آیه فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى [24]
و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم».
الصّادق (علیه السلام)- مَنْ دَعَا إِلَی عِبَادَهًِْ نَفْسِهِ فَهُوَ کَفِرْعَوْنَ إِذْ قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی.
امام صادق (علیه السلام)- کسی که مردمان را به پرستش خود دعوت میکند، پس او همچون فرعون است که گفت أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عن أبیجعفر (علیه السلام)، قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): قَالَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) قُلْتُ یَا رَبِّ تَدَعُ فِرْعَوْنَ وَ قَدْ قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی فَقَالَ إِنَّمَا یَقُولُ هَذَا مِثْلُکَ مَنْ یَخَافُ الْفَوْتَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام باقر (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: جبرئیل عرض کرد: «خداوندا! فرعون را رها میکنی، درحالیکه گفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی»؟! خداوند میفرماید: «این سخن را کسی میگوید که همانند تو باشد و هراس داشته باشد که فرصت را از دست دهد».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: أَمْلَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِفِرْعَوْنَ مَا بَیْنَ الْکَلِمَتَیْنِ قَوْلَهُ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی وَ قَوْلَهُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ ثُمَّ أَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولی وَ کَانَ بَیْنَ أَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِمُوسَی (علیه السلام) وَ هَارُونَ (علیه السلام) قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما وَ بَیْنَ أَنْ عَرَفَهُ اللَّهُ تَعَالَی الْإِجَابَهًَْ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ ثُمَّ قَالَ قَالَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) نَازَلْتُ رَبِّی فِی فِرْعَوْنَ مُنَازَلَهًًْ شَدِیدَهًًْ فَقُلْتُ یَا رَبِّ تَدَعُهُ وَ قَدْ قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی فَقَالَ إِنَّمَا یَقُولُ مِثْلَ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُکَ.
امام باقر (علیه السلام)- خدای عزّوجلّ به فرعون در میان دو جملهاش: یکی اینکه گفت: فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی و دیگر اینکه گفت: من بهجز خودم خدایی برای شما نمیدانم. (قصص/ ۳۸)، چهل سال مهلت داد و سپس او را به شکنجهی آن دنیا و این دنیا گرفتار ساخت و از آنگاه که خدای عزّوجلّ به موسی (علیه السلام) و هارون (علیه السلام) فرمود: دعای دو نفر مستجاب گردید، (یونس/۸۹) تا روزی که خداوند اثر استجابت دعا را به موسی (علیه السلام) نشان داد چهل سال فاصله بود». سپس فرمود: «جبرئیل گفت: من با پروردگار خود دربارهی فرعون سخت در افتادم و عرض کردم: «پروردگارا! با اینکه فرعون دادِ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی میدهد، تو او را بهحال خودش رها کردهای»؟ فرمود: «چنین سخنی را بندهای چون تو میگوید».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- قَالَ قَالَ مُوسَی: (علیه السلام) أَمْهَلْتَ فِرْعَوْنَ أَرْبَعَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ هُوَ یَقُولُ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی وَ یَجْحَدُ رُسُلَکَ وَ یُکَذِّبُ بِآیَاتِکَ. فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنَّهُ کَانَ حَسَنَ الْخُلُقِ سَهْلَ الْحِجَابِ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُکَافِیَهُ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- موسی (علیه السلام) گفت: «آیا به فرعون چهارصد سال مهلت دادی درحالیکه میگوید؛ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی، و پیامبران و فرستادگانت را انکار میکند و آیات و نشانههایت را تکذیب میکند»؟ خداوند به موسی وحی کرد: «او در دنیا رفتارش خوب بود و حجابی آسان داشت دیدنش آسان بود و به این خاطر خواستم به او مهلت بدهم».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- أَنَّ جَبْرَئِیلَ قَالَ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله): لَوْ رَأَیْتَنِی وَ فِرْعَوْنَ یَدْعُو بِکَلِمَهًِْ الْإِخْلَاصِ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ أَنَا دَفَنْتُهُ فِی الْمَاءِ وَ الطِّینِ لِشِدَّهًِْ غَضَبِی عَلَیْهِ مَخَافَهًَْ أَنْ یَتُوبَ فَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَیْهِ. قَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): وَ مَا کَانَ شِدَّهًُْ غَضَبِکَ عَلَیْهِ یَا جَبْرَائِیلُ؟ قَالَ: لِقَوْلِهِ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی وَ هِیَ الْکَلِمَهًُْ الْآخِرَهًُْ مِنْهُ وَ إِنَّمَا قَالَ حِینَ انْتَهَی إِلَی الْبَحْرِ وَ کَلِمَهًُْ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی فَکَانَ بَیْنَ الْأُولَی وَ الْآخِرَهًِْ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ وَ إِنَّمَا قَالَ ذَلِکَ لِقَوْمِهِ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی حِینَ انْتَهَی إِلَی الْبَحْرِ فَرَآهُ قَدْ یَبِسَ فِیهِ الطَّرِیقُ فَقَالَ لِقَوْمِهِ: تَرَوْنَ الْبَحْرَ قَدْ یَبِسَ مِنْ فَرْقِی فَصَدَّقُوهُ لَمَّا رَأَوْا ذَلِکَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- جبرئیل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: «ای کاش مرا با فرعون میدیدی که او کلمهی توحید را میخواند [و میگفت]: ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردهاند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم! (یونس/۹۰) و من او را به خاطر شدّت خشمم بر او در آب و گل دفن کردم که مبادا توبه کند و خداوند توبهی او را بپذیرد». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جبرئیل! سبب شدّت خشم تو بر او چه بود»؟ گفت: «به خاطر سخنش؛ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی و آن آخرین سخن او بود در آن زمانیکه به دریا رسید و کلمهی من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (قصص/۳۸) [سخن اوّل او بود] و بین کلمهی اوّل و کلمهی آخر او چهل سال فاصله بود و هنگامی به قومش گفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی که به دریا رسید و آن را دید که راه درونش خشک شده است؛ پس به قومش گفت: «دریا را میبینید که از ترس من خشک شده است»؟! و وقتی آن را دیدند، او را تصدیق کردند و آن سخن خداوند است: «فرعون قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدایت نکرد، (طه/۷۹)»!
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ إِسْحَاقَبْنِعَمَّارٍ عَنْ أَبِیالْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: یَا إِسْحَاق إِنَّ فِی النَّارِ لَوَادِیاً یُقَالُ لَهُ سَقَرُ لَمْ یَتَنَفَّسْ مُنْذُ خَلَقَهُ اللَّهُ لَوْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِی التَّنَفُّسِ بِقَدْرِ مِخْیَطٍ لَاحْتَرَقَ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَعَوَّذُونَ مِنْ حَرِّ ذَلِکَ الْوَادِی وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِی ذَلِکَ الْوَادِی لَجَبَلًا یَتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِکَ الْوَادِی مِنْ حَرِّ ذَلِکَ الْجَبَلِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِی ذَلِکَ الْجَبَلِ لَشِعْباً یَتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِکَ الْجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِکَ الشِّعْبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِی ذَلِکَ الشِّعْبِ لَقَلِیباً یَتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِکَ الْجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِکَ الْقَلِیبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ وَ إِنَّ فِی ذَلِکَ الْقَلِیبِ لَحَیَّهًًْ یَتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِکَ الْقَلِیبِ مِنْ خُبْثِ تِلْکَ الْحَیَّهًِْ وَ نَتْنِهَا وَ قَذَرِهَا وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِی أَنْیَابِهَا مِنَ السَّمِّ لِأَهْلِهَا وَ إِنَّ فِی جَوْفِ تِلْکَ الْحَیَّهًِْ لَصَنَادِیقَ فِیهَا خَمْسَهًٌْ مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَهًِْ وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَنِ الْخَمْسَهًُْ وَ مَنِ الِاثْنَانُ قَالَ فَأَمَّا الْخَمْسَهًُْ فَقَابِیلُ الَّذِی قَتَلَ هَابِیلَ وَ نُمْرُودُ الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ فَ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ وَ فِرْعَوْنُ الَّذِی قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی.
امام کاظم (علیه السلام)- اسحاقبنعمّار از امام کاظم (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: ای اسحاق! در دوزخ بیابانی است که آن را سقر گویند از روزی که خدا آن آفریده، نفس نکشیده است. اگر خداوند به آن اجازه بدهد که به اندازهّی سوزنی نفس بکشد آنچه را که در روی زمین است میسوزاند و دوزخیان از گرما و گند و کثافت این بیابان و عذابی که خداوند برای اهل آن بیابان آماده کرده پناهنده میشوند و در آن بیابان کوهی است که همه مردم این بیابان از گرما و گند و کثافت آن کوه و آنچه خداوند برای اهل آن کوه آماده کرده پناهنده میشوند و در آن کوه درّهای است که اهل آن کوه از حرارت و گند و کثافت آن درّه و آنچه خداوند برای اهل آن آماده نموده است پناهنده میشوند و در آن درّه، چاهی است که اهل آن درّه از سوزش و گند و کثافت آن چاه و آنچه خداوند برای اهل آن آماده کرده پناهنده میشوند و در آن چاه ماری است که همهی اهل آن چاه از بدی و گند و کثافت آن مار و از زهری که خداوند برای اهل آن چاه در دندانهای آن مار آماده نموده است پناهنده میشوند و در شکم آن مار هفت صندوق است که پنج نفر از امّتهای گذشته و دو نفر از این امّت در میان آن صندوقها جای دارند». گفتم: «فدایت شوم! آن پنج نفر چه کسانی هستند و این دو کدام»؟ فرمود: «امّا آن پنج تن قابیل است همان که هابیل را کشت و نمرود است کسی [نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد و گفت: منم که زنده میکنم و میمیرانم، (بقره/۲۵۸) و فرعون است همان که گفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی».