آیه بَلْ يُريدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً [52]
بلكه هركدام از آنها انتظار دارد نامهی جداگانهاي [از سوي خدا] براي او فرستاده شود!
الباقر (علیه السلام)- یُرِیدُ کُلُّ رَجُلٍ مِنَ الْمُخَالِفِینَ أَنْ یَنْزِلَ عَلَیْهِ کِتَابٌ مِنَ السَّمَاءِ.
امام باقر (علیه السلام)- هریک از مخالفین مایلند برای آنها کتابی از آسمان نازل شود.
الباقر (علیه السلام)- فِی رِوَایَهًِْ أَبِیالْجَارُودِ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ قَالُوا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) قَدْ بَلَغَنَا أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُصْبِحُ وَ ذَنْبُهُ مَکْتُوبٌ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ کَفَّارَتُهُ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی نَبِیِّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ یَسْأَلُکَ قَوْمُکَ سُنَّهًَْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الذُّنُوبِ فَإِنْ شَاءُوا شِئْنَا فَعَلْنَا ذَلِکَ بِهِمْ وَ أَخَذْنَاهُمْ بِمَا کُنَّا نَأْخُذُ بِهِ بَنِیإِسْرَائِیلَ فَزَعَمُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَرِهَ ذَلِکَ لِقَوْمِهِ.
امام باقر (علیه السلام)- در روایت ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً آمده است: جریان این بود که آنها گفتند: ای محمّد (صلی الله علیه و آله) به ما رسیده که هریک از بنیاسرائیل گناهی میکردند فردا صبح گناه او و کفّارهی آن گناه سرش گذاشته میشد. جبرئیل بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده و گفت: «قوم تو خواستهاند سنّت بنیاسرائیل در مورد گناه میان ایشان نیز جاری شود، اگر بخواهند همین کار را در مورد آنها نیز میکنیم و مانند بنیاسرائیل کیفر خواهیم کرد». چنین گمان کردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوش ندانست این کیفر دربارهی قومش اجرا شود.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مِسْمَعٍ کِرْدِینٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ عِنْدَهُ إِسْمَاعِیلُ قَالَ وَ نَحْنُ إِذْ ذَاکَ نَأْتَمُّ بِهِ بَعْدَ أَبِیهِ فَذَکَرَ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ سَمِعَ رَجُلٌ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) خِلَافَ مَا ظُنَّ فِیهِ قَالَ فَأَتَیْتُ رَجُلَیْنِ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَهًِْ کَانَا یَقُولَانِ بِهِ فَأَخْبَرْتُهُمَا فَقَالَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا سَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ قَالَ الْآخَرُ وَ أَهْوَی بِیَدِهِ إِلَی جَیْبِهِ فَشَقَّهُ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا سَمِعْتُ وَ لَا أَطَعْتُ وَ لَا رَضِیتُ حَتَّی أَسْمَعَهُ مِنْهُ قَالَ ثُمَّ خَرَجَ مُتَوَجِّهاً إِلَی أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ وَ تَبِعْتُهُ فَلَمَّا کُنَّا بِالْبَابِ فَاسْتَأْذَنَّا فَأَذِنَ لِی فَدَخَلْتُ قَبْلَهُ ثُمَّ أَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَلَمَّا دَخَلَ قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَا فُلَانُ أَیُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً إِنَّ الَّذِی أَخْبَرَکَ بِهِ فُلَانٌ الْحَقُّ.
امام صادق (علیه السلام)- مسمع کردین گفت: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم؛ اسماعیل فرزندش نیز حضور داشت که ما در آن موقع او را امام بعد از پدرش میدانستیم. در ضمن یک جریان طولانی گفت: از مردی شنیدم که امام صادق (علیه السلام) مطلبی بر خلاف تصوّر ما در مورد امامت اسماعیل فرموده است. من پیش دو نفر از اهالی کوفه که اسماعیل را امام میدانستند رفتم و جریان را به آنها گفتم، یکی از آنها گفت: «شنیدم مطیع امام (علیه السلام) خود هستم و به این امر راضی هستم». آن دیگری گریبان خود را چاک زده گفت: «نه به خدا نمیشنوم و اطاعت نمیکنم و راضی نیستم مگر از خود امام (علیه السلام) بشنوم». بهطرف خانه امام صادق (علیه السلام) رفت؛ من هم به دنبال او رفتم به در خانه که رسیدیم، اجازه خواستیم. به من اجازه داد قبل از او وارد شدم. بعد به او اجازه داد وقتی وارد شد، فرمود: «فلانی میخواهی برای هر کدام از شماها یک نامه خصوصی بفرستند که آنچه فلانی گفت درست است».