آیه وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [9]
و براى [نيازمندان از] كسانى است كه در اين سرا (سرزمين مدينه) و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه بهسويشان هجرت كنند دوست مىدارند، و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند؛ و كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شدهاند رستگارانند.
الصّادق (علیه السلام)- فِی أُصُولِ الْکَافِی بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِیعَبْدِاللهِ (علیه السلام) حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَقُولُ فِیهِ: وَ الْإِیمَانُ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ وَ هُوَ دَارٌ وَ کَذَلِکَ الْإِسْلَامُ دَارٌ وَ الْکُفْرُ دَارٌ.
امام صادق (علیه السلام)- در اصول کافی با سندی که به امام صادق (علیه السلام) میرسد حدیثی طولانی است که در آن میفرماید: ایمان، [اجزایی دارد و] بعضی از آن از بعضی دیگر [و به هم پیوسته] است و آن [مانند] «خانهای» است و همینطور اسلام [مانند] «خانهای» و کفر [مانند] «خانهای» است.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ بُرَیْدِبْنِمُعَاوِیَهًَْ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَنِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام)وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ ... وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ.
امام باقر (علیه السلام)- یزیدبنمعاویه عجلی گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) بودم که مسافری از خراسان به محضرش وارد شد و پاهایش را که پوشیده شده بودند بیرون آورد و گفت: «به خدا سوگند از آنجایی که آمدهام مرا جز محبّت شما اهل بیت [به اینجا] نیاورده است». امام باقر (علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند! اگر سنگی ما را دوست داشته باشد، خداوند آن را با ما محشور میگرداند و آیا دین جز دوست داشتن است؟! خداوند میفرماید: بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است. (آلعمران/۳۱) و فرمود: یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ، و آیا دین جز دوست داشتن است»؟!
الباقر (علیه السلام)- عَنْ بُرَیْدِبْنِمُعَاوِیَهًَْ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی فُسْطَاطٍ لَهُ بِمِنًی فَنَظَرَ إِلَی زِیَادٍ الْأَسْوَدِ مُنْقَلِعَ الرِّجْلِ فَرَثَی لَهُ فَقَالَ لَهُ مَا لِرِجْلَیْکَ هَکَذَا قَالَ جِئْتُ عَلَی بَکْرٍ لِی نِضْوٍ فَکُنْتُ أَمْشِی عَنْهُ عَامَّهًَْ الطَّرِیقِ فَرَثَی لَهُ وَ قَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِکَ زِیَادٌ إِنِّی أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ حَتَّی إِذَا ظَنَنْتُ أَنِّی قَدْ هَلَکْتُ ذَکَرْتُ حُبَّکُمْ فَرَجَوْتُ النَّجَاهًَْ وَ تَجَلَّی عَنِّی فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ قَالَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ إِنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ الْمُصَلِّینَ وَ لَا أُصَلِّی وَ أُحِبُّ الصَّوَّامِینَ وَ لَا أَصُومُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکَ مَا اکْتَسَبْتَ وَ قَالَ مَا تَبْغُونَ وَ مَا تُرِیدُونَ أَمَا إِنَّهَا لَوْ کَانَ فَزْعَهًٌْ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ کُلُّ قَوْمٍ إِلَی مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَی نَبِیِّنَا وَ فَزِعْتُمْ إِلَیْنَا.
امام باقر (علیه السلام)- یزیدبنمعاویه عجلی گوید: در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم و آن حضرت در چادرش تشریف داشت که در منی برپا بود. امام (علیه السلام) نگاهی به زیاد اَسَود کرد که پاهایش از بن بریده شده بود و حضرت (علیه السلام) برای او محزون شد و فرمود: «چرا پاهایت چنینند»؟ او عرض کرد: «من با شتر جوان و لاغری که داشتم به مکّه آمدم و بیشتر راه را برای رعایت حال آن، پیاده پیمودم». امام (علیه السلام) غمگین شد و در این هنگام زیاد گفت: «من غرق گناه شدهام تا جایی که میپنداشتم هلاک شدهام، به یاد دوستی شما افتادم و امید نجات یافتم و گرهی دلم گشوده گشت». امام باقر (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «مگر دین جز دوستی است! خداوند سبحان میفرماید: ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده. (حجرات/۷) بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد. (آل عمران/۳۱) مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: «یا رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله)! نمازگزاران را دوست دارم ولی خود نماز نمیخوانم و روزهداران را دوست دارم ولی خود روزه نمیگیرم». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تو با همان کسانی هستی که دوستشان داری و از آن توست هرچه به دست آوری». سپس امام (علیه السلام) ادامه داد: «چه میجویید و چه میخواهید؟ همانا که اگر یک هراس آسمانی در رسد هر گروهی به پناهگاه خود روی آورند و ما به پناهگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) میگراییم و شما به پناهگاه ما».
الباقر (علیه السلام)- هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ أَ لَا تَرَی إِلَی قَوْلِهِ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ أَ وَ لَا تَرَی قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ.
امام باقر (علیه السلام)- زیاد حذّا از امام باقر (علیه السلام) روایت میکند که در حدیثی امام (علیه السلام) فرمود: «از زیاد! وای برتو! آیا دین جز دوستی تواند بود؟! مگر ندیدهای که خدای تعالی فرمود: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. (آل عمران/۳۱) آیا ندیدهای فرمایش پروردگار را برای حضرت محمد، حبیبش [که فرمود]: ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده. (حجرات/۷) و خداوند فرمود: یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ. سپس فرمود: دین عبارت از حب و حبّ و دوستی همان دین است.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ مِمَّا خَصَّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ أَنْ یُعَرِّفَهُ بِرَّ إِخْوَانِهِ وَ إِنْ قَلَّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِالْکَثْرَهًِْ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهًٌْ ثُمَّ قَالَ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِکَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَفَّاهُ أَجْرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ثُمَّ قَالَ یَا جَمِیلُ ارْوِ هَذَا الْحَدِیثَ لِإِخْوَانِکَ فَإِنَّهُ تَرْغِیبٌ فِی الْبِرِّ.
امام صادق (علیه السلام)- جمیل از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند و میگوید: از امام (علیه السلام) شنیدم که میفرمود: «از امتیازاتی که خدای عزّوجلّ به مؤمن داده این است که نیکی برادرانش را به او یاد داده و گرچه اندک باشد، نیکی لازم نیست که بسیار باشد، و این است که خدای عزّوجلّ در قرآنش میفرماید: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و به دنبالش فرموده: مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ سپس آن حضرت فرمود: «هرکه خدا آن را به وی آموخته دوستش دارد و هرکه را خدا دوست دارد به او مزدش را در روز قیامت بیحساب و اندازه بپردازد». و آنگاه فرمود: «ای جمیل! این حدیث را برای برادرانت روایت کن زیرا که آن برای برادرانت تشویق به نیکوکاریست».
الصّادق (علیه السلام)- خِیَارُکُمْ سُمَحَاؤُکُمْ وَ شِرَارُکُمْ بُخَلَاؤُکُمْ وَ مِنْ خَالِصِ الْإِیمَانِ الْبِرُّ بِالْإِخْوَانِ وَ السَّعْیُ فِی حَوَائِجِهِمْ وَ إِنَّ الْبَارَّ بِالْإِخْوَانِ لَیُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ وَ فِی ذَلِکَ مَرْغَمَهًٌْ لِلشَّیْطَانِ وَ تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّیرَانِ وَ دُخُولُ الْجِنَانِ یَا جَمِیلُ أَخْبِرْ بِهَذَا غُرَرَ أَصْحَابِکَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَنْ غُرَرُ أَصْحَابِی قَالَ هُمُ الْبَارُّونَ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ ثُمَّ قَالَ یَا جَمِیلُ أَمَا إِنَّ صَاحِبَ الْکَثِیرِ یَهُونُ عَلَیْهِ ذَلِکَ وَ قَدْ مَدَحَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی ذَلِکَ صَاحِبَ الْقَلِیلِ فَقَالَ فِی کِتَابِهِ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
امام صادق (علیه السلام)- جمیل از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند و میگوید: از امام (علیه السلام) شنیدم که میفرمود: «بهترین شما بخشندهترین شما و بدترین شما خسیسترین شماست. نیکی به برادران و تلاش برای برآوردهکردن نیازهای ایشان از خلوص ایمان است. یقیناً خداوند کسی را که به برادرانش نیکی کند، دوست دارد و این کار برای شیطان ناخوشایند است و شخص را از آتش به دور میدارد و وارد بهشت میکند. ای جمیل! این امر را برای بهترین یارانت بازگو کن. گفتم: «فدایت شوم! بهترین یارانم چه کسانی هستند»؟ فرمود: «آنان کسانی هستند که در سختی و آسانی به برادرانشان نیکی میکنند». سپس فرمود: «ای جمیل! کسی که مالی بسیار دارد، این امر برای او ساده است، امّا خداوند عزّوجلّ صاحب مال کم را به خاطر نیکیاش مدح میکند. [و] در کتابش فرموده است: یُؤْثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِمْ ولو کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ومَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلحُونَ».
الصّادق (علیه السلام)- جَمِیلِبْنِدَرَّاجٍ قَالَ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) مَنْ غُرَرُ أَصْحَابِی قَالَ هُمُ الْبَارُّونَ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ ثُمَّ قَالَ یَا جَمِیلُ أَمَا إِنَّ صَاحِبَ الْکَثِیرِ یَهُونُ عَلَیْهِ ذَلِکَ وَ قَدْ مَدَحَ اللَّهُ فِی ذَلِکَ صَاحِبَ الْقَلِیلِ فَقَالَ فِی کِتَابِهِ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
امام صادق (علیه السلام)- جمیل گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! غرر اصحاب و یاران خوب من چه کسانی هستند»؟ فرمود: «آنان کسانی هستند که به برادران در گرفتاری و آسایش نیکی کنند». سپس فرمود: «ای جمیل! این کار برای ثروتمندان آسان است و خداوند تهیدستانی را که اقدام به احسان و نیکی به برادران مینمایید مدح و ستایش فرموده که در قرآن فرمود: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
أمیرالمومنین (علیه السلام)- قَدْ فَرَضَ اللَّهُ التَّحَمُّلَ عَلَی الْأَبْرَارِ فِی کِتَابِ اللَّهِ قِیلَ وَ مَا التَّحَمُّلُ قَالَ إِذَا کَانَ وَجْهُکَ آثَرَ مِنْ وَجْهِهِ الْتَمَسْتَ لَهُ وَ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ قَالَ لَا تَسْتَأْثِرْ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْکَ.
امام علی (علیه السلام)- حسینبنسعید در کتاب مؤمن از امام علی (علیه السلام) نقل میکند که فرموده است: خداوند تحمّل را بر ابرار در کتاب خدا واجب کرده است. گفته شد: «تحمّل چیست»؟ فرمود: «وقتی که قصد و حاجت تو از قصد و حاجت او بیشتر باشد، برای او بخواهی». و در مورد سخن خدای عزّوجلّ: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ، فرمود: «چیزی را که او به آن از تو محتاجتر است ویژهی خود قرار نده»!
الصّادق (علیه السلام)- زَیْدٌ الزَّرَّادُ فِی أَصْلِهِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) نَخْشَی أَنْ لَا نَکُونَ مُؤْمِنِینَ قَالَ وَ لِمَ ذَاکَ فَقُلْتُ وَ ذَلِکَ أَنَّا لَا نَجِدُ فِینَا مَنْ یَکُونُ أَخُوهُ عِنْدَهُ آثَرَ مِنْ دِرْهَمِهِ وَ دِینَارِهِ وَ نَجِدُ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ آثَرَ عِنْدَنَا مِنْ أَخٍ قَدْ جَمَعَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ مُوَالَاهًُْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ کَلَّا إِنَّکُمْ مُؤْمِنُونَ وَ لَکِنْ لَا تُکْمِلُونَ إِیمَانَکُمْ حَتَّی یَخْرُجَ قَائِمُنَا فَعِنْدَهَا یَجْمَعُ اللَّهُ أَحْلَامَکُمْ فَتَکُونُونَ مُؤْمِنِینَ کَامِلِینَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الْأَرْضِ مُؤْمِنُونَ کَامِلُونَ إِذاً لَرَفَعَنَا اللَّهُ إِلَیْهِ وَ أَنْکَرْتُمُ الْأَرْضَ وَ أَنْکَرْتُمُ السَّمَاءَ بَلْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ فِی الْأَرْضِ فِی أَطْرَافِهَا مُؤْمِنِینَ مَا قَدْرُ الدُّنْیَا کُلِّهَا عِنْدَهُمْ یَعْدِلُ جَنَاحَ بَعُوضَهًٍْ إِلَی أَنْ قَالَ (علیه السلام) هُمُ الْبَرَرَهًُْ بِالْإِخْوَانِ فِی حَالِ الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الْمُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ فِی حَالِ الْعُسْرِ کَذَلِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فَقَالَ وَ یُؤْثِرُونَ الْآیَهًَْ إِلَی أَنْ قَالَ حِلْیَتُهُمْ طُولُ السُّکُوتِ بِکِتْمَانِ السِّرِّ وَ الصَّلَاهًُْ وَ الزَّکَاهًُْ وَ الْحَجُّ وَ الصَّوْمُ وَ الْمُوَاسَاهًُْ لِلْإِخْوَانِ فِی حَالِ الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ.
امام صادق (علیه السلام)- زید گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «از اینکه مؤمن نباشیم میترسیم»! امام (علیه السلام) فرمود: «برای چه»؟ گفتم: «برای اینکه در میان ما کسانی نیستند که درهم و دینار را فدای برادران خود کنند، ما مشاهده میکنیم که درهم و دینار نزد ما اهمیّت دارد تا برادری و اخوّت و دوستی امیرمؤمنان»! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نه هرگز! شما مؤمن هستید ولی ایمانتان کامل نیست و هنگامی که قائم ما خروج کند آنگاه خدا شما را صاحب یک آرمان میکند و همه مؤمن کامل خواهید شد. اگر در روی زمین مؤمنین کامل نباشند، در آن صورت خدا ما را به سوی خود بالا میبرد؛ شما، هم زمین را منکر هستید، هم آسمان را. آری به آنکه جانم به دست اوست سوگند! در زمین و اطراف آن مؤمنانی وجود دارند، که با وجود آنها همهی دنیا ارزش بال پشهای را ندارد. و اگر همه دنیا و هرچه در آن هست بهصورت یک قطعه طلا در آید و آن را در گردن یکی از آنها بیاویزند و بعد آن قطعه طلای سرخ از گردن او سقوط کند توجه نمیکند که چیزی از او ساقط شده زیرا دنیا در نظر آنها خوار میباشد. آنها مخفی زندگی میکنند و از این شهر به آن شهر منتقل میگردند، از زمینی به زمین دیگر میروند شکمهای آنها از کثرت روزهداشتن به پشت چسبیده و لبها از زیادی ذکر و تسبیح پلاسیده، دیدگان آنها از گریه زیاد ژولیده و چهرههای آنان از بیخوابی رنگ پریده است. نشانهی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است. (فتح/۲۹) مقصود از سیما در اینجا زردی چهرهی آنها میباشد که از بیداری شبها پیدا شده است. آنها در هنگام وسعت و تنگدستی به برادران خود کمک و مساعدت میکنند.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) صَلَّی وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ فَبَقِیَ أَنْصَارِیٌّ وَ ثَقَفِیٌّ فَقَالَ لَهُمَا قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ لَکُمَا حَاجَهًًْ تُرِیدَانِ أَنْ تَسْأَلَانِی عَنْهَا فَإِنْ شِئْتُمَا أَخْبَرْتُکُمَا بِحَاجَتِکُمَا قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَانِی وَ إِنْ شِئْتُمَا فَاسْأَلَا فَقَالَا نُحِبُّ أَنْ تُخْبِرَنَا بِهَا قَبْلَ أَنْ نَسْأَلَکَ فَإِنَّ ذَلِکَ أَجْلَی لِلْعَمَی وَ أَثْبَتُ لِلْإِیمَانِ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) یَا أَخَا الْأَنْصَارِ إِنَّکَ مِنْ قَوْمٍ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ أَنْتَ قَرَوِیٌّ وَ هَذَا بَدَوِیٌّ أَ فَتُؤْثِرُهُ بِالْمَسْأَلَهًِْ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَمَّا أَنْتَ یَا أَخَا ثَقِیفٍ فَإِنَّکَ جِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنْ وُضُوئِکَ وَ صَلَاتِکَ وَ مَا لَکَ عَلَی ذَلِکَ مِنَ الْأَجْرِ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ وَ أَمَّا أَنْتَ یَا أَخَا الْأَنْصَارِ فَجِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنْ حَجِّکَ وَ عُمْرَتِکَ وَ مَا لَکَ فِیهِمَا وَ أَخْبَرَهُ (صلی الله علیه و آله) بِفَضْلِهِمَا.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در حدیثی امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز خواند و مردم پراکنده شدند و یک انصاری و یک ثقفی ماندند. به آن دو نفر فرمود: «میدانم که شما حاجتی دارید و میخواهید دربارهی آن از من سؤال کنید. اگر خواستید حاجتتان را به شما خبر میدهم قبل از اینکه از من سؤال کنید و اگر خواستید، بپرسید». گفتند: «دوست داریم قبل از اینکه از تو سؤال کنیم آن را به ما خبر بدهی؛ چون آن برای نابینا آشکارتر است و ایمان را پایدارتر میکند». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای برادر انصار! تو از گروهی هستی که بر خود مقدّم میدارند و تو شهری هستی و این بادیهنشین است. آیا او را برای سؤالکردن مقدّم میداری»؟ گفت: «بله». فرمود: «امّا تو ای برادر [قبیله] ثقیف، آمدهای دربارهی وضو و نمازت و اجر و پاداشی که بر آن داری از من سؤال کنی. سپس آن را به او خبر داد و امّا تو ای برادر انصار! آمدهای دربارهی حجّ و عمرهات و آنچه در آن دو برای توست از من سؤال کنی»! و فضیلت آن دو را به او خبر داد.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ سَمَاعَهًَْ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ لَیْسَ عِنْدَهُ إِلَّا قُوتُ یَوْمِهِ أَ یَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ یَوْمِهِ عَلَی مَنْ لَیْسَ عِنْدَهُ شَیْءٌ وَ یَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ شَهْرٍ عَلَی مَنْ دُونَهُ وَ السَّنَهًُْ عَلَی نَحْوِ ذَلِکَ أَمْ ذَلِکَ کُلُّهُ الْکَفَافُ الَّذِی لَا یُلَامُ عَلَیْهِ فَقَالَ هُوَ أَمْرٌ إِنَّ أَفْضَلَکُمْ فِیهِ أَحْرَصُکُمْ عَلَی الرَّغْبَهًِْ وَ الْأَثَرَهًِْ عَلَی نَفْسِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ الْأَمْرُ الْآخَرُ لَا یُلَامُ عَلَی الْکَفَافِ وَ الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَی وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ.
امام صادق (علیه السلام)- سماعه گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارهی مردی پرسیدم که جز توشهی یک روز خود چیزی ندارد، گفتم: آیا کسی که روزی یک روز خود را دارد باید به آنکه چیزی ندارد احسان کند، و آنکه روزی یک ماهش را دارد باید به آن کس که چنین نیست احسان کند، و برای سال نیز به همین صورت، یا اینکه این مقدار همان اندازهی کفاف است که نگاه داشته و بذل نکردن آن موجب سرزنشی نیست؟. فرمود: «بهترین شما در این باره کسی است که به ایثار مایلتر و به برگزیدن دیگران برخود حریصتر باشد. خدای متعال میفرماید: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. دیگران را بر خویشتن مقدم میدارند با اینک خود نیاز دارند» و دربارهی نگهداری قدر کفاف ملامتی نخواهد بود و همواره دست بالا (بخشنده) نیکوتر از زیرین استو بخشش را از آن کس شروع کن که نانخور توست.
الصّادقین (علیها السلام)- عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (علیها السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَیُّ الصَّدَقَهًِْ أَفْضَلُ قَالَ جُهْدُ الْمُقِلِّ أَمَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ تَرَی هَاهُنَا فَضْلًا.
امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر از یکی از آن دو نقل میکند و میگوید: به امام (علیه السلام) گفتم: «کدام صدقه برتر است»؟ فرمود: «صدقهی آنکس که دارایی اندکی دارد. آیا سخن خدای گرامی و بزرگ را نشنیدهای که [فرمود]: یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ آیا فضیلت و برتری اینان را در آیه دریافتی»؟!
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ شَبِعَ وَ أَخُوهُ جَائِعٌ وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنِ اکْتَسَی وَ أَخُوهُ عُرْیَانٌ ثُمَّ قَرَأَ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ قَالَ (صلی الله علیه و آله) مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ سَخَتْ نَفْسُهُ بِالنَّفَقَهًْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آنکه سیر بخورد و برادر مؤمن او گرسنه باشد به خدا ایمان ندارد، و نیز آنکس که خود بپوشد و برادر مؤمن او برهنه باشد به خدا ایمان ندارد، و حضرت این آیه را تلاوت فرمود: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. هرکه یقین دارد به عوضی که خداوند سبحان در قرآن مجید فرموده است. البته نفس او به دادن سخاوت میکند.
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّبْنِسُوَیْدٍ السَّائِیِّ عَنْ أَبِیالْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَوْصِنِی فَقَالَ آمُرُکَ بِتَقْوَی اللَّهِ ثُمَّ سَکَتَ فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ قِلَّهًَْ ذَاتِ یَدِی وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَرِیتُ حَتَّی بَلَغَ مِنْ عُرْیِی أَنَّ أَبَا فُلَانٍ نَزَعَ ثَوْبَیْنِ کَانَا عَلَیْهِ فَکَسَانِیهِمَا فَقَالَ صُمْ وَ تَصَدَّقْ فَقُلْتُ أَتَصَدَّقُ مِمَّا وَصَلَنِی بِهِ إِخْوَانِی وَ إِنْ کَانَ قَلِیلًا قَالَ تَصَدَّقْ بِمَا رَزَقَکَ اللَّهُ وَ لَوْ آثَرْتَ عَلَی نَفْسِکَ.
امام کاظم (علیه السلام)- علیبنسوید از امام کاظم (علیه السلام) نقل میکند و میگوید: به امام (علیه السلام) عرض کردم «مرا موعظه و توصیه کن». فرمود: «تو را به ترس از خدا امر میکنم». سپس خاموش شد. از کمیِ داراییام شکایت کردم و گفتم: «به خدا سوگند! بیلباس بودم تا جایی که پسر فلانی دو لباس که بر تنش بود را در آورد و آنها را بر من پوشاند». فرمود: «روزه بگیر و صدقه بده»! گفتم: «آنچه را برادرانم به من عطا کردهاند، صدقه دهم»؟ فرمود: «روزی را که خدا به تو عطا کرده را صدقه بده، اگرچه دیگران را بر خود ترجیح دهی».
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ جَنَّهًْ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا ثَلَاثَهًْ رَجُلٌ حَکَمَ عَلَی نَفْسِهِ بِالْحَقِّ وَ رَجُلٌ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِی اللَّهِ وَ رَجُلٌ آثَرَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِی اللَّهِ.
امام باقر (علیه السلام)- خداوند عزّوجلّ بهشتی دارد که در آن جز سه نفر وارد نمیشوند: ... مردی که جز به سخن خداوند حکم نکند و مردی که در حوائج برادر مؤمنش را بر خود مقدّم دارد.
العسکری (علیه السلام)- شِیعَهًُْ عَلِیٍّ (علیه السلام) هُمُ الَّذِینَ یُؤْثِرُونَ إِخْوَانَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة.
امام عسکری (علیه السلام)- شیعهی علی آن کسانی هستند که برادرانشان را بر خود مقدم میدارند هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ قَالَ بَیْنَمَا عَلِیٌّ (علیه السلام) عِنْدَ فَاطِمَهًَْ (سلام الله علیها) إِذْ قَالَتْ لَهُ یَا عَلِیُّ اذْهَبْ إِلَی أَبِی فَابْغِنَا مِنْهُ شَیْئاً فَقَالَ نَعَمْ فَأَتَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَعْطَاهُ دِینَاراً وَ قَالَ لَهُ یَا عَلِیّ (علیه السلام) اذْهَبْ فَابْتَعْ بِهِ لِأَهْلِکَ طَعَاماً فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَلَقِیَهُ الْمِقْدَادُبْنُالْأَسْوَدِ فَقَامَا مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُومَا وَ ذَکَرَ لَهُ حَاجَتَهُ فَأَعْطَاهُ الدِّینَارَ وَ انْطَلَقَ إِلَی الْمَسْجِدِ فَوَضَعَ رَأْسَهُ فَنَامَ فَانْتَظَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَمْ یَأْتِ ثُمَّ انْتَظَرَهُ فَلَمْ یَأْتِ فَخَرَجَ یَدُورُ فِی الْمَسْجِدِ فَإِذَا هُوَ بِعَلِیٍّ (علیه السلام) نَائِمٌ فِی الْمَسْجِدِ فَحَرَّکَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَعَدَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) مَا صَنَعْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِکَ فَلَقِیتُ الْمِقْدَادَبْنَالْأَسْوَدِ فَذَکَرَ لِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَذْکُرَ فَأَعْطَیْتُهُ الدِّینَارَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَا إِنَّ جَبْرَئِیلَ قَدْ أَنْبَأَنِی بِذَلِکَ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکَ کِتَاباً وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ ... .
امام صادق (علیه السلام)- کلیببنمعاویه اسدی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرد که دربارهی کلام خداوند تعالی: ویُؤْثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِمْ ولو کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ومَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلحُونَ فرمود: «علی (علیه السلام) نزد فاطمه (سلام الله علیها) بود که فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «ای علی (علیه السلام)! برو نزد پدرم و از او چیزی بخواه»! حضرت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفت و پیامبر دیناری به او عطا کرد و به علی (علیه السلام) فرمود: «ای علی (علیه السلام)! برو و برای خانوادهات غذایی بخر»! علی (علیه السلام) از نزد او رفت و مقدادبناسود که رحمت خدا بر او باد را دید و مدّتی ایستادند و با یکدیگر صحبت کردند و او نیازش را برای امام بیان کرد. امام (علیه السلام) دینار را به او عطا کرد و به مسجد رفت و خوابید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مدّت زیادی منتظر ماند ولی او نیامد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مسجد رفت و ناگهان علی (علیه السلام) را دید که در مسجد خوابیده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را تکانی داد و حضرت برخاست. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای علی (علیه السلام)! چه کردی»؟ فرمود: «ای رسول خدا! از نزد شما که رفتم، مقدادبناسود را دیدم، چیزی را برایم گفت که خدا خواسته بود و دینار را به او بخشیدم». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «جبرئیل، خبر آن را به من رساند و خداوند آیهای را در مورد آن نازل کرد: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أُوتِیَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِمَالٍ وَ حُلَلٍ وَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ جُلُوسٌ فَقَسَمَهُ عَلَیْهِمْ حَتَّی لَمْ یَبْقَ مِنْهُ حُلَّهًْ وَ لَا دِینَارٌ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ فُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ وَ کَانَ غَائِباً فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ أَیُّکُمْ یُعْطِی هَذَا نَصِیبَهُ وَ یُؤْثِرُهُ عَلَی نَفْسِهِ فَسَمِعَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَقَالَ نَصِیبِی فَأَعْطَاهُ إِیَّاهُ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَعْطَاهُ الرَّجُلَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَکَ سَبَّاقاً لِلْخَیْرِ سَخَّاءً بِنَفْسِکَ عَنِ الْمَالِ أَنْتَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّلَمَهًْ وَ الظَّلَمَهًُْ هُمُ الَّذِینَ یَحْسُدُونَکَ وَ یَبْغُونَ عَلَیْکَ وَ یَمْنَعُونَکَ حَقَّکَ بَعْدِی.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از امام باقر (علیه السلام) روایت است که فرمود: برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پول و لباسهایی را آوردند، درحالیکه یارانش نزد او نشسته بودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را بین آنان تقسیم کرد، تا آنجا که لباس و دیناری باقی نماند. در آن هنگام مردی از فقرای مهاجرین از راه رسید. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را دید، فرمود: «کدام یک از شما بهرهاش را به این مرد میدهد و او را بر خود ترجیح میدهد»؟ علی (علیه السلام) فرمود: «بهرهی من از آن اوست». آن را به او عطا کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را از او گرفت و به مرد داد سپس فرمود: «ای علی (علیه السلام)! خداوند تو را پیشتاز خیر داد که مالت را عطا میکنی و دیگران را بر خود ترجیح میدهی. تو سرور مؤمنان هستی و دارایی، پادشاه ظالمان است، ظالمان همان کسانی هستند که حسادت تو را در دل دارند و بر تو ظلم میکنند و حقّت را پس از من، از تو میگیرند».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- نَزَلَتْ فِی رَجُلٍ جَاءَ إِلَی رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: أَطْعِمْنِی فَإِنِّی جَائِعٌ. فَبَعَثَ إِلَی أَهْلِهِ فَلَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمْ شَیْءٌ. فَقَالَ: مَنْ یُضِیفُهُ هَذِهِ اللَّیْلَهًَْ؟ فَأَضَافَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ أَتَی بِهِ مَنْزِلَهُ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ إِلَّا قُوتُ صِبْیَهًْ لَهُ، فَأَتَوْا بِذَلِکَ إِلَیْهِ وَ أَطْفَأُوا السِّرَاجَ وَ قَامَتِ الْمَرْأَهًُْ إِلَی الصِّبْیَهًْ فَعَلَّلَتْهُمْ حَتَّی نَامُوا وَ جَعَلَا یَمْضَغَانِ أَلْسِنَتَهُمَا لِضَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَظَنَّ الضَّیْفُ أَنَّهُمَا یَأْکُلَانِ مَعَهُ حَتَّی شَبِعَ الضَّیْفُ وَ بَاتَا طَاوِیَیْنِ. فَلَمَّا أَصْبَحَا غَدَوَا إِلَی رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فَنَظَرَ إِلَیْهِمَا وَ تَبَسَّمَ وَ تَلَا عَلَیْهِمَا هَذِهِ الْآیَهًَْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- [این آیه] دربارهی مردی نازل شد که بهسوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «به من غذایی بده که من گرسنهام». [رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را] بهسوی خانوادهی خود فرستاد ولی نزد آنها چیزی نبود. فرمود: «چه کسی امشب او را مهمان میکند»؟ مردی از انصار او را مهمان کرد و او را به منزلش آورد و نزد او جز غذای دختر بچهای نبود. آن غذا را برای او آوردند و چراغ را خاموش کردند و زن بهسوی کودک رفت و آنها را سرگرم کرد تا اینکه خوابیدند و به خاطر مهمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زبانشان را میچرخاندند و مهمان گمان کرد که آنها با او میخورند تا اینکه مهمان سیر شد و آنها گرسنه خوابیدند و هنگامیکه صبح کردند بهسوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتند؛ پس به آنها نگاه کرد و تبسّم نمود و این آیه را تلاوت فرمود.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَشَکَا إِلَیْهِ الْجُوعَ فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی أَزْوَاجِهِ فَقُلْنَ مَا عِنْدَنَا إِلَّا الْمَاءُ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّیْلَهًَْ فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَتَی فَاطِمَهًَْ (سلام الله علیها) وَ سَأَلَهَا مَا عِنْدَکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَتْ مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیَهًِْ لَکِنَّا نُؤْثِرُ ضَیْفَنَا بِهِ فَقَالَ (علیه السلام) یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) نَوِّمِی الصِّبْیَهًَْ وَ أَطْفِئِی الْمِصْبَاحَ وَ جَعَلَا یَمْضَغَانِ بِأَلْسِنَتِهِمَا فَلَمَّا فَرَغَا مِنَ الْأَکْلِ أَتَتْ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) بِسِرَاجٍ فَوَجَدَتِ الْجَفْنَهًَْ مَمْلُوَّهًًْ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّی مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا سَلَّمَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ صَلَاتِهِ نَظَرَ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ بَکَی بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لَقَدْ عَجِبَ الرَّبُّ مِنْ فِعْلِکُمُ الْبَارِحَهًَْ اقْرَأْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهًٌْ أَیْ مَجَاعَهًٌْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- مردی خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد و به آن حضرت از گرسنگی شکایت نمود پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [برای تهیّهی غذا جهت آن مرد] به خانههای زنان خود فرستاد و ایشان گفتند: «چیزی به جز آب نزد ما نیست»، پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [به اصحاب] فرمود: «کدامیک از شما امشب این مرد را میهمان میکند [و او را از گرسنگی نجات میدهد] پس علیبنابیطالب (علیه السلام) عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) من او را به مهمانی [به خانهی خود] میبرم، و نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمد و فرمود: «ای دختر رسول خدا! غذا و خوراکی در خانه چه داری»؟ فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد: «غذایی جز به مقدار قوت و خوراک کودکان نداریم ولیکن ما میهمان خود را [بر کودکان] مقدّم میداریم». پس علی (علیه السلام) فرمود: «ای دختر محمّد! کودکان را بخوابان و چراغ را خاموش نما [تا میهمانمان از کمبودن غذا آگاه و ناراحت نشود] و چون علی (علیه السلام) صبح نمود همان صبحگاه خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و از داستان شب گذشته و پذیرایی میهمان به آن حضرت خبر داد، پس از جای خود حرکت نکرده و برنخاسته بود تا آنکه خدای عزّوجلْ آیهی: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ را دربارهی ایشان بر پیغمبرش فروفرستاد.