آیه لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ [57]
براى آنها در بهشت ميوهی بسيار لذّتبخشى است، و هرچه بخواهند در اختيارشان خواهد بود.
الباقر ( الْأَرَائِکُ السُّرُرُ عَلَیْهَا الْحِجَالُ.
امام باقر ( الْأَرَائِکُ بهمعنای تختهاست که روی آنها حجلههایی قرار گرفته است.
الرّسول ( الْمُؤْمِنُ سَاعَهًًْ مَعَ الْحَوْرَاءِ وَ سَاعَهًًْ مَعَ الْآدَمِیَّهًِْ وَ سَاعَهًًْ یَخْلُو بِنَفْسِهِ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِئاً یَنْظُرُ بَعْضُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی بَعْض.
پیامبر ( مؤمن ساعتی با آن حوریهی رعنا خوش است و ساعتی با آن آدمیزادهی زیبا خوش است و ساعتی هم تنها به سر میبرد و بر تختش تکیه زده و به همدیگر نگاه میکنند.
أمیرالمومنین ( أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّهًِْ وَ النَّارِ أُسْکِنُ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ الْجَنَّهًَْ وَ أُسْکِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ وَ إِلَیَّ تَزْوِیجُ أَهْلِ الْجَنَّهًْ.
امام علی ( من صاحب اختیار بهشت و آتش جهنّم هستم؛ اهل بهشت را در بهشت مسکن میدهم و اهل آتش را در آتش سکونت میدهم و پیوند ازدواج اهل بهشت با من است.
الرّسول ( فَإِذَا جَلَسَ الْمُؤْمِنُ عَلَی سَرِیرِهِ اهْتَزَّ سَرِیرُهُ فَرَحاً فَإِذَا اسْتَقَرَّتْ بِوَلِیِّ اللَّهِ مَنَازِلُهُ فِی الْجَنَّهًِْ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ الْمَلَکُ الْمُوَکَّلُ بِجِنَانِهِ لِیُهَنِّئَهُ کَرَامَهًَْ اللَّهِ إِیَّاهُ فَیَقُولُ لَهُ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِ وَ وُصَفَاؤُهُ مَکَانَکَ فَإِنَّ وَلِیَّ اللَّهِ قَدِ اتَّکَأَ عَلَی أَرَائِکِهِ فَزَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ الْعَیْنَاءُ قَدْ هَبَّتْ لَهُ فَاصْبِرْ لِوَلِیِّ اللَّهِ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ شُغُلِهِ قَال: فَتَخْرُجُ عَلَیْهِ زَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ مِنْ خَیْمَتِهَا تَمْشِی مُقْبِلَهًًْ وَ حَوْلَهَا وُصَفَاؤُهَا یُحَیِّینَهَا عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّهًًْ مَنْسُوجَهًًْ بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ صُبِغْنَ بِمِسْکٍ وَ عَنْبَرٍ وَ عَلَی رَأْسِهَا تَاجُ الْکَرَامَهًِْ وَ فِی رِجْلَیْهَا نَعْلَانِ مِنْ ذَهَبٍ مُکَلَّلَانِ بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ شِرَاکُهَا یَاقُوتٌ أَحْمَرُ فَإِذَا أُدْنِیَتْ مِنْ وَلِیِّ اللَّهِ وَ هَمَّ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا شَوْقاً تَقُولُ لَهُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا یَوْمَ تَعَبٍ وَ لَا نَصَبٍ فَلَا تَقُمْ أَنَا لَکَ وَ أَنْتَ لِی فَیَعْتَنِقَانِ مِقْدَارَ خَمْسِمِائَهًِْ عَامٍ مِنْ أَعْوَامِ الدُّنْیَا لَا یُمِلُّهَا وَ لَا تُمِلُّهُ قَالَ فَیَنْظُرُ إِلَی عُنُقِهَا فَإِذَا عَلَیْهَا قِلَادَهًٌْ مِنْ قَصَبِ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ وَسَطُهَا لَوْحٌ مَکْتُوبٌ أَنْتَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ حَبِیبِی وَ أَنَا الْحَوْرَاءُ حَبِیبَتُکَ إِلَیْکَ تَنَاهَتْ نَفْسِی وَ إِلَیَّ تَنَاهَتْ نَفْسُکَ ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ أَلْفَ مَلَکٍ یُهَنِّئُونَهُ بِالْجَنَّهًِْ وَ یُزَوِّجُونَهُ الْحَوْرَاءَ.
پیامبر ( و چون مؤمن بر تخت خود مینشیند، تختش از شادی به لرزه میافتد. چون اقامتگاههای دوست خدا در بهشت برپا شود، فرشتهای که بر باغهایش گمارده شده، اجازه میخواهد تا بر او وارد شود و به خاطر دهشهای خداوند، به او شادباش گوید، امّا خادمان و کنیزان او به آن فرشته گویند: «بایست، چرا که دوست خدا بر تخت خود تکیه زده و پریِ سیاه چشمی که همسر اوست، میخواهد به نزدش رود، پس صبر کن تا دوست خدا کار خود به پایان رساند»؛ در آنگاه پری سیاه چشمی که همسر اوست، از خیمه خود به سوی او بیرون میآید و در حالی که کنیزانش او را در میان گرفتهاند، شورمند گام بر میدارد و هفتاد دیبای بافته با یاقوت و مروارید و زبرجد، رنگین به مشک و عنبر، بر تن کرده و تاجی از کرامت بر سر گذاشته و کفشی از طلای آراسته به یاقوت و مروارید، با بندهایی از یاقوت سرخ، به پا دارد؛ چون به نزدیکی دوست خدا میرسد و او مشتاقانه میخواهد به سویش برخیزد، به او میگوید: «ای دوست خدا! امروز روز خستگی و فرسودگی نیست، پس برنخیز، من از برای تو و تو از برای منی». آنگاه آن دو به اندازه پانصد سال از سالهای دنیا هم آغوش میشوند و نه این از او خسته شود و نه او از این؛ در آن دم دوست خدا به گردن آن پری مینگرد و بر آن آویزهای از بندهای یاقوت سرخ میبیند که بر آن نوشته شده: تو ای دوست خدا! معشوق منی و من پری، معشوق توأم که جان من به تو و جان تو به من بسته است. سپس خداوند هزار فرشته میفرستد تا به او به خاطر ورودش به بهشت شادباش گویند و پریان سیاه چشم را به همسریاش درآورند.