آیه قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ [1]
بگو: خداوند، يكتا و يگانه است.
الجواد (علیه السلام)- عَنْ أَبِیهَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیجَعْفَرٍالثَّانِی (علیه السلام) قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ مَا مَعْنَی الْأَحَدِ قَالَ الْمُجْمَعُ عَلَیْهِ بِالْوَحْدَانِیَّهًِْ أَ مَا سَمِعْتَهُ یَقُولُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللهُ بَعْدَ ذَلِکَ لَهُ شَرِیکٌ وَ صَاحِبَهًٌْ.
امام جواد (علیه السلام)- ابوهاشم جعفری گوید: از امام جواد (علیه السلام) پرسیدم: «در کلام خداوند متعال قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ معنای احد چیست»؟ ایشان فرمود: «کسی که بر یگانگیاش همه همرأی هستند، مگر نشنیدهای که خداوند متعال فرمود: و هرگاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است»؟ میگویند: «الله»! پس با این حال چگونه آنان را [از عبادت خدا] منحرف میسازند؟!. (عنکبوت/۶۱) امّا پس از آن میگویند: او شریک و همراهی دارد.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ (علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِبْنِعَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ قَالَ قُلْ أَیْ أَظْهِرْ مَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ نَبَّأْنَاکَ بِهِ بِتَأْلِیفِ الْحُرُوفِ الَّتِی قَرَأْنَاهَا لَکَ لِیَهْتَدِیَ بِهَا مَنْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ وَ هُوَ اسْمٌ مُشَارٌ وَ مَکْنِیٌّ إِلَی غَائِبٍ فَالْهَاءُ تَنْبِیهٌ عَنْ مَعْنًی ثَابِتٍ وَ الْوَاوُ إِشَارَهًٌْ إِلَی الْغَائِبِ عَنِ الْحَوَاسِّ کَمَا أَنَّ قَوْلَکَ هَذَا إِشَارَهًٌْ إِلَی الشَّاهِدِ عِنْدَ الْحَوَاسِّ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْکُفَّارَ نَبَّهُوا عَنْ آلِهَتِهِمْ بِحَرْفِ إِشَارَهًِْ الشَّاهِدِ الْمُدْرَکِ فَقَالُوا هَذِهِ آلِهَتُنَا الْمَحْسُوسَهًُْ الْمُدْرَکَهًُْ بِالْأَبْصَارِ فَأَشِرْ أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِلَی إِلَهِکَ الَّذِی تَدْعُو إِلَیْهِ حَتَّی نَرَاهُ وَ نُدْرِکَهُ وَ لَا نَأْلَهَ فِیهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَالْهَاءُ تَثْبِیتٌ لِلثَّابِتِ وَ الْوَاوُ إِشَارَهًٌْ إِلَی الْغَائِبِ عَنْ دَرْکِ الْأَبْصَارِ وَ لَمْسِ الْحَوَاسِّ وَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ بَلْ هُوَ مُدْرِکُ الْأَبْصَارِ وَ مُبْدِعُ الْحَوَاسِّ.
امام باقر (علیه السلام)- از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که ایشان دربارهی کلام خداوند متعال: قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فرمود: قُلْ، یعنی آشکار کن آنچه را بر تو وحی کردیم و تو را با آن فرستادیم. با همان تألیف حروف که ما برایت خواندیم: یا گوش دل فرادهد درحالیکه حاضر باشد!. (ق/۳۷) تا با آن هدایت شوند و هُوَ (او)، اسمی است به کنایه که اشاره به غایب دارد. هاء، حرف تنبیه است بر معنایی ثابت و واو، اشاره به غایب از حواسّ است. همانگونه که سخن تو هذا (این)، اشاره به حاضر نزد حواسّ است. این بدان سبب است که کافران با حرف اشاره به حاضر ادراک شده، از خدایان خود خبر دادند و گفتند: اینها خدایان محسوس ما هستند که دیدهها درکشان میکنند، پس تو نیز ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! به خدای خود که ما را بهسویش فرا میخوانی، اشاره کن تا او را ببینیم و درکش کنیم و دربارهاش سرگردان نشویم. درآنهنگام خداوند تبارکوتعالی نازل فرمود: قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ. پس هاء، تثبیت ثابت است و واو، اشاره به غایب از دریافت دیدهها و لمس حواسّ است و خداوند از این درک والاتر است، بلکه او خود، دیدهها را در مییابد و حواسّ را پدید میآورد.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ: رَأَیْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ فَکَانَ عَلَی لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُبْنُیَاسِرٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِیدِ لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ثُمَّ قَرَأَ شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ آخِرَ الْحَشْرِ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّی أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ قَبْلَ الزَّوَالِ قَالَ وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) اللَّهُ مَعْنَاهُ الْمَعْبُودُ الَّذِی یَأْلَهُ فِیهِ الْخَلْقُ وَ یُؤْلَهُ إِلَیْهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْمَسْتُورُ عَنْ دَرْکِ الْأَبْصَارِ الْمَحْجُوبُ عَنِ الْأَوْهَامِ وَ الْخَطَرَاتِ.
امام علی (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از پدرانش از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت کرد که ایشان فرمود: یک شب پیش از جنگ بدر حضرت خضر (علیه السلام) را در خواب دیدم. به او گفتم: «چیزی مرا بیاموز که با آن بر دشمنان پیروز شوم». او گفت: «بگو: یا هو یا من لا هو إله هو». چون صبح شد، این خواب را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تعریف کردم. ایشان فرمود: «ای علی (علیه السلام)! اسم اعظم را به تو آموختهاند. این سخن در روز بدر بر زبان من بود». امیرمؤمنان (علیه السلام) قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را خواند و چون آن را به پایان رساند، فرمود: «ای خدا، ای که کسی جز تو نیست! مرا بیامرز و بر قوم کافران یاری رسان». ایشان در روز صفّین نیز این سخن را میگفت و حملهور میشد. در آن دم عمّاربنیاسر عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! این کنایهها چیست»؟ فرمود: «اسم اعظم خداوند و ستون یگانگی خداوندی است که هیچ خدایی جز او نیست. آنگاه ایشان خداوند، [با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی]، گواهی میدهد که معبودی جز او نیست. (آل عمران/۱۸) و آیات آخر سورهی حشر را قرائت فرمود و سپس از مرکبش پیاده شد و چهار رکعت نماز پیش از غروب بهجای آورد. و امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «الله یعنی آن معبود که آفریدگان در او سرگردانند و بهسویش الوهیت (راه و پناه) میجویند و الله از دریافت دیدهها پنهان است و از پندارها و خاطرها پوشیده است».
الباقر (علیه السلام)- مَعْنَاهُ الْمَعْبُودُ الَّذِی أَلِهَ الْخَلْقُ عَنْ دَرْکِ مَائِیَّتِهِ وَ الْإِحَاطَهًِْ بِکَیْفِیَّتِهِ وَ یَقُولُ الْعَرَبُ أَلِهَ الرَّجُلُ إِذَا تَحَیَّرَ فِی الشَّیْءِ فَلَمْ یُحِطْ بِهِ عِلْماً وَ وَلِهَ إِذَا فَزِعَ إِلَی شَیْءٍ مِمَّا یَحْذَرُهُ وَ یَخَافُهُ فَالْإِلَهُ هُوَ الْمَسْتُورُ عَنْ حَوَاسِّ الْخَلْق.
امام باقر (علیه السلام)- الله یعنی آن معبود که آفریدگان از دریافتن چیستی او و فراگرفتن چگونگیاش سرگردانند. عربها چون کسی در چیزی حیران شود و علمش آن را فرا نگیرد، میگویند: ألِهَ الرَّجُلُ. و نیز چون کسی از چیزی که از آن میترسد و هراسان است، بهسوی چیزی پناه جوید، میگویند: وَ لَهَ الرَّجُلُ. پس إله آن کسی است که از حواسّ مردمان پنهان است.
الباقر (علیه السلام)- الأَحَدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ وَ الْأَحَدُ وَ الْوَاحِدُ بِمَعْنًی وَاحِدٍ وَ هُوَ الْمُتَفَرِّدُ الَّذِی لَا نَظِیرَ لَهُ وَ التَّوْحِیدُ الْإِقْرَارُ بِالْوَحْدَهًِْ وَ هُوَ الِانْفِرَادُ وَ الْوَاحِدُ الْمُتَبَایِنُ الَّذِی لَا یَنْبَعِثُ مِنْ شَیْءٍ وَ لَا یَتَّحِدُ بِشَیْءٍ وَ مِنْ ثَمَّ قَالُوا إِنِّ بِنَاءَ الْعَدَدِ مِنَ الْوَاحِدِ وَ لَیْسَ الْوَاحِدُ مِنَ الْعَدَدِ لِأَنَّ الْعَدَدَ لَا یَقَعُ عَلَی الْوَاحِدِ بَلْ یَقَعُ عَلَی الِاثْنَیْنِ فَمَعْنَی قَوْلِهِ اللهُ أَحَدٌ أَیِ الْمَعْبُودُ الَّذِی یَأْلَهُ الْخَلْقُ عَنْ إِدْرَاکِهِ وَ الْإِحَاطَهًِْ بِکَیْفِیَّتِهِ فَرْدٌ بِإِلَهِیَّتِهِ مُتَعَالٍ عَنْ صِفَاتِ خَلْقِهِ.
امام باقر (علیه السلام)- احد یعنی تک و بیمانند. احد و واحد هر دو یک معنا دارند و آن، بیمانند است که هیچ همتا ندارد. توحید، اقرار به یگانگی بهمعنای تکبودن است. واحد یعنی مشابه ناپذیر که از هیچچیز گرفته نمیشود و با هیچچیز یکسان نمیشود. از اینروست که گفتهاند ساخت عدد از واحد (یک) است و واحد، خود در شمار اعداد نیست؛ چرا که عدد بر واحد واقع نمیشود، بلکه بر اثنین (دو) اطلاق میشود. پس این سخن که خداوند احد است، یعنی آن معبود که آفریدگان از دریافتنش و فراگرفتن چگونگیاش مألوه و سرگردانند و در الهیّت و خداییاش تک است و از صفات آفریدگانش والاتر است.
الصّادق (علیه السلام)- أنَّ الْیَهُودَ سَأَلُوا: رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنْ نِسْبَهًِْ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ هُوَ اللهُ الْأَحَدُ الْوَاحِدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ فَمَعْنَی الْأَحَدِ أَیْ أَنَّهُ لَیْسَ بِذِی أَبْعَاضِ جَوَارِحَ مُخْتَلِفَهًٍْ مُبَعَّضَهًٍْ وَ لَیْسَ فِیهِ جَوَانِبُ وَ لَا أَطْرَافٌ وَ مَعْنَی الْوَاحِدِ أَنَّهُ نُورٌ وَاحِدٌ بِلَا اخْتِلَافٍ.
امام صادق (علیه السلام)- از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دربارهی نسبت خدای عزّوجلّ پرسیدند. خدای عزّوجلّ نازل فرمود: او خداوند یکتا، یگانه و بینیازی است که همهی نیازمندان قصد او میکنند؛ خدایی که [هرگز] نزاد، و زاده نشد، و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است! معنای أَحَدٌ یعنی اینکه دارای اجزا، اعضای مختلف و تقسیم شده نیست و در او جوانب و اطراف [و جهت] نیست. و معنای «واحد» این است که او یک نور بدون تنوع است.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- مَعْنَی قَوْلِهِ: أَحَدٌ أَحَدِیُّ النَّعْتِ کَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نُورٌ لَا ظَلَامَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیه.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- و در کلام حق تعالی، احد یعنی یگانه در صفت، همانگونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نوری است که هیچ تاریکی در آن نیست و علمی است که هیچ نادانی در آن نیست».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) بِمَکَّهًَْ صِفْ لَنَا رَبَّکَ لِنَعْرِفَهُ فَنَعْبُدَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ، یَعْنِی غَیْرَ مُبَعَّضٍ وَ لَا مُجَزًّی وَ لَا مُکَیَّفٍ، وَ لَا یَقَعُ عَلَیْهِ اسْمُ الْعَدَدِ وَ لَا الزِّیَادَهًُْ وَ لَا النُّقْصَان.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابنعبّاس (رحمة الله علیه) گوید: قریشیان در مکّه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرض کردند: «پروردگارت را برای ما وصف کن تا او را بشناسیم و اینگونه آن را بپرستیم. آنگاه خداوند تبارکوتعالی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود: قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ یعنی بخشناپذیر است و تجزیهناپذیر و تناسب ناپذیر و هیچ اسم و عدد و افزایش و کاهشی بر او واقع نمیشود».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: اللهُ أَحَدٌ بِلَا تَأْوِیلِ عَدَد.
امام علی (علیه السلام)- از امیرالمومنین (علیه السلام) دربارهی تفسیر این سوره روایت شده است که فرمود: اللهُ أَحَدٌ بدون آنکه عدد را در موردش تأویل کنیم.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِمُسْلِمٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مِنْ صِفَهًِْ الْقَدِیمِ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ أَحَدِیُ الْمَعْنَی وَ لَیْسَ بِمَعَانٍ کَثِیرَهًٍْ.
امام باقر (علیه السلام)- دربارهی صفت خدای قدیم فرمود: «همانا او یگانه و توپر است؛ یکتا معنی است، معانی زیاد و مختلفی ندارد».
الرّضا (علیه السلام)- أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُبْنُشَاذَانَ النَّیْسَابُورِیُ إِنْ سَأَلَ سَائِلٌ فَقَالَ أَخْبِرْنِی ... فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ وَجَبَ عَلَیْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَهًُْ بِأَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ قِیلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجِبْ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لَجَازَ لَهُمْ أَنْ یَتَوَهَّمُوا مُدَبِّرَیْنِ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا جَازَ ذَلِکَ لَمْ یَهْتَدُوا إِلَی الصَّانِعِ لَهُمْ مِنْ غَیْرِهِ لِأَنَّ کُلَّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ لَا یَدْرِی لَعَلَّهُ أَنَّمَا یَعْبُدُ غَیْرَ الَّذِی خَلَقَهُ وَ یُطِیعُ غَیْرَ الَّذِی أَمَرَهُ فَلَا یَکُونُوا عَلَی حَقِیقَهًٍْ مِنْ صَانِعِهِمْ وَ خَالِقِهِمْ وَ لَا یَثْبُتُ عِنْدَهُمْ أَمْرُ آمِرٍ وَ لَا نَهْیُ نَاهٍ إِذْ لَا یَعْرِفُ الْآمِرَ بِعَیْنِهِ وَ لَا النَّاهِیَ مِنْ غَیْرِهِ وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ جَازَ أَنْ یَکُونَ اثْنَیْنِ لَمْ یَکُنْ أَحَدُ الشَّرِیکَیْنِ أَوْلَی بِأَنْ یُعْبَدَ وَ یُطَاعَ مِنَ الْآخَرِ وَ فِی إِجَازَهًِْ أَنْ یُطَاعَ ذَلِکَ الشَّرِیکُ إِجَازَهًُْ أَنْ لَا یُطَاعَ اللَّهُ وَ فِی أَنْ لَا یُطَاعَ اللَّهُ الْکُفْرُ بِاللَّهِ وَ بِجَمِیعِ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِثْبَاتُ کُلِّ بَاطِلٍ وَ تَرْکُ کُلِّ حَقٍّ وَ تَحْلِیلُ کُلِّ حَرَامٍ وَ تَحْرِیمُ کُلِّ حَلَالٍ وَ الدُّخُولُ فِی کُلِّ مَعْصِیَهًٍْ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ طَاعَهًٍْ وَ إِبَاحَهًُْ کُلِّ فَسَادٍ وَ إِبْطَالُ کُلِّ حَقٍّ وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ جَازَ أَنْ یَکُونَ أَکْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ لَجَازَ لِإِبْلِیسَ أَنْ یَدَّعِیَ أَنَّهُ ذَلِکَ الْآخَرُ حَتَّی یُضَادَّ اللَّهَ فِی جَمِیعِ حُکْمِهِ وَ یَصْرِفَ الْعِبَادَ إِلَی نَفْسِهِ فَیَکُونُ فِی ذَلِکَ أَعْظَمُ الْکُفْرِ وَ أَشَدُّ النِّفَاق.
امام رضا (علیه السلام)- گفته است آنها را از امامرضا (علیه السلام) در دفعات مختلف شنیده و جمع نموده است و چنانچه فردی بگوید: «چرا اقرار به یکتایی خداوند و شناختن وحدانیّت او بر خلق واجب است»؟ گفته میشود: «به جهات مختلفی که از جمله آنها این است که اگر بر آنها واجب نمیشد این اقرار و شناخت، ممکن بود که دو مدبّر یا بیشتر برای عالم تصوّر کنند و اگر چنین چیزی جایز بود راه شناخت نبود و خالق حقیقی خود را از آن دیگر تمیز نمیدادند، زیرا هر انسانی نمیدانست که کدامیک از آن دو، خالق اوست، و کسی را که آفرینندهی او نیست او را اطاعت میکرد و بر هیچکس معلوم نبود که کدامیک او را خلق کرده است و امر کدام را باید بپذیرد و اطاعت نماید، و از منهیّات کدام نهیکننده باید خودداری کنند، چرا که امرکننده و نهیکننده واقعی را تشخیص نمیدهند. و از جمله علّل اینکه اگر ممکن بود که دو خدا باشد، هیچکدام از آن دیگر سزاوارتر به پرستش و اطاعت نبود، و در جواز اطاعت و فرمانبردن از هریک از آن دو شریک جواز فرمانبرداری از دیگر موجود بود و در این جواز عدم اطاعت «اللَّه» مسلّم بود، و آن کفر به خداست و تمامی انبیاء (علیهم السلام) و کتب آسمانی آنان، و اثبات هر باطل و ترک اداء همهی حقوق و حلالدانستن تمامی محرّمات، و تحریم همه مباحات، و ارتکاب کلّ معاصی و گناهان، و بیرونشدن از جمیع طاعات، و حلالکردن هر تباهی و فساد، و باطلنمودن هر حقّی امری مسلم بود، و دیگر اینکه اگر جایز باشد که خدا را یکتا ندانیم و غیر او را هم خدا بدانیم پس جایز است ابلیس ادّعا کند آن خدای دیگر منم تا با تمامی احکام با خداوند تعالی معارضه کند و مردم را بهسوی خود بخواند، و در این، کفر عظیمتر و نفاق شدیدتر خواهد بود.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنِ الْمِقْدَامِبْنِشُرَیْحِبْنِهَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) دَعُوهُ فَإِنَ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَهًِْ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا یَجُوزَانِ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ وَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِیَ لَهُ لَا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ ثالِثُ ثَلاثَهًٍْ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ عَلَیْهِ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا عَنْ ذَلِکَ وَ تَعَالَی وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍکَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّوَجَلَّ.
امام علی (علیه السلام)- شریحبنهانی گفت: در جنگ جمل یک نفر اعرابی بلند شد و گفت: «ای امیر المؤمنین! آیا میگویی خداوند واحد است»؟ مردم به او حمله کردند و گفتند: «ای اعرابی آیا نمیبینی که امیرالمؤمنین در چه حالی از دلمشغولی است»؟ امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: «رهایش کنید، آنچه این اعرابی میخواهد همان است که ما از این قوم میخواهیم». سپس گفت: «ای اعرابی! سخن گفتن از اینکه خدا یکی است چهار قسم است، دو قسم آن بر خدا جایز نیست، ولی دو قسم آن را میتوان بر خدا ثابت نمود، آن دو قسمی که جایز نیست این است که شخص بگوید: خدا یکی است و منظور از لحاظ شمارش و عدد باشد، این جایز نیست، چون چیزی که دوّمی ندارد داخل در باب اعداد نیست، آیا نمیبینی که هرکس بگوید: آنها که گفتند: «خداوند، یکی از سه خداست» [نیز] به یقین کافر شدند. (مائده/۷۳) همچنین اگر بگوید: خدا یکی از مردم است و منظور او نوعی از جنس باشد این نیز روا نیست، چون تشبیه است و پروردگار، برتر از آن است. و امّا دو وجهی که جایز است، سخن شخص است که بگوید: خدا یکی است و در میان موجودات مانند ندارد، پروردگار ما چنین است و نیز سخن شخص که بگوید: خداوند از نظر معنا یکی است و منظورش این باشد: خدا نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم قابل قسمت نیست، پروردگار ما چنین است».
الکاظم (علیه السلام)- عَنِ الْفَتْحِبْنِیَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ أَبِیالْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُ الْمُشَبِّهَهًُْ لَمْ یُعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ وَ لَا الْمُنْشِئُ مِنَ الْمُنْشَإِ لَکِنَّهُ الْمُنْشِئُ فَرْقٌ بَیْنَ مَنْ جَسَّمَهُ وَ صَوَّرَهُ وَ أَنْشَأَهُ إِذْ کَانَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ لَا یُشْبِهُ هُوَ شَیْئاً قُلْتُ أَجَلْ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ لَکِنَّکَ قُلْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ وَ قُلْتَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ وَ الْإِنْسَانُ وَاحِدٌ أَ لَیْسَ قَدْ تَشَابَهَتِ الْوَحْدَانِیَّهًُْ قَالَ یَا فَتْحُ أَحَلْتَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ إِنَّمَا التَّشْبِیهُ فِی الْمَعَانِی فَأَمَّا فِی الْأَسْمَاءِ فَهِیَ وَاحِدَهًٌْ وَ هِیَ دَالَّهًٌْ عَلَی الْمُسَمَّی وَ ذَلِکَ أَنَّ الْإِنْسَانَ وَ إِنْ قِیلَ وَاحِدٌ فَإِنَّهُ یُخْبَرُ أَنَّهُ جُثَّهًٌْ وَاحِدَهًٌْ وَ لَیْسَ بِاثْنَیْنِ وَ الْإِنْسَانُ نَفْسُهُ لَیْسَ بِوَاحِدٍ لِأَنَّ أَعْضَاءَهُ مُخْتَلِفَهًٌْ وَ أَلْوَانَهُ مُخْتَلِفَهًٌْ وَ مَنْ أَلْوَانُهُ مُخْتَلِفَهًٌْ غَیْرُ وَاحِدٍ وَ هُوَ أَجْزَاءٌ مُجَزَّاهًٌْ لَیْسَتْ بِسَوَاءٍ دَمُهُ غَیْرُ لَحْمِهِ وَ لَحْمُهُ غَیْرُ دَمِهِ وَ عَصَبُهُ غَیْرُ عُرُوقِهِ وَ شَعْرُهُ غَیْرُ بَشَرِهِ وَ سَوَادُهُ غَیْرُ بَیَاضِهِ وَ کَذَلِکَ سَائِرُ جَمِیعِ الْخَلْقِ فَالْإِنْسَانُ وَاحِدٌ فِی الِاسْمِ وَ لَا وَاحِدٌ فِی الْمَعْنَی وَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ هُوَ وَاحِدٌ لَا وَاحِدَ غَیْرُهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ وَ لَا تَفَاوُتَ وَ لَا زِیَادَهًَْ وَ لَا نُقْصَانَ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ الْمَخْلُوقُ الْمَصْنُوعُ الْمُؤَلَّفُ مِنْ أَجْزَاءٍ مُخْتَلِفَهًٍْ وَ جَوَاهِرَ شَتَّی غَیْرَ أَنَّهُ بِالاجْتِمَاعِ شَیْءٌ وَاحِدٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْک.
امام کاظم (علیه السلام)- فتحبنیزید جرجانی گوید: از امام کاظم (علیه السلام) شنیدم که آن حضرت دربارهی خداوند چنین میفرمود: «او لطیف و خبیر است، شنوا و بیناست، واحد و احد و بینیاز است، [هرگز] نزاد، و زاده نشد، و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!. اشیاء را ایجاد کرده، به اجسام جسمیّت داده و نقشها را صورت و شکل بخشیده است، اگر آنطور بود که میگویند، خالق و مخلوق از یکدیگر شناخته نمیشدند، ایجادکننده و ایجاد شده از یکدیگر ممتاز نبودند و شناخته نمیشدند، لکن اوست ایجادکننده، فرق است بین خدا و بین آن چیزی که خدا به او صورت بخشیده و جسمیّت داده و ایجادش نموده است، چون هیچچیز به خداوند شبیه نیست و خداوند نیز به هیچچیز شبیه نمیباشد». گفتم: «بله، فدایت شوم، لکن گفتی: احد و صمد (بینیاز) است». و نیز فرمودی: «به هیچچیز شبیه نیست درحالیکه خداوند یکی است، انسان هم یکی است پس در وحدانیّت و یکیبودن، به یکدیگر شبیهاند»؟ حضرت فرمود: «ای فتح! حرف محالی میزنی، خداوند ثابت قدمت گرداند. [آن] تشبیه[که ما آن را نفی میکنیم] در معانی است، امّا اسم در مورد همه یکی است و نشاندهنده مسمّی است، به این ترتیب که انسان را گرچه میتوان «واحد» و «یکی» دانست، امّا منظور این است که یک شیء و یک جثّه است و دو تا نیست. امّا خود انسان «واحد» (حقیقی) نیست زیرا دارای اعضای گوناگون است، رنگهایش مختلف و زیاد است و یکی نیست، انسان عبارتست از مجموعه اجزایی که با هم فرق میکنند، خونش با گوشتش تفاوت دارد، گوشتش با خونش فرق میکند، رشتههای اعصابش غیر از رگهایش است، مویش غیر از پوستش است، سیاهیاش غیر سفیدیاش است و همینگونه میباشند سایر مخلوقات. پس انسان از نظر اسم «واحد» است امّا در معنی «واحد» نیست. و خداوند تبارکوتعالی واحدی است که واحد دیگری جز او نیست، اختلاف و تفاوتی در او نیست، زیاده و نقصان در او راه ندارد امّا انسان مخلوق مصنوع که از اجزاء مختلف و موادّ گوناگون ساخته شده است، مختلف و متفاوت است و زیاده و نقصان دارد هرچند در کلّ یکچیز است». گفتم: «قربانت گردم آسودهام کردی، خداوند آسوده خاطرت کند. حال همانطور که واحد را برایم تفسیر کردی».
الرّضا (علیه السلام)- عَنِ الْفَتْحِبْنِیَزِیدَ الْجُرْجَانِیعَنْ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ ... قُلْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ وَ قُلْتَ لَا یُشْبِهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ وَاحِدٌ وَ الْإِنْسَانُ وَاحِدٌ أَ لَیْسَ قَدْ تَشَابَهَتِ الْوَاْحَدَانِیَّهًُْ قَالَ یَا فَتْحُ أَحَلْتَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّمَا التَّشْبِیهُ فِی الْمَعَانِی فَأَمَّا فِی الْأَسْمَاءِ فَهِیَ وَاحِدَهًٌْ وَ هِیَ دَلَالَهًٌْ عَلَی الْمُسَمَّی.
امام رضا (علیه السلام)- [در [کتاب] «عیون الاخبار» حدیثی است که آن را در توضیح قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ ذکر کردیم و در آن حدیث آمده است:] فتحبنیزید جرجانی گوید به امام (علیه السلام) عرض کردم: «فرمودی: [خداوند] یکتا و بینیاز است و فرمودی: او شبیه چیزی نیست، درصورتی که خدا یکتا است و انسان هم یکتا است. آیا یکتایی [انسان و خدا] به یکدیگر شبیه نیست»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «ای فتح! سخن محالی گفتی. خداوند تو را [در راه حقّ] ثابت قدم گرداند. شبیه همبودن فقط در معانی است [و این در مورد خداوند محال است]، امّا در اسمها، پس آن [گاهی بین خدا و غیر او مشترک و] یکی است و آن دلالت بر صاحب اسم است [یعنی گاهی یک اسم مثل یکتابودن بین خدا و غیر او مشترک است ولی معنای همین اسم، بین خدا و غیر او شبیه هم نیست و شباهت فقط در اسم است نه در معنی]».
الصّادق (علیه السلام)- سَأَلَ الصَّادِقَ (علیه السلام) عَنْ رِضَا اللَّهِ وَ سَخَطِهِ فَقَالَ: لَیْسَ ذَلِکَ عَلَی مَا یُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَ الرِّضَا دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَی حَالٍ لِأَنَّ الْمَخْلُوقَ أَجْوَفُ مُعْتَمِلٌ مُرَکَّبٌ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْیَاءِ فِیهِ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ وَ أَحَدِیُّ الذَّاتِ وَ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی.
امام صادق (علیه السلام)- از امام صادق (علیه السلام) دربارهی رضایت خداوند و غضب او سؤال شد، فرمود: «رضایت و غضب خداوند آنطور که در مخلوقها پیدا میشود نیست و آن به این دلیل است که رضایت [در بندگان] حالتی عارضی است که بر او وارد میشود و او را از حالتی به حالت دیگر منتقل میکند؛ چون مخلوق میان تهی، ساخته شده و مرکّب [از اجزا] است و اشیاء [خارجی] در او دخالت دارند و اشیاء در خالق ما، دخالت و تأثیری ندارند؛ چون او یگانه است؛ ذات یکتا و [صفات و] معنای یکتا [دارد]».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِبْنِالْحَکَمِ أَنَّهُ قَالَ: مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) أَنْ قَالَ لِمَ لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ صَانِعُ الْعَالَمِ أَکْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) لَا یَخْلُو قَوْلُکَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ مِنْ أَنْ یَکُونَا قَدِیمَیْنِ قَوِیَّیْنِ أَوْ یَکُونَا ضَعِیفَیْنِ أَوْ یَکُونَ أَحَدُهُمَا قَوِیّاً وَ الْآخَرُ ضَعِیفاً فَإِنْ کَانَا قَوِیَّیْنِ فَلِمَ لَا یَدْفَعُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَ یَتَفَرَّدُ بِالرُّبُوبِیَّهًِْ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّ أَحَدَهُمَا قَوِیٌّ وَ الْآخَرَ ضَعِیفٌ ثَبَتَ أَنَّهُ وَاحِدٌ کَمَا نَقُولُ لِلْعَجْزِ الظَّاهِرِ فِی الثَّانِی وَ إِنْ قُلْتَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ لَمْ یَخْلُ مِنْ أَنْ یَکُونَا مُتَّفِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَهًٍْ أَوْ مُفْتَرِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَهًٍْ فَلَمَّا رَأَیْنَا الْخَلْقَ مُنْتَظِماً وَ الْفَلَکَ جَارِیاً وَ اخْتِلَافَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ دَلَّ صِحَّهًُْ الْأَمْرِ وَ التَّدْبِیرِ وَ ائْتِلَافُ الْأَمْرِ عَلَی أَنَّ الْمُدَبِّرَ وَاحِدٌ.
امام صادق (علیه السلام)- هشامبنحکم گوید: مردی زندیق خدمت حضرت صادق (علیه السلام) آمد و سؤالاتی نمود از آن جمله پرسید: «چرا جایز نیست که جهان دو خدا داشته باشد»؟ امام صادق (علیه السلام) در جواب او فرمود: «اینکه گفتی دو خدا باشد خارج از دو صورت نیست. یا هر دو قدیم و ازلی هستند یا هر دو ضعیف و یا اینکه یکی قوی است و دیگری ضعیف، اگر هر دو قوی هستند چرا یکی دیگری را دفع نمیکند تا به تنهایی تدبیر جهان را نماید درصورتیکه یکی قوی و دیگری ضعیف باشد ثابت میشود که خدا یکتا است بهواسطهی عجز و ناتوانی که در دوّمی فرض شد. [با فرض دیگر] اگر بگویی دو خدا است یا این دو خدا از همه جهت با هم متّفق هستند یا با یکدیگر از همه جهت فرق دارند [درصورتیکه از هرجهت با هم متّفق باشند حتّی از نظر وجود دو بودن صحیح نیست] امّا اگر با یکدیگر فرق داشته باشند چون نظام و هماهنگی جهان را مشاهده میکنیم از گردش افلاک و آمدورفت شبوروز و خورشید و ماه از این نظام و هماهنگی که تمام موجودات روی هدف و نظر خاصی آفریده شدهاند و [در تمام جهان از ذرات کوچک و اتمها تا کرات بزرگ و کهکشانها] یک پیوستگی و ارتباط وجود دارد متوجّه میشویم که نظمدهنده و نقشهپرداز و مدیر یکی است».
الرّضا (علیه السلام)- عَنِ الْفَضْلِبْنِشَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ مِنَ الثَّنَوِیَّهًِْ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّبْنَمُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) وَ أَنَا حَاضِرٌ، فَقَالَ لَهُ: إِنِّی أَقُولُ: إِنَّ صَانِعَ الْعَالَمِ اثْنَانِ، فَمَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدٌ؟ فَقَالَ: قَوْلُکَ إِنَّهُ اثْنَانِ، دَلِیلٌ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدٌ، لِأَنَّکَ لَمْ تَدَّعِ الثَّانِیَ إِلَّا بَعْدَ إِثْبَاتِکَ لِلْوَاحِدِ فَالْوَاحِدُ مُجْمَعٌ عَلَیْهِ وَ أَکْثَرُ مِنْ وَاحِدٍ مُخْتَلَفٌ فِیهِ.
امام رضا (علیه السلام)- فضلبنشاذان گوید: مردی از فرقه ثنویه از ابوالحسن حضرت علیّبنموسی الرضا (علیه السلام) سؤال نمود و من حاضر بودم و گفت: «من میگویم که صانع عالم دو تا است پس دلیل بر آنکه صانع یکیست چیست»؟ حضرت (علیه السلام) فرمود: «قول تو که صانع دو تا است دلیل بر این است که صانع یکی است زیرا که تو دوّم را ادّعا نکردی مگر بعد از آنکه یکی را اثبات کردی پس یکی مجمع علیه است که ما و تو بر آن اجماع داریم و بیشتر از یکی مختلف فیه است که در آن اختلاف شده است».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لَأَتَتْکَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ صِفَتَهُ وَ فِعَالَهُ وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا یُضَادُّهُ فِی ذَلِکَ أَحَدٌ وَ لَا یُحَاجُّهُ وَ أَنَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْء.
امام علی (علیه السلام)- پسرم اگر برای خدای تو شریکی میبود فرستادگانش میآوردند و مسلّماً تو نشانههای سلطنت و کشور آن شریک را میدیدی و چگونگی و کردارش را میشناختی، ولی خدای تو خدای واحد است آنسان که خودش معرفی کرده هیچکس با او در پادشاهیش مخالفت نمیکند و با او در این باب گفتگو نمیکند و او آفرینندهی همه چیز است».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَاحِدٌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- هُوَ اللهُ أَحَدٌ گفته شده است که معنایش این است که خدا یکی است و هیچچیز همانند او نیست. (شوری/۱۱)
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- جَاءَ یَهُودِیٌّ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ عِنْدَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مَا الْفَائِدَهًُْ فِی حُرُوفِ الْهِجَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ (علیه السلام) أَجِبْهُ فَقَالَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) مَا مِنْ حَرْفٍ إِلَّا وَ هُوَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ قَال ... وَ أَمَّا الْکَافُ فَالْکَافِی الَّذِی لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد ... وَ أَمَّا الْوَاوُ فَوَاحِدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام کاظم (علیه السلام) از پدرانش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده است: روزی شخصی یهودی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و پرسید: «به کاربردن حروف الفبا چه سودی دارد»؟ در آن وقت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در محضر آن بزرگوار حضور داشت، پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «پاسخ او را بده»! پس دست به دعا برداشت و چنین گفت: «پروردگارا او را یاری فرما و استوارش بدار»، آنگاه علی (علیه السلام) فرمود: «هریک از حروف نامی از نامهای خداوند است سپس چنین ادامه داد: ... و امّا «کاف» بینیازکنندهای است که همتایی برایش نیست، نه وَ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد و امّا «واو» واحد یکتای بزرگواری که لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ».