آیه بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [117]
پديدآورندهی آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مىگويد: «موجود باش»! و آن، [چيز، بى درنگ] موجود میشود.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ حُمْرَانَبْنَ أَعْیَنَ یَسْأَلُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ کُلَّهَا بِعِلْمِهِ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ قَبْلَهُ فَابْتَدَعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ لَمْ یَکُنْ قَبْلَهُنَّ سَمَاوَاتٌ وَ لَا أَرَضُونأَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَی وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ؟
امام باقر (علیه السلام) سدیر صیرفی گفته است: شنیدم حُمران] از امام باقر (علیه السلام) تفسیر قول خدای عزّوجلّ: بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ را پرسید. امام باقر (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: خدای عزّوجلّ همه چیز را به علم و ابتکار خود پدیدآورد؛ نمونه و نقشهی پیشینی در میان نبود؛ آسمانها و زمینها را آفرینش تازه بخشید؛ پیش از آنها نه آسمانی بود و نه زمینی. آیا نشنیدی فرمودهی خدای تعالی را که: عرش او بر آب بود. (هود/۷)
الرّضا (علیه السلام)- قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) لِسُلَیْمَانَ الْمَرْوَزِیِّ: مَا أَنْکَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ یَا سُلَیْمَانُ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً وَ یَقُولُ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ یَقُولُ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؟
امام رضا (علیه السلام) به سلیمان مروزی فرمود: «ای سلیمان! چه چیزی از بداء را انکار میکنی؟ در حالیکه خداوند عزّوجلّ میفرماید: آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟ (مریم/۶۷) و نیز میفرماید: او کسی است که آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند. (روم/۲۷) و میفرماید: بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
الرّضا (علیه السلام)- یَا سَیِّدِی! أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ هَلْ یُوَحَّدُ بِحَقِیقَهًٍْ أَوْ یُوَحَّدُ بِوَصْفٍ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ الْمُبْدِئُ الْوَاحِدُ الْکَائِنُ الْأَوَّلُ لَمْ یَزَلْ وَاحِداً لَا شَیْءَ مَعَهُ فَرْداً لَا ثَانِیَ مَعَهُ لَا مَعْلُوماً وَ لَا مَجْهُولًا وَ لَا مُحْکَماً وَ لَا مُتَشَابِهاً وَ لَا مَذْکُوراً وَ لَا مَنْسِیّاً وَ لَا شَیْئاً یَقَعُ عَلَیْهِ اسْمُ شَیْءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ غَیْرِهِ وَ لَا مِنْ وَقْتٍ کَانَ وَ لَا إِلَی وَقْتٍ یَکُونُ وَ لَا بِشَیْءٍ قَامَ وَ لَا إِلَی شَیْءٍ یَقُومُ وَ لَا إِلَی شَیْءٍ اسْتَنَدَ وَ لَا فِی شَیْءٍ اسْتَکَنَّ وَ ذَلِکَ کُلُّهُ قَبْلَ الْخَلْقِ إِذْ لَا شَیْءَ غَیْرُهُ وَ مَا أُوقِعَتْ عَلَیْهِ مِنَ الْکُلِّ فَهِیَ صِفَاتٌ مُحْدَثَهًٌْ وَ تَرْجَمَهًٌْ یَفْهَمُ بِهَا مَنْ فَهِمَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِبْدَاعَ وَ الْمَشِیَّهًَْ وَ الْإِرَادَهًَْ مَعْنَاهَا وَاحِدٌ وَ أَسْمَاؤُهَا ثَلَاثَهًٌْ وَ کَانَ أَوَّلُ إِبْدَاعِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ الْحُرُوفَ الَّتِی جَعَلَهَا أَصْلًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ دَلِیلًا عَلَی کُلِّ مُدْرِکٍ وَ فَاصِلًا لِکُلِّ مُشْکِلٍ وَ بِتِلْکَ الْحُرُوفِ تَفْرِیقُ کُلِّ شَیْءٍ مِنِ اسْمِ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ مَفْعُولٍ أَوْ مَعْنًی أَوْ غَیْرِ مَعْنًی وَ عَلَیْهَا اجْتَمَعَتِ الْأُمُورُ کُلُّهَا وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْحُرُوفِ فِی إِبْدَاعِهِ لَهَا مَعْنًی غَیْرَ أَنْفُسِهَا یَتَنَاهَی وَ لَا وُجُودَ لَهَا لِأَنَّهَا مُبْدَعَهًٌْ بِالْإِبْدَاعِ وَ النُّورُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ أَوَّلُ فِعْلِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْحُرُوفُ هِیَ الْمَفْعُولُ بِذَلِکَ الْفِعْلِ وَ هِیَ الْحُرُوفُ الَّتِی عَلَیْهَا الْکَلَامُ وَ الْعِبَارَاتُ کُلُّهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَّمَهَا خَلْقَهُ وَ هِیَ ثَلَاثَهًٌْ وَ ثَلَاثُونَ حَرْفاً فَمِنْهَا ثَمَانِیَهًٌْ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً تَدُلُّ عَلَی لُغَاتِ الْعَرَبِیَّهًِْ وَ مِنَ الثَّمَانِیَهًِْ وَ الْعِشْرِینَ اثْنَانِ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً تَدُلُّ عَلَی لُغَاتِ السُّرْیَانِیَّهًِْ وَ الْعِبْرَانِیَّهًِْ وَ مِنْهَا خَمْسَهًُْ أَحْرُفٍ مُتَحَرِّفَهًٍْ فِی سَائِرِ اللُّغَاتِ مِنَ الْعَجَمِ لِأَقَالِیمِ اللُّغَاتِ کُلِّهَا وَ هِیَ خَمْسَهًُْ أَحْرُفٍ تَحَرَّفَتْ مِنَ الثَّمَانِیَهًِْ وَ الْعِشْرِینَ الْحَرْفَ مِنَ اللُّغَاتِ فَصَارَتِ الْحُرُوفُ ثَلَاثَهًًْ وَ ثَلَاثِینَ حَرْفاً فَأَمَّا الْخَمْسَهًُْ الْمُخْتَلِفَهًُْ فَحُجَجٌ لَا یَجُوزُ ذِکْرُهَا أَکْثَرَ مِمَّا ذَکَرْنَاهُ ثُمَّ جَعَلَ الْحُرُوفَ بَعْدَ إِحْصَائِهَا وَ إِحْکَامِ عِدَّتِهَا فِعْلًا مِنْهُ کَقَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ کُنْ فَیَکُونُ وَ کُنْ مِنْهُ صُنْعٌ وَ مَا یَکُونُ بِهِ الْمَصْنُوعُ فَالْخَلْقُ الْأَوَّلُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الْإِبْدَاعُ لَا وَزْنَ لَهُ وَ لَا حَرَکَهًَْ وَ لَا سَمْعَ وَ لَا لَوْنَ وَ لَا حِسَّ وَ الْخَلْقُ الثَّانِی الْحُرُوفُ لَا وَزْنَ لَهَا وَ لَا لَوْنَ وَ هِیَ مَسْمُوعَهًٌْ مَوْصُوفَهًٌْ غَیْرُ مَنْظُورٍ إِلَیْهَا وَ الْخَلْقُ الثَّالِثُ مَا کَانَ مِنَ الْأَنْوَاعِ کُلِّهَا مَحْسُوساً مَلْمُوساً ذَا ذَوْقٍ مَنْظُورٍ إِلَیْهِ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَابِقٌ لِلْإِبْدَاعِ لِأَنَّهُ لَیْسَ قَبْلَهُ عَزَّوَجَلَّ شَیْءٌ وَ لَا کَانَ مَعَهُ شَیْءٌ وَ الْإِبْدَاعُ سَابِقٌ لِلْحُرُوفِ وَ الْحُرُوفُ لَا تَدُلُّ عَلَی غَیْرِ نَفْسِهَا قَالَ الْمَأْمُونُ وَ کَیْفَ لَا تَدُلُّ عَلَی غَیْرِ نَفْسِهَا؟ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام): لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یَجْمَعُ مِنْهَا شَیْئاً لِغَیْرِ مَعْنًی أَبَداً فَإِذَا أَلَّفَ مِنْهَا أَحْرُفاً أَرْبَعَهًًْ أَوْ خَمْسَهًًْ أَوْ سِتَّهًًْ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ أَوْ أَقَلَّ لَمْ یُؤَلِّفْهَا لِغَیْرِ مَعْنًی وَ لَمْ یَکُ إِلَّا لِمَعْنًی مُحْدَثٍ لَمْ یَکُنْ قَبْلَ ذَلِکَ شَیْئاً. قَالَ عِمْرَانُ: فَکَیْفَ لَنَا بِمَعْرِفَهًِْ ذَلِکَ؟ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام): أَمَّا الْمَعْرِفَهًُْ فَوَجْهُ ذَلِکَ وَ بَیَانُهُ أَنَّکَ تَذْکُرُ الْحُرُوفَ إِذَا لَمْ تُرِدْ بِهَا غَیْرَ نَفْسِهَا ذَکَرْتَهَا فَرْداً فَقُلْتَ أ ب ت ث ج ح خ حَتَّی تَأْتِیَ عَلَی آخِرِهَا فَلَمْ تَجِدْ لَهَا مَعْنًی غَیْرَ أَنْفُسِهَا فَإِذَا أَلَّفْتَهَا وَ جَمَعْتَ مِنْهَا أَحْرُفاً وَ جَعَلْتَهَا اسْماً وَ صِفَهًًْ لِمَعْنَی مَا طَلَبْتَ وَ وَجْهِ مَا عَنَیْتَ کَانَتْ دَلِیلَهًًْ عَلَی مَعَانِیهَا دَاعِیَهًًْ إِلَی الْمَوْصُوفِ بِهَا أَ فَهِمْتَهُ؟ قَالَ: نَعَم.
امام رضا (علیه السلام) عمران از امام (علیه السلام) پرسید: «ای سرور من! آیا به من خبر نمیدهی که خداوند، با حقیقتش شناختهمیشود یا با صفاتش»؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: خداوندی که ابتداکنندهی هستی (ایجادکنندهی مخلوقات بیسابقهی هستی) و یگانه موجود اوّل است، بیهمتایی بود که هیچ چیز با او نبود، فردی بود که برای او دوّم نبود، نه معلوم و نه مجهول، شناخت او نه محکم و نه متشابه، و نه مورد تذکّر و نه فراموش شدهبود؛ خداوند سبحان چیزی نبود که اسم چیزی از اشیاء غیر از خود او بر او تطبیق شود؛ وجود خداوندی نه از زمانی آغازشده و نه زمانی به عنوان پایان، برای وجود او قابل تصوّراست. موجودیّت او نه بهوسیلهی چیزی برپاست و نه هستی او تا حصول چیزی ادامهداشت؛ موجودیّت خداوند متعال نه به چیزی متّکی بود و نه در چیزی ساکن بود؛ همهی این مختصات پیش از خلقت بود. به غیر از او چیزی با او نبود و همهی آنچه که بر او تطبیق میکنی، صفات حادث و بیانکنندهی حقایقی دربارهی اوست که به وسیلهی آنها، کسیکه بتواند [معنای آن صفات را] بفهمد، میتواند [صاحب آن صفات را] بفهمد و بدان که معانی ابداع، مشیّت و اراده، یک حقیقت است و فقط نامهای آنها، سه تاست و اوّلین ابداع، اراده و مشیّت او، حروفی بود که آنها را اصل همهی اشیاء و دلیل هر ادراکشده و بازکنندهی هر مشکل، قرار داد و به سبب این حروف هر چیزی از اسم حق یا باطل، فعل یا مفعول، اسم معنادار یا بیمعنا، تفکیک و تعریف میشود. و اجتماع تمام امور به این حروف است. و در هنگام ابداع و ایجاد این حروف غیر از شناساندن معنای خود آن کلمات و حروف، هیچ وجود خارجیای را ایجاد نکرد که معنای این حروف، در نهایت به آن ختم شود [بلکه ذاتاً معنای خود را میشناسد] چون این حروف بدیع بوده [و از چیزی گرفته نشدهاند که به آن اشاره کنند] و نور، در این موضع، که مراد، وجود و ایجاد است، اوّل فعل خداوندی است که او نور آسمانها و زمین است و حروف ساختهشده [و مفعول] به این فعل است و این حروف همان است که مدار کلام بر آن است و عبارات جمله از جانب خداوند عزّوجلّ است که به مخلوق خود بیاموخت و آن سیوسه حرف است؛ بیست و هشت حرف از آنها دلالت کند بر لغات عربیّه و از بیستوهشت حرف، دوازده حرف از آن دلالت کند بر لغات سریانیّه و عبرانیّه و از این جمله حروف، پنج حرف آن، در سایر لغات عجم و سایر اقالیم، متحرّف [و تغییریافته] است که ایشان استعمال مینمایند و این حروف پنجگانه، از بیست و هشت حرف در دیگر لغات [نیز] استعمال شده است. پس جملهی حروف سیوسه حرف است و امّا آن پنج حرف مختلف، حجّت است که به سبب حدوث علل و اسباب مثل انحراف لهجههای خلق و اختلاف منطق آنها، حاصل شده است که ذکر [تعداد] آنها، بیش از آن تعداد که ذکر شده، سزاوار نیست. پس از خلقت و احصاء و احکام شمارش حروف، خداوند تعالی، آنها را فعل خود گردانید مانند قول خداوند تعالی کُنْ فَیَکُونُ پس لفظ کُنْ از جانب حقتعالی صنع و فعل است یعنی باش و آنچه به واسطهی لفظ به وجود آید، مصنوع و مفعول است یعنی به معرض صدور این لفظ (کُنْ فَیَکُونُ) یعنی پس شد و حاصل شد و موجودات به عرصهی وجود آمدند، پس خلقِ اول از حضرت خالق، اصل ایجاد است که برای آن، وزن، حرکت، چیز قابل شنیدن، رنگ و حس [محسوس] نبود و خلقِ دوّم، حرف است که نه وزن و نه رنگ دارد لکن مسموع و موصوف غیرمحسوس است و خلقِ سوّم، همهی اقسام خلقت است؛ یعنی آسمان، زمین، خوراک، نوشیدنی و هرچه غیر آنها که محسوس است و به قوّهی لامسه و باصره میتوان آن را ادراک نمود. پس وجود خدای تعالی بر ایجاد مقدم است، زیرا نه قبل از او چیزی بود و نه با او چیزی بود و ایجاد مقدّم است بر حروف و حروف بر غیر از خودش، دلالت نمیکند». در این حین، مأمون عرض کرد: «چگونه حروف بر غیر از خودش دلالت نمیکند»؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: «زیرا خداوند تبارک و تعالی آنچه از این حروف مرکّب نمود، برای معنی مرکّب ابدی ایجادکرد (یعنی مفردات اینها دارای معنا نیست و چون مرکّب شود معنی پیدا میکند) پس هرگاه از این حروف مفرده، چهار یا پنج یا شش حرف یا بیشتر یا کمتر مرکب نمود، برای غیر معنایی [خاص] ترکیب نداد و نبود مگر برای معنیای که آن معنی حدوث پیدا کرد و قبل از آن چیزی [حادث] نبود». عمران گفت: «چگونه به این مطلب علم پیدا کنیم»؟ فرمود: «باعث این معرفت و باب آن این است که تو هر وقت از ذکر این حروف، غیر از خود این حروف را نخواهی، آنها را به تنهایی ذکر میکنی (تکتک و جدای از هم) و میگویی: الف، ب، ت، ث، ج، ح، خ ... تا به پایان آن برسی و چون مفردات را یاد کنی برای آنها معنایی غیر از خود آنها نیابی و چون تألیف و ترکیب کنی، از این حروف چند حرف را [کنار هم] جمع میکنی و آنها را اسم و صفت برای یک معنی مطلوب یا یک وجه که مقصود تو است قرار میدهی؛ این اسامی و اوصاف، دلیل و راهنمایی میشوند برای معانی خود و به آنچه به آن موصوف شدهاند اشاره میکنند. آیا فهمیدی»؟ گفت: بله»!
الحسین (علیه السلام)- عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: کُنَّا جُلُوساً فِی الْمَسْجِدِ إِذْ صَعِدَ الْمُؤَذِّنُ الْمَنَارَهًَْ فَقَالَ: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَبَکَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ بَکَیْنَا بِبُکَائِهِ فَلَمَّا فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ قَالَ: أَ تَدْرُونَ مَا یَقُولُ الْمُؤَذِّنُ؟ قُلْنَا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ أَعْلَمُ. فَقَال: وَ الثَّالِثُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَیِ الْقَادِرُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ یَقْدِرُ عَلَی مَا یَشَاءُ الْقَوِیُّ لِقُدْرَتِهِ الْمُقْتَدِرُ عَلَی خَلْقِهِ الْقَوِیُّ لِذَاتِهِ وَ قُدْرَتُهُ قَائِمَهًٌْ عَلَی الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
امام حسین (علیه السلام) روزی میان مسجد نشستهبودیم که مؤذّنی بالای بلندی رفته و شروع به گفتن اذان کرد. همین که دوبار گفت: «اللهُ اکبر» پدرم امیرالمؤمنین علیّابنأبیطالب (علیه السلام) آنچنان زار زار گریست که بر اثر آن ما هم به گریه افتادیم. چون اذان به پایان رسید، فرمود: «آیا میدانید مؤذّن چه میگوید؟» عرضکردیم: «خدا و پیغمبرش و جانشین پیامبر او داناترند». فرمود: «... معنای سوم الله اکبر این است که یعنی بسیار بزرگ است خداوندی که بر هر کاری تواناست؛ هر آنچه را قصد کند انجام میدهد؛ به دلیل آنکه بر خلق خود توانائی داشته، نیرومند بوده و توانش از ذات اوست (اکتسابی نیست). کلّ حقیقت او قدرت میباشد و جز او قادری نیست؛ نیرویش فراگیرندهی همهی اشیاء است. هرگاه بخواهد کاری انجام دهد فقط کافی است که بگوید: کُنْ فَیَکُونُ».
الکاظم (علیه السلام)- عَن صَفوانبنیَحیی قَال قُلتُ لِأبِیالحَسَن (علیه السلام): أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِرَادَهًِْ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الْخَلْقِ قَالَ: فَقَالَ الْإِرَادَهًُْ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِیرُ وَ مَا یَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ مِنَ الْفِعْلِ وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَا یُرَوِّی وَ لَا یَهُمُّ وَ لَا یَتَفَکَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِیَّهًٌْ عَنْهُ وَ هِیَ صِفَاتُ الْخَلْقِ فَإِرَادَهًُْ اللَّهِ الْفِعْلُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ لَا هِمَّهًٍْ وَ لَا تَفَکُّرٍ وَ لَا کَیْفَ لِذَلِکَ کَمَا أَنَّهُ لَا کَیْفَ لَه.
امام کاظم (علیه السلام) صفوانبنیحیی به امام کاظم (علیه السلام) عرض کرد: «از ارادهی خدا و ارادهی خلق مرا مطّلع فرمایید». امام (علیه السلام) فرمود: «اراده و خواست بشر، ابتدا در قلب او متجلّی میشود و سپس به مرحله عمل وارد میگردد. امّا اراده و خواست خدا مساوی ایجاد آن است (غیر از ایجاد و عمل، مرحله دیگری ندارد). زیرا خداوند، نه تأمّل میکند و نه تصمیم میگیرد و نه میاندیشد و همهی این صفات از او به دور است، که این صفات، صفات خلق است؛ لذا ارادهی خدای تعالی همان فعل اوست و جز آن نیست. خداوند میفرماید: کُنْ فَیَکُونُ و بدون هیچ ادای واژهای یا ذکری به زبان یا تصمیم یا اندیشهای موجود میشود، در این مسأله، سؤال از چگونگی و کیفیّت آن مطرح نمیشود همانطور که خود او نیز کیف [و چون و چرا] ندارد.
الصّادق (علیه السلام)- ذَکَرَ السَّیِّدُ ابْنُ طَاوُسٍ (رحمة الله علیه) فِی کِتَابِ النُّجُوم: ... فقَالَ لی: فَأَخْبِرْنِی عَنْ إِرَادَتِهِ. قُلْتُ: إِنَّ الْإِرَادَهًَْ مِنَ الْعِبَادِ الضَّمِیرُ وَ مَا یَبْدُو بَعْدَ ذَلِکَ مِنَ الْفِعْلِ وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَالْإِرَادَهًُْ لِلْفِعْلِ إِحْدَاثُهُ إِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ بِلَا تَعَبٍ وَ لَا کَیْف.
امام صادق (علیه السلام) سیدبنطاووس (رحمة الله علیه) در کتاب نجوم آورده است: پس گفت: «مرا آگاه کن که ارادهکردن خدا چیست»؟ گفتم: «اراده در بندگان، ابتدا در ضمیر آنها ایجاد میشود و سپس در کارهای آنها نمود میکند امّا اراده در مورد خدا به همان معنای انجام کارهاست؛ به این نحو که به موجودات میگوید: «کُن» و آن موجود فوراً به وجود میآید؛ بدون تحمّل رنج و تأمل دربارهی چگونگی انجام آن».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- یَقُولُ لِمَا أَرَادَ کَوْنَه کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا نِدَاءٍ یُسْمَعُ وَ إِنَّمَا کَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ لَمْ یَکُنْ مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ کَائِناً.
امام علی (علیه السلام) وقتی ارادهی ایجاد چیزی میفرماید، [میگوید:] «باش» پس هست میشود؛ نه بهوسیلهی آوازی که [به گوشها] فرورود و نه بهسبب فریادی که شنیده شود. و جز این نیست که کلام خداوند، فعلی است از او، که آن را پدید آورده و مانند آن پیش از آن موجود نبوده است.
ابنعباس (رحمة الله علیه)- قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ بِمَشِیَّتِهِ مِنْ غَیْرِ تَرَدُّدٍ فِی نَفْسٍ.
ابنعباس (رحمة الله علیه) خداوند فرمود: امر خدا چنین است که وقتی میخواهد چیزی را خلق کند میگوید: «باش». و آن موجود به مشیّت الهی خلق میشود بدون آنکه این اراده در وجودش حرکتی داشتهباشد [و از ذهن حرکت کرده و به فعل برسد].
الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا صَعِدَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی الطُّورِ فَنَاجَی رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ قَالَ: یَا رَبِّ! أَرِنِی خَزَائِنَکَ قَالَ: یَا مُوسَی (علیه السلام)! إِنَّمَا خَزَائِنِی إِذَا أَرَدْتُ شَیْئاً أَنْ أَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون.
امام صادق (علیه السلام) چون موسی (علیه السلام) برای مناجات به طور رفت عرض کرد: «پروردگارا! خزائن خود را به من بنما»! خدا فرمود: «ای موسی (علیه السلام)! خزائن من همین است که هرچه خواهم، به او گویم باش پس به وجود میآید».