آیه ۱۹ - سوره زخرف

آیه وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ [19]

و آن‌ها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند؛ آيا هنگام آفرينش آن‌ها حضور داشته‌اند؟! گواهى آنان نوشته مى‌شود و [از آن] بازخواست خواهند شد.

و آن‌ها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند؛ آیا هنگام آفرینش آن‌ها حضور داشته‌اند

۱ -۱
(زخرف/ ۱۹)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- قَالَ: قَوْلُهُ وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً، مَعْطُوفٌ عَلَی مَا قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ الْمَلَائِکَهًَْ بَنَاتُ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- آیه: و جَعَلوا المَلائِکَةَ الّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا معطوف به ادّعای قریش است که می‌گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. خداوند فرموده است: و جَعَلوا لهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا خداوند در پاسخ به ادّعای آنان فرموده است: أَشَهِدُوا خَلقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۲
البرهان

گواهی آنان نوشته می‌شود و [از آن] بازخواست خواهند شد

۲ -۱
(زخرف/ ۱۹)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- یَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَتَکَلَّمْ إِلَّا بِالْعِلْمِ بِشَیْءٍ سَمِعْتَهُ وَ رَأَیْتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا وَ قَالَ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُون.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ای پسر مسعود! جز با علم به چیزی که آن را شنیده‌ای و دیده‌ای، سخن مگو. زیرا خدای تعالی می‌فرماید: از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند. (اسراء/۳۶)، و فرمود: سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُون».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۲
بحارالأنوار، ج۷۴، ص۱۰۷/ مکارم الأخلاق، ص۴۵۵

ولایت

۱
(زخرف/ ۱۹)

الکاظم (علیه السلام)- یَعْقُوبُ‌بْنُ‌جَعْفَرٍ قَالَ کُنْتُ مَعَ أَبِی‌الْحَسَنِ (علیه السلام) بِمَکَّهًَْ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّکَ لَتُفَسِّرُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ مَا لَمْ تَسْمَعْ بِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) عَلَیْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاس ... فَنَحْنُ حُکَمَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ فَالشَّهَادَهًُْ لَنَا وَ الْمَسْأَلَهًُْ لِلْمَشْهُودِ عَلَیْهِ فَهَذَا عِلْمُ مَا قَدْ أَنْهَیْتُهُ إِلَیْکَ وَ أَدَّیْتُهُ إِلَیْکَ مَا لَزِمَنِی فَإِنْ قَبِلْتَ فَاشْکُرْ وَ إِنْ تَرَکْتَ {فَ} إِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ.

امام کاظم (علیه السلام)- یعقوب‌بن‌جعفر گوید: امام کاظم (علیه السلام) فرمود: ... ما حکیمان خداوند در زمین او و شاهدان او بر مخلوقاتش هستیم. این مصداق آیه: سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ است. بنابراین شهادت‌دادن برای ماست و طلب و درخواست وظیفه‌ی کسانی است که علیه آن‌ها شهادت داده می‌شود. این علم، آن چیزی است که آن را به تو اطّلاع دادم و آنچه را که همراه داشتم به تو انتقال دادم. چنانچه آن را پذیرفتی، شکرگزاری کن و اگر آن را ترک کردی، خداوند بر هرچیز گواه و شاهد است. (حج/۱۷).

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۲
بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۹۶/ بصایرالدرجات، ص۱۹۸/ نورالثقلین، فیه: «الیک وادّیته الیک ... الی آخر» محذوف/ البرهان، فیه: «فالشهادهًْ لذا ... الی آخر» محذوف
۲
(زخرف/ ۱۹)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: ذَکَرَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) الْکِتَابَ الَّذِی تَعَاقَدُوا عَلَیْهِ فِی الْکَعْبَهًِْ وَ أَشْهَدُوا فِیهِ وَ خَتَمُوا عَلَیْهِ بِخَوَاتِیمِهِمْ فَقَالَ یَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ أَخْبَرَ نَبِیَّهُ بِمَا یَصْنَعُونَهُ قَبْلَ أَنْ یَکْتُبُوهُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ کِتَاباً قُلْتُ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ کِتَاباً قَالَ نَعَمْ أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُ تَعَالَی سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ.

امام باقر (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی پیمانی که در کعبه درباره‌ی آن پیمان بستند و درباره‌ی آن شهادت دادند و با مهرهایشان آن را مهر زدند سخن گفت و فرمود: «ای ابومحمّد! خداوند درباره‌ی آنچه انجام دادند، قبل از نگارش آن به پیامبرش اطلاع داد و درباره‌ی آن آیاتی را نازل کرد». عرض کردم: «آیا درباره‌ی آن آیاتی نازل شده است»؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: «آری! مگر نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۲
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۹/ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۵۳/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۳۹/ البرهان
۳
(زخرف/ ۱۹)

الصّادق (علیه السلام)- أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَلِیّاً (علیه السلام) أَنْ یَمْضُوا إِلَی الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ فَیُسْبِغَ أَبُو بَکْرٍ الْوُضُوءَ وَ یَصُفَّ قَدَمَیْهِ وَ یُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ وَ یُنَادِیَ ثَلَاثاً فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْیَقُلْ مِثْلَ ذَلِکَ عُمَرُ فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْیَقُلْ مِثْلَ ذَلِکَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَمَضَوْا وَ فَعَلُوا مَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَمْ یُجِیبُوا أَبَا بَکْرٍ وَ لَا عُمَرَ فَقَامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ فَعَلَ ذَلِکَ فَأَجَابُوهُ وَ قَالُوا لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ ثَلَاثاً فَقَالَ لَهُمْ مَا لَکُمْ لَمْ تُجِیبُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِیَ وَ أَجَبْتُمُ الثَّالِثَ فَقَالُوا إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ لَا نُجِیبَ إِلَّا نَبِیّاً أَوْ وَصِیّاً ثُمَّ انْصَرَفُوا إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَسَأَلَهُمْ مَا فَعَلُوا فَأَخْبَرُوهُ فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) صَحِیفَهًًْ حَمْرَاءَ فَقَالَ لَهُمُ اکْتُبُوا شَهَادَتَکُمْ بِخُطُوطِکُمْ فِیهَا بِمَا رَأَیْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ.

امام صادق (علیه السلام)- عمروبن‌شمر گفت: امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ابوبکر، عمر و امام علی (علیه السلام) دستور داد تا به‌سوی غار اصحاب کهف و رقیم بروند. ابتدا ابوبکر وضو بگیرد و به پاایستد و دو رکعت نماز بخواند و سه بار اصحاب کهف را صدا بزند. درصورتی‌که پاسخی ندادند، عمر این کار را انجام دهد، اگر به او هم پاسخی ندادند، امام علی (علیه السلام) چنین کاری را انجام دهد. آن‌ها به آنجا رفتند و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان دستور داده بود انجام دادند. اصحاب کهف، به ابوبکر و عمر پاسخی ندادند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و این اعمال را انجام داد. آن‌ها به ایشان پاسخ داده و سه بار گفتند: لبیک لبیک. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از ایشان سؤال کرد: «چرا به صدای اوّلی و دوّمی پاسخ ندادید؟ امّا به سوّمین ندا جواب دادید»؟ آن‌ها گفتند: «به ما دستور داده شده است که جز به پیامبران یا اوصیای آن‌ها جواب ندهیم». آن‌ها نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بازگشتند. آن حضرت از آن‌ها سؤال کرد: «چه کار کردید»؟ آن‌ها نیز جریان را برای او تعریف کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صفحه‌ی قرمز رنگی را درآورد و فرمود: «گواهی خود را با خط خویش راجع به آنچه مشاهده کردید و شنیدید، بنویسید. پس از آن، خداوند آیه: سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ را نازل فرمود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۴
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۹/ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۵۳/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۳۹/ البرهان
۴
(زخرف/ ۱۹)

الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ‌اللَّهِ‌بْنِ‌إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کَتَب یَحْیَی‌بْنُ‌عَبْدِ‌اللَّهِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ إِلَی مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِی نَفْسِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ بِهَا أُوصِیکَ فَإِنَّهَا وَصِیَّهًُْ اللَّهِ فِی الْأَوَّلِینَ وَ وَصِیَّتُهُ فِی الْآخِرِینَ خَبَّرَنِی مَنْ وَرَدَ عَلَیَّ مِنْ أَعْوَانِ اللَّهِ عَلَی دِینِهِ وَ نَشْرِ طَاعَتِهِ بِمَا کَانَ مِنْ تَحَنُّنِکَ مَعَ خِذْلَانِکَ وَ قَدْ شَاوَرْتُ فِی الدَّعْوَهًِْ لِلرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ قَدِ احْتَجَبْتَهَا وَ احْتَجَبَهَا أَبُوکَ مِنْ قَبْلِکَ وَ قَدِیماً ادَّعَیْتُمْ مَا لَیْسَ لَکُمْ وَ بَسَطْتُمْ آمَالَکُمْ إِلَی مَا لَمْ یُعْطِکُمُ اللَّهُ فَاسْتَهْوَیْتُمْ وَ أَضْلَلْتُمْ وَ أَنَا مُحَذِّرُکَ مَا حَذَّرَکَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِهِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُوالْحَسَنِ مُوسَی‌بْنُ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام): مِنْ مُوسَی‌بْنِ‌أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ عَلِیٍّ مُشْتَرِکَیْنِ فِی التَّذَلُّلِ لِلَّهِ وَ طَاعَتِهِ إِلَی یَحْیَی‌بْنِ‌عَبْدِ‌اللَّهِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُحَذِّرُکَ اللَّهَ وَ نَفْسِی وَ أُعْلِمُکَ أَلِیمَ عَذَابِهِ وَ شَدِیدَ عِقَابِهِ وَ تَکَامُلَ نَقِمَاتِهِ وَ أُوصِیکَ وَ نَفْسِی بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا زَیْنُ الْکَلَامِ وَ تَثْبِیتُ النِّعَمِ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ أَنِّی مُدَّعٍ وَ أَبِی مِنْ قَبْلُ وَ مَا سَمِعْتَ ذَلِکَ مِنِّی وَ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ.

امام کاظم (علیه السلام)- عبدالله‌بن‌ابراهیم جعفری گوید: یحیی‌بن‌عبداللّه‌بن‌حسن به موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) نوشت: «امّا بعد، من خودم و تو را به تقوای خدا سفارش می‌کنم زیرا تقوی سفارش خداست نسبت به پیشینیان و آیندگان. یکی از یاریدهندگان دین خداوند و اطاعت از او به من خبر داد که تو نسبت به من اظهار محبّت داری و حال آنکه مرا یاری نمیکنی! با تو در مورد شخصی از آل محمّد (صلی الله علیه و آله) که مورد اجماع و رضایت همگان باشد، مشورت شده است و تو از مشورت خودداری کردهای، همانطور که پدرت قبلاً خودداری کرده بود. شما از قدیم ادّعای چیزی را که از آن شما نبوده است میکردید و آرزوهایتان را بر چیزی که خداوند به شما عطا نکرده است میگستراندید و عقل و هوش مردم را می‌بردید؛ من تو را بر حذر میدارم از آن چه که خداوند از جانب خود بر حذر داشته است». امام کاظم (علیه السلام) به او نوشت: از طرف موسی پسر اباعبدالله جعفر و علی، که همهاشان در برابر خدا و اطاعت او ذلیل هستند، به یحیی بن عبداللّه بن حسن؛ امّا بعد، من تو و خودم را از خدا بیم میدهم و عذاب دردناک و کیفر شدید و کامل‌شدن ناگواری‌های او را به تو گوشزد میکنم و تو و خود را به تقوی سفارش میکنم که تقوا موجب زینت کلام و پایدار شدن نعمتها می‌شود. نامه تو رسید؛ در آن نوشته بودی من مدّعی خلافت هستم و پدرم هم قبل از من همینطور بوده است، حال آن که چنین چیزی از من نشنیدهای. سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ و یسْأَلونَ؛ گواهی آنان نوشته می‌شود و [از آن] بازخواست خواهند شد!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۴
بحارالأنوار، ج۴۸، ص۱۶۶/ نورالثقلین
۵
(زخرف/ ۱۹)

الصّادق (علیه السلام)- یَزِیدُ‌بْنُ‌أَسْبَاطٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی مَرْضَتِهِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا فَقَالَ یَا یَزِیدُ أَ تَرَی هَذَا الصَّبِیَّ إِذَا رَأَیْتَ النَّاسَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِیهِ فَاشْهَدْ عَلَیَّ بِأَنِّی أَخْبَرْتُکَ أَنَّ یُوسُفَ (علیه السلام) إِنَّمَا کَانَ ذَنْبُهُ عِنْدَ إِخْوَتِهِ حَتَّی طَرَحُوهُ فِی الْجُبِّ الْحَسَدَ لَهُ حِینَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ رَأَی أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ هُمْ لَهُ سَاجِدُونَ وَ کَذَلِکَ لَا بُدَّ لِهَذَا الْغُلَامِ مِنْ أَنْ یُحْسَدَ ثُمَّ دَعَا مُوسَی (علیه السلام) وَ عَبْدَ اللَّهِ وَ إِسْحَاقَ وَ محمد (مُحَمَّداً) وَ الْعَبَّاسَ وَ قَالَ لَهُمْ هَذَا وَصِیُّ الْأَوْصِیَاءِ وَ عَالِمُ عِلْمِ الْعُلَمَاءِ وَ شَهِیدٌ عَلَی الْأَمْوَاتِ وَ الْأَحْیَاءِ ثُمَّ قَالَ یَا یَزِیدُ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ.

امام صادق (علیه السلام)- یزیدبن‌اسباط گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم در بیماری که به آن بیماری فوت شد، فرمود: «یزید! این پسرک را می‌بینی هر وقت مردم درباره‌ی او اختلاف کردند تو شهادت بده که من به تو گفتم گناهی که برادران یوسف (علیه السلام) به خاطرش او را در چاه انداختند، حسادت نسبت به او بود چون او گفت: دیدم که یازده ستاره با ماه و خورشید برایش سجده می‌کنند، بر این فرزندم نیز حسد می‌ورزند». در این موقع فرزندانش موسی (علیه السلام) و عبداللَّه و اسحاق و محمّد و عبّاس را خواست به آن‌ها فرمود: «این جانشین اوصیاء و دارای علم دانشمندان و گواه زنده‌ها و مرده‌ها است. سپس فرمود: یزید سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ؛ گواهی آنان نوشته می‌شود و (از آن) بازخواست خواهند شد!».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۴
بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰
۶
(زخرف/ ۱۹)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- یَا عَلِیُّ (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ حَتَّی یُسَلِّمُوا عَلَیْکَ ثُمَ یُحَیُّوک بِتَحِیَّهًِْ الْکِرَامِ {الکبری} وَ یُلْقِی اللَّهُ عَلَیْکَ الْمَحَبَّهًَْ الْعُظْمَی وَ لَا یَبْقَی لِلَّهِ مَلَکٌ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا نَبِیٌّ وَ لَا مُؤْمِنٌ وَ لَا شَجَرَهًٌْ وَ لَا شَیْءٌ مِمَّا خَلَقَ الرَّحْمَنُ إِلَّا أَحَبَّکَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ای علی (علیه السلام)! خداوند متعال فرمود: وَ جَعَلُوا الْملائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ تا اینکه ملائکه بر تو سلام کنند سپس به تو مثل درودفرستادن به انسان‌های بزرگوار (بزرگ) درود فرستند و خدا محبّت بسیار بزرگ را بر تو افکند و هیچ فرشته و رسول و پیامبر و مؤمن و درخت و هرچه خداوند رحمان آفریده است، نماند جز اینکه تو را دوست می‌دارد. و مطابق این کلام خداوند است که می‌فرماید: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۶
فرات الکوفی، ص۴۰۱
بیشتر