آیه مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْصاراً [25]
[آري، سرانجام] همگي به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا ياوراني براي خود نيافتند.
الکاظم (علیه السلام)- ٍ عَنْ سُلَیْمَانَبْنِجَعْفَرٍالْجَعْفَرِیِّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِیالْحَسَنِ بِالْحَمْرَاءِ فِی مَشْرَبَهًٍْ مُشْرِفَهًٍْ عَلَی الْبَرِّ وَ الْمَائِدَهًُْ بَیْنَ أَیْدِینَا إِذْ رَفَعَ رَأْسَهُ فَرَأَی رَجُلًا مُسْرِعاً فَرَفَعَ یَدَهُ مِنَ الطَّعَامِ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ فَصَعِدَ إِلَیْهِ فَقَالَ الْبُشْرَی جُعِلْتُ فِدَاکَ مَاتَ الزُّبَیْرِیُّ فَأَطْرَقَ إِلَی الْأَرْضِ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ إِنِّی أَصَبْتُهُ قَدِ ارْتَکَبَ فِی لَیْلَتِهِ هَذِهِ ذَنْباً لَیْسَ بِأَکْبَرِ ذُنُوبِهِ قَالَ وَ اللَّهِ مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً ثُمَّ مَدَّ یَدَهُ فَأَکَلَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ جَاءَ رَجُلٌ مَوْلًی لَهُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَاتَ الزُّبَیْرِیُّ فَقَالَ وَ مَا کَانَ سَبَبُ مَوْتِهِ فَقَالَ شَرِبَ الْخَمْرَ الْبَارِحَهًَْ فَغَرِقَ فِیهِ فَمَاتَ.
امام کاظم (علیه السلام)- سلیمانبنجعفر جعفری میگوید: «در حمراء کنار چشمهای که مشرف به بیابان بود، خدمت امام رضا (علیه السلام) نشسته بودم. غذا حاضر بود. در این موقع سر بلند کرد و مشاهده نمود مردی به سرعت میآید. حضرت دست از غذا کشید. آن مرد رسید و از جا حرکت نموده گفت: «آقا بشارت! زبیری از دنیا رفت»! امام (علیه السلام) سر به زیر انداخت، رنگش تغییر کرد و صورتش زرد شد. آنگاه سر برداشت و فرمود: «این مرد دیشب گناهی انجام داد که بزرگترین گناهش نبود»! بعد فرمود: «مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارا». سپس دست دراز کرد و شروع به غذا خوردن نمود. هنوز مدّتی نگذشته بود که غلامش آمد و عرض کرد: «فدایت شوم، زبیری مرد»! فرمود: «سبب مرگش چه بود»؟ عرض کرد: «آنقدر شراب خورده بود که از کثرت شرب خمر مرد».