آیه عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً [26]
داناى غيب اوست و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد.
الباقر (علیه السلام)- ٍعَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَال فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ أَرَأَیْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِکْرُهُ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ کَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) مِمَّنِ ارْتَضَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: عالِمُ الْغَیْبِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِیمَا یَقْدِرُ مِنْ شَیْءٍ وَ یَقْضِیهِ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ یُفْضِیَهُ إِلَی الْمَلَائِکَهًِْ فَذَلِکَ یَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَیْهِ فِیهِ الْمَشِیئَهًُْ فَیَقْضِیهِ إِذَا أَرَادَ وَ یَبْدُو لَهُ فِیهِ فَلَا یُمْضِیهِ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِی یُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَیَقْضِیهِ وَ یُمْضِیهِ فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِی انْتَهَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ إِلَیْنَا.
امام باقر (علیه السلام)- سدیر صیرفی گوید: حمران گفت: پس منظور از این آیه: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا چیست»؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ، به خدا سوگند! محمّد (صلی الله علیه و آله) از جمله کسانی بود که مورد رضایت خدا بود، امّا دربارهی این سخن خداوند عزّوجلّ: عَالِمُ الْغَیْبِ، خداوند نسبت به آنچه از خلق او پنهان است، علم و آگاهی دارد. از جمله اینکه به مقدّرات عالم و آنچه که در علم اوست، پیش از آنکه آن را بیافریند و قبل از آنکه آن را به فرشتگان منتقل سازد، آگاه است. ای حمران! این علم (علم موقوف)، خاصّ خداوند است که خواست و ارادهی آن در اختیار اوست؛ اگر بخواهد، آن را به مرحله وقوع میرساند یا آنکه در آن خصوص برای او بدا حاصل میشود و آن را به مرحلهی وقوع نمیرساند. امّا آن علمی که خداوند عزّوجلّ آن را تقدیر میکند و آن را به انجام میرساند، همان علمی است که ابتدا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و سپس به ما ختم میشود».
الرّضا (علیه السلام)- عَنْ سَهْلِبْنِالْحَارِثِ عَنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَی الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُول لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّهًٌْ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّهًٌْ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّهًٌْ مِنْ وَلِیِّهِ فَأَمَّا السُّنَّهًُْ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ أَمَّا السُّنَّهًُْ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاهًُْ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه و آله) بِمُدَارَاهًِْ النَّاسِ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَمَّا السُّنَّهًُْ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ.
امام رضا (علیه السلام)- مبارک غلام امام رضا (علیه السلام) نقل کرد که آن جناب فرمود: «مؤمن به درجهی کمال ایمان نمیرسد مگر اینکه در او سه خصلت باشد: یک خصلت از پروردگارش و یکی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دیگری از امامش (علیه السلام). امّا روشی که از خدا باید داشته باشد، کتمان سرّ و راز پوشیدن است. خداوند در این آیه میفرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ؛ روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) مدارا کردن با مردم است، فرموده است: [به هر حال] با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، (اعراف/۱۹۹) امّا روش امام شکیبایی در گرفتاریها و ناراحتیها است.
الصّادق (علیه السلام)- الحَسَنِبْنُعَلِیِّبْنِشُعْبَهًَْ فِی تُحَفِ الْعُقُولِ، عَنْ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِأَبِیجَعْفَرٍمُحَمَّدِبْنِالنُّعْمَانِ یَا ابْنَالنُّعْمَان ... لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّی یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ سُنَنٍ سُنَّهًٌْ مِنَ اللَّهِ وَ سُنَّهًٌْ مِنْ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) وَ سُنَّهًٌْ مِنَ الْإِمَامِ فَأَمَّا السُّنَّهًُْ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَهُوَ أَنْ یَکُونَ کَتُوماً لِلْأَسْرَارِ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَهُوَ أَنْ یُدَارِیَ النَّاسَ وَ یُعَامِلَهُمْ بِالْأَخْلَاقِ الْحَنِیفِیَّهًِْ وَ أَمَّا الَّتِی مِنَ الْإِمَامِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ حَتَّی یَأْتِیَهُ اللَّهُ بِالْفَرَجِ.
امام صادق (علیه السلام)- شخص مؤمن نیست مگر اینکه در او سه روش باشد: یکی را از خدا فراگیرد و یکی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سوّمی را از امام (علیه السلام). امّا روشی را که از خدا میآموزد این است که سِرّ نگهدار باشد؛ خداوند میفرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً. امّا آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرامیگیرد، مداراکردن با مردم و با اخلاق شایسته رفتارنمودن است. و آنچه از امام (علیه السلام) میآموزد شکیبایی در گرفتاریها (جنگها) و ناراحتیها است تا خداوند فرج را برساند.
أمیرالمومنین (علیه السلام)- لَا یُکْمِلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانَهُ حَتَّی تَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ خَصْلَهًٌْ مِنْ رَبِّهِ وَ خَصْلَهًٌْ مِنْ نَبِیِّهِ وَ خَصْلَهًٌْ مِنْ إِمَامِهِ فَأَمَّا الَّتِی مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمَانُ السِّرِّ فَإِنَّهُ قَالَ تَعَالَی فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ نَبِیِّهِ فَإِنَّهُ قَالَ لَهُ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ إِمَامِهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ.
امام علی (علیه السلام)- ایمان مرد مؤمن کامل نمیشود مگر اینکه در او سه خصلت باشد: یک خصلت از پروردگارش و یک خصلت از پیامبرش و یک خصلت هم از امامش؟؛ امّا خصلتی که از باید پروردگارش داشته باشد، راز پوشی است چراکه خداوند میفرماید: فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ پس بر رازش هیچکس را آگاه نمیکند مگر کسی را که انتخاب کرده است. (رسول (صلی الله علیه و آله)) و امّا خصلتی که باید از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دارا باشد، این است که خداوند متعال میفرماید: [به هر حال] با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان [و با آنان ستیزه مکن]. (اعراف/۱۹۹) و امّا خصلتی که از امام باید داشته باشد صبرکردن در شداید و سختیها است چنانچه خدای تعالی میفرماید: و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج میدهند. (بقره/۱۷۷)
أمیرالمومنین (علیه السلام)- عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (رحمة الله علیه) قَالَ کُنَّا مَعَ مَوْلَانَا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ (علیه السلام) ... یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) أَمَا قَرَأْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: حَیْثُ یَقُولُ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَقُلْتُ بَلَی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ (علیه السلام) أَنَا ذَلِکَ الْمُرْتَضَی مِنَ الرَّسُولِ الَّذِی أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَی غَیْبِهِ أَنَا الْعَالِمُ الرَّبَّانِیُّ أَنَا الَّذِی هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیَّ الشَّدَائِدَ فَطَوَی لَهُ الْبَعِید ... ثُمّ قَالَ (علیه السلام) لِی یَا سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ لَا یَعْرِفُنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا وَ أَنْکَرَ وَلَایَتَنَا أَیُّمَا أَفْضَلُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَمْ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) قُلْتُ بَلْ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) فَهَذَا آصَفُبْنُبَرْخِیَا قَدَرَ أَنْ یَحْمِلَ عَرْشَ بِلْقِیسَ مِنْ فَارِسَ بِطَرْفَهًِْ عَیْنٍ وَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ لَا أَفْعَلُ أَنَا ذَلِکَ وَ عِنْدِی مِائَهًُْ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهًٌْ وَ عِشْرُونَ کِتَاباً أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثِبْنِدَمَ (علیه السلام) خَمْسِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عَلَی إِدْرِیسَ النَّبِیِّ (علیه السلام) ثَلَاثِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عَلَی نُوحٍ (علیه السلام) عِشْرِینَ صَحِیفَهًًْ وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) عِشْرِینَ صَحِیفَهًًْ وَ التَّوْرَاهًَْ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) هَکَذَا یَکُونُ الْإِمَامُ فَقَالَ (علیه السلام) إِنَّ الشَّاکَّ فِی أُمُورِنَا وَ عُلُومِنَا کَالْمُمْتَرِی فِی مَعْرِفَتِنَا وَ حُقُوقِنَا قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتَابِهِ فِی غَیْرِ مَوْضِعٍ وَ بَیَّنَ فِیهِ مَا وَجَبَ الْعَمَلُ بِهِ وَ هُوَ غَیْرُ مَکْشُوفٍ.
امام علی (علیه السلام)- [سلمان فارسی (رحمة الله علیه)] گفت: با آقایمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودیم که فرمود: ... «ای سلمان (رحمة الله علیه)! آیا سخن خدای عزّوجلّ را نخواندهای آنجا که میفرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ. عرض کردم: «بله ای امیرمؤمنان (علیه السلام)»! فرمود: «من آن فرستاده شدهی برگزیده و مورد رضایتم که خدای عزّوجلّ او را بر غیبش آگاه ساخت. منم عالم ربّانی. من کسی هستم که خداوند سختیها را بر من آسان کرد و [راه] دور را برای او پیچید [و نزدیک کرد]»... سلمان فارسی (رحمة الله علیه) گفت: امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه السلام) به من فرمود: «وای تمامِ وای بر آن کس که ما را نشناسد؛ حقّ معرفت ما و فضیلت ما را انکار کند. ای سلمان (رحمة الله علیه) کدامیک برتر است محمّد (صلی الله علیه و آله) یا سلیمانبنداود (علیه السلام)»؟ عرض کردم: «بلکه محمّد (صلی الله علیه و آله) برتر و بالاتر است». سپس فرمود: «اینکه آصف برخیا قدرت دارد که در یک چشمبههمزدن تخت بلقیس را از فارس به کشور سبا حملکند و [درحالیکه] در پیش او اندکی از علم کتاب است. همانا من هم اگر این کار به من نسبت داده شود، انجام میدهم. و در پیش من یک هزار کتاب است که خداوند بر شیث پسر آدم (علیه السلام) پنجاه صحیفه و بر ادریس پیامبر سی صحیفه، بر ابراهیم خلیل بیست تا، و تورات است و انجیل و زبور و فرقان فرستاده است». عرض کردم: «راست فرمودی ای بزرگ و آقای من». سپس امام (علیه السلام) فرمود: «بدان ای سلمان (رحمة الله علیه) همانا شککننده در کارهای ما مانند کسی است که شک و ریب در معرفت ما و حقّ ما دارد همانا خدای تبارکوتعالی ولایت و دوستی ما را در کتابش واجب کرده و در آنجا آنچه را عملکردن به آن واجب است را بیان کرده است. و آن هم پوشیده نیست».
الرّضا (علیه السلام)- رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِالْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ لَمَّا تُوُفِّیَ مُوسَیبْنُجَعْفَرٍ (علیه السلام) أَتَیْتُ الْمَدِینَهًَْ فَدَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا (علیه السلام).. فنَظَرَ الرِّضَا (علیه السلام) إِلَی ابْنِ هَدَّابٍ فَقَالَ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُکَ أَنَّکَ سَتُبْتَلَی فِی هَذِهِ الْأَیَّامِ بِدَمِ ذِی رَحِمٍ لَکَ کُنْتَ مُصَدِّقاً لِی قَالَ لَا فَإِنَّ الْغَیْبَ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَی قَالَ (علیه السلام) أَوَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَرَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًی وَ نَحْنُ وَرَثَهًُْ ذَلِکَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَی مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًْ.
امام رضا (علیه السلام)- محمّدبنفضل هاشمی گوید: بعد از درگذشت امام کاظم (علیه السلام) وارد مدینه شدم و خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم... سپس [امام رضا (علیه السلام)] رو به جانب عمروبنهدّاب کرده و فرمود: «اگر من به تو خبر دهم که در همین روزها مبتلا به خون خویشاوندی خواهی شد، سخن مرا تصدیق خواهیکرد»؟ جواب داد: نه، زیرا غیب را جز خدا کسی نمیداند». حضرت فرمود: «مگر خداوند نمیفرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ؛ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مورد پسند خداوند است و ما ورثهی او هستیم. او همان پیغمبری است که خداوند بر رازهای نهانش آگاه نموده و ما نیز آنچه را که پیش از این بوده و آنچه را که تا روز قیامت خواهد شد، میدانیم».
أمیرالمومنین (علیه السلام)- احْتِجَاجَاتِ أمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَلَی الزّندِیقِ الْمُدَّعِی لِلتَّنَاقُضِ فِی الْقُرْآنِ فَقَالَ: لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) ... أَمَّا مَا أَرَاکَ مِنَ الْخِطَابِ بِالِانْفِرَادِ مَرَّهًًْ وَ بِالْجَمْعِ مَرَّهًًْ مِنْ صِفَهًِْ الْبَارِئِ جَلَّ ذِکْرُهُ ... وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالْخَلْقِ إِظْهَارَ قُدْرَتِهِ وَ إِبْدَاءَ سُلْطَانِهِ وَ تَبْیِینَ بَرَاهِینِ حِکْمَتِهِ فَخَلَقَ مَا شَاءَ کَمَا شَاءَ وَ أَجْرَی فِعْلَ بَعْضِ الْأَشْیَاءِ عَلَی أَیْدِی مَنِ اصْطَفَی مِنْ أُمَنَائِهِ فَکَانَ فِعْلُهُمْ فِعْلَهُ وَ أَمْرُهُمْ أَمْرَهُ کَمَا قَالَ: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ جَعَلَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وِعَاءً لِمَنْ شَاءَ مِنْ خَلْقِهِ لِیَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ مَعَ سَابِقِ عِلْمِهِ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنْ أَهْلِهَا وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ مِثَالًا لِأَوْلِیَائِهِ وَ أُمَنَائِهِ وَ عَرَفَ الْخَلِیقَهًَْ فَضْلَ مَنْزِلَهًِْ أَوْلِیَائِهِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِمْ مِنْ طَاعَتِهِمْ مِثْلَ الَّذِی فَرَضَهُ مِنْهُ لِنَفْسِهِ وَ أَلْزَمَهُمُ الْحُجَّهًَْ بِأَنْ خَاطَبَهُمْ خِطَاباً یَدُلُّ عَلَی انْفِرَادِهِ وَ تَوَحُّدِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ أَوْلِیَاءَ تَجْرِی أَفْعَالُهُمْ وَ أَحْکَامُهُمْ مَجْرَی فِعْلِهِ فَهُمُ الْعِبَادُ الْمُکَرَّمُونَ الَّذِینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ هُمُ الَّذِینَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ عَرَّفَ الْخَلْقَ اقْتِدَارَهُمْ عَلَی عِلْمِ الْغَیْبِ بِقَوْلِهِ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ هُمُ النَّعِیمُ الَّذِی یَسْأَلُ الْعِبَادَ عَنْهُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْعَمَ بِهِمْ عَلَی مَنِ اتَّبَعَهُمْ مِنْ أَوْلِیَائِهِمْ قَالَ السَّائِلُ مَنْ هَؤُلَاءِ الْحُجَجُ قَالَ (علیه السلام) هُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ حَلَّ مَحَلَّهُ مِنْ أَصْفِیَاءِ اللَّهِ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ فَرَضَ عَلَی الْعِبَادِ مِنْ طَاعَتِهِمْ مِثْلَ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْهِمْ مِنْهَا لِنَفْسِهِ وَ هُمْ وُلَاهًُْ الْأَمْرِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ: فِیهِمْ أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ قَالَ: فِیهِمْ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ قَالَ السَّائِلُ مَا ذَلِکَ الْأَمْرُ. قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) الَّذِی تَنَزَّلُ بِهِ الْمَلَائِکَهًُْ فِی اللَّیْلَهًِْ الَّتِی یُفَرَّقُ فِیهَا کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ مِنْ خَلْقٍ وَ رِزْقٍ وَ أَجَلٍ وَ عَمَلٍ وَ حَیَاهًٍْ وَ مَوْتٍ وَ عِلْمِ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی لَا تَنْبَغِی إِلَّا لِلَّهِ وَ أَصْفِیَائِهِ وَ السَّفَرَهًِْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ هُمْ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی قَالَ: فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ هُمْ بَقِیَّهًُْ اللهِ یَعْنِی الْمَهْدِیَّ الَّذِی یَأْتِی عِنْدَ انْقِضَاءِ هَذِهِ النَّظِرَهًِْ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.
امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پاسخ زندیقی که گفت در قرآن تناقض وجود دارد. فرمود: «... امّا قول خداوند که فرمود: «و امّا صفت خداوند خالق که یادش با شکوه و بلند مرتبه باد که یکبار در خطاب مفرد و بار دیگر در خطاب جمع آمده است ... خداوند با آفرینش خود خواسته تا قدرتش را نمایان سازد و سلطنتش را پدید آورد و برهانهای حکمتش را آشکار کند. پس هرچه خواست به هرگونهای خواست، انجام داد و انجام برخی چیزها را بر عهدهی برگزیدگان خود در میان امنایش گذاشت؛ و اینگونه فعل آنها فعل او و فرمان آنها فرمان او شد، همانگونه که فرمود: کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است. (نساء/۸۰) حق تعالی آسمان و زمین را ظرفی قرار داد تا هرکه را خود از آفریدگانش میخواهد در برگیرند و اینگونه بد سرشت از پاک سرشت با علم پیشین او از این دو گروه جدا شوند و این جدایی مثالی برای اولیای و امنای او شود. حق تعالی برتری منزلت اولیای خود را به آفریدگان شناساند و فرمانبرداری از ایشان را همچون فرمانبری از خود بر آنان واجب کرد و در این امر حجّت را چنین بر آنان تمام کرد که از آنان با سخنی دالّ بر یگانگی و یکتایی خود یاد کرد. و فرمود: او اولیایی دارد که فعلها و حکمهای خود را در جای فعل او جاری میسازند. ایشان همان بندگان ارجمند هستند که در سخن از او پیشی نمیگیرند و فرمان او را به انجام میرسانند. همان کسانی که خداوند ایشان را با روحی از خود پشتیبانی کرد و توانمندی ایشان را بر علم غیب به آفریدگان شناساند و فرمود: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا، إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ ایشان همان نعمتی هستند که بندگان دربارهی آن بازخواست میشوند؛ چراکه خداوند تبارکوتعالی با ایشان بر دوستانشان که پیرو راه ایشان بودند، نعمت بخشید. آن زندیق پرسید: «آن حجّتها چه کسانی هستند»؟ فرمود: «ایشان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان او از برگزیدگان خداوند هستند. کسانی که خداوند آنان را با خود و رسولش (صلی الله علیه و آله) پیوند داد و همچنان که فرمانبرداری از خود را بر بندگان واجب کرد، فرمانبری از ایشان را نیز بر آنان واجب ساخت و ایشان همان والیان امر هستند که خداوند دربارهی آنان فرمود: اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را!. (نساء/۵۹) و درحالیکه اگر آن را به پیامبر و پیشوایان- که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. (نساء/۸۳)». آن مرد پرسید: «آن امر چیست»؟ حضرت امام علی (علیه السلام) فرمود: «همان امری است که فرشتگان در شبی که هر امر استواری جدا میشود، آن را با خود فرود میآورند، از آفرینش و روزی گرفته تا اجل و عمل و زندگی و مرگ و دانش غیب آسمانها و زمین و معجزاتی که تنها شایسته خداوند و برگزیدگان او و واسطههای میان او و آفریدگانش است. ایشان همان وجهِ خداوند هستند که خدای عزّوجلّ فرمود: و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست!. (بقره/۱۱۵) ایشان بقیهًْالله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند؛ یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که چون این تأخیر به سر آید، میآید زمین را از برابری و دادگری پر میکند، همانگونه که از ستم و جور پر شده بود».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِیإِسْحَاقَاللَّیْثِیِّ قَالَ قُلْتُ لِلْإِمَامِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِبْنِعَلِیٍّ (علیه السلام) یَا ابْنَرَسُولِاللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمُؤْمِن ... یَا إِبْرَاهِیمُ خُذْ مَا سَأَلْتَنِی عِلْماً بَاطِناً مَخْزُوناً فِی عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی حَبَا اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بِهِ رَسُولَهُ (صلی الله علیه و آله) وَ حَبَا بِهِ رَسُولَهُ وَصِیَّهُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) ثُمَّ قَرَأَ ع هَذِهِ الْآیَهًَْ: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَیْحَکَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّکَ قَدْ سَأَلْتَنِی عَنِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ شِیعَهًِْ مَوْلَانَا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ عَنْ زُهَّادِ النَّاصِبَهًِْ وَ عُبَّادِهِمْ مِنْ هَاهُنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً وَ مِنْ هَاهُنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ وَ هَذَا النَّاصِبُ قَدْ جُبِلَ عَلَی بُغْضِنَا وَ رَدِّ فَضْلِنَا وَ یُبْطِلُ خِلَافَهًَْ أَبِینَا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ یُثْبِتُ خِلَافَهًَْ مُعَاوِیَهًَْ وَ بَنِیأُمَیَّهًَْ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُمْ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ.
امام باقر (علیه السلام)- ابواسحاق لیثی گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برایم از مؤمن خبر دهید»؟ ... فرمود: «ای ابراهیم! جواب پرسشت را بگیر: دانشی درونی و گنجینهای از دانش خدای تعالی وجود دارد که خدای جلّ جلاله آن را به رسولش بخشیده و رسولش به وصی خود امیر مؤمنان». سپس، این آیه را خواند: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ آنگاه فرمود: «وای بر تو ای ابراهیم! تو دربارهی مؤمنان شیعه مولای ما امیرمؤمنان علیبنابیطالب (علیه السلام) و از زاهدان ناصبیها و عابدان آنان پرسیدی، خداوند فرموده است: و ما به سراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم!. (فرقان/۲۳) از همین رو، فرموده است: آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شدهاند [و نتیجهای عایدشان نشده است]، و در آتش سوزان وارد میگردند. از چشمهای بسیار داغ به آنان مینوشانند. (غاشیه/۵-۳) اینگونه ناصبی، تصمیم گرفته با ما دشمنی ورزد و فضیلتهای ما را رد کند و خلافت پدر ما امیر مؤمنان را باطل میپندارد؛ درحالیکه او خلافت معاویه و بنیامیه را ثابت میداند و میپندارد آنان خلفاء خدا در زمینش هستند».
الرّضا (علیه السلام)- قَالَ فَتْحُبْنُیَزِیدَ الْجُرْجَانِیُّ ضَمَّنِی وَ أَبَاالْحَسَنِ (علیه السلام) الطَّرِیقُ مُنْصَرَفِی مِنْ مَکَّهًَْ إِلَی خُرَاسَانَ وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَی الْعِرَاقِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ ... وَ أَمَّا الَّذِی اخْتَلَجَ فِی صَدْرِکَ لَیْلَتَکَ فَإِنْ شَاءَ الْعَالِمُ أَنْبَأَکَ بِإِذْنِ اللَّهِ إِنَّ اللهَ لَمْ یُظْهِرْ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَکُلُّ مَا کَانَ عِنْدَ الرَّسُولِ کَانَ عِنْدَ الْعَالِمِ وَ کُلُّ مَا اطَّلَعَ عَلَیْهِ الرَّسُولُ فَقَدِ اطَّلَعَ أَوْصِیَاؤُهُ عَلَیْهِ کَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُهُ مِنْ حُجَّهًٍْ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَی صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ یَا فَتْحُ عَسَی الشَّیْطَانُ أَرَادَ اللَّبْسَ عَلَیْکَ فَأَوْهَمَکَ فِی بَعْضِ مَا أَوْدَعْتُکَ وَ شَکَّکَکَ فِی بَعْضِ مَا أَنْبَأْتُکَ حَتَّی أَرَادَ إِزَالَتَکَ عَنْ طَرِیقِ اللَّهِ وَ صِرَاطِهِ الْمُسْتَقِیم.
امام کاظم (علیه السلام)- فتحبنیزید گرگانی میگوید: در راه بازگشت از مکّه با امام کاظم (علیه السلام) هم سفر بودم. آن جناب به عراق میآمد و من عازم خراسان بودم. شنیدم میفرمود: ... امّا مطلبی که به خاطرت دیشب خطور نمود اگر عالم (منظور امام (علیه السلام) است) بخواهد با اجازه خدا آن را توضیح میدهد: إِنَّ اللهَ لَمْ یُظْهِرْ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ پس آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) دارد امام نیز دارد و بر هرچه پیامبر مطّلع است وصیّ او نیز اطّلاع دارد تا زمین خالی از حجّت نباشد؛ که با او علمی است شاهد صدق گفتارش. و شخصیّت و عدالت او را محرز مینماید. ای فتح! شیطان نزدیک بود تو را به خطا اندازد و در مورد آنچه برایت توضیح دادم به خیال و شک وادارد بهطوری که از راه مستقیم و طریق خدا بازمانی.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ یَعْنِی عَلِیّاً الْمُرْتَضَی (علیه السلام) مِنَ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مِنْه.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا، إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ، منظور، علی مرتضی (علیه السلام) است که مورد رضا و پسند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْماً عِنْدَهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْماً نَبَذَهُ إِلَی مَلَائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ إِلَی مَلَائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَقَدِ انْتَهَی إِلَیْنَا.
امام صادق (علیه السلام)- خدای عزّوجلّ را دوگونه علم است: علمی که نزد خود اوست و هیچکس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است؛ علمی که بهسوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه بهسوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَکْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیْءٍ یَعْلَمُهُ الْمَلَائِکَهًُْ وَ الرُّسُلُ إِلَّا وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَکْفُوفُ فَهُوَ الَّذِی عِنْدَهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.
امام باقر (علیه السلام)- خدا دو نوع علم دارد: علمی که به دیگران داده شده و علمی که محفوظ است. امّا نوع اوّل را که افاضه شده؛ هرچه را ملائکه و انبیاء (علیهم السلام) و رسل بدانند ما هم میدانیم. امّا علم محفوظ آن علمی است که در نزد خدا در ام الکتاب است. وقتی آشکار شد دیگر بدائی در آن نخواهد بود (بر خلاف علم اوّل که احتمال بداء دارد).
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّمَ.
امام صادق (علیه السلام)- امام (علیه السلام) وقتی بخواهد چیزی را بداند میداند.
الصّادق (علیه السلام)- إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ.
امام صادق (علیه السلام)- وقتی امام (علیه السلام) اراده میکند چیزی را بداند، خداوند او را به آن چیز آگاه میسازد.
الصّادق (علیه السلام)- أَیُ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ وَ إِلَی مَا یَصِیرُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّهًٍْ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ.
امام صادق (علیه السلام)- هر امامی که نداند چه به سرش میآید [از خیر و شر و بلا و عافیت] و بهسوی چه میرود (از مرگ و شهادت) او حجّت خدا بر خلقش نیست.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَهًًْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَهًُْ حَفَظَهًٍْ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُؤَدُّونَهَا إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَرَأَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَعْنِی الْمَلَائِکَهًَْ الْأَرْبَعَهًَْ لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- خدای تعالی بر پیامبرش هیچ آیهای از قرآن را نازل نکرد، مگر آنکه به همراه آن چهار فرشته نگهبان که آن را حفظ میکردند، فرستاد تا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) برسانند. سپس این آیه را خواند: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضیَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَینِْ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا یعنی چهار فرشته: لِّیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبّهِمْ».
المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِأَحْمَدَ الصَّفْوَانِیِّ قَالَ رَأَیْتُ الْقَاسِمَبْنَالْعَلَاءِ وَ قَدْ عُمِّرَ مِائَهًَْ سَنَهًٍْ وَ سَبْعَ عَشْرَهًَْ سَنَهًْ ... دَخَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِبْنُمُحَمَّدٍ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ فَأَخْرَجَ الْقَاسِمُ الْکِتَابَ فَقَالَ لَهُ اقْرَأْ هَذَا الْکِتَابَ وَ انْظُرْ لِنَفْسِکَ فَقَرَأَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْکِتَابَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی مَوْضِعِ النَّعْیِ رَمَی الْکِتَابَ عَنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِلْقَاسِمِ یَا بَا مُحَمَّدٍ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّکَ رَجُلٌ فَاضِلٌ فِی دِینِکَ مُتَمَکِّنٌ مِنْ عَقْلِکَ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ وَ قَالَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً فَضَحِکَ الْقَاسِمُ وَ قَالَ لَهُ أَتِمَّ الْآیَهًَْ إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ مَوْلَایَ (علیه السلام) هُوَ الرِّضَا مِنَ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله).
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- آقای ما امام قائم (علیه السلام) نوشتهای به قاسمبنعلا نوشت و مرگ شیخ قاسم را به او خبر داد که چهل روز بعد از آمدن نوشته است و قاسم دوستی داشت که به شدّت ناصبی (دشمن علیّ (علیه السلام)) بود. او عبدالرحمنبنمحمّد نام داشت و قاسم خواست او را بهسوی حق هدایت کند؛ پس نوشته را به او داد و گفت: «بخوان و با خود بیندیش». عبدالرحمن نوشته را خواند و وقتی به محلّ خبردادن از مرگ رسید، نوشته را از دستش انداخت و به قاسم گفت: «به خدا پناه ببر، زیرا تو مردی هستی که از لحاظ دیانت بر دیگران برتری داری و عقلت را از دست ندادهای. و خدای عزّوجلّ میفرماید: و هیچکس نمیداند فردا چه به دست میآورد، و هیچکس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد؟. (لقمان/۳۹) و فرمود: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً. قاسم خندید و گفت: «آیه را کامل کن. إِلّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ. و آقای من از فرستادهشدگان مورد رضایت است».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن حمرانبنأعین عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) أَتَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِرُمَّانَتَیْنِ فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِحْدَاهُمَا وَ کَسَرَ الْأُخْرَی بِنِصْفَیْنِ فَأَکَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِیّاً نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَا أَخِی هَلْ تَدْرِی مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَی فَالنُّبُوَّهًُْ لَیْسَ لَکَ فِیهَا نَصِیبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَی فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِیکِی فِیهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ کَانَ یَکُونُ شَرِیکَهُ فِیهِ قَالَ لَمْ یُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ یُعَلِّمَهُ عَلِیّاً (علیه السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- حمران گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «جبرئیل (علیه السلام) دو انار برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آورد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یکی را خورد و دیگری را دو نیمه کرد، نیمی را هم خورد و نیمی را به علی (علیه السلام) خورانید. پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «برادرم! میدانی این دو انار چه بود»؟ گفت: «نه»! فرمود: «اوّلی نبوّت بود که [مخصوص من است و] تو را از آن بهرهای نیست و امّا دیگری علم و دانش بود که تو در آن با من شریک هستی». من گفتم: «چگونه علی (علیه السلام) در علم شریک پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود»؟ فرمود: «خدا هیچ علمی را به محمّد (صلی الله علیه و آله) نیاموخت جز آنکه به او دستور داد که آن را به علی (علیه السلام) بیاموزد»».