آیه قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدينَ [81]
بگو: «اگر براى خداوند فرزندى بود، من نخستين پرستشكنندهی او بودم».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِعَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (علیه السلام) أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَی الطِّینِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَهًًْ فَعَرَکَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ثُمَّ ذَرَأَهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا فَلَمْ یَدْخُلُوهَا ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا فَأَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ النَّارَ فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ (علیه السلام) وَ قَالَ أبو عبد الله (علیه السلام) فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّارَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ.
امام صادق (علیه السلام)- حلبی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: زمانیکه خداوند خواست حضرت آدم (علیه السلام) را بیافریند، آب را بر روی خاک ریخت و از آن مشتی برداشت و به هم زد. سپس آن گل را به دو قسمت تقسیم کرد. آنگاه آنها را رها کرد. ناگهان مشاهده کرد که آن دو حرکت میکنند. سپس برایشان آتش برافروخت و به یاران سمت چپ دستور داد وارد آن شوند. آنها به طرف آتش رفتند. ولی ترسیدند و وارد آن نشدند. سپس خداوند به یاران سمت راست دستور داد وارد آتش شوند. آنها بهسوی آن رفتند و وارد آن شدند. خداوند عزّّّوجلّ به آتش دستور داد تا برایشان سرد و گلستان شود. زمانیکه یاران سمت چپ این امر را مشاهده کردند. گفتند: «خدایا ما را به حالت اوّل بازگردان (دوباره ما را بیازمای)». خداوند نیز آنها را به حالت اوّل بازگرداند. سپس به آنها فرمود: «وارد آن شوید». آنها بهسوی آتش رفتند و در کنار آن ایستادند. امّا وارد آن نشدند. خداوند آنها را دوباره به گل تبدیل کرد و آدم را از آن آفرید. یاران سمت چپ هرگز نمیتوانند مانند یاران سمت راست باشند و برعکس. روایت میکنند که اوّلین کسی که وارد آن آتش شد، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. این همان مطلبی است که در قرآن کریم نیز چنین آمده است: قُل إِن کَانَ للرَّحْمَنِ ولدٌ فَأَنَا أَول العَابِدِینَ».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی امیرالمؤمنین (علیه السلام) وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُونُ تَأْوِیلُهُ عَلَی غَیْرِ تَنْزِیلِهِ وَ لَا یُشْبِهُ تَأْوِیلُهُ کَلَامَ الْبَشَرِ وَ لَا فِعْلَ الْبَشَرِ وَ سَأُنَبِّئُکَ بِمِثَالٍ لِذَلِکَ تَکْتَفِی بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ هُوَ حِکَایَهًُْ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) حَیْثُ قَالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی فَذَهَابُهُ إِلَی رَبِّهِ تَوَجُّهُهُ إِلَیْهِ فِی عِبَادَتِهِ وَ اجْتِهَادِهِ أَ لَا تَرَی أَنَّ تَأْوِیلَهُ غَیْرُ تَنْزِیلِهِ وَ قَالَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاهُ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَیِ الْجَاحِدِینَ فَالتَّأْوِیلُ فِی هَذَا الْقَوْلِ بَاطِنُهُ مُضَادٌّ لِظَاهِرِه.
امام علی (علیه السلام)- یکی از زندیقها (بیدینها) نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض وجود نداشت، هرآینه در دین شما داخل میشدم» ... علی (علیه السلام) به او گفت: «در کتاب خداوند عزّوجلّ آیاتی هست که تأویل آنها متفاوت از صورت تنزیل آنهاست و با گفتار و کردار آدمی همانند نیست. اکنون تو را از مثالهایی در اینباره آگاه میسازم و إن شاء الله تعالی تو را کفایت میکند. یکی حکایت خداوند عزّوجلّ از سخن ابراهیم (علیه السلام) است در آنجا که فرمود: من بهسوی پروردگارم میروم. (صافات/۹۹) معنای رفتن او به سوی پروردگارش، همانا روی آوردن به سوی او در پرستش و کوشش است. حال دیدی که تأویل این سخن متفاوت از تنزیل آن است؟! و نیز حق تعالی فرمود: برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد. (زمر/۶) و فرمود: آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید. (حدید/۲۵) که منظور از نازلکردن آنها، آفریدن آنهاست و همچنین فرمود: قُل إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یعنی جاحدین و انکارکنندگان، پس تأویل این سخن، باطنی متضاد با ظاهرش دارد.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- یَعْنِی الْآنِفِینَ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- یعنی اوّلین کسی هستم که بیزارم از آنکه برای او فرزند باشد.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یَعْنِی أَوَّلَ الْقَائِلِینَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یعنی اولین انکارکنندگان و غضبکنندگان هستم که او فرزندی داشته باشد.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- إِنْ بِمَعْنَی مَا النَّفْیِ وَ الْمَعْنَی: مَا کَانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ لِلَّهِ الْمُقِرِّینَ بِذَلِکَ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- «إن» به معنای مای نافیه باشد یعنی برای خداوند فرزندی نیست پس من اوّلین عبادت کنندهی خدا و اقرارکنندهی به این مطلب هستم.
الباقر (علیه السلام)- جَابِرُبْنُیَزِیدَ الْجُعْفِیُّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُعَلِیٍّ الْبَاقِرُ (علیه السلام) یَا جَابِرُ کَانَ اللَّهُ وَ لَا شَیْءَ غَیْرَهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (علیهم السلام) مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ فَأَوْقَفَنَا أَظِلَّهًًْ خَضْرَاءَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَیْثُ لَا سَمَاءَ وَ لَا أَرْضَ وَ لَا مَکَانَ وَ لَا لَیْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ یَفْصِلُ نُورُنَا مِنْ نُورِ رَبِّنَا کَشُعَاعِ الشَّمْسِ مِنَ الشَّمْسِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نَعْبُدُهُ حَقَّ عِبَادَتِه ... ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَنَحْنُ أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ وَ أَوَّلُ خَلْقٍ عَبَدَ اللَّهَ وَ سَبَّحَهُ وَ نَحْنُ سَبَبُ خَلْقِ الْخَلْقِ وَ سَبَبُ تَسْبِیحِهِمْ وَ عِبَادَتِهِمْ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ الْآدَمِیِّینَ فَبِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا أَکْرَمَ اللَّهُ مَنْ أَکْرَمَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِهِ وَ بِنَا أَثَابَ مَنْ أَثَابَ وَ بِنَا عَاقَبَ مَنْ عَاقَبَ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَی وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ قَوْلَهُ تَعَالَی قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ فَرَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَوَّلُ مَنْ أَنْکَرَ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ أَوْ شَرِیکٌ ثُمَّ نَحْنُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه (صلی الله علیه و آله).
امام باقر (علیه السلام)- جابر جعفی گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: ای جابر! خدا بود و هیچ چیزی غیر از او نبود، نه معلوم و نه مجهول. اوّلین موجودی که آفرید محمّد (صلی الله علیه و آله) بود و ما اهل بیت را به همراه ایشان و از نور خود و از عظمتش آفرید و به صورت سایهای سبز در مقابل خود نگاه داشت. در آن هنگام نه آسمان و زمین و نه شب و روز و نه خورشید و ماه، هیچکدام وجود نداشتند. نور ما از نور خدا مانند پرتو خورشید از خورشید جدا شد. ما خداوند را تسبیح و تقدیس و ستایش میکردیم و عبادتی که خداوند شایستهاش است، مینمودیم ... پس ما اوّلین مخلوق خدا و اوّلین پرستنده او و اوّلین تسبیحکنندهی او هستیم. ما سبب آفرینش موجودات و موجب تسبیح و عبادت ملائکه و انسانها هستیم و به وسیله ما خدا شناخته شد و به یکتاییاش معلوم شد و پرستش گردید. و هرکس از مخلوقات بهوسیلهی ما کرامتی یافت، گرامی شد. ما سبب پاداش پاداشگیران و کیفر تبهکاران هستیم. سپس حضرت این آیه را تلاوت نمود: و ما همگی [برای اطاعت فرمان خداوند] به صف ایستادهایم، و ما همه تسبیحگوی او هستیم!. (صافات/۱۶۶-۱۶۵) و آیهی دیگر: قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اوّلین کسی است که خدا را پرستش کرده و اوّل کسی است که منکر فرزند یا شریکداشتن خدا شده است؛ و ما پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرار داریم.