آیه وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ [55]
و پيوسته تذكّر ده، زيرا تذكّر مؤمنان را سود مىبخشد.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- .... وَ أُقْسِمُ لَکُمْ یَا أَهْلَ الْبَصْرَهًِْ مَا الَّذِی ابْتَدَأْتُکُمْ بِهِ مِنَ التَّوْبِیخِ إِلَّا تَذْکِیرٌ وَ مَوْعِظَهًٌْ لِمَا بَعْدُ لِکَیْ لَا تَسَرَّعُوا إِلَی الْوُثُوبِ فِی مِثْلِ الَّذِی وَثَبْتُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا الَّذِی ذَکَرْتُ فِیکُمْ مِنَ الْمَدْحِ وَ التَّطْرِیَهًِْ بَعْدَ التَّذْکِیرِ وَ الْمَوْعِظَهًِْ رَهْبَهًٌْ مِنِّی لَکُمْ وَ لَا رَغْبَهًٌْ فِی شَیْءٍ مِمَّا قِبَلَکُمْ.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)- ای مردم بصره سوگند یاد میکنم، آنچه در ابتدا بدان شما را توبیخ کردم جز برای تذکّر و موعظه برای اعمال آینده نبود تا زود دست به کار آشوب نشوید چنان که قبلًا شدید. خداوند به پیامبرش میفرماید: «و تذکر بده که تذکر برای مومنین سودمند است». آنچه از مدح و ستایش که پس از نکوهش و موعظه برای شما گفتم نه به این دلیل بود که از شما ترسیده باشم و یا در آنچه دارید طمع کرده باشم.
السّجّاد (علیه السلام)- کِتَابُهُ زین العابدین (علیه السلام) إِلَی مُحَمَّدِبْنِمُسْلِمٍ الزُّهْرِیِّ یَعِظُه ... وَ لَا تَحْسَبْ أَنِّی أَرَدْتُ تَوْبِیخَکَ وَ تَعْنِیفَکَ وَ تَعْیِیرَکَ لَکِنِّی أَرَدْتُ أَنْ یَنْعَشَ اللَّهُ مَا قَدْ فَاتَ مِنْ رَأْیِکَ وَ یَرُدَّ إِلَیْکَ مَا عَزَبَ مِنْ دِینِکَ وَ ذَکَرْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ أَغَفَلْتَ ذِکْرَ مَنْ مَضَی مِنْ أَسْنَانِکَ وَ أَقْرَانِکِ وَ بَقِیتَ بَعْدَهُمْ کَقَرْنٍ أَعْضَبَ انْظُرْ هَلِ ابْتُلُوا بِمِثْلِ مَا ابْتُلِیتَ أَمْ هَلْ وَقَعُوا فِی مِثْلِ مَا وَقَعْتَ فِیهِ أَمْ هَلْ تَرَاهُمْ.
امام سجّاد (علیه السلام)- نامهی پندآمیز امام زین العابدین (علیه السلام) به محمّدبنمسلمزهری: گمان نکنی که من میخواهم تو را توبیخ و سرزنش و تغییر کنم، بلکه منظورم این است که خداوند بینش تو را که نابود شده زنده کند و آنچه از دینت را از دست دادهای به تو برگرداند و به یاد این آیه افتادم وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ المُؤْمِنِینَ؛ فراموش کردهای از دوستان و همردیفانت که از دنیا رفتهاند و تو تنها ماندهای ببین آنها گرفتار شدهاند مانند تو و در گردابی چون تو افتادهاند، آیا آنها را دیدهای؟
الصّادقین (علیها السلام)- إِنَّ النَّاسَ لَمَّا کَذَّبُوا بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَمَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهَلَاکِ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلِیّاً فَمَا سِوَاهُ بِقَوْلِهِ: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ ثُمَّ بَدَا لَهُ فَرَحِمَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ قَالَ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.
امام باقر و امام صادق ( هنگامیکه مردم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را تکذیب کردند، خداوند تبارکوتعالی آهنگ آن کرد که جز علی (علیه السلام) همهی مردم زمین را به نابودی کشد و چنین است که میفرماید: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ، ولی بعداً برای او بداء حاصل شد و به مؤمنان رحم کرد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ المُؤْمِنِینَ.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ أَرَادَ أَنْ یُعَذِّبَ أَهْلَ الْأَرْضِ ثُمَّ بَدَا لِلَّهِ فَنَزَلَتِ الرَّحْمَهًُْ فَقَالَ ذَکِّرْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.
امام صادق (علیه السلام)- خداوند تبارکوتعالی به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) فرمود: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ؛ خداوند تصمیم گرفت که اهل زمین را عذاب کند بعد برای خدا بداء حاصل شد و رحمت نازل گردید، فرمود: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود میبخشد».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- هَمَّ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ بِهَلَاکِ أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَنْزَلَ عَلَی رَسُولِهِ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ ثُمَّ بَدَاءَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَأَنْزَلَ عَلَیْهِ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- خداوند تصمیم داشت مردم روی زمین را هلاک نماید به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تو از آنها فاصله بگیر، سرزنش نخواهی شد». بعد در این مورد بداء حاصل شد و این آیه را نازل نمود: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ المُؤْمِنِینَ.
الرّضا (علیه السلام)- إِنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْماً مَخْزُوناً مَکْنُوناً لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْماً عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَالْعُلَمَاءُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ یَعْلَمُونَهُ قَالَ سُلَیْمَانُ أُحِبُّ أَنْ تَنْزِعَهُ لِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ أَرَادَ إِهْلَاکَهُمْ ثُمَّ بَدَا فَقَالَ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.
امام رضا (علیه السلام)- به سلیمان مروزی فرمود: خدای عزّوجلّ را دو علم است؛ یکی علم مخزون و مکنونی که در خزینه شده و از هرکسی پوشیده و کسی غیر از خدا آن را نمیداند و بداء از آن میباشد و علمی دیگر که آن را به فرشتگان و پیغمبرانش (علیهم السلام) تعلیم فرموده، پس علمای از اهلبیت پیغمبرش (علیهم السلام) آن را میدانند. سلیمان گفت: «دوست دارم که این را از کتاب خدای عزّوجلّ برایم استخراج کنی». حضرت (علیه السلام) فرمود: «سخن خدای عزّوجلّ به پیغمبرش (صلی الله علیه و آله): فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ و حضرت (علیه السلام) فرمود: «هلاک ایشان را اراده فرمود بعد از آن از برای خدا بداء شد و فرمود: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمؤْمِنِینَ».