من به‌سوی انس و جنّ هستی، پس ایشان را دعوت‎ کن تا مرا بپرستند. و بگویند: هیچ خدایی جز الله نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول اوست و علی (علیه السلام) ولیّ اوست»». آنگاه جبرئیل بال خود بر زمین زد و از جای آن، چشمه آبی جوشید و حضرت (صلی الله علیه و آله) از آن نوشید و وضو گرفت؛ سپس جبرئیل به ایشان آموخت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ... جبرئیل به آسمان بالا رفت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از حراء بیرون آمد و در راه خود بر هر سنگ و تپّه و درختی که می‌گذشت، همه ندا می‌دادند: «سلام بر تو ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)». آن حضرت نزد خدیجه (سلام الله علیها) که در انتظار ایشان بود، رفت و وی را از این ماجرا باخبر ساخت و او از دیدار حضرت (صلی الله علیه و آله) و تندرستی و برجایی ایشان شاد شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۲
البرهان
۴
(علق/ ۱)

الهادی (علیه السلام)- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا تَرَکَ التِّجَارَهًَْ إِلَی الشَّامِ وَ تَصَدَّقَ بِکُلِّ مَا رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ تِلْکَ التِّجَارَاتِ کَانَ یَغْدُو کُلَّ یَوْمٍ إِلَی حرا (حِرَاءٍ) یَصْعَدُهُ وَ یَنْظُرُ مِنْ قُلَلِهِ إِلَی آثَارِ رَحْمَهًِْ اللَّهِ وَ أَنْوَاعِ عَجَائِبِ رَحْمَتِهِ وَ بَدَائِعِ حِکْمَتِهِ وَ یَنْظُرُ إِلَی أَکْنَافِ السَّمَاءِ وَ أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ الْبِحَارِ وَ الْمَفَاوِزِ وَ الْفَیَافِی فَیَعْتَبِرُ بِتِلْکَ الْآثَارِ وَ یَتَذَکَّرُ بِتِلْکَ الْآیَاتِ وَ یَعْبُدُ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ فَلَمَّا اسْتَکْمَلَ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ وَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی قَلْبِهِ فَوَجَدَهُ أَفْضَلَ الْقُلُوبِ وَ أَجَلَّهَا وَ أَطْوَعَهَا وَ أَخْشَعَهَا وَ أَخْضَعَهَا أَذِنَ لِأَبْوَابِ السَّمَاءِ فَفُتِحَتْ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) یَنْظُرُ إِلَیْهَا وَ أَذِنَ لِلْمَلَائِکَهًِْ فَنَزَلُوا وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ أَمَرَ بِالرَّحْمَهًِْ فَأُنْزِلَتْ عَلَیْهِ مِنْ لَدُنْ سَاقِ الْعَرْشِ إِلَی رَأْسِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ غَمَرَتْهُ وَ نَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) الرُّوحِ الْأَمِینِ الْمُطَوَّقِ بِالنُّورِ طَاوُسِ الْمَلَائِکَهًِْ هَبَطَ إِلَیْهِ وَ أَخَذَ بِضَبْعِهِ وَ هَزَّهُ وَ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اقْرَأْ قَالَ: وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ثُمَّ أَوْحَی إِلَیْهِ مَا أَوْحَی إِلَیْهِ رَبُّهُ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ صَعِدَ إِلَی عُلْوٍ وَ نَزَلَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) مِنَ الْجَبَلِ وَ قَدْ غَشِیَهُ مِنْ تَعْظِیمِ جَلَالِ اللَّهِ وَ وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ کَبِیرِ شَأْنِهِ مَا رَکِبَهُ الْحُمَّی وَ النَّافِضُ.

امام هادی (علیه السلام)- هنگامی‎که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تجارت در راه شام را رها کرد و هرآنچه خداوند متعال از این تجارت‌ها روزی‌اش نموده بود [در راه خدا] صدقه‎ داد، هر روز صبحگاهان به‌سوی [غارِ] حراء حرکت کرده و از کوه بالا می‌رفت. و از بلندای قلّه‌های کوه در نشانه‌های رحمت خداوند و انواع شگفتی‌های رحمت و حکمت‌های حیرت‌انگیزش دقّت و تدبّر می‌نمود و به اطراف آسمان و کرانه‌های زمین، دریاها، بیابان‌ها و صحراها نگاه می‌انداخت و از آن نشانه‌ها عبرت و اندرز می‌گرفت و آن‌چنان که شایسته بود خداوند را عبادت می‌کرد. چون به چهل سالگی رسید و خداوند عزّوجلّ به قلب او نظر انداخت و آن را برترین، والاترین، مطیع‌ترین، خاشع‌ترین و متواضع‌ترین قلب‌ها یافت، به درهای آسمان اجازه داد که گشوده گردند. درحالی‎که حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) به آن‌ها نگاه می‌کرد؛ و به فرشتگان رخصت فرمود تا فرود آیند درحالی‎که حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) به ایشان نگاه می‌نمود؛ و به رحمت [خاصّه‌ی خویش] فرمان‎ داد و رحمت از کنار ساق عرش بر فراز حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرود آمد و او را در برگرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دید که جبرئیل آن فرشته‌ی امین الهی که گردن‌بندی از نور دارد و [به منزله‌ی] طاووس فرشتگان است، به‌سویش فرود آمده و بازویش را گرفت و تکان داد و گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) بخوان»! حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) گفت: «چه بخوانم»؟ جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ و آنچه خداوند بر او وحی فرموده بود را برایش بیان داشت و آنگاه به آسمان عروج نمود. حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) از کوه پایین آمد درحالی‎که عظمتِ عزّت و شکوه خداوند او را فراگرفته بود و بزرگی جایگاه و منزلت خداوند، او را دچار تب و لرز کرده ‎بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۲
بحارالأنوار، ج۱۷، ص۳۰۷/ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۰۵/ الإمام العسکری، ص۱۵۶
۵
(علق/ ۱)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- رُوِیَ أَنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْرَجَ قِطْعَهًَْ دِیبَاجٍ فِیهَا خَطٌّ فَقَالَ اقْرَأْ قُلْتُ کَیْفَ أَقْرَأُ وَ لَسْتُ بِقَارِئٍ إِلَی ثَلَاثِ مَرَّاتٍ فَقَالَ فِی الْمَرَّهًِْ الرَّابِعَهًِْ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ إِلَی قَوْلِهِ ما لَمْ یَعْلَمْ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیل وَ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ أَتَی بِالْکُرْسِیِّ وَ وَضَعَ تَاجاً عَلَی رَأْسِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله).

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- [از پیامبر (صلی الله علیه و آله)] روایت شده است که: جبرئیل قطعه‌ای از پارچه ابریشمی بیرون آورد که نوشته‌ای در آن بود و گفت: «بخوان»! گفتم: «چگونه بخوانم با اینکه من قرائت کننده نیستم»؟ تا سه بار این گفتگو تکرار شد؛ در مرتبه چهارم جبرئیل گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ. آنگاه خداوند، جبرئیل و میکائیل را که همراه هریک، هفتاد هزار فرشته بود، به زمین فرستاد و تخت خویش را [به همراه آن‌ها] آورده و تاجی بر سر حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) قرارداد... .

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۱۸، ص۱۹۶/ العددالقویهًْ، ص۳۳۷/ المناقب، ج۱، ص۴۶؛ «أتی بالکرسی ... الی آخر» محذوف
۶
(علق/ ۱)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- وَ قَدْ وَرَدَ فِی الْکُتُبِ الصِّحَاحِ أَنَّهُ کَانَ یُجَاوِرُ فِی حِرَاءَ مِنْ کُلِّ سَنَهًٍْ شَهْراً وَ کَانَ یُطْعِمُ فِی ذَلِکَ الشَّهْرِ مَنْ جَاءَهُ مِنَ الْمَسَاکِینِ فَإِذَا قَضَی جِوَارَهُ مِنْ حِرَاءَ کَانَ أَوَّلَ مَا یَبْدَأُ بِهِ إِذَا انْصَرَفَ أَنْ یَأْتِیَ بَابَ الْکَعْبَهًِْ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بَیْتَهُ فَیَطُوفُ بِهَا سَبْعاً أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَی بَیْتِهِ حَتَّی جَاءَتِ السَّنَهًُْ الَّتِی أَکْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِیهَا بِالرِّسَالَهًِْ فَجَاوَرَ فِی حِرَاءَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَعَهُ أَهْلُهُ خَدِیجَهًُْ وَ عَلِیُّ‎بْنُ‎أَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ خَادِمٌ لَهُمْ فَجَاءَهُ جَبْرَئِیلُ بِالرِّسَالَهًِْ قَالَ (صلی الله علیه و آله) جَاءَنِی وَ أَنَا نَائِمٌ بِنَمَطٍ فِیهِ کِتَابٌ فَقَالَ: اقْرَأْ قُلْتُ مَا أَقْرَأُ فَفَتَّنِی حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ الْمَوْتُ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ إِلَی قَوْلِهِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ فَقَرَأْتُهُ ثُمَّ انْصَرَفَ عَنِّی فَهَبَبْتُ مِنْ نَوْمِی وَ کَأَنَّمَا کُتِبَ فِی قَلْبِی کِتَابٌ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در کتب صحاح آورده شده است: حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) از هر سال، یک ماه را در حراء خلوت میگزید و در آن ماه هر تهیدستی نزد ایشان میآمد، وی را اطعام مینمود. چون خلوت ایشان در حراء به پایان میرسید، نخستین کاری که در راه بازگشت میکرد به در کعبه میرفت و پیش از آنکه وارد کعبه شود، هفت مرتبه یا بیشتر طواف میکرد و سپس به خانه‎ی خود میرفت. چون سالی فرا رسید که خداوند حضرت (صلی الله علیه و آله) را به رسالت ارج نهاد، ایشان در ماه رمضان به حراء رفته ‎بود و عیال ایشان خدیجه (سلام الله علیها) و علی‎بن‎ابی‌طالب (علیه السلام) و خادمی که داشتند نیز با حضرت (صلی الله علیه و آله) بودند. جبرئیل با رسالت بر حضرت (صلی الله علیه و آله) فرود آمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود میفرماید: «من خواب بودم که او با سبدی که در آن کتابی بود نزد من آمد». گفت: «بخوان»! گفتم: «خواندن نمیدانم». او مرا چنان فشار داد که پنداشتم مرگ به سراغم آمده. سپس رهایم‎ کرد و گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَم* عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ یَعْلَم» آنگاه من خواندم و او از نزد من رفت. من از خواب بیدار شدم و گویی کتابی در قلبم نگاشته شده بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۱۵، ص۳۶۳
۷
(علق/ ۱)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- کَانَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَا یَزَالُ یَسْمَعُ الصَّوْتَ قَبْلَ أَنْ یُوحَی إِلَیْهِ فَیُذْعَرُ مِنْهُ فَیَشْکُو ذَلِکَ إِلَی خَدِیجَهًَْ (سلام الله علیها) فَتَقُولُ لَهُ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها): أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَنْ یُصْنَعَ بِکَ إِلَّا خَیْراً. قَالَ: فَبَیْنَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ قَدْ خَرَجَ فَذَهَبَ مَعَ النَّاسِ نَحْوَ حِرَاءَ وَ قَدْ صَنَعَتْ لَهُ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) طَعَاماً فَأَرْسَلَتْ فِی طَلَبِهِ فَلَمْ تَجِدْهُ فَطَلَبَتْهُ فِی بَیْتِ أَعْمَامِهِ وَ عِنْدَ أَخْوَالِهِ فَلَمْ تَجِدْهُ، إِذْ أَتَاهَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَغَیِّراً وَجْهُهُ فَظَنَّتْ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) أَنَّهُ غُبَارٌ عَلَی وَجْهِهِ فَجَعَلَتْ تَمْسَحُ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ فَلَمْ یَذْهَبْ فَإِذَا هُوَ کُسُوفٌ فَقَالَتْ: مَا لَکَ یَا ابْنَ عَبْدِاللهِ؟ قَالَ: أَرَیْتُکِ الَّذِی أَخْبَرْتُکِ إِنِّی أَسْمَعُهُ قَدْ وَ اللَّهِ بِذَلِکَ الْیَوْمِ، أَنَا قَائِمٌ عَلَی حِرَاءَ إِذْ أَتَانِی آتٍ فَقَالَ: أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَإِنِّی جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ أَنْتَ رَسُولُ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ ثُمَّ أَخْرَجَ قِطْعَهًَْ خَطٍّ فَقَالَ لِی: اقْرَأْهُ. قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا قَرَأْتُ کِتَاباً قَطُّ وَ إِنِّی لَأُمِّیٌّ. قَالَ: فَغَنَّنِی غُنَّهًًْ ثُمَّ أَقْلَعَ عَنِّی قَالَ: اقْرَأْ. قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا قَرَأْتُ قَطُّ وَ لَا أَدْرِی شَیْئاً أَقْرَأُهُ. فَقَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ حَتَّی بَلَغَ إِلَی قَوْلِهِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ حَتَّی انْتَهَی إِلَی هَذَا یَوْمَئِذٍ. قَالَ: انْزِلْ. فَنَزَّلَ بِی عَنِ الْجَبَلِ إِلَی قَرَارِ الْأَرْضِ فَأَجْلَسَنِی عَلَی دُرْنُوکٍ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ ثُمَّ ضَرَبَ بِرِجْلِهِ الْأَرْضَ فَخَرَجَتْ عَیْنٌ فَتَوَضَّأَ مِنْهَا وَ قَالَ لِی: تَوَضَّأْ. فَتَوَضَّأْتُ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّی وَ صَلَّیْتُ مَعَهُ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا الصَّلَاهًُْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله).

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تا پیش از نازل‎شدن وحی بر ایشان، پیوسته ندایی می‌شنید و از آن صدا دچار وحشت می‌شد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این جریان به خدیجه (سلام الله علیها) شکوه می‌کند و خدیجه (سلام الله علیها) به ایشان عرض می‌کند: «بشارت باد بر شما! چراکه هرگز اتّفاقی جز خیر و نیکی برای شما نخواهد افتاد». تا اینکه یک روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از شهر خارج شد و همراه مردم به‌سوی غار حراء حرکت نمود؛ خدیجه (سلام الله علیها) که برای حضرت غذایی فراهم کرده‎ بود کسی را به دنبال ایشان فرستاد ولی او را نیافت؛ به خانه‎ی عموها و دایی‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) سر زد ولی باز او را نیافت. در همین حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با چهره‌ای آشفته و دگرگون نزد خدیجه (سلام الله علیها) آمد؛ خدیجه (سلام الله علیها) گمان کرد گرد و غباری بر چهره‎ی حضرت (صلی الله علیه و آله) نشسته‎ است به همین خاطر شروع به پاک کردن غبار از چهره‎ی حضرت نمود ولی آن غبار برطرف نشد؛ پس متوجّه یک گرفتگی در چهره پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد و گفت: «ای پسر عبدالله! تو را چه شده ‎است»؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا به خاطر داری به تو گفتم ندایی می‌شنوم؟ به خدا سوگند من امروز بر در غار حراء ایستاده بودم که کسی نزد من آمد و گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! بشارت باد بر تو که من جبرئیل هستم و تو پیامبر این امّتی»؛ سپس نوشته‌ای بیرون آورد و به من گفت: «این را بخوان»! گفتم: «به خدا سوگند تاکنون هیچ نوشته‌ای نخوانده‌ام و من درس ناخوانده‌ام». او مرا در آغوش گرفت و کمی فشرد سپس مرا رها کرد؛ [دوباره] گفت: «بخوان»! گفتم: «به خدا سوگند تاکنون چیزی نخوانده و چیزی بلد نیستم که بخوانم»! جبرئیل گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ... تا اینکه به این آیه رسید: عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ. آنگاه گفت: «پایین برو» و خود، مرا از کوه پایین آورد و روی زمینی هموار قرار داد؛ سپس مرا بر فرشی نشاند که دو جامه‌ی سبز رویش بود. آنگاه با پایش بر زمین زد و چشمه‌ای جاری‎ شد و از آن وضو گرفت و به من گفت: «وضو بگیر»؛ من نیز وضو گرفتم؛ آنگاه برخاست و نماز خواند و من نیز همراهش دو رکعت نماز خواندم؛ سپس به من گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! نماز این‌گونه است»».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۶
سعدالسعود، ص۲۱۴
۸
(علق/ ۱)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ الدُّولَابِیُّ یَرْفَعُهُ عَنْ رِجَالِهِ أَنَّهُ کَانَ مِنْ بَدْءِ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ رَأَی فِی الْمَنَامِ رُؤْیَا فَشَقَ عَلَیْهِ فَذَکَرَ ذَلِکَ لِصَاحِبَتِهِ خَدِیجَهًَْ فَقَالَتْ لَهُ أَبْشِرْ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَا یَصْنَعُ بِکَ إِلَّا خَیْراً فَذَکَرَ لَهَا أَنَّهُ رَأَی أَنَّ بَطْنَهُ أُخْرِجَ وَ طُهِّرَ وَ غُسِلَ ثُمَّ أُعِیدُ کَمَا کَانَ قَالَتْ هَذَا خَیْرٌ فَأَبْشِرْ ثُمَّ اسْتَعْلَنَ لَهُ جَبْرَئِیلُ فَأَجْلَسَهُ عَلَی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یُجْلِسَهُ عَلَیْهِ وَ بَشَّرَهُ بِرِسَالَهًِْ رَبِّهِ حَتَّی اطْمَأَنَّ ثُمَّ قَالَ اقْرَأْ قَالَ کَیْفَ أَقْرَأُ قَالَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ فَقَبِلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) رِسَالَهًَْ رَبِّهِ وَ اتَّبَعَ الَّذِی جَاءَ بِهِ جَبْرَئِیلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ انْصَرَفَ إِلَی أَهْلِهِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- دولابی از رجال خود روایت‎کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آغاز امرِ خود خوابی دید، نگران شد و خوابش را برای همسرش خدیجه بازگفت. خدیجه به ایشان عرض کرد: «مژده که خداوند متعال همواره به تو نیکی میکند». پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای خدیجه چنین گفت که خواب دیده شکمش را بیرون آوردهاند و آن را پاکیزه کردهاند و شستهاند و باز سر جایش گذاشتهاند. خدیجه عرض کرد: «خیر است، بشارت باد بر تو»! سپس جبرئیل بر حضرت پدید آمد و ایشان را در جایگاهی که خداوند میخواست نشاند و به ایشان مژده‌ی رسالت خداوند را داد و دل پیامبر (صلی الله علیه و آله) مطمئن شد. آنگاه جبرئیل گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی* خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ اینچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسالت پروردگارش را پذیرفت و از آنچه جبرئیل از سوی خداوند آورده بود، اطاعت کرد و سوی خانوادهاش بازگشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۶
کشف الغمهًْ، ج۱، ص۵۱۰

به نام

۱ -۱
(علق/ ۱)

الباقر (علیه السلام)- نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اقْرَأْ فَقَالَ وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ یَعْنِی خَلَقَ نُورَکَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ.

امام باقر (علیه السلام)- جبرئیل بر حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) نازل شد و عرض‎ کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! بخوان». حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: «چه بخوانم»؟ عرض‌کرد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» یعنی نور اقدم تو را پیش از اشیاء آفرید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۸
بحارالأنوار، ج۹، ص۲۵۲/ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۷۶/ القمی، ج۲، ص۴۳۰/ البرهان؛ «القدیم» زیادهًْ
۱ -۲
(علق/ ۱)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- أَوَّلُ آیَهًٍْ نَزَلَتْ أَوْ أَوَّلُ مَا قَالَهُ جَبْرَئِیلُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی أَمْرِ الْقُرْآنِ أَنْ قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) قُلْ أَسْتَعِیذُ بِالسَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ ثُمَّ قَالَ: قُلْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- نخستین آیه‌ای که نازل شد یا نخستین چیزی که جبرئیل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در امر قرآن گفت این بود که به ایشان عرض کرد: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! بگو: أَسْتَعِیذُ بِالسَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ پناه می‌برم به شنوای دانا از شیطان رانده‌شده و گفت بگو: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۸
مستدرک الوسایل، ج۴، ص۲۶۴/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۲۵۶؛ «بتفاوت»

که [جهان را] آفرید

۲ -۱
(علق/ ۱)

علیّ‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ قَالَ اقْرَأْ: بِاسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الَّذِی خَلَقَ.

علی‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ بخوان به نام خداوند بخشنده‎ی بخشایشگر الَّذِی خَلَقَ؛ که [جهان را] آفرید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۸
بحارالأنوار، ج۹، ص۲۵۲/ القمی، ج۲، ص۴۳۰/ البرهان
۲ -۲
(علق/ ۱)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ عَلَی ضَرْبَیْنِ نَاطِقٍ عَاقِلٍ فَاعِلٍ مُخْتَارٍ وَ ضَرْبٍ مُسْتَبْهَمٍ فَکَلَّفَ النَّاطِقَ الْعَاقِلَ الْمُخْتَارَ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ: خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَیانَ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ثُمَّ کَلَّفَ وَ وَضَعَ التَّکْلِیفَ عَنِ الْمُسْتَبْهَمِ لِعَدَمِ الْعَقْلِ وَ التَّمْیِیز.

امام علی (علیه السلام)- همانا خداوند سبحان خلایق را بر دو صنف آفریده است؛ گروهی ناطق، عاقل و مختار و گروهی غیرعاقل هستند. گروه ناطق، عاقل و مختار را مکلّف کرده و فرمود: خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَیانَ؛ انسان را آفرید، و به او بیان را آموخت. (الرحمن/۴-۳) و فرموده: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ سپس آنان را مکلّف کرد امّا تکلیف را از گروه غیرعاقل برداشت، چراکه آنان قوّه‌ی عاقله و ممیّزه ندارند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۲۸
بحارالأنوار، ج۹۰، ص۴۱
بیشتر