آیه وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ [51]
و امكان ندارد خدا با هيچ انسانى سخن بگويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى [همچون ايجاد صوت]، يا رسولى (فرشتهاى) مىفرستد و به فرمان خود آنچه را بخواهد وحى مىكند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ مَا هُوَ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیا قَالَ علِیٌّ (علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَی ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ کَانَ الرَّسُولُ یُوحِی إِلَیْهِ رُسُلُ السَّمَاءِ فَتَبْلُغُ رُسُلُ السَّمَاءِ إِلَی رُسُلِ الْأَرْضِ وَ قَدْ کَانَ الْکَلَامُ بَیْنَ رُسُلِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بَیْنَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُرْسِلَ بِالْکَلَامِ مَعَ رُسُلِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ قَدْ قَالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یَا جَبْرَئِیلُ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ جبرئیل إِنَّ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ لَا یُرَی فَقَالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِنْ أَیْنَ تَأْخُذُ الْوَحْیَ قَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِیلَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ إِسْرَافِیلُ قَالَ یَأْخُذُهُ مِنْ مَلَکٍ مِنْ فَوْقِهِ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ ذَلِکَ الْمَلَکُ قَالَ یُقْذَفُ فِی قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْیٌ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کَلَامُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا کَلَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الرُّسُلَ وَ مِنْهُ مَا قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ مِنْهُ رُؤْیَا یَرَاهَا الرُّسُلُ وَ مِنْهُ وَحْیٌ وَ تَنْزِیلٌ یُتْلَی وَ یُقْرَأُ فَهُوَ کَلَامُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.
امام علی (علیه السلام)- یکی از زندیقان نزد امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) رفت و گفت: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، هر آینه به دینتان میگرویدم». حضرت علی (علیه السلام) به او فرمود: «از چه سخن میگویی»؟ ... گفت: «این آیه: و مَا کَانَ لبَشَرٍ أَن یکَلمَهُ اللهُ إِلا وحْیا أَو مِن ورَاء حِجَابٍ یعنی برای هیچ انسانی ممکن نیست که خداوند با او جز از طریق وحی و یا از پشت حجاب و پرده سخن بگوید». امام علی (علیه السلام) به او فرمود: «و مَا کَانَ لبَشَرٍ أَن یکَلمَهُ اللهُ إِلا وحْیا أَو مِن ورَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ و آری! خداوند بلندمرتبه و بزرگ چنین فرموده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وحی را از فرستادگان آسمانی دریافت میکرد. بنابراین فرستادگان آسمانی به فرستادههای زمین وحی میکردند. او با فرستادگان زمین سخن میگفت نه با فرستادگان آسمانی». یکبار پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید: «ای جبرئیل! آیا تو خدایت را دیدهای»؟ جبرئیل گفت: «خدایم دیده نمیشود». پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال کرد: «تو وحی را از کجا دریافت میکنی»؟ او پاسخ داد: «از اسرافیل»! پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید: «اسرافیل آن را از کجا دریافت میکند»؟ جبرئیل گفت: «از فرشتهای در میان عالم ملکوت اعلی که جایگاهش از او برتر است». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مجدّداً پرسید: «آن فرشته، وحی را از چه کسی دریافت میکند»؟ جبرئیل فرمود: «وحی به قلب او فرود میآید، گویی چیزی به درون آن پرتاب شده است. این وحی است که همان کلام پروردگار است. کلام خداوند به یک شکل نیست. یک نوع از وحی، آن است که خداوند با آن با پیامبران سخن گفته و گاهی مستقیماً آن را به قلبشان القا کرده است. نوعی از آن به صورت رویایی است که پیامبران آن را میبینند. از جملهی انواع دیگر آن، وحی و تنزیل است که خوانده و تلاوت میشود که همان کلام خداوند است. به آنچه از کلام خدا که برایت توصیف کردم اکتفا کن».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- ٍ عَنْ أَبِیمَعْمَرٍ السَّعْدَانِی أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علِیَّبْنَأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَی ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ وَ قَوْلُهُ وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلِیماً وَ قَوْلُهُ وَ ناداهُما رَبُّهُما وَ قَوْلُهُ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَأَمَّا قَوْلُهُ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ مَا یَنْبَغِی لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً وَ لَیْسَ بِکَائِنٍ إِلَّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عُلُوّاً کَبِیراً قَدْ کَانَ الرَّسُولُ یُوحِی إِلَیْهِ مِنْ رُسُلِ السَّمَاءِ فَتَبْلُغُ رُسُلُ السَّمَاءِ رُسُلَ الْأَرْضِ وَ قَدْ کَانَ الْکَلَامُ بَیْنَ رُسُلِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بَیْنَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُرْسِلَ بِالْکَلَامِ مَعَ رُسُلِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ قَدْ قَالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یَا جَبْرَئِیلُ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ فَقَالَ جبرئیل إِنَّ رَبِّی لَا یُرَی فَقَالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) فَمِنْ أَیْنَ تَأْخُذُ الْوَحْیَ فَقَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِیلَ فَقَالَ وَ مِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ إِسْرَافِیلُ قَالَ یَأْخُذُهُ مِنْ مَلَکٍ فَوْقَهُ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ ذَلِکَ الْمَلَکُ قَالَ یُقْذَفُ فِی قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْیٌ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کَلَامُ اللَّهِ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا کَلَّمَ اللَّهُ بِهِ الرُّسُلَ وَ مِنْهُ مَا قَذَفَهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ مِنْهُ رُؤْیَا یُرِیهَا الرُّسُلَ وَ مِنْهُ وَحْیٌ وَ تَنْزِیلٌ یُتْلَی وَ یُقْرَأُ فَهُوَ کَلَامُ اللَّهِ فَاکْتَفِ بِمَا وَصَفْتُ لَکَ مِنْ کَلَامِ اللَّهِ فَإِنَّ مَعْنَی کَلَامِ اللَّهِ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُ مِنْهُ مَا تُبَلِّغُ مِنْهُ رُسُلُ السَّمَاءِ رُسُلَ الْأَرْضِ.
امام علی (علیه السلام)- از ابومعمّر سعدانی نقل شده است که: مردی به خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) علیّبنابیطالب (علیه السلام) آمد و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) من در کتاب مُنزل خدا شکّ کردهام» .... امام علی (علیه السلام) به او فرمود: «امّا کلام خدای متعال: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ و این کلام خدای متعال: و خداوند با موسی سخن گفت. (نساء/۶۴) و این کلام خدای متعال: و پروردگارشان آنها را ندا داد. (اعراف/۲۲). و این کلام خدای متعال: ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن. (بقره/۳۵). و این کلام: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ یعنی برای هیچ انسانی ممکن نیست که خداوند با او جز از طریق وحی و یا از پشت حجاب و پرده سخن بگوید یا اینکه فرستادهای را بفرستد و به اجازهی خداوند آنچه را که اراده فرموده است به او وحی نماید. آری! خداوند بلند مرتبه و بزرگ چنین فرموده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وحی را از فرستادگان آسمانی دریافت میکرد. بنابراین فرستادگان آسمانی به فرستادههای زمین وحی میکردند. او با فرستادگان زمین سخن میگفت نه با فرستادگان آسمانی. یک بار پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید: «ای جبرئیل! آیا تو خدایت را دیدهای»؟ جبرئیل گفت: «خدایم دیده نمیشود». پیامبر (صلی الله علیه و آله) سئوال کرد: «تو وحی را از کجا دریافت میکنی»؟ او پاسخ داد: «از اسرافیل»! پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید: «اسرافیل آن را از کجا دریافت میکند»؟ جبرئیل گفت: «از فرشتهای در میان عالم ملکوت اعلی که جایگاهش از او برتر است». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مجدداً پرسید: «آن فرشته وحی را از چه کسی دریافت میکند»؟ جبرئیل فرمود: «وحی به قلب او فرود میآید گویی چیزی به درون آن پرتاب شده است». این وحی است که همان کلام پروردگار است. کلام خداوند به یک شکل نیست. یک نوع از وحی، آن است که خداوند با آن با پیامبران سخن گفته و گاهی مستقیماً آن را به قلبشان القا کرده است. نوعی از آن به صورت رؤیایی است که پیامبران آن را میبینند. از جمله انواع دیگر آن، وحی و تنزیل است که خوانده و تلاوت میشود که همان کلام خداوند است. به آن چه از کلام خدا که برایت توصیف کردم اکتفا کن. زیرا کلام خدا فقط یک نوع نیست. بلکه یکی از انواع آن، همان چیزی است که فرستادگان آسمان به فرستادگان زمین منتقل میکنند».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً قَالَ وَحْیَ مُشَافَهَهًٍْ وَ وَحْیَ إِلْهَامٍ وَ هُوَ الَّذِی یَقَعُ فِی الْقَلْبِ أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ کَمَا کَلَّمَ اللَّهُ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه و آله) وَ کَمَا کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی (علیه السلام) مِنَ النَّارِ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ قَالَ وَحْیَ مُشَافَهَهًٍْ یَعْنِی إِلَی النَّاسِ.
علیّبنابراهیم ( وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً منظور از وحی، گفتوگوی شفاهی و الهام است که در قلب یا از پشت پرده انجام میگیرد؛ همچنانکه خداوند با پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن گفت و همچنین با حضرت موسی (علیه السلام) از داخل آتش گفتگو کرد. یا اینکه فرستادهای را میفرستد و به ارادهی خودش، آنچه را که اراده فرماید به او القا میکند. وحی مشافهه بهمعنای وحی [یا گفتگو با] مردم است.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ أَسْرَی بِی رَبِّی عَزَّوَجَلَّ فَأَوْحَی إِلَیَ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ مَا أَوْحَی، وَ کَلَّمَنِی بِمَا کَلَّمَنِی فَکَانَ مِمَّا کَلَّمَنِی بِهِ أَنْ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا ... الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ، لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یُسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْأَوَّلُ فَلَا شَیْءَ قَبْلِی، وَ أَنَا الْآخِرُ فَلَا شَیْءَ بَعْدِی، وَ أَنَا الظَّاهِرُ فَلَا شَیْءَ فَوْقِی، ... وَ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ آخُذُ مِیثَاقَهُ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام). یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ، وَ هُوَ الدَّابَّهًُْ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ. یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) أُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ مَا أُوحِیهِ إِلَیْکَ، لَیْسَ لَکَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئاً. یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) أُبْطِنُهُ سِرِّیَ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ، فَلَیْسَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ دُونَهُ. یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ (علیه السلام) عَلَی مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِه.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمود: خداوند مرا به معراج برد و از پشت حجاب به من وحی کرد و با من سخن گفت و فرمود: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! من الله هستم که جز من خدایی نیست. من آگاه مطلق به عالم غیب و عالم شهادت و مهربان و بخشنده هستم. من الله هستم که جز من هیچ خدایی وجود ندارد. من پادشاهی قدّوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبّار و متکبّر هستم. خداوند از آنچه آنان شرک میورزند، پاک و منزّه است. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! همانا من الله هستم که هیچ خدایی جز من نیست. من خالق، آفریننده و مصوّر هستم. اسماء حسنی از آن من است. هرچه در آسمان و زمین است، تسبیحگوی من است و من، عزیز حکیم هستم. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! من الله هستم که جز من خدایی نیست. من اوّل هستم و قبل از من هیچچیز وجود نداشته است. من آخر هستم و پس از من هیچچیز وجود نخواهد داشت. من ظاهر هستم. یعنی هیچچیز برتر از من وجود ندارد. من باطن هستم و جز من چیزی وجود نخواهد داشت. من الله هستم و جز من هیچ خدایی نیست. من از همهچیز کاملاً آگاه هستم. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! علی (علیه السلام) اوّلین کسی است که از میان ائمّه (علیهم السلام) از او عهد و پیمان میگیرم. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! از میان ائمّه (علیهم السلام)، علی (علیه السلام) آخرین کسی است که روح او را میگیرم. او همان جنبندهای است که با مردم سخن میگوید. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! علی (علیه السلام) را بر همهی آنچه به تو وحی گردیده است غلبه میدهم. تو نباید هیچچیزی را از او پنهان کنی. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! آن رازهایی را که به تو گفتم، مخفیانه به او بگو. من و تو رازی نداریم که آن را از او پنهان کنیم. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! علی (علیه السلام) به همه حلال و حرامهایی که آفریدهام آگاه است».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فِی حَدِیثِ مَسَائِلِ عَبدِاللهِبنِسَلَامٍ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبِرْنِی کَلَّمَکَ اللَّهُ قَبْلًا. قَالَ: مَا لِعَبْدٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَاب.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در حدیثی که در آن پرسشهای عبداللهبنسلام از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میباشد، اینگونه آمده است: [ابنسلام] به ایشان گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! به من بگو! آیا خداوند با تو بهطور مستقیم سخن گفته است»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند با هیچ بندهای جز به صورت وحی یا از پشت پرده صحبت نمیکند».
الرّضا (علیه السلام)- فِی التَّوحِیدِ عَن الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ الرَّجُلُ: فَلِمَ احْتَجَبَ؟ فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام): إِنَّ الْحِجَابَ عَلَی الْخَلْقِ لِکَثْرَهًِْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا تَخْفَی عَلَیْهِ خَافِیَهًٌْ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَار.
امام رضا (علیه السلام)- در کتاب توحید از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که آن مرد عرض کرد: «پس چرا [خدا] محتجب شده و در پرده رفته که کسی او را نمیبیند». امام رضا (علیه السلام) فرمود: «حجاب و پرده بر خلق بهجهت بسیاری گناهان ایشان است و امّا آن جناب به هیچ وجه پنهان و پنهانشده در ساعتهای شب و روز بر او پوشیده و پنهان نمیباشد».
الرّضا (علیه السلام)- لَا تَشْمُلُهُ الْمَشَاعِرُ وَ لَا یَحْجُبُهُ الْحِجَابُ فَالْحِجَابُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ لِامْتِنَاعِهِ مِمَّا یُمْکِنُ فِی ذَوَاتِهِمْ وَ لِإِمْکَانِ ذَوَاتِهِمْ مِمَّا یَمْتَنِعُ مِنْهُ ذَاتُهُ وَ لِافْتِرَاقِ الصَّانِعِ وَ الْمَصْنُوعِ وَ الرَّبِّ وَ الْمَرْبُوبِ وَ الْحَادِّ وَ الْمَحْدُودِ.
امام رضا (علیه السلام)- مشاعر و حواسّ او را فرو نمیگیرد و پردههای جسمانی او را نمیپوشاند و پردهی میان او و آفریدگانش که مانع دیدن است آن است که ایشان را آفریده؛ چرا که آن جناب از آنچه در ذاتهای ایشان ممکن است امتناع فرموده و برای آنکه ذاتهای ایشان از آنچه ذاتش از اتّصاف به آن اباء دارد امکان دارند و سرباز نمیزنند و نیز بهجهت آنکه صانع و مصنوع و ربّ و مربوب و حادّ و محدود از یکدیگر جدا میشوند.
الصّادق (علیه السلام)- فَإِنْ قَالُوا وَ لِمَ اسْتَتَرَ قِیلَ لَهُمْ لَمْ یَسْتَتِرْ بِحِیلَهًْ یَسْتَتِرْ بِحِیلَهًٍْ یَخْلُصُ إِلَیْهَا کَمَنْ یَحْتَجِبُ عَنِ النَّاسِ بِالْأَبْوَابِ وَ السُّتُورِ وَ إِنَّمَا مَعْنَی قَوْلِنَا اسْتَتَرَ أَنَّهُ لَطُفَ عَنْ مَدَی مَا تَبْلُغُهُ الْأَوْهَامُ کَمَا لَطُفَتِ النَّفْسُ وَ هِیَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ ارْتَفَعَتْ عَنْ إِدْرَاکِهَا بِالنَّظَر.
امام صادق (علیه السلام)- [به مفضّل فرمود:] اگر کسی گوید که: «خداوند چرا از خلق پنهان شده است»؟ پاسخ گوییم که: «مستتر و پنهانشدن ذات مقدّس نه به آن معنی است که به اراده خود را مستور گردانیده، چنانچه پادشاهان یا دیگران بهوسیلهی درها و پردهها و دیوار از رعیّت خود پنهان میشوند، بلکه معنیش آن است که ذات مقدّس لطیفتر و رفیعتر از آن است که عقل بتواند درک کند، چنانچه «نفس ناطقه» که یکی از مخلوقات اوست ادراک آن به فکر و نظر میسّر نیست».