آیه وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ [50]
و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشمبرهمزدن.
الرّضا (علیه السلام)- فَقَامَ إِلَیْهِ عِمْرَانُ الصَّابِئُ وَ کَانَ وَاحِداً مِنَ الْمُتَکَلِّمِینَ قَالَ أَسْأَلُکَ عَنِ الْحَکِیمِ فِی أَیِّ شَیْءٍ هُوَ وَ هَلْ یُحِیطُ بِهِ شَیْءٌ وَ هَلْ یَتَحَوَّلُ مِنْ شَیْءٍ إِلَی شَیْءٍ أَوْ بِهِ حَاجَهًٌْ إِلَی شَیْءٍ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) أُخْبِرُکَ یَا عِمْرَانُ (علیه السلام) فَاعْقِلْ مَا سَأَلْتَ عَنْهُ فَإِنَّهُ مِنْ أَغْمَضِ مَا یَرِدُ عَلَی الْمَخْلُوقِینَ فِی مَسَائِلِهِمْ وَ لَیْسَ یَفْهَمُهُ الْمُتَفَاوِتُ عَقْلُهُ الْعَازِبُ حِلْمُهُ وَ لَا یَعْجِزُ عَنْ فَهِمِهِ أُولُو الْعَقْلِ الْمُنْصِفُونَ أَمَّا أَوَّلُ ذَلِکَ فَلَوْ کَانَ خَلَقَ مَا خَلَقَ لِحَاجَهًٍْ مِنْهُ لَجَازَ لِقَائِلٍ أَنْ یَقُولَ یَتَحَوَّلُ إِلَی مَا خَلَقَ لِحَاجَتِهِ إِلَی ذَلِکَ وَ لَکِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَخْلُقْ شَیْئاً لِحَاجَهًٍْ وَ لَمْ یَزَلْ ثَابِتاً لَا فِی شَیْءٍ وَ لَا عَلَی شَیْءٍ إِلَّا أَنَّ الْخَلْقَ یُمْسِکُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ یَدْخُلُ بَعْضُهُ فِی بَعْضٍ وَ یَخْرُجُ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ بِقُدْرَتِهِ یُمْسِکُ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ لَیْسَ یَدْخُلُ فِی شَیْءٍ وَ لَا یَخْرُجُ مِنْهُ وَ لَا یَئُودُهُ حِفْظُهُ وَ لَا یَعْجِزُ عَنْ إِمْسَاکِهِ وَ لَا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْخَلْقِ کَیْفَ ذَلِکَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ أَطْلَعَهُ عَلَیْهِ مِنْ رُسُلِهِ وَ أَهْلِ سِرِّهِ وَ الْمُسْتَحْفَظِینَ (الْمُسْتَحْفِظِینَ) لِأَمْرِهِ وَ خُزَّانِهِ القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عجینَ بِشَرِیعَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمْرُهُ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِذَا شَاءَ شَیْئاً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ بِمَشِیَّتِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ لَیْسَ شَیْءٌ مِنْ خَلْقِهِ أَقْرَبَ إِلَیْهِ مِنْ شَیْءٍ وَ لَا شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْهُ مِنْ شَیْءٍ أَ فَهِمْتَ یَا عِمْرَانُ (علیه السلام) قَالَ نَعَمْ یَا سَیِّدِی قَدْ فَهِمْت.
امام رضا (علیه السلام)- پس از آن عمران صابی برخاست و او یکی از متکلّمین بود؛ گفت: «آیا خدا در چیزی قرار دارد و یا چیزی او را احاطه نموده است و یا از چیزی به چیز دیگری تغییر مکان میدهد یا احتیاج به چیزی دارد»؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: «عمران! درست دقّت کن سؤالت را جواب میدهم. این از مشکلترین سؤالهاست که بین مردم میشود و کسی که ثبات عقیده و درک ندارد نمیتواند این مطلب را بفهمد ولی خردمندان با انصاف از درک آن عاجز نیستند. جهت اوّل این است که اگر برای رفع احتیاج خود موجودات را میآفرید ممکن بود کسی بگوید بر مخلوقات خود تکیه نموده، چون به آنها نیاز داشت ولی احتیاج او را بر آفرینش وادار نکرد؛ پیوسته پایدار است نه در چیزی و نه بر چیزی. آن آفریدهها هستند که بعضی بعض دیگر را نگه میدارند و برخی در برخ دیگر جای میگیرند و از درون آن بعضی خارج میشوند؛ امّا خداوند قادر و توانا تمام آفرینش را به قدرت خویش نگه داشته، نگهداری آنها موجب خستگی خدا نمیشود و او را ناتوان نمیکند. کسی کیفیّت و چگونگی این مطلب را نمیداند جز ذات پاک خدا و پیامبرانی که آنها را مطّلع گردانیده و صاحبان اسرار و نگهبانان فرمان و خزینههای حافظ شریعتش، کار خدا همچون چشمبرهمزدن است بلکه از این هم نزدیکتر. هروقت تصمیم آفرینش چیزی را بگیرد میگوید باش، به وجود میآید. (بقره/۱۱۷) با خواست و ارادهی او هیچیک از آفریدهها به او نزدیکتر از دیگری نیست و نه چیزی از او دورتر از دیگری است. عمران! متوجّه شدی»؟ عرض کرد: «آری، سرورم فهمیدم»!
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- لَمَّا قَدِمَ وَفْدُ نَجْرَانَ عَلَی النَّبِیّ (صلی الله علیه و آله) قَدِمَ فِیهِمْ ثَلَاثَهًٌْ مِنَ النَّصَارَی مِنْ کِبَارِهِمْ الْعَاقِبُ وَ مُحَسِّنٌ (قَیْسٌ) وَ الْأُسْقُفُّ فَجَاءُوا إِلَی الْیَهُودِ وَ هُمْ فِی بَیْتِ الْمَدَارِسِ فَصَاحُوا بِهِمْ یَا إِخْوَهًَْ الْقِرَدَهًِْ وَ الْخَنَازِیرِ هَذَا الرَّجُلُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ قَدْ غَلَبَکُمْ انْزِلُوا إِلَیْنَا فَنَزَلَ إِلَیْهِمْ مَنْصُورٌ الْیَهُودِیُّ وَ کَعْبُبْنُالْأَشْرَفِ الْیَهُودِیُّ فَقَالُوا لَهُمْ احْضُرُوا غَداً نَمْتَحِنْهُ قَالَ وَ کَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِذَا صَلَّی الصُّبْحَ قَالَ هَاهُنَا مِنَ الْمُمْتَحِنَهًِْ أَحَدٌ فَإِنْ وَجَدَ أَحَداً أَجَابَهُ وَ إِنْ لَمْ یَجِدْ أَحَداً قَرَأَ عَلَی أَصْحَابِهِ مَا نَزَلَ عَلَیْهِ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهًِْ فَلَمَّا صَلَّی الصُّبْحَ جَلَسُوا بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لَهُ الْأُسْقُفُّ یَا أَبَا الْقَاسِمِ فَذَاکَ مُوسَی (علیه السلام) مَنْ أَبُوهُ قَالَ عِمْرَانُ (علیه السلام) قَالَ فَیُوسُفُ (علیه السلام) مَنْ أَبُوهُ قَالَ یَعْقُوبُ (علیه السلام) قَالَ فَأَنْتَ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی مَنْ أَبُوکَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِبْنُعَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَ فَعِیسَی (علیه السلام) مَنْ أَبُوهُ قَالَ فَسَکَتَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) وَ مَا احْتَاجَ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الْمَنْطِقِ فَیَنْقَضُّ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَهًِْ فَیَصِلُ لَهُ مَنْطِقُهُ فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَهًِْ الْعَیْنِ فَذَاکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ قَالَ فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ هُوَ رُوحُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ.
امام علی (علیه السلام)- هنگامیکه هیأت نجران نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند، در میان آنها سه نفر از مسیحیان، از بزرگانشان عاقب، محسِّن و اسقف بودند. [ابتدا] بهسوی یهودیانی که در خانههای آموزش تورات بودند آمدند و آنها صدا زدند: «ای برادران میمونها و خوکها! این مرد در میان شما است و بر شما غلبه کرده است. بهسوی ما فرود آیید». منصور یهودی و کعببناشرف یهودی بهسوی آنها آمدند و به آنها گفتند: «فردا حاضر شوید او را امتحان کنیم». امام (علیه السلام) فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامیکه نماز صبح میخواند، میفرمود: اینجا از کسانی که میخواهند [حقانیّت دین اسلام را] امتحان کنند کسی هست؟ اگر کسی را مییافت، به او پاسخ میداد و اگر کسی را پیدا نمیکرد، آیاتی که در آن شب بر او نازل شده، بر اصحابش میخواند. هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز صبح را خواند، [هیأت نجران] روبرویش نشستند و اسقف به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ای اباالقاسم! پدر موسی (علیه السلام) کیست»؟ فرمود: «عمران». اسقف گفت: «پدر یوسف (علیه السلام) کیست»؟ فرمود: «یعقوب (علیه السلام)». گفت: «پدر و مادرم به فدایت! پدر تو کیست»؟ فرمود: «عبداللهبنعبدالمطلّب». گفت: «پس پدر عیسی (علیه السلام) کیست»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) سکوت کرد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنچه از منطق و استدلال احتیاج پیدا میکرد، جبرئیل از آسمان هفتم بر او فرود میآورد و منطقش سریعتر از یک چشمبههمزدن به او میرسید و این مطلب همان سخن خدای تعالی است [که فرمود]: وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ. امام (علیه السلام) فرمود: جبرئیل (علیه السلام) آمد و گفت: «عیسی (علیه السلام) روح خدا و کلمهی اوست».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- قوله وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِیعنی بقول کن فیکون.
علیّّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- آیه: و مَا أَمْرُنَا إِلا واحِدَةٌ کَلمْحٍ بِالبَصَرِ یعنی اینکه بگوید؛ باش تا وجود پیدا کند و بشود.