آیه ۶۷ - سوره بقره

آیه وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ أللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ [67]

و [به يادآوريد] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور می‌دهد گاوى را ذبح كنيد [و قطعه‌اى از آن را به بدن مقتول بزنيد، تا زنده‌شود و قاتل را معرفى كند]». گفتند: «آيا ما را مسخره مى‌كنى»؟ گفت: «به خدا پناه مى‌برم از اين كه از جاهلان باشم»!

کلّیات

۱
(بقره/ ۶۷)

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ رَجُلًا مِنْ خِیَارِ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ وَ عُلَمَائِهِمْ خَطَبَ امْرَأَهًًْ مِنْهُمْ فَأَنْعَمَتْ لَهُ وَ خَطَبَهَا ابْنُ عَمٍّ لِذَلِکَ الرَّجُلِ وَ کَانَ فَاسِقاً رَدِیئاً فَلَمْ یُنْعِمُوا لَهُ فَحَسَدَ ابْنُ عَمِّهِ الَّذِی أَنْعَمُوا لَهُ فَقَعَدَ لَهُ فَقَتَلَهُ غِیلَهًًْ ثُمَّ حَمَلَهُ إِلَی مُوسَی (علیه السلام) فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! هَذَا ابْنُ عَمِّی فَقَدْ قُتِلَ. فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام): مَنْ قَتَلَهُ؟ قَالَ: لَا أَدْرِی. وَ کَانَ الْقَتْلُ فِی بَنِی‌إِسْرَائِیلَ عَظِیماً جِدّاً فَعَظُمَ ذَلِکَ عَلَی مُوسَی (علیه السلام) فَاجْتَمَعَ إِلَیْهِ بَنُوإِسْرَائِیلَ فَقَالُوا: مَا تَرَی یَا نَبِیَّ اللَّهِ.

امام صادق (علیه السلام) مردی از نیکان و عالمان بنی‌اسرائیل زنی از آن‌ها را خواستگاری کرد و او پذیرفت. آن مرد پسر عمویی داشت که او نیز از او خواستگاری کرده‌بود؛ ولی چون بدکردار و تبهکار بود، [زن]، او را نپذیرفته‌بود. این بدکار بر پسر عموی خود که پذیرفته شده‌بود حسد ورزید؛ پس در کمینش نشست و ناجوانمردانه او را کشت و جسد را نزد موسی (علیه السلام) برد و گفت: «ای پیغمبر خدا! پسر عموی من به قتل رسیده است»! موسی (علیه السلام) فرمود: «چه کسی او را کشته است»؟ گفت: «نمی‌دانم»! از آنجا که قتل در میان قوم بنی‌اسرائیل، گناهی بسیار بزرگ بود، این خبر بر موسی (علیه السلام) گران آمد. بنی‌اسرائیل نزد او گرد آمده و گفتند: «ای پیغمبر خدا! نظرت چیست»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۲۸
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۵۹/ القمی، ج۱، ص۴۹/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۲۸۳؛ فیه: «افأجابت» بدلٌ «فأنعمت له»/ نورالثقلین/ البرهان
۲
(بقره/ ۶۷)

ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- کَانَ فِی مَدِینَهًٍْ اثْنَا عَشَرَ سِبْطاً أُمَّهًٌْ أَبْرَارٌ وَ کَانَ فِیهِمْ شَیْخٌ لَهُ ابْنَهًٌْ وَ لَهُ ابْنُ أَخٍ خَطَبَهَا إِلَیْهِ فَأَبَی أَنْ یُزَوِّجَهَا فَزَوَّجَهَا مِنْ غَیْرِهِ فَقَعَدَ لَهُ فِی الطَّرِیقِ إِلَی الْمَسْجِدِ فَقَتَلَهُ وَ طَرَحَهُ عَلَی طَرِیقِ أَفْضَلِ سِبْطٍ لَهُمْ ثُمَّ غَدَا یُخَاصِمُهُمْ فِیهِ فَانْتَهَوْا إِلَی مُوسَی (صلی الله علیه و آله) فَأَخْبَرُوهُ.

ابن‌عباس (رحمة الله علیه) دوازده قبیله که مردمان خوبی هم بودند، در شهری زندگی می‌کردند. در میان ایشان شیخی، صاحب دختری بود که پسر برادر آن مرد، او را از وی خواستگاری نموده‌بود ولی شیخ موافقت نکرده و دختر را به ازدواج شخص دیگری در آورد .پس پسر، سر راهی که او از آنجا به مسجد می‌رفت، نشست و چون او آمد وی را کشت و او را در راه بهترین قبیله‌ی‌شان انداخت. سپس فردا برای خونخواهی او، با آن قبیله به مخاصمه پرداخت. آن‌ها [برای قضاوت] سوی موسی (علیه السلام) رفته و او را از ماجرا با خبر نمودند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۲۸
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۵
۳
(بقره/ ۶۷)

الباقر (علیه السلام)- فَذَلِکَ أَنَّ رَجُلَیْنِ مِنْ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ وَ هُمَا أَخَوَانِ وَ کَانَ لَهُمَا ابْنُ عَمٍّ أَخِ أَبِیهِمَا وَ کَانَ غَنِیّاً مُکْثِراً وَ کَانَتْ لَهُمَا ابْنَهًُْ عَمٍّ حَسْنَاءُ شَابَّهًٌْ کَانَتْ مَثَلًا فِی بَنِی‌إِسْرَائِیلَ بِحُسْنِهَا وَ جَمَالِهَا خَافَا أَنْ یَنْکِحَهَا ابْنُ عَمِّهَا ذَلِکَ الْغَنِیُّ فَعَمَدَا فَقَتَلَاهُ فَاحْتَمَلَاهُ فَأَلْقَیَاهُ إِلَی جَنْبِ قَرْیَهًٍْ لِیَبْرَءُوا مِنْهُ وَ أَصْبَحَ الْقَتِیلُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْهِمْ فَلَمَّا غَمَّ عَلَیْهِمْ شَأْنُهُ وَ مَنْ قَتَلَهُ قَالَ أَصْحَابُ الْقَرْیَهًِْ الَّذِینَ وُجِدَ عِنْدَهُمْ: یَا مُوسَی! ادْعُ اللَّهَ لَنَا أَنْ یُطْلِعَ عَلَی قَاتِلِ هَذَا الرَّجُلِ. فَفَعَلَ مُوسَی (علیه السلام) ثُمَّ ذَکَرَ مَا ذَکَرَهُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ فِی کِتَابِهِ وَ قَالَ مَا مَعْنَاهُ أَنَّهُمْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَوْ ذَبَحُوا فِی الْأَوَّلِ أَیَّ بَقَرَهًٍْ کَانَتْ کَافِیَهًًْ فَوَجَدُوا الْبَقَرَهًَْ لِامْرَأَهًٍْ فَلَمْ تَبِعْهَا لَهُمْ إِلَّا بِمِلْءِ جِلْدِهَا ذَهَباً وَ ضَرَبُوا الْمَقْتُولَ بِبَعْضِهَا فَعَاشَ فَأَخْبَرَهُمْ بِقَاتِلِهِ فَأُخِذَا فَقُتِلَا فَأُهْلِکَا فِی الدُّنْیَا وَ هَکَذَا یَقْتُلُهُمَا رَبُّنَا فِی الْآخِرَهًِْ.

امام باقر (علیه السلام) قضیه آن است که دو برادر از بنی‌اسرائیل، پسر عمویی داشتند؛ مال و ثروت پسرعموی آنان بسیار بود. همچنین آن‌ها یک دخترعموی جوان و زیبا داشتند که حسن و زیبایی او در بین بنی‌اسرائیل زبانزد خاصّ و عام شده‌بود. [آن دو برادر] می‌ترسیدند که پسر عموی ثروتمند آن دختر، با وی ازدواج کند. پس در نتیجه قصد جان او کردند و او را کشتند. سپس او را تا کنار روستا برده و همانجا انداختند تا از شرّ او نجات یابند. مقتول پشت [شهر] آن‌ها بود. [وقتی دیگران از آن باخبر شدند] این قضیه و مرگ مقتول و نامشخّص‌بودن قاتلانش، مردم را غمگین کرد. اهالی روستایی که جنازه در آنجا پیدا شده‌بود از موسی (علیه السلام) خواستند که «ای موسی (علیه السلام)! از پروردگارت بخواه که قاتل این مرد را مشخّص کند»؟ پس او چنان‌کرد. سپس امام (علیه السلام) آنچه را که خداوند عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده، بیان نمود و چنین معنا کرد که چون ایشان سخت‌گیری می‌کردند، خداوند هم بر ایشان سخت‌گرفت و اگر همان ابتدا هر گاوی را ذبح می‌کردند، کفایت می‌کرد. امّا آن‌ها آن گاو خاص را که صاحبش یک زن بود یافتند و قرارشد زن در ازای گاو، پوست آن را که از طلا پر شده، دریافت کند. پس قسمتی از بدن گاو را به مقتول زدند، او زنده شده و از قاتلانش خبر داد. [بنی اسرائیل] آن‌ها را گرفته و کشتند؛ و بدین ترتیب در دنیا هلاک‌شدند و به همین صورت پروردگار ما در آخرت نیز نابودشان می‌کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۲۸
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۷۷
۴
(بقره/ ۶۷)

العسکری (علیه السلام)- قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِیَهُودِ الْمَدِینَهًِْ وَ اذْکُرُوا ... أَنَّ امْرَأَهًًْ حَسْنَاءَ ذَاتَ جَمَالٍ وَ خُلْقٍ کَامِلٍ وَ فَضْلٍ بَارِعٍ وَ نَسَبٍ شَرِیفٍ وَ سِتْرٍ ثَخِینٍ کَثُرَ خُطَّابُهَا وَ کَانَ لَهَا بَنُو أَعْمَامٍ ثَلَاثَهًٍْ فَرَضِیَتْ بِأَفْضَلِهِمْ عِلْماً وَ أَثْخَنِهِمْ سِتْراً وَ أَرَادَتِ التَّزْوِیجَ بِهِ فَاشْتَدَّ حَسَدُ ابْنَیْ عَمِّهِ الْآخَرَیْنِ لَهُ وَ غَبَطَاهُ عَلَیْهَا لِإِیثَارِهَا إِیَّاهُ فَعَمَدَا إِلَی ابْنِ عَمِّهَا الْمَرْضِیِّ فَأَخَذَاهُ إِلَی دَعْوَتِهِمَا ثُمَّ قَتَلَاهُ وَ حَمَلَاهُ إِلَی مَحَلَّهًٍْ تَشْتَمِلُ عَلَی أَکْثَرِ قَبِیلَهًٍْ فِی بَنِی‌إِسْرَائِیلَ فَأَلْقَیَاهُ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ لَیْلًا فَلَمَّا أَصْبَحُوا وَجَدُوا الْقَتِیلَ هُنَاکَ فَعُرِفَ حَالُهُ فَجَاءَ ابْنَا عَمِّهِ الْقَاتِلَانِ لَهُ فَمَزَّقَا عَلَی أَنْفُسِهِمَا وَ حَثَیَا التُّرَابَ عَلَی رُءُوسِهِمَا وَ اسْتَعْدَیَا عَلَیْهِمْ فَأَحْضَرَهُمْ مُوسَی (علیه السلام) وَ سَأَلَهُمْ فَأَنْکَرُوا أَنْ یَکُونُوا قَتَلُوهُ أَوْ عَلِمُوا قَاتِلَهُ. قَالَ: فَحَکَمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَی مَنْ فَعَلَ هَذِهِ الْحَادِثَهًَْ مَا عَرَفْتُمُوهُ. فَقَالُوا: یَا مُوسَی (علیه السلام)! أَیُّ نَفْعٍ فِی أَیْمَانِنَا لَنَا إِذَا لَمْ تَدْرَأْ عَنَّا الْغَرَامَهًَْ الثَّقِیلَهًَْ أَمْ أَیُّ نَفْعٍ فِی غَرَامَتِنَا لَنَا إِذَا لَمْ تَدْرَأْ عَنَّا الْأَیْمَانَ. فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام): کُلُّ النَّفْعِ فِی طَاعَهًِْ اللَّهِ تَعَالَی وَ الِایتِمَارِ لِأَمْرِهِ وَ الِانْتِهَاءِ عَمَّا نَهَی عَنْهُ. فَقَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! غُرْمٌ ثَقِیلٌ وَ لَا جِنَایَهًَْ لَنَا وَ أَیْمَانٌ غَلِیظَهًٌْ وَ لَا حَقَّ فِی رِقَابِنَا لَوْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنَا قَاتِلَهُ بِعَیْنِهِ وَ کَفَانَا مَئُونَتَهُ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ أَنْ یُبَیِّنَ لَنَا هَذَا الْقَاتِلَ لِیَنْزِلَ بِهِ مَا یَسْتَحِقُّهُ مِنَ الْعِقَابِ وَ یَنْکَشِفَ أَمْرُهُ لِذَوِی الْأَلْبَابِ فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ بَیَّنَ مَا أَحْکُمُ بِهِ فِی هَذَا فَلَیْسَ لِی أَنْ أَقْتَرِحَ عَلَیْهِ غَیْرَ مَا حَکَمَ وَ لَا أَعْتَرِضَ عَلَیْهِ فِیمَا أَمَرَ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّهُ لَمَّا حَرَّمَ الْعَمَلَ فِی السَّبْتِ وَ حَرَّمَ لَحْمَ الْجَمَلِ لَمْ یَکُنْ لَنَا أَنْ نَقْتَرِحَ عَلَیْهِ أَنْ یُغَیِّرَ مَا حَکَمَ بِهِ عَلَیْنَا مِنْ ذَلِکَ بَلْ عَلَیْنَا أَنْ نُسَلِّمَ لَهُ حُکْمَهُ وَ نَلْتَزِمَ مَا أَلْزَمَنَاهُ وَ هَمَّ بِأَنْ یَحْکُمَ عَلَیْهِمْ بِالَّذِی کَانَ یَحْکُمُ بِهِ عَلَی غَیْرِهِمْ فِی مِثْلِ حَادِثَتِهِمْ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ: یَا مُوسَی (علیه السلام)! أَجِبْهُمْ إِلَی مَا اقْتَرَحُوا وَ سَلْنِی أَنْ أُبَیِّنَ لَهُمُ الْقَاتِلَ لِیُقْتَلَ وَ یَسْلَمَ غَیْرُهُ مِنَ التُّهَمَهًِْ وَ الْغَرَامَهًِْ فَإِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِإِجَابَتِهِمْ إِلَی مَا اقْتَرَحُوا تَوْسِعَهًَْ الرِّزْقِ عَلَی رَجُلٍ مِنْ خِیَارِ أُمَّتِکَ دِینُهُ الصَّلَاهًُْ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ (علیهم السلام) وَ التَّفْضِیلُ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ (علیه السلام) بَعْدَهُ عَلَی سَائِرِ الْبَرَایَا أُغْنِیهِ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا فِی هَذِهِ الْقَضِیَّهًِْ لِیَکُونَ بَعْضُ ثَوَابِهِ عَنْ تَعْظِیمِهِ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام): یَا رَبِّ! بَیِّنْ لَنَا قَاتِلَهُ.

امام عسکری (علیه السلام) قضیه چنین بود که زنی زیبا، در نهایت خوش‌رویی، خوش‌اندامی، نیکی و والا نسبی در پوششی متین با خواستگارهای بسیار در قوم بنی‌اسرائیل می‌زیست. او سه پسرعمو داشت که به یکی از ایشان که عالم‌تر و پرهیزکارتر بود، راضی شد و خواست به عقد او درآید. آن دو پسرعموی دیگر به پسرعموی برگزیده‌شان حسد ورزیدند و چون آن دخترعمو او را برتر دانسته‌بود، بر او رشک برده و قصد جان او را کردند؛ پس او را به ضیافتی دعوت کرده و به قتل رساندند و جسدش را به محلّ سکونت بزرگترین قبیله‌ی بنی‌اسرائیل برده و شبانه در میان آنجا انداختند. چون صبح شد [بنی اسرائیل] او را در آنجا یافتند و دریافتند که جان باخته است. آن دو پسر عموی قاتل سر رسیدند؛ جامه بر تن دریدند؛ خاک بر سر ریختند و از آن قبیله دادخواهی کردند. موسی (علیه السلام) آن قبیله را فراخواند و بازخواست‌کرد. آن‌ها از اینکه او را کشته‌باشند یا بدانند چه کسی او را کشته است خود را مبرّا و برکنار دانستند. موسی (علیه السلام) فرمود: «خداوند حکم کرده که اگر قاتل را نمی‌شناسید قسم یاد کنید که او را نمی‌شناسید». آن‌ها گفتند: «ای موسی (علیه السلام)! این سوگند چه سودی دارد اگر ما را از پرداختن این دیه‌ی سنگین بی‌نیاز نکند و این دیه، چه سودی دارد اگر ما را از سوگندخوردن بی‌نیاز نسازد»؟ موسی (علیه السلام) فرمود: «همه‌ی سودها در اطاعت از خدا و سرنهادن به فرمان او و دست‌کشیدن از حرام اوست». [بنی‌اسرائیل] گفتند: «ای پیغمبر خدا! این تاوان گرانی است؛ حال آنکه ما هیچ جنایتی نکرده‌ایم و سوگند سخت است؛ حال آنکه هیچ حقّی بر گردن ما نیست. ای کاش خداوند عزوجلّ قاتل را به ما می‌شناساند و ما را از این دشواری نجات می‌داد. از پروردگارت بخواه که قاتل را بر ما نمایان‌سازد تا به سزای کارش برسد و داستانش نزد خردمندان آشکار شود». موسی (علیه السلام) فرمود: «خداوند عزّوجلّ حکم خود را در این کار بیان فرموده است و من نمی‌توانم چیزی جز حکم او به او پیشنهاد دهم و یا بر آنچه که فرموده اعتراض‌کنم؛ آیا ندیدید وقتی کارکردن در روز شنبه و یا گوشت شتر را بر ما حرام کرد نمی‌توانستیم به او پیشنهاد دهیم تا حکم خود را تغییر دهد؟ ما باید در حکم او، تسلیم او شویم و بر آنچه واجب فرموده پایبند بمانیم». موسی (علیه السلام) خواست تا حکمی را که بر دیگران نیز در چنین حادثه‌ای واجب می‌شد بر آن‌ها واجب گرداند (قصاص و دیه)، امّا خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «ای موسی (علیه السلام)! آنچه را پیشنهاد کردند بپذیر و از من بخواه قاتل را بر ایشان بنمایانم تا او کشته‌شود و دیگران از این تهمت و تاوان در امان مانند؛ چرا که می‌خواهم با اجابت‌کردن پیشنهادشان، روزیِ خود را بر مردی که از نیکان امّت توست فراخ‌گردانم؛ کسی که آئین او درودفرستادن بر محمّد (و خاندان پاکش (علیهم السلام) است و محمّد (و پس از وی علی (علیه السلام) را از همه‌ی آفریدگان برتر می‌داند. می‌خواهم در پی این ماجرا به پاداش گوشه‌ای از کردارش در راه بزرگ‌داشتن محمّد (و خاندانش (علیهم السلام)، او را در دنیا بی‌نیاز گردانم». موسی (علیه السلام) گفت: «پروردگارا! قاتل این مرد را بر ما نمایان فرما»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۲۸
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۶/ الإمام العسکری، ص۲۷۳/ البرهان
۵
(بقره/ ۶۷)

الرّضا (علیه السلام)- إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ قَتَلَ قَرَابَهًًْ لَهُ ثُمَّ أَخَذَهُ فَطَرَحَهُ عَلَی طَرِیقِ أَفْضَلِ سِبْطٍ مِنْ أَسْبَاطِ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ ثُمَّ جَاءَ یَطْلُبُ بِدَمِهِ فَقَالُوا لِمُوسَی (علیه السلام): إِنَّ سِبْطَ آلِ فُلَانٍ قَتَلُوا فُلَاناً فَأَخْبِرْنَا مَنْ قَتَلَهُ.

امام رضا (علیه السلام) مردی از بنی‌اسرائیل خویشاوند خود را کشت و او را بر سر راه بهترین فرزند از نوادگان بنی‌اسرائیل انداخت، سپس [خود قاتل] به خونخواهی از مقتول برخاست و به موسی (علیه السلام) گفت: «فرزندی از خاندان فلان، فلانی را کشته؛ به ما بگو چه کسی او را کشته است»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۱۱/ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۲/ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۶۸/ العیاشی، ج۱، ص۴۶

هنگامی که موسی به قوم خود گفت

۱ -۱
(بقره/ ۶۷)

العسکری (علیه السلام)- فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ قُلْ لِبَنِی‌إِسْرَائِیلَ إِنَّ اللَّهَ یُبَیِّنُ لَکُمْ ذَلِکَ.

امام عسکری (علیه السلام) خداوند متعال به موسی (علیه السلام) وحی‌کرد: «به بنی‌اسرائیل بگو خداوند قاتل را بر شما نمایان می‌سازد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۶/ الإمام العسکری، ص۲۷۳/ البرهان

خداوند به شما دستور می‌دهد گاوی را ذبح کنید

۲ -۱
(بقره/ ۶۷)

العسکری (علیه السلام)- تَضْرِبُونَ بِبَعْضِهَا هَذَا الْمَقْتُولَ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ لِیَقُومَ حَیّاً سَوِیّاً بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی وَ یُخْبِرُکُمْ بِقَاتِلِهِ وَ ذَلِکَ حِینَ أُلْقِیَ الْقَتِیلُ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ فَأَلْزَمَ مُوسَی (علیه السلام) أَهْلَ الْقَبِیلَهًِْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَنْ یَحْلِفَ خَمْسُونَ مِنْ أَمَاثِلِهِمْ بِاللَّهِ الْقَوِیِّ الشَّدِیدِ إِلَهِ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ مُفَضِّلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ عَلَی الْبَرَایَا أَجْمَعِینَ مَا قَتَلْنَاهُ وَ لَا عَلِمْنَا لَهُ قَاتِلًا فَإِنْ حَلَفُوا بِذَلِکَ غَرِمُوا دِیَهًَْ الْمَقْتُولِ وَ إِنْ نَکَلُوا نَصُّوا عَلَی الْقَاتِلِ أَوْ أَقَرَّ الْقَاتِلُ فَیُقَادُ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلُوا حُبِسُوا فِی مَجْلِسٍ ضَنْکٍ إِلَی أَنْ یَحْلِفُوا أَوْ یُقِرُّوا أَوْ یَشْهَدُوا عَلَی الْقَاتِلِ فَقَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! أَ مَا وَقَتْ أَیْمَانُنَا أَمْوَالَنَا وَ لَا أَمْوَالُنَا أَیْمَانَنَا قَالَ لَا هَکَذَا حَکَمَ اللَّهُ ... یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهًًْ فَتَضْرِبُوا بِبَعْضِهَا الْمَقْتُولَ فَیَحْیَا فَتُسْلِمُونَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ذَلِکَ وَ إِلَّا فَکُفُّوا عَنِ الْمَسْأَلَهًِْ وَ الْتَزِمُوا ظَاهِرَ حُکْمِی فَذَلِکَ مَا حَکَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَیْ سَیَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةًً إِنْ أَرَدْتُمُ الْوُقُوفَ عَلَی الْقَاتِلِ وَ تَضْرِبُوا الْمَقْتُولَ بِبَعْضِهَا لِیَحْیَا وَ یُخْبِرَ بِالْقَاتِلِ.

امام عسکری (علیه السلام) و تکّه‌ای از آن را بر این شخصی که در میان شما کشته شده بزنید تا به اذن خدا زنده و برپا شود و شما را از قاتل خود باخبر سازد. این در زمانی بود که آن کشته در میان آن‌ها افتاده‌بود. موسی (علیه السلام) به امر خدا، آن‌ها را واداشت تا پنجاه نفر از بزرگانشان به خداوند نیرومند پُرتوان همان خدای قوم بنی‌اسرائیل که محمّد (و خاندان پاکش (علیهم السلام) را بر تمامی آفریدگان برتری داد سوگند یادکنند و بگویند «ما او را نکشته‌ایم و نمی‌دانیم چه کسی او را کشته است». اگرسوگند یادکردند باید دیه‌ی کشته شده را بپردازند و اگر سوگند یادنکردند یا باید قاتل را معرفی کنند و یا خودِ قاتل [به قتل] اقرار کند تا قصاص شود. پس اگر هیچ‌کدام را انجام ندهند در زندانی جانکاه حبس می‌شوند تا اینکه یا سوگند بخورند یا قاتل را معرفی کنند یا خودِ قاتل اقرار کند. آن‌ها گفتند: «ای پیغمبر خدا! آیا نمی‌شود به جای سوگند پول بدهیم یا به جای پول سوگند بخوریم»؟ موسی (علیه السلام) فرمود: «نه، خدا چنین حکم کرده است ... یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً تکّه‌ای از آن را بر مرد کشته شده بزنید تا زنده‌گردد. پس فرمان خداوند را بپذیرید وگرنه بایست درخواست خود را رها کنید و به ظاهر حکم من پایبند بمانید». این همان حکایتی است که خداوند عزّوجلّ فرمود: وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً اگر می‌خواهید قاتل را بشناسید، تکّه‌ای از آن را بر مرد کشته‌شده بزنید تا زنده‌شود و شما را از قاتل خود باخبر کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۶/ الإمام العسکری، ص۲۷۳/ البرهان
۲ -۲
(بقره/ ۶۷)

الرّضا (علیه السلام)- قَالَ: آتُونِی بِبَقَرَهًٍْ.

امام رضا (علیه السلام) گاوی برای من بیاورید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۱۱/ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۲/ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۶۸/ العیاشی، ج۱، ص۴۶/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۱۳/ نورالثقلین/ البرهان
۲ -۳
(بقره/ ۶۷)

الصّادق (علیه السلام)- قَالَ لَهُمْ مُوسَی (علیه السلام): إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً.

امام صادق (علیه السلام) موسی (علیه السلام) فرمود: خداوند امر کرده که گاوی را ذبح کنید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۵۹/ القمی، ج۱، ص۴۹/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۲۸۳/ نورالثقلین/ البرهان
۲ -۴
(بقره/ ۶۷)

ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَذْبَحُوا بَقَرَةً.

ابن‌عباس (رحمة الله علیه) به ایشان امر کرد که گاوی بکشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۵

گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنی»

۳ -۱
(بقره/ ۶۷)

الصّادق (علیه السلام)- فَتَعَجَّبُوا وَ قَالُوا: أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً نَأْتِیکَ بِقَتِیلٍ. فَتَقُولُ: اذْبَحُوا بَقَرَهًًْ.

امام صادق (علیه السلام) آن‌ها تعجّب کرده و گفتند: «آیا ما را مسخره کرده‌ای؟ ما جنازه‌ای آورده‌ایم و [از تو می‌خواهیم قاتل او را بیابی؛ حال آنکه] تو می‌گویی باید گاوی را ذبح کنید»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۴
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۵۹/ القمی، ج۱، ص۴۹/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۲۸۳/ نورالثقلین/ البرهان
۳ -۲
(بقره/ ۶۷)

العسکری (علیه السلام)- فَقالُوا یَا مُوسَی أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً وَ سُخْرِیَّهًًْ تَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ أَنْ نَذْبَحَ بَقَرَهًًْ وَ نَأْخُذَ قِطْعَهًًْ مِنْ مَیِّتٍ وَ نَضْرِبَ بِهَا مَیِّتاً فَیَحْیَا أَحَدُ الْمَیِّتَیْنِ بِمُلَاقَاهًِْ بَعْضِ الْمَیِّتِ الْآخَرِ لَهُ کَیْفَ یَکُونُ هَذَا.

امام عسکری (علیه السلام) گفتند: ای موسی (علیه السلام) آیا ما را به مسخره گرفته‌ای؟ می‌پنداری خداوند به ما فرمان می‌دهد گاوی را سر ببریم و تکّه‌ای از آن را برداریم و بر مرد کشته‌شده بزنیم تا اینگونه یک مرده با برخورد به تکّه‌ای از بدن مرده‌ای دیگر زنده‌شود؟ چگونه این ممکن است»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۴
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۶/ الإمام العسکری، ص۲۷۳/ البرهان
۳ -۳
(بقره/ ۶۷)

ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً نَسْأَلُکَ مَنْ قَتَلَ هَذَا تَقُولُ اذْبَحُوا بَقَرَهًًْ ... وَ لَوِ انْطَلَقُوا إِلَی بَقَرَهًٍْ لَأُجِیزَتْ وَ لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ.

ابن‌عباس (رحمة الله علیه) ما از تو می‌پرسیم چه کسی این شخص را کشته است و تو می‌گویی گاوی ذبح کنیم؟! آیا ما را تمسخر می‌کنی؟ ... و اگر به‌سوی [هر] گاوی می‌رفتند، کفایت می‌کرد؛ ولی آن‌ها سخت‌گیری [و بهانه‌تراشی] کردند و خداوند هم بر آن‌ها سخت‌گرفت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۴
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۵
۳ -۴
(بقره/ ۶۷)

الرّضا (علیه السلام)- وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَی بَقَرَهًٍْ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ.

امام رضا (علیه السلام) اگر به دلخواه خود هر مادّه گاوی را می آوردند، کفایتشان می‌کرد ولی آن‌ها سخت‌گرفتند و خدا هم بر آن‌ها سخت‌گرفت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۴
مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۱۱/ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۲/ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۶۸/ العیاشی، ج۱، ص۴۶/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۱۳/ نورالثقلین/ البرهان

به خدا پناه می‌برم از اینکه از جاهلان باشم

۴ -۱
(بقره/ ۶۷)

العسکری (علیه السلام)- أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ أَنْسُبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا لَمْ یَقُلْ لِی وَ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ أُعَارِضَ أَمْرَ اللَّهِ بِقِیَاسِی عَلَی مَا شَاهَدْتُ دَافِعاً لِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمْرِهِ.

امام عسکری (علیه السلام) أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ [یعنی] از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه می‌برم و نیز به خدا پناه می‌برم از اینکه سخنی را به خداوند نسبت دهم که به من نگفته است و همچون نادانان با امر خداوند متعال مخالفت‌ورزیده و آن را با آنچه دیده‌ام قیاس کنم و نیز از کلام و فرمان او سرباز زنم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۳۴
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۶۶/ الإمام العسکری، ص۲۷۳/ البرهان
بیشتر
بقره
همه
مقدمه
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۲۲
۱۲۳
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۱۸۲
۱۸۳
۱۸۴
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۲۱۳
۲۱۴
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۲۲۶
۲۲۷
۲۲۸
۲۲۹
۲۳۰
۲۳۱
۲۳۲
۲۳۳
۲۳۴
۲۳۵
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۲۴۴
۲۴۵
۲۴۶
۲۴۷
۲۴۸
۲۴۹
۲۵۰
۲۵۱
۲۵۲
۲۵۳
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
۲۶۱
۲۶۲
۲۶۳
۲۶۴
۲۶۵
۲۶۶
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۲۷۸
۲۷۹
۲۸۰
۲۸۱
۲۸۲
۲۸۳
۲۸۴
۲۸۵
۲۸۶