آیه ۴ - سوره زمر

آیه لَوْ أَرادَ اللهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ [4]

[به فرض محال] اگر خدا مى‌خواست فرزندى داشته باشد، از ميان مخلوقاتش آنچه را مى‌خواست برمى‌گزيد؛ منزّه است [از اينكه فرزندى داشته باشد]! او خداوند يگانه و حاكم بر همه چيز است.

۱
(زمر/ ۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی نَعْمَائِهِ یَا ابْنَ سَلَامٍ جِئْتَنِی سَائِلًا أَوْ مُتَعَنِّتاً قَالَ بَلْ سَائِلًا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) ... فَأَخْبِرْنِی مَا الْوَاحِدُ وَ مَا الِاثْنَانِ وَ مَا الثَّلَاثَهًُْ وَ مَا الْأَرْبَعَهًُْ وَ مَا الْخَمْسَهًْ. قَالَ نَعَمْ یَا ابْنَ‌سَلَامٍ أَمَّا الْوَاحِدُ فَهُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ لاشَرِیکَ لَهُ وَ لَا صَاحِبَهًَْ لَهُ وَ لَا وَلَدَ لَهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- پیامبر (صلی الله علیه و آله) [خطاب به ابن‌سلام] فرمود: «سپاس مخصوص خداوند است به‌خاطر تمام نعمت‌هایش؛ ای ابن‌سلام! بگو ببینیم آمده‌ای برای فهمیدن سؤال کنی یا [جواب را می‌دانی] و فقط [می‌خواهی] مرا اذیّت کنی»؟ گفت: «نه، می‌خواهم بفهمم ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! ... بگو ببینم یک چیست و دوتا و سه‌تا و چهارتا و پنج‌تا چیست»؟ فرمود: «ای ابن‌سلام! یک، خدای یکتای قهّار است که شریک و همسر و فرزند ندارد، زنده می‌کند و می‌میراند و تمام امور خیر، به دست قدرت اوست. و او بر هرچیز تواناست. (ملک/۱)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۷۸
بحارالأنوار، ج۹، ص۳۳۸
۲
(زمر/ ۴)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنِ الْمِقْدَامِ‌بْنِ‌شُرَیْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ؟ قَالَ: فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَ قَالُوا: یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ؟ فَقَالَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ: یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَهًِْ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا یَجُوزَانِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ وَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِیَ لَهُ لَا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ کَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّ‌وَ‌جَلَّ.

امام علی (علیه السلام)- مقدام‌بن‌شریح‌بن‌هانی از پدرش نقل کرده است: در روز جنگ جمل یکی از بادیه‌نشینان به‌سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفت و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! آیا می‌گویی که خدا یکی است»؟ مردم بر او اعتراض نمودند و گفتند: «ای عرب بیابان‌نشین! مگر نمی‌بینی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) [به سبب این جنگ و برای تدبیر امور آن] در چه پریشان دلی و پراکندگی حواس گرفتار است»؟! امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «او را رها کنید [تا سؤالش را بپرسد] زیرا آنچه این عرب بیابان‌نشین می‌پرسد، همان چیزی است که ما از این گروه (دشمن) می‌خواهیم [که به آن ایمان بیاورند]». پس فرمود: «ای اعرابی! این کلام خداوند که می‌فرماید: خدا یکی است بر چهار قسم است؛ دو وجه از آن‌ها بر خدای عزّوجلّ روا نیست و دو وجه در مورد خدا صادق است امّا آن دو وجه که بر او روا نیست؛ گفتار گوینده‌ای است که می‌گوید، یکی و باب اعداد را قصد می‌کند که این بیان در مورد خداوند روا نیست زیرا آن یکی که دو ندارد در باب اعداد داخل نمی‌شود. آیا نمی‌بینی آنکه گفته یکی از سه، خدا است کافر شده [یعنی گروهی از مسیحیان که خدا و عیسی (علیه السلام) و مریم (سلام الله علیها) را هر سه خدا می‌دانند] معنی دیگر کلمه‌ی یک، کلام آن کسی است که می‌گوید، یک و منظورش یک نفر (نوعی) از بین مردم است و یک نفر نوعی را از بیان جنس مردم قصد کرده و این مورد نیز در مورد خداوند روا نیست زیرا در این تعبیر، تشبیه خدا به بندگانش نهفته است و خداوند ما از این امور بزرگ‌تر است [که به کسی تشبیه شود] و امّا آن دو وجه که در مورد خداوند صادق است یکی کلام آن کسی است که بگوید خداوند یکی است که در میان چیزها، شبیه و مانندی ندارد و پروردگار ما چنین است و وجه دیگر کلام آن کسی است که بگوید خداوند عزّوجلّ در اصل معنا و ذات، یکتا است یعنی خدا نه در وجود ذهنی و خارجی و نه در عقل و نه در وهم و خیال تقسیم و تفکیک نمی‌شود [و در هیچ مورد، غیر یکتا نیست] و پروردگار عزّوجلّ ما چنین است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۷۸
الخصال، ج۱، ص۲/ نورالثقلین
بیشتر