آیه ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ [1]
ن، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند.
الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا نَزَلَتْ وَلَایَهًُْ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَقَامَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَقَالَ رَجُلٌ لَقَدْ فُتِنَ بِهَذَا الْغُلَامِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ* ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ.
امام صادق (علیه السلام)- وقتی که ولایت علی (علیه السلام) نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را ایستاند و فرمود: «هرکس من سرپرست و صاحب اختیار او هستم، علی (علیه السلام) سرپرست و صاحب اختیار او است». مردی گفت: «بهوسیلهی این جوان گرفتار جنون شده است». و خدای متعال نازل فرمود: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ طَاوُسٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَبْنَعَلِیٍّ (علیه السلام) یَقُولُ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) بِعَرَفَاتٍ یَوْمَ الْجُمُعَهًْ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قُلْ لِأُمَّتِکَ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی بِوَلَایَهًْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَذَکَرَ کَلَاماً فِیهِ طُولٌ فَقَالَ بَعْضُ الْمُنَافِقِینَ لِبَعْضٍ مَا تَرَوْنَ عَیْنَیْهِ تَدُورَانِ یَعْنُونَ النَّبِیَّ کَأَنَّهُ مَجْنُونٌ وَ قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ مَا بَالُهُ رَفَعَ بِضَبْعِهِ لَوْ قَدَرَ أَنْ یَجْعَلَهُ مِثْلَ کِسْرَی وَ قَیْصَرَ لَفَعَلَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ بَارَکَ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ یُعْلِمُ {فعلم} النَّاسَ أَنَّ الْقُرْآنَ قَدْ نَزَلَ عَلَیْهِ فَأَنْصَتُوا فَقَرَأَ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ یَعْنِی مَنْ قَالَ مِنَ الْمُنَافِقِینَ وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ بِتَبْلِیغِکَ مَا بَلَّغْتَ فِی عَلِی (علیه السلام).
امام باقر (علیه السلام)- روز جمعه جبرئیل در عرفات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: به امّتت بگو: امروز، دین شما را بهوسیلهی ولایت علیّبنابیطالب (علیه السلام) کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. (مائده/۳) سپس [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] سخنی طولانی [برای مردم] بیان فرمود و بعضی از منافقین به بعضی دیگر گفتند: «چشمانش را نمیبینید که میچرخد [منافقان از این سخن] پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قصد میکردند گویا او دیوانه است و بهوسیلهی پسر عمویش دچار جنون شده است. او را چه شده است که دستش را بالا برده است. اگر بتواند او را مثل کسری و قیصر قرار دهد، این کار را میکند». [بعد از سخنان منافقان] پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «با خیر و برکت است: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ [پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدینوسیله] نزول قرآن را به مردم اعلام میکرد؛ مردم ساکت شدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرائت فرمود: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ منظور منافقانی هستند که [سخنانی علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله)] گفتند. وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ به خاطر ابلاغ آنچه در مورد علی (علیه السلام) ابلاغ نمودی.
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ بَعْضَهُمْ قَالَ لَقَدِ افْتَتَنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی عَلِیٍّ (علیه السلام) حَتَّی لَا یُوَازِیهِ شَیْءٌ فَنَزَلَ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ إِلَی قَوْلِهِ الْمَفْتُونُ.
امام باقر (علیه السلام)- بعضی از منافقان گفتند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد علی (علیه السلام) دچار جنون شده است تا حدّی که چیزی با آن مقابله نمیکند». [در ردّ ادّعای منافقان] نازل شد: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ* ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ* وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ* وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ* فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ* بِأَیِّکُمُ المَفْتُون.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ الْوَلِیدَبْنَالْمُغِیرَهًِْ أَتَی قُرَیْشاً فَقَالَ إِنَّ النَّاسَ یَجْتَمِعُونَ غَداً بِالْمَوْسِمِ وَ قَدْ فَشَا أَمْرُ هَذَا الرَّجُلِ فِی النَّاسِ وَ هُمْ یَسْأَلُونَکُمْ عَنْهُ فَمَا تَقُولُونَ فَقَالَ أَبُوجَهْلٍ أَقُولُ إِنَّهُ مَجْنُونٌ وَ قَالَ أَبُولَهَبٍ أَقُولُ إِنَّهُ شَاعِرٌ وَ قَالَ عُقْبَهًُْبْنُأَبِیمُعَیْطٍ أَقُولُ إِنَّهُ کَاهِنٌ فَقَالَ الْوَلِیدُ بَلْ أَقُولُ هُوَ سَاحِرٌ یُفَرِّقُ بَیْنَ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَهًِْ وَ بَیْنَ الرَّجُلِ وَ أَخِیهِ وَ أَبِیهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی ن وَ الْقَلَمِ الْآیَهًَْ وَ قَوْلَهُ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ الْآیَهًَْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- ولیدبنمغیره نزد قریش آمد و گفت: «فردا مردم در موسم [حج] جمع میشوند و امر [رسالت] این مرد [منظورش پیامبر (صلی الله علیه و آله) است] در میان مردم آشکار شده است و آنها در مورد او از شما میپرسند؛ پس [در جواب آنها] چه میگویید»؟ ابوجهل گفت: «میگویم او دیوانه است». ابولهب گفت: «میگویم او شاعر است». عقبهًْبنابی معیط گفت: «میگویم او کاهن (پیشگوی) است» و ولید گفت: «بلکه من میگویم او ساحر است؛ [چون] بین مرد و زنش و بین مرد و برادرش و پدرش جدایی میافکند». در نتیجه خدای تعالی [برای ردّ سخنان آنها این آیات را] نازل فرمود: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ و این سخنش را: و گفته شاعری نیست، امّا کمتر ایمان میآورید!. (حاقه/۴۱)».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- عَنِ ابْنِعَبَّاسٍ فِی خَبَرٍ یَذْکُرُ فِیهِ کَیْفِیَّهًَْ بِعْثَهًِْ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَائِمٌ یُصَلِّی مَعَ خَدِیجَهًَْ (سلام الله علیها) إِذْ طَلَعَ عَلَیْهِ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مَا هَذَا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) قَالَ هَذَا دِینُ اللَّهِ فَآمِنْ بِهِ وَ صَدِّقْهُ ثُمَّ کَانَا یُصَلِّیَانِ وَ یَرْکَعَانِ وَ یَسْجُدَانِ فَأَبْصَرَهُمَا أَهْلُ مَکَّهًَْ فَفَشَا الْخَبَرُ فِیهِمْ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) قَدْ جُنَّ فَنَزَلَ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ* ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُون.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- از ابنعبّاس (رحمة الله علیه) در روایتی که در آن کیفیّت مبعوثشدن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بیان میکند، نقل شده است: درحالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه خدیجه مشغول اقامه نماز بودند، علیّبنابیطالب (علیه السلام) بر ایشان وارد شد و عرض کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! این چیست»؟ فرمود: «این دین خداوند است». پس به ایشان ایمان آورد و تصدیق نمود. سپس آن دو با همدیگر نماز میخواندند و رکوع و سجود میرفتند. اهل مکّه آنها را دیدند و این خبر بین آنها منتشر شد که محمّد (صلی الله علیه و آله) دیوانه شده است. پس این آیه نازل شد: ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ* مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فی روایهًْ أَنَّ خَدِیجَهًَْ (سلام الله علیها) ... وَ قَالَتْ أَخْبِرْنِی عَنْ جَبْرَئِیلَ مَا هُوَ قَالَ ... قَالَتْ أَخْبَرَنِی بِهِ مُحَمَّدُبْنُعَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ أَتَاهُ قَالَ عَدَّاسٌ ذَلِکِ النَّامُوسُ الْأَکْبَرُ الَّذِی کَانَ یَأْتِی مُوسَی (علیه السلام) وَ عِیسَی (علیه السلام) بِالْوَحْیِ وَ الرِّسَالَهًِْ وَ اللَّهِ لَئِنْ کَانَ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی هَذِهِ الْأَرْضِ لَقَدْ نَزَلَ إِلَیْهَا خَیْرٌ عَظِیمٌ وَ لَکِنْ یَا خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) إِنَّ الشَّیْطَانَ رُبَّمَا عَرَضَ لِلْعَبْدِ فَأَرَاهُ أُمُوراً فَخُذِی کِتَابِی هَذَا فَانْطَلِقِی بِهِ إِلَی صَاحِبِکِ فَإِنْ کَانَ مَجْنُوناً فَإِنَّهُ سَیَذْهَبُ عَنْهُ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ فَلَنْ یَضُرَّهُ ثُمَّ انْطَلَقَتْ بِالْکِتَابِ مَعَهَا فَلَمَّا دَخَلَتْ مَنْزِلَهَا إِذَا هِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَعَ جَبْرَئِیلَ قَاعِدٌ یُقْرِئُهُ هَذِهِ الْآیَاتِ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ* ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ* وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ* وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ* فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ أَیِ الضَّالُّ أَوِ الْمَجْنُونُ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در روایتی آمده است: خدیجه (سلام الله علیها) نزد «ورقه» آمد ... سپس نزد «عدّاس» آمد و گفت: «دربارهی جبرئیل به من خبر بده که او کیست»؟ جواب داد: «پاسخ نخواهم داد تا به من بگویی که اسم جبرئیل را از که آموختی»؟ خدیجه (سلام الله علیها) گفت: «محمّدبنعبدالله (صلی الله علیه و آله) آن را به من خبر داد [و گفت] که جبرئیل نزد او آمده است». عدّاس گفت: «او بزرگترین رازداری است که وحی و رسالت را برای موسی (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام) میآورد. به خدا سوگند اگر جبرئیل بر این سرزمین فرود آمده است، پس خیر بزرگی بهسوی آن نازل شده است ولکن ای خدیجه (سلام الله علیها)! گاهی شیطان بر بنده آشکار شود و اموری را به او نشان دهد؛ پس این نوشته مرا بگیر و آن را بهسوی صاحبت ببر؛ اگر مجنون بود، از او برطرف میشود و اگر از امر الهی بود، به او زیان نمیرساند». سپس خدیجه (سلام الله علیها) نوشته را با خود برد و هنگامیکه وارد منزلش شد، ناگهان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دید که با جبرئیل نشسته است و این آیات را برای او میخواند: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ یعنی [کدامیک از شما] گمراه یا مجنون [هستید].
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ یَحْیَیبْنِأَبِیالْعَلَاءِ الرَّازِیِ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ عَلَی أَبِیعَبْدِ اللَّه (علیه السلام) وَ أَمَّا نُونٌ فَکَانَ نَهَراً فِی الْجَنَّهًِْ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ کُنْ مِدَاداً فَکَانَ مِدَاداً ثُمَّ أَخَذَ شَجَرَهًًْ فَغَرَسَهَا بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ الْیَدُ الْقُوَّهًُْ وَ لَیْسَ بِحَیْثُ تَذْهَبُ إِلَیْهِ الْمُشَبِّهَهًُْ ثُمَّ قَالَ لَهَا کُونِی قَلَماً ثُمَّ قَالَ لَهُ اکْتُبْ فَقَالَ یَا رَبِّ وَ مَا أَکْتُبُ قَالَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فَفَعَلَ ذَلِکَ ثُمَّ خَتَمَ عَلَیْهِ وَ قَالَ لَا تَنْطِقَنَّ إِلَی یَوْمَ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.
امام صادق (علیه السلام)- یحییبنابیعلاء رازی نقل کرده است که مردی بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد ... امام (علیه السلام) فرمود: نون، رودی در بهشت بود که از برف سفیدتر بود و از عسل شیرینتر بود، و خداوند عزّوجلّ فرمود: «جوهر و مرکب شو». پس جوهر شد، سپس درختی را برداشت و در دست خویش قرار داد». سپس فرمود: «دست، همان قوّت و قدرت است و نه فکر کنی که مشبّه به در اینجا مورد نظر است». سپس به آن دستور داد: تبدیل به قلم شو! بنابراین به قلم تبدیل شد. سپس به آن فرمود: «بنویس»! گفت: «پروردگارا! چه چیزی بنویسم»؟ فرمود: «هرآنچه تا روز قیامت موجود است را بنویس». بنابراین، این کار را انجام داد، سپس بر آن مُهر زد و فرمود: «تا زمان مشخص شده، دیگر سخن نگو».
الصّادق (علیه السلام)- سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ قَالَ قُلْتُ لِلصَّادِقِ (علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الم وَ ... ق وَ ن قَالَ (علیه السلام) ... وَ أَمَّا ن فَهُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّهًِْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اجْمُدْ فَجَمَدَ فَصَارَ مِدَاداً ثُمَّ قَالَ عَزَّوَجَلَّ لِلْقَلَمِ اکْتُبْ فَسَطَرَ الْقَلَمُ فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فَالْمِدَادُ مِدَادٌ مِنْ نُورٍ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ اللَّوْحُ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ قَالَ سُفْیَانُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (علیه السلام) بَیِّنْ لِی أَمْرَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْمِدَادِ فَضْلَ بَیَانٍ وَ عَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ فَقَالَ یَا ابْنَسَعِیدٍ لَوْ لَا أَنَّکَ أَهْلٌ لِلْجَوَابِ مَا أَجَبْتُکَ فَنُونٌ مَلَکٌ یُؤَدِّی إِلَی الْقَلَمِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ الْقَلَمُ یُؤَدِّی إِلَی اللَّوْحِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ اللَّوْحُ یُؤَدِّی إِلَی إِسْرَافِیلَ وَ إِسْرَافِیلُ یُؤَدِّی إِلَی مِیکَائِیلَ وَ مِیکَائِیلُ یُؤَدِّی إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ جَبْرَئِیلُ یُؤَدِّی إِلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ (علیهم السلام) قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی قُمْ یَا سُفْیَانُ فَلَا آمَنُ عَلَیْک.
امام صادق (علیه السلام)- سفیانبنسعید ثوری، از امام صادق (علیه السلام) در خصوص تفسیر حروف مقطّعه قرآن روایت کرده است که فرمود: «و امّا نون رودی در بهشت است، که خداوند عزّوجلّ به آن فرمود: «بسته شو»، پس بسته شد. سپس خداوند عزّوجلّ به الْقَلَمُ فرمود: «بنویس». بنابراین قلم، آنچه وجود داشته و آنچه تا روز قیامت به وجود خواهد آمد را در لوح محفوظ نوشت. جوهر، جوهری از نور است و قلم، قلمی از نور است، و لوح، لوحی از نور است. سفیان گفت: به ایشان عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا ممکن است که امر لوح و قلم و جوهر را برای من کاملاً توضیح دهید، و آنچه را خداوند به شما آموخته، به من بیاموزید»؟ فرمود: «ای ابن سعید! اگر شایسته جوابدادن نبودی، پاسخ تو را نمیدادم؛ نون، فرشتهای است که به قلم منتقل میکند و قلم نیز فرشته است، و قلم به لوح منتقل میکند و لوح نیز فرشته است، و لوح به اسرافیل منتقل میکند و اسرافیل به میکائیل منتقل میکند، و میکائیل به جبرئیل منتقل میکند، و جبرئیل به انبیاء و پیامبران (علیهم السلام) منتقل میکند». گفت: سپس فرمود: «ای سفیان! به پاخیز [و برو] که خاطرمان از تو جمع نیست».
الباقر (علیه السلام)- ن نَهَرٌ فِی الْجَنَّهًِْ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ قَالَ فَأَمَرَ اللَّهُ الْقَلَمَ فَجَرَی بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ مَا یَکُونُ فَهُوَ بَیْنَ یَدَیْهِ مَوْضُوعٌ مَا شَاءَ مِنْهُ زَادَ فِیهِ وَ مَا شَاءَ نَقَصَ مِنْهُ وَ مَا شَاءَ کَانَ وَ مَا لَا یَشَاءُ لَا یَکُونُ.
امام باقر (علیه السلام)- ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ن؛ نهری است در بهشت که سفیدتر از شیر است. خدا قلم را فرمان داد تا جاری شد بهر آنچه بود و باشد، و آن برابر خدا گذاشته است، بر آن هرچه خواهد افزاید و هرچه خواهد بکاهد و هرچه خدا خواهد که باشد و هرچه خواهد که نباشد.
الکاظم (علیه السلام)- ن اسْمٌ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ الْقَلَمِ اسْمٌ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام).
امام کاظم (علیه السلام)- نون، نامی برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است وَ الْقَلَمِ نامی برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَشَرَهًَْ أَسْمَاءٍ خَمْسَهًٌْ مِنْهَا فِی الْقُرْآنِ وَ خَمْسَهًٌْ لَیْسَتْ فِی الْقُرْآنِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الْقُرْآنِ فَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) وَ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ یس وَ ن وَ أَمَّا الَّتِی لَیْسَتْ فِی الْقُرْآنِ فَالْفَاتِحُ وَ الْخَاتَمُ وَ الْکَافُّ وَ الْمُقَفِّی وَ الْحَاشِرُ.
امام باقر (علیه السلام)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارای ده نام است پنج نام از آنها در قرآن است و پنج دیگر در قرآن نیست امّا نامهایی که در قرآن است: محمّد و احمد و عبدالله و یس و نون است و امّا نامهایی که در قرآن نیست: فاتح است و خاتم و کافی و مقفی و حاشر.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- سَأَلَ ابْنُسَلَامٍ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) عَنْ ن وَ الْقَلَم قَالَ النُّونُ اللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ وَ الْقَلَمُ نُورٌ سَاطِعٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبِرْنِی مَا طُولُهُ وَ مَا عَرْضُهُ وَ مَا مِدَادُهُ وَ أَیْنَ مَجْرَاهُ قَالَ طُولُ الْقَلَمِ خَمْسُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ عَرْضُهُ مَسِیرَهًُْ ثَمَانِینَ سَنَهًًْ یَخْرُجُ الْمِدَادُ مِنْ بَیْنِ أَسْنَانِهِ یَجْرِی فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِهِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مِمَّا هُوَ قَالَ مِنْ زُمُرُّدَهًٍْ خَضْرَاءَ أَجْوَافُهُ اللُّؤْلُؤُ بِطَانَتُهُ الرَّحْمَهًُْ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبِرْنِی کَمْ لَحْظَهًٍْ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ فِی اللَّوْحِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهًٍْ قَالَ ثَلَاثُمِائَهًٍْ وَ سِتُّونَ لَحْظَهًًْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابنسلام از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد ن وَ الْقَلَم پرسید فرمود: «نون لوح محفوظ است و قلم نوریست تابان و این است معنی سخن خدا: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ». گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) راست گفتی بگو: به چه درازا بود؟ و چه پهنا؟ و مدادش چه بود؟ و در کجا جاری شد». فرمود: «درازی قلم پانصدسال راه بود و پهنایش مسافت هشتادسال و مداد از میان نیشهایش در میآمد و در لوح محفوظ به امر خدا و سلطان او روان بود». گفت: «راست گفتی ای محمّد (صلی الله علیه و آله) بگو لوح محفوظ از چه بوده»؟ فرمود: «از یک دانه زمرد سبز که درونش لؤلؤ بود و آسترش رحمت». گفت: «راست گفتی ای محمّد (صلی الله علیه و آله)». گفت: «به من بگو چندبار خدا در هر شبانه روز به لوح محفوظ توجّه دارد»؟ فرمود: «سیصد و شصت نگرش».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ أَوَّلَ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ الْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اکْتُبْ قَالَ یَا رَبِّ وَ مَا أَکْتُبُ قَالَ اکْتُبِ الْقَدَرَ یَجْرِی مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ بِمَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهًُْ ثُمَّ طَوَی الْکِتَابَ وَ رَفَعَ الْقَلَمَ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ فَارْتَفَعَ بُخَارُ الْمَاءِ فَفُتِقَتْ مِنْهُ السَّمَاوَاتُ ثُمَّ خُلِقَ النُّونُ فَبُسِطَتْ عَلَیْهِ الْأَرْضُ وَ الْأَرْضُ عَلَی ظَهْرِ النُّونِ فَاضْطَرَبَ النُّونُ فَمَادَّتِ الْأَرْضُ فَأَثْبَتَتْ بِالْجِبَالِ فَإِنَّ الْجِبَالَ لَتَفْخَرُ عَلَی الْأَرْضِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ ثُمَّ قَرَأَ ابْنُعَبَّاسٍ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- نخستین چیزی که خدا آفرید قلم بود و به او فرمود: «بنویس»! گفت: «خدایا چه بنویسم»؟ فرمود: «بنویس از امروز تقدیر جاری است بدانچه باشد تا روز قیامت، سپس نامه را پیچید و قلم را برداشت و عرشش بر سر آب بود، و بخار آمد بر آمد و از آنها آسمانها بدر آمد و سپس نون را آفرید و زمین را بر آن پهن کرد و زمین بر نون است، نون جنبید و زمین لرزید و کوهها را بر آن کوبید، کوهها تا قیامت بر زمین میبالند سپس ابنعبّاس (رحمة الله علیه) خواند: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ أَوَّلَ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ ثُمَّ خَلَقَ النُّونَ وَ هِیَ الدَّوَاهًُْ ثُمَّ قَالَ لَهُ اکْتُبْ قَالَ وَ مَا أَکْتُبُ قَالَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ مِنْ عَمَلٍ أَوْ أَثَرٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ فَکَتَبَ مَا یَکُونُ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ثُمَّ خَتَمَ عَلَی فَمِ الْقَلَمِ فَلَمْ یَنْطِقْ وَ لَا یَنْطِقُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ فَقَالَ وَ عِزَّتِی لَأُکَمِّلَنَّکَ فِیمَنْ أَحْبَبْتُ وَ لَأَنْقُصَنَّکَ فِیمَنْ أَبْغَضْتُ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- نخستین چیزی که خدا آفرید قلم بود، سپس بعد از نون دوات را آفرید». سپس به قلم فرمود: «بنویس»! گفت: «چه بنویسم»؟ فرمود: «آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت از کردار، یا اثر، یا روزی، یا عمر، و نوشت هرچه میباشد و خواهد بود تا روز قیامت و این است معنی قول او: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ سپس مهر بر دهان قلم نهاد، و نگفته و نگوید تا روز قیامت، سپس خدا عقل را آفرید». و فرمود: «البتّه تو را به کمال میرسانم دربارهی هرکه او را دوست دارم و از تو بکاهم دربارهی هرکسی که او را دشمن دارم».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- أَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْمَاء ... خَلَقَ الْأَرْضَ عَلَی حُوتٍ وَ الْحُوتُ هُوَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ وَ الْحُوتُ وَ الْمَاءُ عَلَی الصَّفَا.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- نخستین آفریدهی خداوند عزّوجلّ آب است و عرش او بر روی آب بوده ... زمین را بر پشت ماهی نهاد، و همان ماهی است که خدا در کتاب خود یاد کرده و فرموده ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ماهی و آب بر روی سنگ هستند.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- النُّونُ السَّمَکَهًُْ الَّتِی عَلَیْهَا قَرَارُ الْأَرَضِینَ وَ الْقَلَمُ الَّذِی خَطَّ بِهِ رَبُّنَا عَزَّوَجَلَّ الْقَدَرَ خَیْرَهُ وَ شَرَّهُ وَ نَفْعَهُ وَ ضَرَرَهُ وَ ما یَسْطُرُونَ قَالَ الْکِرَامُ الْکَاتِبُونَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- نون آن ماهی است که زمین بر آن استوار است، و قلم آنچه خدای عزّوجلّ از تقدیرات خوب و بد و سود و زیان نگاشته وَ ما یَسْطُرُونَ یعنی کرام کاتبون.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- فَجَعَلَ الْأَرْضَ عَلَی الْحُوتِ وَ هُوَ الَّذِی ذَکَرَهُ فِی قَوْلِهِ ن وَ الْقَلَمِ وَ الْحُوتَ فِی الْمَاءِ عَلَی صَفَاهًٍْ وَ الصَّفَاهًَْ عَلَی مَلَکٍ وَ الْمَلَکَ عَلَی صَخْرَهًْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- زمین را بر پشت ماهی نهاد و همان است که خدا در سخن خود یاد کرده: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ و ماهی در آب بر روی سنگی است، و سنگ بر فرشتهای، و فرشته بر صخرهای قرار دارد.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ مُعَاوِیَهًَْبْنِقُرَّهًَْ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ قَالَ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ وَ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ یَجْرِی بِمَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- معاویهبنقرّه از پدرش نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ لوحی از نور و قلمی از نور است، و نوشت هر آنچه تا روز قیامت شدنی است.
الباقر (علیه السلام)- هُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّهًْ قَالَ اللَّهُ لَهُ کُنْ مِدَاداً فَجَمَدَ وَ کَانَ أَبْیَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَی مِنَ الشَّهْدِ ثُمَّ قَالَ لِلْقَلَمِ اکْتُبْ فَکَتَبَ الْقَلَمُ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًْ.
امام باقر (علیه السلام)- نون نهری در بهشت است و خدا به او فرمود: «مداد شو! و منجمد گردید سپیدتر است از شیر، و شیرینتر از عسل». سپس به قلم فرمود: «بنویس و قلم نوشت آنچه را که بود و خواهد بود تا روز قیامت».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- سَأَلَ عُثْمَانُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنْ تَفْسِیرِ أَبْجَدْ فَقَالَ ... وَ أَمَّا النُّونُ فَ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ کِتَابٌ مِنْ نُورٍ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ* یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ کَفَی بِاللهِ شَهِیداً.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- عثمانبنعفّان از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تقاضا کرد که «ابجد» را تفسیر کند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: « «نون» اشاره است به ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ، که قلم و کتابی از نور است. که در لوح محفوظ جای دارد!. (بروج/۲۲) که مقرّبان شاهد آنند!. (مطففقین/۲۱) و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!. (فتح/۲۸)».