آیه ۱ - سوره نوح

آیه إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ [1]

ما نوح را به‌سوي قومش فرستاديم و گفتيم: «قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناكي به سراغشان آيد».

۱
(نوح/ ۱)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ‌اللَّهِ‌بْنِ‌الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) لَمَّا أَظْهَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نُبُوَّهًَْ نُوحٍ (علیه السلام) وَ أَیْقَنَ الشِّیعَهًُْ بِالْفَرَجِ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَی وَ عَظُمَتِ الْفِرْیَهًُْ إِلَی أَنْ آلَ الْأَمْرُ إِلَی شِدَّهًٍْ شَدِیدَهًٍْ نَالَتِ الشِّیعَهًَْ وَ الْوُثُوبِ عَلَی نُوحٍ بِالضَّرْبِ الْمُبَرِّحِ حَتَّی مَکَثَ (علیه السلام) فِی بَعْضِ الْأَوْقَاتِ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ ثَلَاثَهًَْ أَیَّامٍ یَجْرِی الدَّمُ مِنْ أُذُنِهِ ثُمَّ أَفَاقَ وَ ذَلِکَ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَهًِْ سَنَهًٍْ مِنْ مَبْعَثِهِ وَ هُوَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ یَدْعُوهُمْ لَیْلًا وَ نَهَاراً فَیَهْرَبُونَ وَ یَدْعُوهُمْ سِرّاً فَلَا یُجِیبُونَ وَ یَدْعُوهُمْ عَلَانِیَهًًْ فَیُوَلُّونَ فَهَمَّ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَهًِْ سَنَهًٍْ بِالدُّعَاءِ عَلَیْهِمْ وَ جَلَسَ بَعْدَ صَلَاهًِْ الْفَجْرِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ إِلَیْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَهًِْ وَ هُمْ ثَلَاثَهًُْ أَمْلَاکٍ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ ثُمَّ قَالُوا لَهُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ لَنَا حَاجَهًٌْ قَالَ وَ مَا هِیَ قَالُوا تُؤَخِّرُ الدُّعَاءَ عَلَی قَوْمِکَ فَإِنَّهَا أَوَّلُ سَطْوَهًٍْ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی الْأَرْضِ قَالَ قَدْ أَخَّرْتُ الدُّعَاءَ عَلَیْهِمْ ثَلَاثَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ أُخْرَی وَ عَادَ إِلَیْهِمْ فَصَنَعَ مَا کَانَ یَصْنَعُ وَ یَفْعَلُونَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ حَتَّی إِذَا انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ أُخْرَی وَ یَئِسَ مِنْ إِیمَانِهِمْ جَلَسَ فِی وَقْتِ ضُحَی النَّهَارِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ عَلَیْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَهًِْ وَ هُمْ ثَلَاثَهًُْ أَمْلَاکٍ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ قَالُوا نَحْنُ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَهًِْ خَرَجْنَا بُکْرَهًًْ وَ جِئْنَاکَ ضَحْوَهًًْ ثُمَّ سَأَلُوهُ مِثْلَ مَا سَأَلَهُ وَفْدُ السَّمَاءِ السَّابِعَهًِْ فَأَجَابَهُمْ إِلَی مِثْلِ مَا أَجَابَ أُولَئِکَ إِلَیْهِ وَ عَادَ (علیه السلام) إِلَی قَوْمِهِ یَدْعُوهُمْ فَلَا یَزِیدُهُمْ دُعَاؤُهُ إِلَّا فِرَاراً حَتَّی انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ تَتِمَّهًُْ تِسْعِمِائَهًِْ سَنَهًٍْ فَصَارَتْ إِلَیْهِ الشِّیعَهًُْ وَ شَکَوْا مَا یَنَالُهُمْ مِنَ الْعَامَّهًِْ وَ الطَّوَاغِیتِ وَ سَأَلُوهُ الدُّعَاءَ بِالْفَرَجِ فَأَجَابَهُمْ إِلَی ذَلِکَ وَ صَلَّی وَ دَعَا فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَجَابَ دَعْوَتَکَ فَقُلْ لِلشِّیعَهًِْ یَأْکُلُوا التَّمْرَ وَ یَغْرِسُوا النَّوَی وَ یُرَاعُوهُ حَتَّی یُثْمِرَ فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْهُمْ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ عَرَّفَهُمْ ذَلِکَ فَاسْتَبْشَرُوا بِهِ فَأَکَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَی وَ رَاعُوهُ حَتَّی أَثْمَرَ ثُمَّ صَارُوا إِلَی نُوحٍ (علیه السلام) بِالتَّمْرِ وَ سَأَلُوهُ أَنْ یُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فِی ذَلِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ قُلْ لَهُمْ کُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَی فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْکُمْ فَلَمَّا ظَنُّوا أَنَّ الْخُلْفَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْهِمْ ارْتَدَّ مِنْهُمُ الثُّلُثُ وَ ثَبَتَ الثُّلُثَانِ فَأَکَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَی حَتَّی إِذَا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً (علیه السلام) فَأَخْبَرُوهُ وَ سَأَلُوهُ أَنْ یُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فِی ذَلِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ قُلْ لَهُمْ کُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَی فَارْتَدَّ الثُّلُثُ الْآخَرُ وَ بَقِیَ الثُّلُثُ فَأَکَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَی فَلَمَّا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً (علیه السلام) ثُمَّ قَالُوا لَهُ لَمْ یَبْقَ مِنَّا إِلَّا الْقَلِیلُ وَ نَحْنُ نَتَخَوَّفُ عَلَی أَنْفُسِنَا بِتَأَخُّرِ الْفَرَجِ أَنْ نَهْلِکَ فَصَلَّی نُوحٌ (علیه السلام) ثُمَّ قَالَ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ مِنْ أَصْحَابِی إِلَّا هَذِهِ الْعِصَابَهًُْ وَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْهِمُ الْهَلَاکَ إِنْ تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْفَرَجُ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ قَدْ أَجَبْتُ دُعَاءَکَ فَاصْنَعِ الْفُلْکَ وَ کَانَ بَیْنَ إِجَابَهًِْ الدُّعَاءِ وَ بَیْنَ الطُّوفَانِ خَمْسُونَ سَنَهًْ.

امام صادق (علیه السلام)- عبدالله‌بن‌فضل هاشمی گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «زمانی که خدای تبارک‌وتعالی نبوّت حضرت نوح (علیه السلام) را آشکار کرد و به پیروان وی یقین به پیروزی داد، آزمون [الهی] شدّت یافت و غوغا و جنجال بالا گرفت تا اینکه کار به سختی بیشتری برای پیروان [نوح] رسید. و گاهی نوح را چنان کتک میزدند که سه روز بیهوش بر زمین میافتاد و خون از گوشش جاری میشد. سپس بعد از سه روز به هوش میآمد. این اتّفاقات مربوط به سیصد سال پس از نبوّت نوح است و در طول این مدت نوح. مخفیانه آنان را دعوت می‌کرد و آنان اجابتش نمی‌کردند، آشکارا آنان را دعوت می‌کرد، روی برمی‌گرداندند. پس، بعد از سیصد سال تصمیم گرفت آنان را نفرین کند. پس از نماز صبح نشست تا آنان را نفرین کند. از آسمان هفتم گروهی شامل سه فرشته به سوی او پایین آمده، بر او سلام کرده و گفتند: «ای پیامبر خدا، درخواستی داریم». فرمود: «چه درخواستی»؟ گفتند: «نفرین بر قومت را به تأخیر بینداز، چراکه این، اوّلین خشم خداوند در زمین است». فرمود: «نفرین بر آنان را سیصد سال دیگر به تأخیر انداختم». و به‌سوی آنان بازگشت و به فعالیّت گذشته‌ی خود پرداخت و آنان نیز کار گذشته‌ی خود را ادامه دادند. وقتی سیصد سال دیگر گذشت و از ایمان آوردن آنان ناامید شد. در وقت چاشت نشست تا آنان را نفرین کند. پس گروهی از آسمان ششم بر او فرود آمده، بر او سلام کردند و گفتند: «صبح زود بیرون آمده و در وقت چاشت نزد تو آمده‌ایم»، سپس همان خواسته‌ی گروه آسمان هفتم را از او درخواست کردند و او همانند پاسخی که به آنان داد، به اینان نیز داد و آن حضرت برای دعوت‌کردن قوم خویش به‌سوی آنان رفت، امّا دعوت او جز بر فرار آنان نیفزود، تا اینکه سیصد سال باقیمانده از نهصد سال نیز گذشت. پس شیعیان نزد او آمدند و از آنچه از سوی عامه و طاغوتیان به آنان می‌رسید شکایت کردند و درخواست دعا برای رفع گرفتاری کردند. پس درخواست آنان را اجابت کرده نماز خواند و دعا کرد. جبرئیل (علیه السلام) بر او نازل شد و گفت: «همانا خداوند تبارک‌وتعالی دعایت را اجابت کرده است. به پیروانت بگو: «خرما خورده و هسته‌اش را بکارند و از آن مراقبت کنند تا ثمر دهد. هرگاه ثمر داد، اندوه آنان را می‌زدایم»». خدا را حمد و ستایش کرده و آنان را از این کار آگاه کرد. آن‌ها به یکدیگر بشارت دادند، نوح نیز آنچه را خداوند به او وحی کرده بود، به آنان خبر داد. چنین کردند و از آن مراقبت کردند تا ثمر داد. سپس میوه را نزد نوح (علیه السلام) برده و از او خواستند وعده را برایشان محقّق سازد. پس نوح در این‌باره از خداوند پرسید. خداوند به او وحی کرد: «به آنان بگو: «این خرما را بخورید و هسته را بکارید پس هرگاه ثمر داد، اندوهتان را می‌زدایم». وقتی گمان کردند که خلف وعده شده است، یک سوّم آنان [از دینشان] منحرف شدند و دو سوّم باقی ماندند. پس خرما را خورده و هسته‌اش را کاشتند و زمانی که ثمر داد، میوه‌اش را نزد نوح (علیه السلام) آورده و درخواست عملی شدن وعده را کردند. نوح (علیه السلام) از خداوند این مطلب را درخواست کرد، به او وحی فرستاد که: «به آنان بگو این خرما را بخورید و هسته را بکارید». پس یک‌سوّم دیگر منحرف شدند و یک‌سوّم باقی ماندند. پس خرما را خورده و هسته را گاشتنند، وقتی ثمر داد، میوه را نزد نوح (علیه السلام) آورده و به او گفتند: «از ما جز تعداد اندکی باقی نمانده است و ما بر خویش بیمناکیم که اگر فرج به تأخیر افتد، هلاک شویم، پس نوح (علیه السلام) نماز خواند، سپس فرمود: «پروردگارا، از یارانم جز این گروه کسی باقی نمانده است و اگر فرج آنان را به تأخیر اندازی، از هلاکت آنان می‌ترسم». پس خدای عزّوجلّ به او وحی کرد: «دعوتت را اجابت کردم، پس کشتی را بساز»! میان اجابت دعا و طوفان پنجاه سال فاصله بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۵۲
کمال الدین، ج۱، ص۱۳۳/ نورالثقلین
بیشتر