آیه أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ [19]
آيا تو مىتوانى كسى را كه فرمان عذاب دربارهی او قطعى شده رهايى بخشى؟! آيا تو مىتوانى كسى را كه در درون آتش است برگيرى و نجات دهى؟!
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ (إبنِ مجلم لعنهًْ الله علیه) الْحَسَنُ (علیه السلام) قَالَ لَهُ یَا وَیْلَکَ یَا لَعِینُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَنْتَ قَاتِلُ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ مُثْکِلُنَا إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ هَذَا جَزَاؤُهُ مِنْکَ حَیْثُ آوَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ آثَرَکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ هَذَا الْجَزَاءَ یَا شَقِیُّ قَالَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ بَلْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فَانْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ هَذَا قَاتِلُکَ یَا أَبَاهُ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی ابْنِ مُلْجَمٍ وَ قَالَ لَهُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ هَذَا کَانَ جَزَاؤُهُ مِنْکَ بَوَّأَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ حَبَاکَ وَ فَضَّلَکَ عَلَی غَیْرِکَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ بِهَذَا الْجَزَاءِ یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ فَقَالَ لَهُ الْمَلْعُونُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ (علیه السلام) أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار ... ثُمَّ انْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَاهْ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ فَرَقَدَ سَاعَهًًْ ثُمَّ فَتَحَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ ارْفُقُوا بِی یَا مَلَائِکَهًَْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ ابْنُ مُلْجَمٍ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ وَ قَدْ حَضَرَ بَیْنَ یَدَیْکَ قَالَ فَفَتَحَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مَکْتُوفٌ وَ سَیْفُهُ مُعَلَّقٌ فِی عُنُقِهِ فَقَالَ لَهُ بِضَعْفٍ وَ انْکِسَارِ صَوْتٍ وَ رَأْفَهًٍْ وَ رَحْمَهًٍْ یَا هَذَا لَقَدْجِئْتَ عَظِیماً وَ ارْتَکَبْتَ أَمْراً عَظِیماً وَ خَطْباً جَسِیماً أَبِئْسَ الْإِمَامُ کُنْتُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَنِی بِهَذَا الْجَزَاءِ أَلَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَیْکَ وَ زِدْتُ فِی إِعْطَائِکَ أَلَمْ یَکُنْ یُقَالُ لِی فِیکَ کَذَا وَ کَذَا فَخَلَّیْتُ لَکَ السَّبِیلَ وَ مَنَحْتُکَ عَطَائِی وَ قَدْ کُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّکَ قَاتِلِی لَا مَحَالَهًَْ وَ لَکِنْ رَجَوْتُ بِذَلِکَ الِاسْتِظْهَارَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی عَلَیْکَ یَا لُکَعُ وَ عَلَّ أَنْ تَرْجِعَ عَنْ غَیِّکَ فَغَلَبَتْ عَلَیْکَ الشَّقَاوَهًُْ فَقَتَلْتَنِی یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ قَالَ فَدَمَعَتْ عَیْنَا ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ قَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ قَالَ لَهُ صَدَقْت.
امام علی (علیه السلام)- هنگامیکه امام حسن (علیه السلام) به ابنملجم که لعنت خدا بر او باد نگاه کرد، به او فرمود: «وای بر تو ای لعنت شده! ای دشمن خدا! تو قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستی و ما را به عزای امام مسلمانان نشاندی، آیا پاداش او این بود؟ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران برتریهایی داد آیا او برای تو بد امامی بود که او را با این پاداش، مجازات کردی، ای بدبخت»! [ابن ملجم] هیچ سخنی نگفت بلکه چشمانش گریان شد. امام حسن (علیه السلام) خود را روی (جسم نیمه جان) پدرش انداخت و درحالیکه او را میبوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص قاتل توست که خداوند ما را بر او قادر ساخته است». ولی علی (علیه السلام) خواب بود و جواب او را نداد و [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. به سمت ابنملجم برگشت و به او فرمود: «ای دشمن خدا! آیا این بود پاداش او از جانب تو؛ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران [در نزد خودش] برتری داد. آیا بد امامی بود که او را با این پاداش مجازات کردی ای بدبختترینِ بدبختان»!؟ آن ملعون به او گفت: «ای ابا محمّد (علیه السلام)! آیا تو میتوانی کسی را که درون آتش است برگیری و بیرون آوری»؟ .... آنگاه امام حسن (علیه السلام) خود را روی پدرش انداخت و درحالیکه او را میبوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص دشمن خدا و دشمن توست که خداوند امکان [برای قصاص او] امکان داده است». ولی [علی (علیه السلام)] خواب بود و جواب نداد. [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. [علی (علیه السلام)] ساعتی را خوابید. سپس چشمانش را باز کرد درحالیکه میفرمود: «ای فرشتگان مرا نزد پروردگارم ببرید». امام حسن (علیه السلام) به او عرض کرد: «این شخص دشمن خدا و دشمن تو، ابن ملجم، است که خداوند ما را بر او قادر ساخته است و اکنون نزد شماست». امیرالمؤمنین (علیه السلام) چشمانش را باز کرد و به او (ابن ملجم) نگاه کرد درحالیکه کتفهایش بسته و شمشیرش در گردنش آویزان بود. با حالت ضعف و صدای شکسته (ضعیف) و حالت رأفت و رحمت، به او فرمود: «فلانی! کار بزرگ و خطای بسیار زشتی مرتکب شدی. آیا بد امامی بودم برای تو که مرا به این جزا مجازات کردی؟ آیا من نسبت به تو دلسوز نبودم و تو را بر دیگران برتری ندادم؟ به تو نیکی کردم و فراوان به تو عطا کردم. آیا به من دربارهی تو چنینوچنان گفته نشد ولی من راه را برای تو باز کردم و به تو عطا کردم و حال آنکه میدانستم قاتل من ناگزیر تو هستی ولی با آن کار، امید داشتم که از طرف خداوند تعالی بر تو غلبه شود، شاید که از گمراهیت برگردی، ای پست! ولی شقاوت و بدبختی بر تو چیره شد و مرا کُشتی ای بدبختترینِ بدبختها»! اشکهای ابن ملجم که خداوند تعالی او را لعنت کند جاری شد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار. [علی (علیه السلام)] به او فرمود: «راست گفتی».