آیه وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى [40]
و آنكس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا باز دارد.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ دَاوُدَبْنِکَثِیرٍ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَرَاهُ وَ یَسْمَعُ مَا یَقُولُهُ وَ یَفْعَلُهُ مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ فَیَحْجُزُهُ ذَلِکَ عَنِ الْقَبِیحِ مِنَ الْأَعْمَالِ فَذَلِکَ الَّذِی خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی.
امام صادق (علیه السلام)- داوودبنکثیر رقّی از امام صادق (علیه السلام) دربارهی این آیه: وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ؛ و هرکس را که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ است، (الرحمن/۴۶) روایت کرده است که: «هرکس بداند که خداوند وی را میبیند و سخنان وی را میشنود و از اعمال نیک و بد وی آگاه است و این امر، وی را از انجامدادن اعمال زشت باز بدارد، این همان کسی است که از ایستادن در پیشگاه پروردگارش ترسیده و نفس را از هویوهوس بازداشته است».
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی قَالَ هُوَ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ عَلَی مَعْصِیَهًِْ اللَّهِ وَ قَدَرَ عَلَیْهَا ثُمَّ یَتْرُکُهَا مَخَافَهًَْ اللَّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنْهَا فَمُکَافَاتُهُ الْجَنَّهًُْ.
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- منظور از وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ* وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی؛ آن بندهای است که آنگاه که قادر به انجام گناه باشد و موقعیّت انجام گناه برای وی پیش بیاید، به خاطر ترس از خداوند از انجام آن گناه امتناع میکند و نفس خویش را از آن نهی میکند، پاداش او بهشت خواهد بود.
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِبْنِالْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ لِی أبُوالحَسَن (علیه السلام) اتَّقِ الْمُرْتَقَی السَّهْلَ إِذَا کَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً.
امام کاظم (علیه السلام)- عبدالرّحمنبنحجّاج گوید: ابوالحسن (علیه السلام) به من فرمودند: «بترس از بالارفتن سهل و آسان، درصورتیکه پایینآمدن و سقوط از آن دشوار و ناراحتکننده باشد».
السجّاد (علیه السلام)- عَنْ أَبِیحَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ عَنْ زَیْنِالْعَابِدِینَ عَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ رَجُلٌ یَنْبُشُ الْقُبُورَ فَاعْتَلَّ جَارٌ لَهُ فَخَافَ الْمَوْتَ فَبَعَثَ إِلَی النَّبَّاشِ فَقَالَ لَهُ کَیْفَ کَانَ جِوَارِی لَکَ قَالَ أَحْسَنَ جِوَارٍ قَالَ فَإِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَهًًْ قَالَ قُضِیَتْ حَاجَتُکَ قَالَ فَأَخْرَجَ إِلَیْهِ کَفَنَیْنِ فَقَالَ أُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَ أَحَبَّهُمَا إِلَیْکَ وَ إِذَا دُفِنْتُ فَلَا تَنْبُشْنِی فَامْتَنَعَ النَّبَّاشُ مِنْ ذَلِکَ وَ أَبَی أَنْ یَأْخُذَهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَهُ فَلَمْ یَزَلْ بِهِ حَتَّی أَخَذَ أَحَبَّهُمَا إِلَیْهِ وَ مَاتَ الرَّجُلُ فَلَمَّا دُفِنَ قَالَ النَّبَّاشُ هَذَا قَدْ دُفِنَ فَمَا عِلْمُهُ بِأَنِّی تَرَکْتُ کَفَنَهُ أَوْ أَخَذْتُهُ لَآخُذَنَّهُ فَأَتَی قَبْرَهُ فَنَبَشَهُ فَسَمِعَ صَائِحاً یَقُولُ وَ یَصِیحُ بِهِ لَا تَفْعَلْ فَفَزِعَ النَّبَّاشُ مِنْ ذَلِکَ فَتَرَکَهُ وَ تَرَکَ مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ قَالَ لِوُلْدِهِ أَیُّ أَبٍ کُنْتُ لَکُمْ قَالُوا نِعْمَ الْأَبُ کُنْتَ لَنَا قَالَ فَإِنَّ لِی إِلَیْکُمْ حَاجَهًًْ قَالُوا قُلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّا سَنَصِیرُ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ وَ أُحِبُّ إِذَا أَنَا مِتُّ أَنْ تَأْخُذُونِی فَتُحْرِقُونِّی بِالنَّارِ فَإِذَا صِرْتُ رَمَاداً فَادْفِنُونِی ثُمَّ تَعَمَّدُوا بِی رِیحاً عَاصِفاً فَذُرُّوا نِصْفِی فِی الْبَرِّ وَ نِصْفِی فِی الْبَحْرِ قَالُوا نَفْعَلُ فَلَمَّا مَاتَ فَعَلَ بِهِ وُلْدُهُ مَا أَوْصَاهُمْ بِهِ فَلَمَّا ذَرُّوهُ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِلْبَرِّ اجْمَعْ مَا فِیکَ وَ قَالَ لِلْبَحْرِ اجْمَعْ مَا فِیکَ فَإِذَا الرَّجُلُ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَا حَمَلَکَ عَلَی مَا أَوْصَیْتَ بِهِ وُلْدَکَ أَنْ یَفْعَلُوهُ بِکَ قَالَ حَمَلَنِی عَلَی ذَلِکَ وَ عِزَّتِکَ خَوْفُکَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ فَإِنِّی سَأُرْضِی خُصُومَکَ وَ قَدْ آمَنْتُ خَوْفَکَ وَ غَفَرْتُ لَکَ.
امام سجّاد (علیه السلام)- ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد (علیه السلام) نقل کرده است: در بنی اسرائیل مردی بود کفن دزد. همسایهای داشت که روزی بیمار شد و مرگ خود را نزدیک دید. مرد، همسایه نبّاش و کفن دزدش را خواست و به او گفت: «من چگونه همسایهای بودم»؟ نبّاش گفت: «بهترین همسایه». گفت: «تقاضایی دارم». نبّاش گفت: «خواستهات حتماً تأمین است». مرد همسایه دو عدد کفن در مقابل نبّاش گذاشت و گفت: «دوست دارم بهترین اینها را برداری و هنگامی که من مردم، قبر مرا نبش نکنی و کفن مرا ندزدی». نبّاش به ملاحظهی آشنایی و همسایگی، از برداشتن کفن خودداری کرد. ولی وقتی همسایه اصرار کرد، بالأخره کفن بهتر را برداشت. اتفاقاً در یکی از همان شبها آن شخص فوت کرد. پس از این که به خاک سپرده شد، نباش فکر کرد و با خود گفت: «این شخص که مرده و به خاک سپرده شد. الآن چه میداند که من کفن او را برداشتهام یا رها کردهام». پس طبق عادت همیشگی خود شبانه بر سر قبر آمد. امّا همین که قبر را شکاف، ناگهان صدایی شنید که به او گفت: «چنین نکن»! نبّاش سخت وحشت زده شد و به کلی این عمل ننگین را کنار گذاشت. بعداً در مقام وصیّت برآمد و به فرزندانش گفت: «من چگونه پدری بودم برای شما»؟ گفتند: «پدر خوبی بودی». گفت: «من تقاضایی از شما دارم». گفتند: «هر چه میخواهی بگو که حتماً انجام خواهیم داد، ان شاء الله»! گفت: «من دوست دارم وقتی مردم، بدن مرا با آتش بسوزانید و چون خاکستر شدم، خاکستر بدنم را به باد دهید و نصفش را در دریا و نصف دیگرش را در بیابان پراکنده سازید». پس از مردن نبّاش، یکی از فرزندانش طبق وصیّت او عمل کرد و چون خاکسترش را پراکنده ساخت، خداوند متعال به دریا و بیابان فرمان داد که ذرّات بدن مرد را جمع نماید. ناگهان مرد نبّاش زنده شد و ایستاد. خداوند متعال به او خطاب کرد و فرمود: «به چه جهت چنین وصیّتی کردی»؟ عرض کرد: «قسم به عزّت و عظمت تو! که جز خوف و ترس از عذاب، هیچ عاملی در میان نبود». خدای مهربان فرمود: «من هم به پاداش این عمل، تمام دشمنانت را از تو راضی خواهم کرد و خوف و وحشتت را به امن و امان تبدیل کرده و ترا مشمول بخشش و مغفرت خود ساختم».
ابنِعبّاسٍ (رحمة الله علیه)- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) خَافَ فَانْتَهَی عَنِ الْمَعْصِیَهًِْ وَ نَهَی عَنِ الْهَوَی نَفْسَه.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ، علیّبنابیطالب (علیه السلام) است که ترس داشت و از معصیت و گناه امتناع کرد و نفس خود را از هویوهوس بازداشت.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ یَقُولُ عَلِیُّبْنُأَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) خَافَ مَقَامَهُ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهِ وَ حِسَابَهُ وَ قَضَاءَهُ بَیْنَ الْعِبَاد ِ فَانْتَهَی عَنِ الْمَعْصِیَهًِْ، وَ نَهَی نَفْسَهُ عَنِ الْهَوَی یَعْنِی عَنِ الْمَحَارِمِ الَّتِی یَشْتَهِیهَا النَّفْس.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ؛ او علیّبنابیطالب (علیه السلام) است که از ایستادن در برابر پروردگار و حساب و داوری او میان بندگان میترسید و لذا از گناهان پرهیز میکرد و نفس خود را از هویوهوس یعنی از گناهانی که نفس انسان به آنها میل میکند، باز میداشت.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ کِبْرِیَائِی وَ نُورِی وَ عَظَمَتِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی أَمْرِی إِلَّا شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُعْطِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ أَمْرِی عَلَی هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکَتِی وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَهًِْ کُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْیَا وَ هِیَ رَاغِمَهًٌْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- خداوند متعال چنین اعلام فرموده: «که قسم به عزّت و جلال و کبریاء و نور و علوّ و ارتفاع مکان خودم! هیچ بندهای هوی و خواست خودش را بر اراده و خواسته من مقدّم ندارد مگر اینکه من به کیفر این عمل کارهای او را پریشان سازم و زندگی دنیای او را بر او دشوار نمایم و قلبش را به دنیا مشغول دارم. و از اموال دنیا بهجز آن مقداری که مقدّر نمودهام به او نخواهم داد و به عزّت و جلال و عظمت و نور و علوّ و ارتفاع مکان خود سوگند! هر بندهای که خواست مرا بر خواستهی خود مقدّم دارد، من ملائکهی خود را حافظ و نگهبان او نموده و آسمان و زمین را کفیل روزی او قرار میدهم و من خود دنبال معامله و تجارت تجّار به سود او میپردازم و دنیا در نهایت ذلّت و تسلیم به او رو میآورد.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْوَابِشِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَعْدَی لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ.
امام صادق (علیه السلام)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «از هواها و تمایلات خود برحذر باشید! همانطورکه از دشمنان خویش حذر میکنید. دشمنی هیچچیز برای مردم به پایهی پیروی از هوای نفس و گفتارهای انسان نمیرسد».
الباقر (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ: اتِّبَاعَ الْهَوی وَ طُولَ الْأَمَلِ؛ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوی، فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ؛ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ، فَیُنْسِی الْآخِرَهًْ.
امام باقر (علیه السلام)- امام علی (علیه السلام) فرمود: ترسناکترین چیزی که از ابتلای شما به آن میترسم دو چیز است؛ اوّل پیروی از هوای نفس، دوّم آرزوی بیشمار. امّا پیروی از هوای نفس، شخص را از راه حقّ باز میدارد و آرزوی بیحساب آخرت را از یاد میبرد.
الصّادق (علیه السلام)- رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلَامِیذِهِ یَوْماً أَیَّ شَیْءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّی قَالَ لَهُ یَا مَوْلَایَ ثَمَانَ مَسَائِلَ قَال قُصَّهَا عَلَیَّ لِأَعْرِفَهَا قَالَ ... الثَّالِثَهًُْ قَالَ رَأَیْتُ النَّاسَ فِی لَهْوِهِمْ وَ طَرَبِهِمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَی وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی فَاجْتَهَدْتُ فِی صَرْفِ الْهَوَی عَنْ نَفْسِی حَتَّی اسْتَقْرَرْتُ عَلَی طَاعَهًِْ اللَّهِ تَعَالَی قَالَ أَحْسَنْتَ وَ اللَّه.
امام صادق (علیه السلام)- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که روزی به بعضی از شاگردانش فرمود: «چه چیز از من آموختی»؟ عرض کرد: «آقا من از شما هشت مسأله یاد گرفتم». حضرت (علیه السلام) فرمود: «آنها را بیان کن تا بشناسم». عرض کرد: «... سوّم مردم را سرگرم لهو و لعب دیدم و شنیدم گفتهی خدای تعالی را که میفرماید: وَ امّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی پس کوشش کردم که هوس را از خود دور کنم تا اینکه بر طاعت خدا ثابت باشم». فرمود: «احسنت، واللّه»!
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِبْنِالْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) اتَّقِ الْمُرْتَقَی السَّهْلَ إِذَا کَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً قَالَ وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا فَإِنَّ هَوَاهَا فِی رَدَاهَا وَ تَرْکُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَی أَذَاهَا وَ کَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَی دَوَاهَا.
امام کاظم (علیه السلام)- عبدالرّحمنبنحجّاج گوید: ابوالحسن (علیه السلام) به من فرمود: «بترس از بالارفتن سهل و آسان، درصورتیکه پایینآمدن و سقوط از آن دشوار و ناراحتکننده باشد». و امام صادق (علیه السلام) میفرمود: هیچگاه نفس خود را با هوی و خواستهی آن دمساز مکن، چون هواهای نفسانی، همان نفس را به پستی سقوط و هلاکت میافکند و رهاکردن نفس را با لذّتها و خواستهها (که هر چه میخواهد انجام دهد) موجب اذیّت و رنج نفس خواهد شد و بازداشتن نفس از آنچه میطلبد، درمان مرض و بیماری نفس است.
الباقر (علیه السلام)- الْجَنَّهًُْ مَحْفُوفَهًٌْ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا، دَخَلَ الْجَنَّهًَْ؛ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَهًٌْ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ، فَمَنْ أَعْطی نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا، دَخَلَ النَّارَ.
امام باقر (علیه السلام)- بهشت محصور به دشواریها و صبر است. پس کسی که شدائد و دشواریهای دنیا را تحمّل نماید، داخل بهشت خواهد شد، و دوزخ هم محصور و احاطه شده با لذّتها و خوشیها. بنابراین هرکس که از لذائذ و شهوات نفسانی بهرهمند گردد، داخل آتش خواهد شد.