آیه ۱۲ - سوره ق

آیه كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ [12]

پيش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ (قومى كه در يمامه زندگى مى‌كردند و پيامبرى به نام حنظله‌‌ داشتند) و قوم ثمود [پيامبرانشان را] تكذيب‌ كردند.

۱
(ق/ ۱۲)

الصّادق (علیه السلام)- سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ هَذِهِ الْآیَهًِْ: کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ فَقَالَ بِیَدِهِ هَکَذَا فَمَسَحَ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی فَقَالَ هُنَّ اللَّوَاتِی بِاللَّوَاتِی یَعْنِی النِّسَاءَ بِالنِّسَاء.

امام صادق (علیه السلام)- مردی از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آیه: کَذَّبَتْ قَبْلهُمْ قَومُ نُوحٍ و أَصْحَابُ الرَّسِّ پرسید. امام (علیه السلام) دست خود را به روی دست دیگر کشید و فرمود: «این‌گونه، زنان با زنان بودند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۰
الکافی، ج۵، ص۵۵۱/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۰، ص۳۴۴/ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۵۵/ نورالثقلین/ البرهان
۲
(ق/ ۱۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- أَصْحَابُ الرَّسِّ هُمُ الَّذِینَ هَلَکُوا لِأَنَّهُمْ اسْتَغْنَوُا الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ الرَّسُّ نَهَرٌ بِنَاحِیَهًِْ آذَرْبَایْجَانَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- أَصْحَابُ الرَّسِّ کسانی هستند که مردانشان به مردان قناعت کرده و زنانشان با زنان، خود را مستغنی می‌نمودند، یعنی به عمل لواط و مساحقه آلوده بودند و خداوند هم آن‌ها را هلاک کرد. رسّ نام رودی در آذربایجان است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۲
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۴۸/ البرهان؛ «اصحاب الرس ... بالنساء» محذوف
۳
(ق/ ۱۲)

الصّادق (علیه السلام)- دَخَلَتْ عَلَیْهِ نِسْوَهًٌْ فَسَأَلَتْهُ امْرَأَهًٌْ عَنِ السَّحْقِ فَقَالَ حَدُّهَا حَدُّ الزَّانِی فَقَالَتِ امْرَأَهًٌْ: «مَا ذَکَرَ اللَّهُ عزّوجلّ ذَلِکَ فِی الْقُرْآنِ. قَالَ: بَلَی قَالَتْ: وَ أَیْنَ هُوَ. قَالَ: هُوَ أَصْحابُ الرَّسِّ.

امام صادق (علیه السلام)- چند زن نزد امام صادق (علیه السلام) رفتند و یکی از آن‌ها از امام (علیه السلام) درباره‌ی حدّ مساحقه پرسید. فرمود: «همان حدّ زناکار است». آن زن گفت: «خدای گرامی و بزرگ حدّ آن را در قرآن بیان ننموده است». آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «چرا! بیان نموده است»؟! آن زن گفت: «در کجای قرآن»؟ فرمود: «در داستان اصحاب رسّ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۲
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۵۵/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»
۴
(ق/ ۱۲)

الصّادقین ( کَانَ سَحْقُ النِّسَاءِ فِی أَصْحَابِ الرَّسِّ.

امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)- همجنس‌بازی زنان، در میان اصحاب رسّ (قومی از بنی اسرائیل) وجود داشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۲
نورالثقلین
۵
(ق/ ۱۲)

الکاظم (علیه السلام)- سَأَلَ رَجُلٌ أَبَاالْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) عَنْ أَصْحَابِ الرَّسِّ الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ مَنْ هُمْ وَ مِمَّنْ هُمْ وَ أَیَّ قَوْمٍ کَانُوا فَقَالَ کَانَا رَسَّیْنِ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَلَیْسَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ کَانَ أَهْلُهُ أَهْلَ بَدْوٍ وَ أَصْحَابَ شَاهًٍْ وَ غَنَمٍ فَبَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِمْ صَالِحَ النَّبِیِّ (علیه السلام) رَسُولًا فَقَتَلُوهُ وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا آخَرَ فَقَتَلُوهُ ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا آخَرَ وَ عَضَدَهُ بِوَلِیٍّ فَقَتَلُواألرّسول وَ جَاهَدَ الْوَلِیُّ حَتَّی أَفْحَمَهُمْ وَ کَانُوا یَقُولُونَ إِلَهُنَا فِی الْبَحْرِ وَ کَانُوا عَلَی شَفِیرِهِ وَ کَانَ لَهُمْ عِیدٌ فِی السَّنَهًِْ یَخْرُجُ حُوتٌ عَظِیمٌ مِنَ الْبَحْرِ فِی تِلْکَ الْیَوْمِ فَیَسْجُدُونَ لَهُ فَقَالَ وَلِیُّ صَالِحٍ لَهُمْ لَا أُرِیدُ أَنْ تَجْعَلُونِی رَبّاً وَ لَکِنْ هَلْ تُجِیبُونِی إِلَی مَا دَعَوْتُکُمْ إِنْ أَطَاعَنِی ذَلِکَ الْحُوتُ فَقَالُوا نَعَمْ وَ أَعْطَوْهُ عُهُوداً وَ مَوَاثِیقَ فَخَرَجَ حُوتٌ رَاکِبٌ عَلَی أَرْبَعَهًِْ أَحْوَاتٍ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ خَرُّوا سُجَّداً فَخَرَجَ وَلِیُّ صَالِحٍ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) إِلَیْهِ وَ قَالَ لَهُ ائْتِنِی طَوْعاً أَوْ کَرْهاً بِسْمِ اللَّهِ الْکَرِیمِ فَنَزَلَ عَنْ أَحْوَاتِهِ فَقَالَ الْوَلِیُّ ایتِنِی عَلَیْهِنَّ لِئَلَّا یَکُونَ مِنَ الْقَوْمِ فِی أَمْرِی شَکٌّ فَأَتَی الْحُوتُ إِلَی الْبَرِّ یَجُرُّهَا وَ تَجُرُّهُ إِلَی عِنْدِ وَلِیِّ صَالِحٍ فَکَذَّبُوهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ رِیحاً فَقَذَفَتْهُمْ فِی الْیَمِّ أَیِ الْبَحْرِ وَ مَوَاشِیَهُمْ فَأَتَی الْوَحْیُ إِلَی وَلِیِّ صَالِحٍ بِمَوْضِعِ ذَلِکَ الْبِئْرِ وَ فِیهَا الذَّهَبُ وَ الْفِضَّهًُْ فَانْطَلَقَ فَأَخَذَهُ فَفَضَّهُ عَلَی أَصْحَابِهِ بِالسَّوِیَّهًِْ عَلَی الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ أَمَّا الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَهُمْ قَوْمٌ کَانَ لَهُمْ نَهَرٌ یُدْعَی الرَّسَّ وَ کَانَ فِیهِمْ أَنْبِیَاءُ (علیهم السلام) کَثِیرَهًٌْ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَیْنَ الرَّسُّ فَقَالَ هُوَ نَهَرٌ بِمُنْقَطَعِ آذَرْبِیجَانَ وَ هُوَ بَیْنَ حَدِّ إِرْمِینِیَهًَْ وَ آذَرْبِیجَانَ وَ کَانُوا یَعْبُدُونَ الصُّلْبَانَ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ ثَلَاثِینَ نَبِیّاً فِی مَشْهَدٍ وَاحِدٍ فَقَتَلُوهُمْ جَمِیعاً فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً وَ بَعَثَ مَعَهُ وَلِیّاً فَجَاهَدَهُمْ وَ بَعَثَ اللَّهُ مِیکَائِیلَ (علیه السلام) فِی أَوَانِ وُقُوعِ الْحَبِّ وَ الزَّرْعِ فَأَنْضَبَ مَاءَهُمْ فَلَمْ یَدَعْ عَیْناً وَ لَا نَهَراً وَ لَا مَاءً لَهُمْ إِلَّا أَیْبَسَهُ وَ أَمَرَ مَلَکَ الْمَوْتِ فَأَمَاتَ مَوَاشِیَهُمْ وَ أَمَرَ اللَّهُ الْأَرْضَ فَابْتَلَعَتْ مَا کَانَ لَهُمْ مِنْ تِبْرٍ أَوْ فِضَّهًٍْ أَوْ آنِیَهًٍْ فَهُوَ لِقَائِمِنَا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ فَمَاتُوا کُلُّهُمْ جُوعاً وَ عَطَشاً فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ بَاقِیَهًٌْ وَ بَقِیَ مِنْهُمْ قَوْمٌ مُخْلِصُونَ فَدَعَوُا اللَّهَ أَنْ یُنْجِیَهُمْ بِزَرْعٍ وَ مَاشِیَهًٍْ وَ مَاءٍ وَ یَجْعَلَهُ قَلِیلًا لِئَلَّا یَطْغَوْا فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ إِلَی ذَلِکَ لِمَا عَلِمَ مِنْ صِدْقِ نِیَّاتِهِمْ ثُمَّ عَادَ الْقَوْمُ إِلَی مَنَازِلِهِمْ فَوَجَدُوهَا قَدْ صَارَتْ أَعْلَاهَا أَسْفَلَهَا وَ أَطْلَقَ اللَّهُ لَهُمْ نَهَرَهُمْ وَ زَادَهُمْ فِیهِ عَلَی مَا سَأَلُوا فَقَامُوا عَلَی الظَّاهِرِ وَ الْبَاطِنِ فِی طَاعَهًِْ اللَّهِ حَتَّی مَضَی أُولَئِکَ الْقَوْمُ وَ حَدَثَ بَعْدَ ذَلِکَ نَسْلٌ أَطَاعُوا اللَّهَ فِی الظَّاهِرِ وَ نَافَقُوهُ فِی الْبَاطِنِ وَ عَصَوْا بِأَشْیَاءَ شَتَّی فَبَعَثَ اللَّهُ مَنْ أَسْرَعَ فِیهِمُ الْقَتْلَ فَبَقِیَتْ شِرْذِمَهًٌْ مِنْهُمْ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الطَّاعُونَ فَلَمْ یُبْقِ مِنْهُمْ أَحَداً وَ بَقِیَ نَهَرُهُمْ وَ مَنَازِلُهُمْ مِائَتَیْ عَامٍ لَا یَسْکُنُهَا أَحَدٌ ثُمَّ أَتَی اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْمٍ بَعْدَ ذَلِکَ فَنَزَلُوهَا وَ کَانُوا صَالِحِینَ ثُمَّ أَحْدَثَ قَوْمٌ مِنْهُمْ فَاحِشَهًًْ وَ اشْتَغَلَ الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ صَاعِقَهًًْ فَلَمْ یُبْقِ مِنْهُمْ بَاقِیَهًًْ.

امام کاظم (علیه السلام)- [با استناد به صدوق روایت شده] که مردی از امام کاظم (علیه السلام) درباره اصحاب رسّ که خداوند آنان را در قرآن ذکر کرده سؤال پرسید که: «آنان چه کسانی بودهاند؟ از چه اصل و نسبی بودهاند؟ و چه قومی بودهاند»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «اصحاب الرسّ دو دسته بودهاند: نخست آن دسته که غیر از آنانی هستند که خداوند در قرآن ذکرشان کرده است، و اهل بیابان و صاحب گوسفند و گلّه بودهاند، در آن هنگام خداوند متعال صالح پیامبر را به عنوان فرستاده به‌سوی آنان برانگیخت ولی او را کشتند، و پیامبر دیگری را به سویشان فرستاد و او را نیز کشتند، سپس پیامبر دیگری را برای آنان مبعوث گرداند و او را به‌وسیله‌ی بندهای نیک از بندگانش پشتیبانی کرد، ولی پیامبر را کشتند و بنده نیک با آنان به مبارزه پرداخت تا اینکه آنان را شکست داد و محکوم کرد. آنان میگفتند: «خدای ما در دریاست»، حال آنکه خود بر کناره آن ایستاده بودند، و در طول سال یک جشن بزرگ برپا میکردند و در خلال آن جشن، ماهی بزرگی از دریا خارج می‌شد که برایش سجده میگزاردند، عبد صالح به آنان گفت: «نمیخواهم که مرا پروردگار قرار دهید، ولی اگر آن ماهی از من اطاعت کرد آیا دعوت مرا اجابت میگویید»؟ گفتند: «بله»! و به او عهد و پیمانهایی در این زمینه دادند، آنگاه ماهیای ازآب خارج شد که سوار بر چهار ماهی دیگر بود، و هنگامی که به‌سوی آن نگاه کردند سجدهکنان بر زمین افتادند، سپس عبد صالح به‌سوی آن ماهی رفت و گفت: «به نام خداوند بخشنده، داوطلبانه یا از روی اجبار بهسوی من بیا»! پس ماهی از روی ماهیهای دیگر پایین آمد، عبد صالح گفت: «بر روی ماهی‌های دیگر سراغم بیا تا قومم هیچ شکّی در مورد کار من به خود راه ندهند»! پس ماهی به‌سوی خشکی آمد درحالیکه ماهیهای دیگر را با خود نزد بنده نیک میکشید، آن قوم بعد از این ماجرا نیز او را تکذیب کردند، بنابراین خداوند بادی را به‌سوی آنان فرستاد که خود و چهار پایانشان را در دریا افکند، و در مکان چاهی که در آن طلا و نقره وجود داشت به عبد صالح وحی شد، پس به راه افتاد و آن طلا و نقره را به دست آورد و به صورت مساوی در بین صغیر و کبیر یاران خویش تقسیم کرد. امّا آن دستهای که خداوند در قرآن به ذکر آن‌ها پرداخته قومی هستند که صاحب رودخانهای به اسم (رَسّ) بودند، و پیامبران بسیاری نیز درمیان آن‌ها مبعوث گردید، آنگاه مردی از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: «[رَسّ] کجا واقع شده است»؟ امام فرمود: «رودخانهای است در منطقه آذربایجان که در حدّ فاصل ارمنستان و آذربایجان قرار گرفته است، آن قوم صلیبها را عبادت میکردند پس خداوند بهصورت همزمان سی پیامبر را در میان آنان برانگیخت و آنان همه پیامبران را به قتل رساندند، تا اینکه خداوند پیامبر دیگری را همراه با یک عبد صالح که با آن قوم به مبارزه پرداخت به‌سوی آنان روانه کرد، و خداوند هنگام بذر افشانی و کاشت میکائیل را بر انگیخت و او نیز تمام آبها و رودخانهها و چشمههای آن سرزمین را خشکاند، و فرشته مرگ را فرستاد و همۀ چهار پایانشان را هلاک گرداند، و به زمین امر فرمود که طلا و نقره یا ظرف‌های آنان را ببلعد امام مهدی (علیه السلام) آنچه را که زمین درخود پنهان داشته صاحب میشود و در نهایت همه از گرسنگی و تشنگی هلاک شدند و هیچ یک از آنان باقی نماند مگر گروه مخلصی که از خداوند خواستند آنان را با زراعت و چهارپایان و آب نجات بخشد، و این نعمتها را به صورت اندک به آنان ببخشد تا دچار طغیان و سرکشی نشوند، و هنگامی که خداوند به صدق نیّت آنها پی برد دعایشان را اجابت فرمود، سپس آن قوم به سوی منازل خویش بازگشتند ولی آنها را ویران شده یافتند، و خداوند رودخانهها را برای آنان به جریان انداخت، و آنچه را درخواست کرده بودند به آنان بخشید، پس در ظاهر و باطن به خداوند مشغول شدند، تا اینکه دوره آنان به سرآمد و بعداً نسلی پای به عرصه گذاشت که در ظاهر و نه باطن اوامر خداوند را اطاعت می‌کردند و به روشها و راههای مختلف به نافرمانی او میپرداختند، پس کسی را به‌سوی آنان فرستاد که در کشتنشان جدّیت به خرج داد، و خداوند طاعون را در میان گروه اندکی که باقی مانده بودند رواج داد پس کسی از آنان باقی نماند، و رودخانه و منازل آنان دویست سال به همان صورت و بدون اینکه کسی در آنها ساکن شود باقی ماند، سپس خداوند متعال قوم دیگری را جایگزین آنان کرد که از جمله صالحان بودند، آنگاه گروهی از میان آنان سر بر آوردند که اقدام به انجام کاری زشت و ناپسند می‌نمودند و مردان و زنان به برآوردن نیازهای خود از هم جنسانشان مشغول شدند، پس خداوند متعال صاعقهای را برآنان مسلّط گرداند و هیچ یک باقی نماندند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۲
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۴۸
۶
(ق/ ۱۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَتَی عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) قَبْلَ مَقْتَلِهِ بِثَلَاثَهًِْ أَیَّامٍ رَجُلٌ مِنْ أَشْرَافِ تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ عَمْرٌو فَقَالَ یَا أمیرالمؤمنین (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنْ أَصْحَابِ الرَّسِّ فِی أَیِّ عَصْرٍ کَانُوا وَ أَیْنَ کَانَتْ مَنَازِلُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مَلِکَهُمْ وَ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ عزّوجلّ إِلَیْهِمْ رَسُولًا أَمْ لَا وَ بِمَا ذَا أُهْلِکُوا فَإِنِّی أَجِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ ذِکْرَهُمْ وَ لَا أَجِدُ خَبَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ حَدِیثٍ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَکَ وَ لَا یُحَدِّثُکَ بِهِ أَحَدٌ بَعْدِی إِلَّا عَنِّی وَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عزّوجلّ آیَهًٌْ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُ تَفْسِیرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ نَزَلَتْ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِیرٌ وَ عَنْ قَلِیلٍ یَنْدَمُونَ لَوْ فَقَدُونِی قَالَ کَانَ مِنْ قِصَّتِهِمْ یَا أَخَا تَمِیمٍ أَنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَهًَْ صَنَوْبَرٍ. یُقَالُ لَهَا شَاهْ دَرَخْتْ کَانَ یَافِثُ‌بْنُ‌نُوحٍ غَرَسَهَا عَلَی شَفِیرِ عَیْنٍ یُقَالُ لَهَا رُوشَابُ کَانَتْ أُنْبِطَتْ لِنُوحٍ (علیه السلام) بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ إِنَّمَا سُمُّوا أَصْحَابَ الرَّسِّ لِأَنَّهُمْ رَسُّوا نَبِیَّهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ سُلَیْمَانَ‌بْنِ‌دَاوُدَ (علیه السلام) وَ کَانَتْ لَهُمْ اثْنَتَا عَشْرَهًَْ قَرْیَهًًْ عَلَی شَاطِئِ نَهَرٍ یُقَالُ لَهُ الرَّسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ بِهِمْ سُمِّیَ ذَلِکَ النَّهَرُ وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نَهَرٌ أَغْزَرُ مِنْهُ وَ لَا أَعْذَبُ مِنْهُ وَ لَا قُرًی أَکْثَرُ وَ لَا أَعْمَرُ مِنْهَا تُسَمَّی إِحْدَاهُنَّ أَبَانَ وَ الثَّانِیَهًُْ آذَرَ وَ الثَّالِثَهًُْ دَیْ وَ الرَّابِعَهًُْ بَهْمَنَ وَ الْخَامِسَهًُْ إِسْفَنْدَارَ وَ السَّادِسَهًُْ فَرْوَرْدِینَ وَ السَّابِعَهًُْ أُرْدِیبِهِشْتَ وَ الثَّامِنَهًُْ خُرْدَادَ وَ التَّاسِعَهًُْ مُرْدَادَ وَ الْعَاشِرَهًُْ تِیرَ وَ الْحَادِی عَشْرَهًَْ مِهْرَ وَ الثَّانِی عَشْرَهًَْ شَهْرِیوَرْ وَ کَانَتْ أَعْظَمَ مَدَائِنِهِمْ إِسْفَنْدَارُ وَ هِیَ الَّتِی یَنْزِلُهَا مَلِکُهُمْ وَ کَانَ یُسَمَّی ترکوذ بْنَ غابوربْنِ‌یارش‌بْنِ‌سازن‌بْنِ‌نُمْرُودَ‌بْنِ‌کَنْعَانَ فِرْعَوْنَ إِبْرَاهِیمَ وَ بِهَا الْعَیْنُ وَ الصَّنَوْبَرَهًُْ وَ قَدْ غَرَسُوا فِی کُلِّ قَرْیَهًٍْ مِنْهَا حَبَّهًًْ مِنْ طَلْعِ تِلْکَ الصَّنَوْبَرَهًِْ وَ أَجْرَوْا إِلَیْهَا نَهَراً مِنَ الْعَیْنِ الَّتِی عِنْدَ الصَّنَوْبَرَهًِْ فَنَبَتَتِ الْحَبَّهًُْ وَ صَارَتْ شَجَرَهًًْ عَظِیمَهًًْ وَ حَرَّمُوا مَاءَ الْعَیْنِ وَ الْأَنْهَارِ فَلَا یَشْرَبُونَ مِنْهَا وَ لَا أَنْعَامُهُمْ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَتَلُوهُ وَ یَقُولُونَ هُوَ حَیَاهًُْ آلِهَتِنَا فَلَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ حَیَاتِهَا وَ یَشْرَبُونَ هُمْ وَ أَنْعَامُهُمْ مِنْ نَهَرِ الرَّسِّ الَّذِی عَلَیْهِ قُرَاهُمْ وَ قَدْ جَعَلُوا فِی کُلِّ شَهْرٍ مِنَ السَّنَهًِْ فِی کُلِّ قَرْیَهًٍْ عِیداً یَجْتَمِعُ إِلَیْهِ أَهْلُهَا فَیَضْرِبُونَ عَلَی الشَّجَرَهًِْ الَّتِی بِهَا کِلَّهً مِنْ حَرِیرٍ فِیهَا مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ ثُمَّ یَأْتُونَ بِشَاءٍ وَ بَقَرٍ فَیَذْبَحُونَهَا قُرْبَاناً لِلشَّجَرَهًِْ وَ یُشْعِلُونَ فِیهَا النِّیرَانَ بِالْحَطَبِ فَإِذَا سَطَحَ دُخَانُ تِلْکَ الذَّبَائِحِ وَ قُتَارُهَا فِی الْهَوَاءِ وَ حَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ النَّظَرِ إِلَی السَّمَاءِ خَرُّوا لِلشَّجَرَهًِْ سُجَّداً یَبْکُونَ وَ یَتَضَرَّعُونَ إِلَیْهَا أَنْ تَرْضَی عَنْهُمْ فَکَانَ الشَّیْطَانُ یَجِیءُ فَیُحَرِّکُ أَغْصَانَهَا وَ یَصِیحُ مِنْ سَاقِهَا صِیَاحَ الصَّبِیِّ إِنِّی قَدْ رَضِیتُ عَنْکُمْ عِبَادِی فَطِیبُوا نَفْساً وَ قَرُّوا عَیْناً فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُونَ بِالْمَعَازِفِ وَ یَأْخُذُونَ الدَّسْتْبَنْدَ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ یَوْمَهُمْ وَ لَیْلَتَهُمْ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ وَ إِنَّمَا سَمَّتِ الْعَجَمُ شُهُورَهَا بِأَبَانْ مَاهَ وَ آذَرْ مَاهَ وَ غَیْرِهِمَا اشْتِقَاقاً مِنْ أَسْمَاءِ تِلْکَ الْقُرَی لِقَوْلِ أَهْلِهَا بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا عِیدُ شَهْرِ کَذَا وَ عِیدُ شَهْرِ کَذَا حَتَّی إِذَا کَانَ عِیدُ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی اجْتَمَعَ إِلَیْهَا صَغِیرُهُمْ وَ کَبِیرُهُمْ فَضَرَبُوا عِنْدَ الصَّنَوْبَرَهًِْ وَ الْعَیْنِ سُرَادِقاً مِنْ دِیبَاجٍ عَلَیْهِ مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ وَ جَعَلُوا لَهُ اثْنَیْ عَشَرَ بَاباً کُلُّ بَابٍ لِأَهْلِ قَرْیَهًٍْ مِنْهُمْ وَ یَسْجُدُونَ لِلصَّنَوْبَرَهًِْ خَارِجاً مِنَ السُّرَادِقِ وَ یُقَرِّبُونَ لَهَا الذَّبَائِحَ أَضْعَافَ مَا قَرَّبُوا لِلشَّجَرَهًِْ الَّتِی فِی قُرَاهُمْ فَیَجِیءُ إِبْلِیسُ عِنْدَ ذَلِکَ فَیُحَرِّکُ الصَّنَوْبَرَهًَْ تَحْرِیکاً شَدِیداً وَ یَتَکَلَّمُ مِنْ جَوْفِهَا کَلَاماً جَهْوَرِیّاً وَ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا وَعَدَتْهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الشَّیَاطِینُ کُلُّهَا فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ مِنَ السُّجُودِ وَ بِهِمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ النَّشَاطِ مَا لَا یُفِیقُونَ وَ لَا یَتَکَلَّمُونَ مِنَ الشُّرْبِ وَ الْعَزْفِ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ اثْنَیْ عَشَرَ یَوْماً وَ لَیَالِیَهَا بِعَدَدِ أَعْیَادِهِمْ سَائِرَ السَّنَهًِْ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ فَلَمَّا طَالَ کُفْرُهُمْ بِاللَّهِ عزّوجلّ وَ عِبَادَتُهُمْ غَیْرَهُ بَعَثَ اللَّهُ عزّوجلّ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً مِنْ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ مِنْ وُلْدِ یَهُودَابْنِ‌یَعْقُوبَ فَلَبِثَ فِیهِمْ زَمَاناً طَوِیلًا یَدْعُوهُمْ إِلَی عِبَادَهًِْ اللَّهِ عزّوجلّ وَ مَعْرِفَهًِْ رُبُوبِیَّتِهِ فَلَا یَتَّبِعُونَهُ فَلَمَّا رَأَی شِدَّهًَْ تَمَادِیهِمْ فِی الْغَیِّ وَ الضَّلَالِ وَ تَرْکَهُمْ قَبُولَ مَا دَعَاهُمْ إِلَیْهِ مِنَ الرُّشْدِ وَ النَّجَاحِ وَ حَضَرَ عِیدُ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی قَالَ یَا رَبِّ إِنَّ عِبَادَکَ أَبَوْا إِلَّا تَکْذِیبِی وَ الْکُفْرَ بِکَ وَ غَدَوْا یَعْبُدُونَ شَجَرَهًًْ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تَضُرُّ فَأَیْبِسْ شَجَرَهُمْ أَجْمَعَ وَ أَرِهِمْ قُدْرَتَکَ وَ سُلْطَانَکَ فَأَصْبَحَ الْقَوْمُ وَ قَدْ یَبِسَ شَجَرُهُمْ کُلُّهَا فَهَالَهُمْ ذَلِکَ وَ قُطِعَ بِهِمْ وَ صَارُوا فِرْقَتَیْنِ فِرْقَهًٌْ قَالَتْ سَحَرَ آلِهَتَکُمْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی زَعَمَ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلَیْکُمْ لِیَصْرِفَ وُجُوهَکُمْ عَنْ آلِهَتِکُمْ إِلَی إِلَهِهِ وَ فِرْقَهًٌْ قَالَتْ لَا بَلْ غَضِبَتْ آلِهَتُکُمْ حِینَ رَأَتْ هَذَا الرَّجُلَ یَعِیبُهَا وَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَهًِْ غَیْرِهَا فَحَجَبَتْ حُسْنَهَا وَ بَهَاءَهَا لِکَیْ تَغْضَبُوا لَهَا فَتَنْتَصِرُوا مِنْهُ فَأَجْمَعَ رَأْیُهُمْ عَلَی قَتْلِهِ فَاتَّخَذُوا أَنَابِیبَ طِوَالًا مِنْ رَصَاصٍ وَاسِعَهًَْ الْأَفْوَاهِ ثُمَّ أَرْسَلُوهَا فِی قَرَارِ الْعَیْنِ إِلَی أَعْلَی الْمَاءِ وَاحِدَهًًْ فَوْقَ الْأُخْرَی مِثْلَ الْبَرَابِخِ وَ نَزَحُوا مَا فِیهَا مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ حَفَرُوا فِی قَرَارِهَا بِئْراً ضَیِّقَهًَْ الْمَدْخَلِ عَمِیقَهًًْ وَ أَرْسَلُوا فِیهَا نَبِیَّهُمْ وَ أَلْقَمُوا فَاهَا صَخْرَهًًْ عَظِیمَهًًْ ثُمَّ أَخْرَجُوا الْأَنَابِیبَ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالُوا نَرْجُو الْآنَ أَنْ تَرْضَی عَنَّا آلِهَتُنَا إِذَا رَأَتْ أَنَّا قَدْ قَتَلْنَا مَنْ کَانَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَصُدُّنَا عَنْ عِبَادَتِهَا وَ دَفَنَّاهُ تَحْتَ کَبِیرِهَا یَتَشَفَّی مِنْهُ فَیَعُودَ لَنَا نُورُهَا وَ نَضْرَتُهَا کَمَا کَانَ فَبَقُوا عَامَّهًَْ یَوْمِهِمْ یَسْمَعُونَ أَنِینَ نَبِیِّهِمْ وَ هُوَ یَقُولُ سَیِّدِی قَدْ تَرَی ضِیقَ مَکَانِی وَ شِدَّهًَْ کَرْبِی فَارْحَمْ ضَعْفَ رُکْنِی وَ قِلَّهًَْ حِیلَتِی وَ عَجِّلْ بِقَبْضِ رُوحِی وَ لَا تُؤَخِّرْ إِجَابَهًَْ دَعْوَتِی حَتَّی مَاتَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِجَبْرَئِیلَ (علیه السلام) یَا جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) أَیَظُنُّ عِبَادِی هَؤُلَاءِ الَّذِینَ غَرَّهُم‌حِلْمِی وَ أَمِنُوا مَکْرِی وَ عَبَدُوا غَیْرِی وَ قَتَلُوا رَسُولِی أَنْ یَقُومُوا لِغَضَبِی أَوْ یَخْرُجُوا مِنْ سُلْطَانِی کَیْفَ وَ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِمَّنْ عَصَانِی وَ لَمْ یَخْشَ عِقَابِی وَ إِنِّی حَلَفْتُ بِعِزَّتِی لَأَجْعَلَنَّهُمْ عِبْرَهًًْ وَ نَکَالًا لِلْعَالَمِینَ فَلَمْ یَرُعْهُمْ وَ هُمْ فِی عِیدِهِمْ ذَلِکَ إِلَّا بِرِیحٍ عَاصِفٍ شَدِیدَهًِْ الْحُمْرَهًِْ فَتَحَیَّرُوا فِیهَا وَ ذُعِرُوا مِنْهَا وَ تَضَامَّ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ ثُمَّ صَارَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِهِمْ حَجَرَ کِبْرِیتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَهًٌْ سَوْدَاءُ فَأَلْقَتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّهًِْ جَمْراً یَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنْ غَضَبِهِ وَ نُزُولِ نَقِمَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهًَْ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم.

امام علی (علیه السلام)- از امام حسین (علیه السلام) نقل شده: سه روز قبل از شهادت پدرم علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) مردی از بزرگان تمیم به نام عمرو از پدرم سؤال کرد: «ای امیرمؤمنان (علیه السلام) مرا از ماجرای اصحاب رسّ باخبر سازید که در چه زمانی بوده‌اند و منازل آن‌ها کجا بوده و چه کسی بر آن‌ها حکومت می‌رانده و آیا خداوند پیامبری بر آن‌ها مبعوث فرموده و به چه دلیل هلاک شده‌اند»؟ پدرم فرمود: «درباره‌ی چیزی سؤال نمودی که قبل از تو کسی از من پرسش نکرده و هیچ‌کس بعد از این درباره‌ی آن نخواهد گفت، مگر با استفاده از حدیث من و در کتاب خدای عزّوجلّ هیچ آیه‌ای وجود ندارد جز اینکه من از تفسیر آن و شأن نزولش و زمان دقیق نزول آن آگاهی و شناخت دارم و همانا همه‌ی این علوم در سینه‌ی من جمع است، امّا طالب آن کمند و به‌زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد. امّا ای برادر اهل تمیم! قصّه‌ی این قوم؛ آن‌ها درخت صنوبری را می‌پرستیدند که به آن (شاه درخت) می‌گفتند و یافث پسر نوح (علیه السلام) آن درخت را در نزدیکی چشمه‌ای به نام روشاب کاشته بود و این‌ها به این دلیل اصحاب رسّ نامیده شدند که پیامبر خود را در تلّی از خاک دفن کردند و این قوم بعد از حضرت سلیمان (علیه السلام) می‌زیستند و دارای دوازده قریه بودند که همه‌ی آن‌ها در کنار نهری به نام رسّ از بلاد مشرق قرار داشتند و نام آن نهر از این قوم گرفته شده بود و در آن روز در روی زمین رودی پر آب‌تر و شیرین‌تر از آن نهر و قریه‌ای آبادتر از قرّاء این قوم وجود نداشت. سپس آن حضرت (علیه السلام) نام قرّاء آن‌ها را بر شمرد که بزرگ‌ترین آن‌ها (اسفندار) نام داشت و پادشاه آن‌ها که نرکوذبن‌غابور از فرزندان نمرود (فرعون زمان ابراهیم (علیه السلام)) نام داشت در اسفندار ساکن بود و در آنجا چشمه‌ای جاری بود که صنوبری عظیم در کنار آن وجود داشت و آن‌ها در هر قریه دانه‌ی این درخت را کاشته و شعبه‌ای از آن چشمه را در کنار آن جریان داده بودند و از آن دانه‌ها درختان عظیمی روییده بود که این قوم نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایان خود حرام کرده بودند و هرکس از آن آب می‌آشامید، او را به قتل می‌رساندند و می‌گفتند: این نهر مایه‌ی حیات صنوبر و آلهه‌ی ماست و سزاوار نیست هیچ‌کس از زندگی آلهه‌ی ما بکاهد. لذا آن‌ها و چهارپایانشان از نهر رسّ برای آشامیدن استفاده می‌کردند و در هر ماه از سال در یک قریه عید می‌گرفتند و در کنار صنوبر آن قریه جمع می‌شدند و روی درخت صنوبر آن قریه حریر منقّشی می‌انداختند و سپس گوسفندان و گاوهای قربانی را در کنار درخت ذبح می‌کردند و با هیزم آتش می‌افروختند و قربانی‌ها را می‌سوزاندند و وقتی دود آن‌ها آسمان را فرا می‌گرفت و مانع از دیدن آسمان می‌شد به سجده می‌افتادند و با گریه و تضرّع از درخت صنوبر می‌خواستند تا از آن‌ها راضی شود، سپس شیطان می‌آمد و شاخه‌های درخت را تکان می‌داد و از تنه‌ی درخت صدای کودکی به گوش می‌رسید که می‌گفت: ای بندگان من از شما راضی شدم! آنگاه آن‌ها خوشحال شده و آرامش خاطر می‌یافتند و چشمان با دیدن این منظره روشن می‌شد، سپس سر خود را بلند کرده و به شرب خمر و ساز و آواز می‌پرداختند و چنگ می‌زدند و یک شبانه‌روز را به خوشگذرانی سپری می‌کردند، این قوم از عجم بودند و عجم نام ماه‌های دوازده‌گانه خود را از این قرّاء دوازده‌گانه گرفته‌اند. این عمل در هر ماه در یک قریه انجام می‌شد تا وقتی که عید اعظم آن‌ها فرا می‌رسید و آن‌ها همگی از کوچک و بزرگ در قریه‌ی اسفندار نزد صنوبر عظیم و چشمه‌ی کبیر خود جمع می‌شدند و سراپرده‌های ابریشم و حریر به آن درخت می‌آویختند و برای آن سرا پرده دوازده باب ورودی قرار می‌دادند که هر باب مخصوص یک قریه بود و همگی بیرون از آن سراپرده برای صنوبر سجده می‌کردند و حیوانات خود را چندین برابر صنوبرهای قرّاء دیگر، در برابر این صنوبر عظیم ذبح و قربانی می‌کردند، آنگاه ابلیس لعین نزدیک شده و درخت را تکان شدیدی می‌داد و از درون آن به روشنی با آن‌ها سخن می‌گفت و به آن‌ها وعده می‌داد و برایشان منّت می‌نهاد و آن‌ها درحال سجده سر خود را تکان می‌دادند و از هیبت آن صدا نمی‌توانستند برخیزند و به باده‌گساری و ساز و آواز بپردازند و دوازده شبانه‌روز به تعداد اعیاد و قرّاءشان در آن حالت به سر می‌بردند، سپس سر از عبادت و سجده بلند می‌کردند. وقتی کفر آن‌ها نسبت به خدای عزّوجلّ و عبادت غیر او به درازا کشید، خداوند پیامبری از بنی‌اسرائیل و از اولاد یهودا پسر یعقوب (علیه السلام) را بر آن‌ها مبعوث نمود و او مدّتی طولانی در میان آن‌ها به سر برد و ایشان را به عبادت خدای عزّوجلّ و شناخت عبودیّت او دعوت کرد، امّا آن‌ها از او پیروی نکردند، وقتی پیامبرشان شدّت گمراهی و لجاجت آن‌ها را دید، در شب عید اعظم ایشان به درگاه الهی دعا کرد و عرضه داشت؛ پروردگارا بندگانت مرا تکذیب می‌کنند و فردا صبح برای عبادت درخت بزرگی که نفع و ضروری برایشان ندارد، اجتماع می‌نمایند، خدایا! قدرت و تسلّط خود را به آن‌ها نشان بده و همه‌ی درختان صنوبرشان را خشک گردان. صبح وقتی مردم برخاستند، دیدند همه‌ی درختان آن‌ها خشک شده، از این امر ترسیدند و به دو گروه متفرّق شدند، گروهی گفتند: این مرد که ادّعای پیامبری می‌کند، آلهه‌ی شما را جادو کرده تا شما را از عبادت درخت متوجّه عبادت آلهه‌ی خود کند و گروه دیگر گفتند: خیر، بلکه درخت و آلهه‌ی ما از دیدن این مرد که شما را به عبادت غیر او فرا می‌خواند خشمگین شده و حسن و زیبایی خود را از ما گرفته است، پس باید از این مرد انتقام بگیریم، لذا با هم شور کرده و تصمیم بر قتل آن پیامبر گرفتند، پس چاه عمیقی کندند که دهانه‌ای باریک داشت و پیامبر خود را درون آن چاه انداختند و دهانه‌ی چاه را با سنگ بزرگی پوشاندند و لوله‌های آب را درون آن چاه نمودند و گفتند: ای آلهه‌ی ما! امید داریم که از ما راضی شوی، چون ما کسی را که مانع عبادت تو بود به قتل رساندیم و او را در زیر بزرگ‌ترین آلهه‌ی خود دفن کردیم، شاید از این انتقام راضی شوی و نور و سرسبزی خود را باز یابی، پس در تمام آن روز قبل از غرق‌شدن پیامبرشان، صدای ناله او را می‌شنیدند که در مناجات خود می‌گفت: ای مولای من، تنگی مکان و شدّت گرفتاری مرا مشاهده می‌کنی، پس به ضعف و ناتوانی من و بیچارگیم رحم کن و در قبض روحم تعجیل بفرما و مرا زودتر به لقاء خود برسان و این ناله تا هنگام مرگ او ادامه داشت. پس از آن خداوند عزّوجلّ به جبرئیل وحی نمود: آیا این بندگان من از حلم و صبر من مغرور شده‌اند و خود را از مکر من ایمن می‌دانند که غیر مرا پرستیده و رسول مرا به قتل رساندند و پنداشته‌اند غضب من شامل حالشان نمی‌شود و از قدرت و تسلّط من خارج شده‌اند و حال آنکه من از معصیت‌کارانی که بیمی از عقاب من ندارند انتقام می‌گیرم؟ هرآینه به عزّت خود سوگند می‌خورم! آن‌ها را موعظه و عبرتی برای جهانیان قرار دهم. پس در همان روز عیدشان، باد بسیار سرخ رنگ و شدیدی وزیدن گرفت که باعث حیرت و ترس آن‌ها شد و به یکدیگر پناه می‌بردند، سپس زمین از زیر پایشان مانند کبریت آتش گرفت و ابری سیاه رنگ بر سرشان سایه افکند و گدازه‌های آتشین بر آن‌ها بارید که بدن‌هایشان را ذوب کرد، همان‌طور که سرب در برابر آتش ذوب می‌شود. پس از غضب الهی و نزول عذاب او به او پناه می‌بریم که هیچ حول و قوّه‌ای جز حول و قوّه‌ی پروردگار بلند مرتبه‌ی عظیم وجود ندارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۴
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۴۸
بیشتر