آیه إِذِ الْأَغْلالُ في أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ [71]
در آن هنگام كه غل و زنجيرها برگردن آنان قرار گرفته و آنها را مىكشند.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- سَأَلَ مُعَاوِیَهًُْ عَقِیلًا عَنْ قِصَّهًِْ الْحَدِیدَهًِْ الْمُحْمَاهًِْ الْمَذْکُورَهًِْ، فَبَکَی . . قَالَ: نَعَمْ أَقْوَیْتُ وَ أَصَابَتْنِی مَخْمَصَهًٌْ شَدِیدَهًٌْ فَسَأَلْتُهُ فَلَمْ تَنْدُ صِفَاتُهُ فَجَمَعْتُ صِبْیَانِی وَ جِئْتُهُ بِهِمْ وَ الْبُؤْسُ وَ الضُّرُّ ظَاهِرَانِ عَلَیْهِمْ. فَقَالَ: ائْتِنِی عَشِیَّهًًْ لِأَدْفَعَ إِلَیْکَ شَیْئاً، فَجِئْتُهُ یَقُودُنِی أَحَدُ وُلْدِی فَأَمَرَهُ بِالتَّنَحِّی. ثُمَّ قَالَ: أَلَا فَدُونَکَ. فَأَهْوَیْتُ حَرِیصاً قَدْ غَلَبَنِی الْجَشَعُ أَظُنُّهَا صُرَّهًًْ فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَی حَدِیدَهًٍْ تَلْتَهِبُ ناراً. فَلَمَّا قَبَضْتُهَا نَبَذْتُهَا وَ خُرْتُ کَمَا یَخُورُ الثَّوْرُ تَحْتَ یَدِ جَازِرِهِ، فَقَالَ لِی: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ، هَذَا مِنْ حَدِیدَهًٍْ أَوْقَدْتُ لَهَا نَارَ الدُّنْیَا فَکَیْفَ بِکَ وَ بِیَ غَداً إِنْ سَلَکْنَا فِی سَلَاسِلِ جَهَنَّمَ. ثُمَّ قَرَأَ إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ. ثُمَّ قَالَ: لَیْسَ لَکَ عِنْدِی فَوْقَ حَقِّکَ الَّذِی فَرَضَهُ اللَّهُ لَکَ إِلاَّ مَا تَرَی فَانْصَرِفْ إِلَی أَهْلِکَ.
امام علی (علیه السلام)- معاویه از عقیل دربارهی داستان آهن گداخته سؤال کرد، عقیل گریه کرد ... گفت: «من فقیر شدم و گرسنگی شدیدی بر من عارض گشت، من از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درخواست کردم ولی او از دادن بیتالمال خودداری کرد. آنگاه من بچّههایم را جمع کرده و نزد او بردم درحالیکه بینوایی و فقر از آنها پیدا بود و حضرت فرمود: «شبانگاه نزد من بیا تا چیزی به تو بدهم». یکی از فرزندانم مرا نزد او برد. حضرت به او دستور داد تا برگردد آنگاه فرمود: «هان این جلوی توست. درحالیکه طمع و آز بر من غلبه کرده بود خود را به روی حصیر انداختم و فکر کردم کیسهی پول است. پس دستم را روی آهنی که مانند آتش داغ بود گذاشتم، وقتی آن را گرفتم به یک باره انداختم و مانند گاوی که زیر جازرهاش نعره میزند، فریاد زدم. آنگاه به من فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند این از آهنی است که آتش دنیا را بر آن روشن ساختهام پس من و تو در قیامت چگونه در روی زنجیرهای جهنّم قدم برداریم»؟ آنگاه این آیه را خواند: إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ سپس فرمود: «تو نزد من بیش از حقّی که خداوند بر تو قرار داده است نداری جز آنچه را که میبینی پس به سوی خانوادهات برگرد»».