آیه ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى [8]
سپس نزديك و نزديكتر شد.
الکاظم (علیه السلام)- سَأَلَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ عَبْدُ الْغَفَّارِ السُّلَمِیُّ أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسی بْنَ جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فَقَالَ أَرَی هَاهُنَا خُرُوجاً مِنْ حُجُبٍ وَ تَدَلِّیاً إِلَی الْأَرْضِ وَ أَرَی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَأَی رَبَّهُ بِقَلْبِهِ وَ نُسِبَ إِلَی بَصَرِهِ وَ کَیْفَ هَذَا فَقَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) دَنا فَتَدَلَّی فَإِنَّهُ لَمْ یدل (یَتَدَلّ) عَنْ مَوْضِعٍ وَ لَمْ یَتَدَلَّ بِبَدَنٍ فَقَالَ عَبْدُ الْغَفَّارِ أَصِفُهُ بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ حَیْثُ قَالَ دَنا فَتَدَلَّی فَلَمْ یَتَدَلَّ عَنْ مَجْلِسِهِ إِلَّا قَدْ زَالَ عَنْهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَصِفْ بِذَلِکَ نَفْسَهُ فَقَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) إِنَّ هَذِهِ لُغَهًٌْ فِی قُرَیْشٍ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ أَنْ یَقُولَ قَدْ سَمِعْتُ یَقُولُ قَدْ تَدَلَّیْتُ وَ إِنَّمَا التَّدَلِّی الْفَهْم.
امام کاظم (علیه السلام)- مردی به نام عبد الغفّار سلمی از امام کاظم (علیه السلام) درباره این آیات: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی* فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی پرسید: «[آیا] در آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) اقامت نمود خدا از حجاب بیرون آمده و حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) او را به چشم دید؟ یا آنکه به قلب مشاهده نموده و نسبت رؤیت به بصر داد، این چگونه است»؟ حضرت فرمود: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی؛ از مکانی پایین نیامد و با بدن حرکت نکرد». او گفت: «من همچون آیه او را وصف نمودم که گوید: دَنا فَتَدَلَّی، و کسی از جای خود پایین نیامد جز آنکه از آن زایل شد، و إلّا این گونه وصف نمیفرمود». حضرت فرمود: «استعمال این لغت در قریش این گونه است که هر وقت کسی بخواهد بگوید: شنیدم، میگوید: «تدلّیت»، و معنی تدلّی همان فهم است».
السّجّاد (علیه السلام)- عن ثابتبندینار قال: سَأَلْتُ زَیْنَ الْعَابِدِینَ عَلِیَّبْنَالْحُسَیْنِبْنِعَلِیِّبْنِ أَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) عنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ هَلْ یُوصَفُ بِمَکَانٍ فَقَالَ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ قُلْتُ فَلِمَ أُسْرِیَ نَبِیُّهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) إِلَی السَّمَاءِ قَالَ لِیُرِیَهُ مَلَکُوتَ السَّمَاءِ وَ مَا فِیهَا مِنْ عَجَائِبِ صُنْعِهِ وَ بَدَائِعِ خَلْقِهِ قُلْتُ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی قَالَ ذَاکَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) دَنَا مِنْ حُجُبِ النُّورِ فَرَأَی مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ تَدَلَّی فَنَظَرَ مِنْ تَحْتِهِ إِلَی مَلَکُوتِ الْأَرْضِ حَتَّی ظَنَّ أَنَّهُ فِی الْقُرْبِ مِنَ الْأَرْضِ کَقَابِ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی.
امام سجاد (علیه السلام)- ثابتبندینار گوید: از امام سجّاد (علیه السلام) پرسیدم: «آیا خدای عزّوجلّ مکان دارد»؟ فرمود: «خدا از آن برتر است». گفتم: «پس چرا پیغمبرش را به آسمان برد»؟ فرمود: «تا ملکوت آسمان و آنچه از عجایب و بدایع آفرینش وی در آن است را به وی بنماید». گفتم: «گفتار خدای عزّوجلّ: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی چه معنی دارد»؟ فرمود: «مقصود از آن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که نزدیک پردههای نور شد و ملکوت آسمانها را دید و سپس آویخت در زیر پای خود ملکوت زمین را نگریست تا به نظر آورد که بهاندازهی فاصلهی دو سر کمان به زمین نزدیک شده است».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- بَیْنَمَا أَصْحَابُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) جُلُوسٌ فِی مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ (علیه السلام) دَخَلَ عَلَیْنَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ یَهُودِ أَهْلِ الشَّامِ فقَالَ یَا أُمَّهًَْمُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَهًًْ وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَهًًْ إِلَّا وَ قَدْ تَحَمَّلْتُمُوهَا لِنَبِیِّکُمْ فَهَلْ عِنْدَکُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُکُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) سَلْ یَا أَخَا الْیَهُودِ مَا أَحْبَبْتَ ثُمَّ ذَکَرَ الْیَهُودِیُّ مَنَاقِبَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُثْبِتُ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا تَرَکْنَا ذِکْرَهَا طَلَباً لِلِاخْتِصَارِ حَتَّی وَصَلَ إِلَی أَنْ قَالَ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ نَاجَی مُوسی (علیه السلام) علَی جَبَلِ طُورِ سَیْنَاءَ بِثَلَاثِمِائَهًٍْ وَ ثَلَاثَ عَشْرَهًَْ کَلِمَهًًْ یَقُولُ لَهُ فِیهَا یا مُوسی (علیه السلام) إِنِّی أَنَا اللَّهُ فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) نَاجَاهُ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فَوْقَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ رَفَعَهُ عَلَیْهِنَّ فَنَاجَاهُ فِی مَوْطِنَیْنِ أَحَدُهُمَا عِنْدَ سِدْرَهًِْ الْمُنْتَهی وَ کَانَ لَهُ هُنَاکَ مَقَامٌ مَحْمُودٌ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی وَ دَنَّی لَهُ رَفْرَفاً أَخْضَرَ أغشی (غُشِیَ) عَلَیْهِ نُورٌ عَظِیمٌ حَتَّی کَانَ فِی دُنُوِّهِ کَقَابِ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی وَ هُوَ مِقْدَارُ مَا بَیْنَ الْحَاجِبِ إِلَی الْحَاجِبِ وَ نَاجَاهُ بِمَا ذَکَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتَابِهِ قَالَ تَعَالَی لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کَانَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ قَدْ عُرِضَتْ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (علیه السلام) إِلَی أَنْ بُعِثَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَأَبَوْا جَمِیعاً أَنْ یَقْبَلُوهَا مِنْ ثِقْلِهَا وَ قَبِلَهَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُ وَ مِنْ أُمَّتِهِ الْقَبُولَ خَفَّفَ عَنْهُ ثِقْلَهَا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّه.
امام علی (علیه السلام)- روزی اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مسجد نشسته بودند، و با یکدیگر دربارهی فضایل او (پیامبر (صلی الله علیه و آله)) بحث میکردند، دراینموقع عالمی از علمای یهود از شام وارد شد. ای امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) درجهای از پیامبری بهجا نمیماند و برتری برای فرستادهای نیست مگر اینکه آن را به شما و محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبرتان بخشیده آیا اگر پرسشی کنم پاسخ میدهید؟ امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب (علیه السلام) فرمود: «ای برادر یهودی بپرس هرچه دوست داری». سپس آن یهودی مناقبی را که در کتاب آسمانی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) ذکر شده برشمرد، که اگر همهی آنها را نقل کنیم بهطول میانجامد، تا آنجا که یهودی گفت: «خداوند در طور سینا به یکصدوسیزده کلمه سخن گفت و در هر کلمه میفرمود: «ای موسی من (خدا) هستم». سپس پرسید: «آیا با محمّد (صلی الله علیه و آله) چنین مناجاتی داشته»؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «آری چنین است ولی محمّد (صلی الله علیه و آله) هم با خدا سخن گفته آنگاه که خدا او را بر فراز هفت آسمان بلند کرد در دو جای حساس خدا با او سخن گفته یکی در سدرهًْ المنتهی و در آنجا برای محمّد (صلی الله علیه و آله) مقامی پسندیده بود بعد او را پرواز داد تا او را به ساق عرش رسانید چنانچه خدای تعالی فرموده: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی. برای او سفینهای بود که بر فراز او میرفت نوری درخشنده و بزرگ داشت تا اینکه به قاب قوسین رسید یعنی جایی که فاصلهی او با مبدأ بهاندازهی فاصلهی دو ابرو از یکدیگر بود و مناجات به آنچه خدای تعالی در قرآنش در سورهی بقره یادآوری کرده: آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ خداست. و [ازاینرو] اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را برطبق آن، محاسبه میکند. سپس هرکس را بخواهد [و شایستگی داشته باشد]، میبخشد و هرکس را بخواهد [و مستحق باشد]، مجازات میکند. (بقره/۲۸۴)». [شرح تقدّم و برتری امّت اسلامی بر سایر امّم] این آیه بود که خداوند بر سایر امّتها از زمان آدم (علیه السلام) تا هنگام مبعث نبی معظم محمّد (صلی الله علیه و آله) پیشنهاد کرد و تمام از زیر بار شانه خالی کردند و نپذیرفتند محمّد (صلی الله علیه و آله) و امّتش قبول کردند و پذیرفتند. چون خدای تعالی دید که محمّد (صلی الله علیه و آله) و امّتش پذیرفتند سنگینی بار را از دوش آنان برداشت سپس خدای تعالی برای محمّد (صلی الله علیه و آله) فرمود: به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (بقره/۲۸۵)».
الباقر (علیه السلام)- عَن حُمرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فَقَالَ أَدْنَی اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنْهُ فَلَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ إِلَّا قَنَصُ لُؤْلُؤٍ فِیهِ فِرَاشٌ یَتَلَأْلَأُ فَأُرِیَ صُورَهًًْ فَقِیلَ لَهُ یَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَ تَعْرِفُ هَذِهِ الصُّورَهًَْ فَقَالَ نَعَمْ هَذِهِ صُورَهًُْعَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ زَوِّجْهُ فَاطِمَهًَْ (سلام الله علیها) وَ اتَّخِذْهُ وَصِیّاً.
امام باقر (علیه السلام)- حمران گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیات: ثُمَّ دَنَا فَتَدَلی * فَکَانَ قَابَ قَوسَیْنِ أَو أَدْنَی پرسیدم. حضرت فرمود: «خداوند، محمّد (صلی الله علیه و آله) را به خودش نزدیک گردانید تا جایی که فاصلهی بین او و محمّد (صلی الله علیه و آله) بهاندازهی یک قفس از جنس مروارید بود که در داخل آن قفس، فرشی از طلا بود و میدرخشید. آنگاه عکسی به او نشان داده شد و سپس به او گفته شد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! آیا این عکس را میشناسی»؟ جواب داد: «بلی، این عکس علیّبنابیطالب (علیه السلام) است و آنگاه خداوند به او وحی کرد که فاطمه (سلام الله علیها) را به ازدواج او در آورد و او را جانشین خود گرداند».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) کَانَ نَائِماً فِی ظِلِّ الْکَعْبَهًِْ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ وَ مَعَهُ طَاسٌ فِیهِ مَاءٌ مِنَ الْجَنَّهًِْ فَأَیْقَظَهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَغْتَسِلَ ثُمَّ وَضَعَ فِی مَحْمِلٍ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ لَوْنٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ صَعِدَ بِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَلَائِکَهًُْ نَفَرَتْ عَنْ أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَأَمَرَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَتَرَاجَعَتِ الْمَلَائِکَهًُْ نَحْوَ أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَفَتَحَتِ الْبَابَ فَدَخَلَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی السَّمَاءِ الثَّانِیَهًِْ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَهًُْ عَنْ أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَتَرَاجَعَتِ الْمَلَائِکَهًُْ ثُمَّ فُتِحَ الْبَابُ فَدَخَلَ وَ مَرَّ حَتَّی انْتَهَی إِلَی السَّمَاءِ الثَّالِثَهًِْ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَهًُْ عَنْ أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول الله (صلی الله علیه و آله) أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول الله (صلی الله علیه و آله) فَتَرَاجَعَتِ الْمَلَائِکَهًُْ وَ فُتِحَ الْبَابُ وَ مَرَّ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَتَّی انْتَهَی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَهًِْ فَإِذَا هُوَ بِمَلَکٍ مُتَّکٍ وَ هُوَ عَلَی سَرِیرٍ تَحْتَ یَدِهِ ثَلَاثُمِائَهًِْ أَلْفِ مَلَکٍ تَحْتَ کُلِّ مَلَکٍ ثَلَاثُمِائَهًِْ أَلْفِ مَلَکٍ فَنُودِیَ أَنْ قُمْ قَالَ فَقَامَ الْمَلَکُ عَلَی رِجْلَیْهِ فَلَا یَزَالُ قَائِماً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ قَالَ وَ فُتِحَ الْبَابُ وَ مَرَّ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَتَّی انْتَهَی إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَهًِْ قَالَ وَ انْتَهَی إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی قَالَ فَقَالَتِ السِّدْرَهًُْ مَا جَاوَزَنِی مَخْلُوقٌ قَبْلَکَ قَالَ ثُمَّ مَضَی فَتَدَانَی فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی قَالَ فَدَفَعَ إِلَیْهِ کِتَابَیْنِ کِتَابَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ کِتَابَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ فَأَخَذَ کِتَابَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ بِیَمِینِهِ وَ فَتَحَهُ فَنَظَرَ فِیهِ فَإِذَا فِیهِ أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ وَ أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِم ثُمَّ طَوَی الصَّحِیفَهًَْ فَأَمْسَکَهَا بِیَمِینِهِ وَ فَتَحَ الْأُخْرَی صَحِیفَهًَْ أَصْحَابِ الشِّمَالِ فَإِذَا فِیهَا أَسْمَاءُ أَهْلِ النَّارِ وَ أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ قَالَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ مناجات (مُنَاجَاهًِْ) رَبِّهِ رُدَّ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَهًِْ بِحِذَاءِ الْکَعْبَهًِْ قَالَ فَجَمَعَ لَهُ النَّبِیِّینَ (علیهم السلام) وَ الْمُرْسَلِینَ (علیهم السلام) وَ الْمَلَائِکَهًَْ ثُمَّ أَمَرَ جَبْرَئِیلَ فَأَتَمَّ الْأَذَانَ وَ أَقَامَ الصَّلَاهًَْ وَ تَقَدَّمَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) فَصَلَّی بِهِمْ فَلَمَّا فَرَغَ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ اللَّهُ لَهُ سَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ فَسَأَلَهُمْ یَوْمَئِذٍ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ نَزَلَ وَ مَعَهُ صَحِیفَتَانِ فَدَفَعَهُمَا إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَهَذَا کَانَ بَدْءَ الْأَذَانِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سایه کعبه در خواب بود، پس جبرئیل نزدش آمد درحالیکه جامی همراهش بود که در آن آب بهشت بود، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بیدار کرد و به او امر کرد که خود را بشوید سپس دستش را در محملی قرار داد که هزاران نوع نور در آن بود. سپس او را بالا برد تا اینکه بر درهای آسمان رسیدند پس زمانی که ملائکه او را دیدند از درهای آسمان گریختند. پس خداوند به جبرئیل امر کرد که؛ الله اکبر الله اکبر، بگوید، ملائکه بهسوی درهای آسمان بازگشتند و جبرئیل وارد شد، و به آسمان دوّم رسید. ملائکه از درهای آسمان دور شدند و جبرئیل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان لا اله الا الله». ملائکه بازگشتند و در گشوده شد، و جبرئیل وارد شد و عبور کرد تا به آسمان سوّم رسید. ملائکه بار دیگر از درهای آسمان گریختند جبرئیل گفت: «أشهد ان محمّداً رسول الله أشهد ان محمّداً رسول الله» و ملائکه بازگشتند و در گشوده شد و نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله) گذشت تا به آسمان چهارم رسید. به فرشتهای تکیه زده رسید که بر روی تختی است و سیصدهزار فرشته زیر دست او قرار دارد زیر هر فرشته سیصدهزار فرشته دیگر، پس ندا آمد که برخیز، فرمود: «فرشته بر دو پا ایستاد و تا روز قیامت همچنان ایستاده است». و ادامه داد: «و در گشوده شد و نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله) عبور کرد تا به آسمان هفتم رسید و ادامه داد تا به سدرهًْ المنتهی رسید. سدره گفت: «پیش از تو هیچ مخلوقی از من عبور نکرده است»، و ادامه داد: «سپس گذشت و نزدیک آمد و فرود آمد: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی* فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی* فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی و کاملا نزدیک یا نزدیکتر از آن شد، خداوند به بندهاش وحی کرد». امام (علیه السلام) ادامه داد: «دو نامه به او واگذار کرد، نامه اصحاب یمین و نامه اصحاب شمال، نامه اصحاب یمین را به دست راستش گرفت و آن را گشود و در آن نگاه کرد در آن اسامی بهشتیان، اسامی پدران و قبائل آنان بود... سپس نامه را بست و آن را به دست راستش گرفت و نامه دیگر که نامه اصحاب شمال بود را گشود؛ اسامی اهل آتش و اسامی پدران و قبائل آنان در آن بود،... زمانی که از مناجات پروردگارش فارغ شد بهسوی بیت المعمور که در آسمان هفتم و روبروی کعبه است بازگشت، انبیاء و مرسلین (علیهم السلام) و ملائکه به دور او جمع شدند خداوند به جبرئیل امر کردتا او اذان و اقامه گفت، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش رفت و پیش نماز شد و زمانی که فارغ شد به آنان رو کرد، خداوند به او فرمود: «از کسانی که پیش از تو کتاب میخوانند بپرس، حق از جانب پروردگار توست از شککنندگان نباش». پس نبیّ (صلی الله علیه و آله) در آن هنگام از آنان سؤال نمود، سپس فرود آمد و با خود دو نامه همراه داشت. آنان را به امیرمؤمنان (علیه السلام) واگذار کرد، و امام صادق (علیه السلام) فرمود: «و این آغاز اذان بود».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَنَوْتُ مِنْ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ حَتَّی کَانَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَابُ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ تُحِبُ مِنَ الْخَلْقِ قُلْتُ یَا رَبِّ عَلِیّاً قَالَ الْتَفِتْ یَا مُحَمَّدُ فَالْتَفَتُّ عَنْ یَسَارِی فَإِذَا عَلِیُّبْنُأَبِی طَالِبٍ (علیه السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- وقتی که در شب معراج به آسمانها رفتم و به خداوند نزدیکتر شدم، خطاب آمد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)، چه کسی را از میان مردم دوست میداری»؟ من گفتم: «خداوندا، علی (علیه السلام) را دوست دارم». بعد خطاب آمد: «به کنارت نگاه کن». وقتی که به سمت چپم نگاه کردم، دیدم علیّبنابیطالب (علیه السلام) در کنار من ایستاده است.