آیه ۲۶۰ - سوره بقره

آیه وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ أللهَ عَزيزٌ حَكيمٌ [260]

و [به ‌خاطر بیاور] هنگامى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! به من بنمایان چگونه مردگان را زنده مى‌کنى»؟ فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌اى»؟! گفت: «آرى [ایمان آورده‌ام]، ولى مى‌خواهم قلبم آرامش یابد». فرمود: «در این صورت، چهار پرنده [از گونه‌هاى مختلف] را انتخاب کن؛ و آنها را [پس از ذبح‌کردن، ] قطعه‌قطعه کن [و درهم بیامیز]؛ ‌سپس بر هر کوهى، قسمتى از آن را قرار بده؛ ‌بعد آنها را صدا بزن، به‌سرعت به‌سوى تو مى‌‌آیند. و بدان که خداوند توانا و حکیم است.

۱
(بقره/ ۲۶۰)

الرّضا (علیه السلام)- عَن صَفوان عَن الرّضا (علیه السلام) قال: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ لِإِبْرَاهِیمَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی أَ کَانَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ قَالَ لَا کَانَ عَلَی یَقِینٍ وَ لَکِنَّهُ أَرَادَ مِنَ اللَّهِ الزِّیَادَهًَْ فِی یَقِینِهِ.

امام رضا (علیه السلام) صفوان گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم تفسیر این کلام خداوند به ابراهیم (علیه السلام) که فرمود: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی چیست؟ آیا در دل ابراهیم (علیه السلام) شکّی وجود داشت؟ خیر او بر یقین خود بود ولی از خداوند خواست تا بر یقینش افزوده شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۴
بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۷۶/ المحاسن، ج۱، ص۲۴۷/ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۹۵/ البرهان/ مشکاهًْ الأنوار، ص۱۵/ نورالثقلین
۲
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- قَالَ أَخَذَ الْهُدْهُدَ وَ الصُّرَدَ وَ الطَّاوُسَ وَ الْغُرَابَ فَذَبَحَهُنَّ وَ عَزَلَ رُءُوسَهُنَّ ثُمَّ نَحَزَ أَبْدَانَهُنَّ فِی الْمِنْحَازِ بِرِیشِهِنَّ وَ لُحُومِهِنَّ وَ عِظَامِهِنَّ حَتَّی اخْتَلَطَتْ ثُمَّ جَزَّأَهُنَّ عَشَرَهًَْ أَجْزَاءٍ عَلَی عَشَرَهًِْ أَجْبُلٍ ثُمَّ وَضَعَ عِنْدَهُ حَبّاً وَ مَاءً ثُمَّ جَعَلَ مَنَاقِیرَهُنَّ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ قَالَ ایتِینَ سَعْیاً بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَتَطَایَرَ بَعْضُهَا إِلَی بَعْضِ اللُّحُومِ وَ الرِّیشِ وَ الْعِظَامِ حَتَّی اسْتَوَتِ الْأَبْدَانُ کَمَا کَانَتْ وَ جَاءَ کُلُّ بَدَنٍ حَتَّی الْتَزَقَ بِرَقَبَتِهِ الَّتِی فِیهَا رَأْسُهُ وَ الْمِنْقَارُ فَخَلَّی إِبْرَاهِیمُ عَنْ مَنَاقِیرِهِنَّ فَوَقَعْنَ وَ شَرِبْنَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ الْتَقَطْنَ مِنْ ذَلِکَ الْحَبِّ ثُمَّ قُلْنَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَحْیَیْتَنَا أَحْیَاکَ اللَّهُ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) بَلِ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَهَذَا تَفْسِیرُ الظَّاهِرِ قَالَ (علیه السلام) وَ تَفْسِیرُهُ فِی الْبَاطِنِ خُذْ أَرْبَعَهًًْ مِمَّنْ یَحْتَمِلُ الْکَلَامَ فَاسْتَوْدِعْهُمْ عِلْمَکَ ثُمَّ ابْعَثْهُمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرَضِینَ حُجَجاً لَکَ عَلَی النَّاسِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یَأْتُوکَ دَعَوْتَهُمْ بِالِاسْمِ الْأَکْبَرِ یَأْتُوکَ سَعْیاً بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

امام صادق (علیه السلام) ابراهیم (علیه السلام)، هدهد و صرد (پرنده‌ای بزرگتر از گنجشک با شکمی سفید، پشتی سبز و سر و منقاری بزرگ که حشرات و گنجشک را شکار می‌کند و در فارسی به آن ورکاک می‌گویند) و طاووس و کلاغ را گرفت و سر برید و سرشان را به یک‌سو نهاد. سپس پیکرشان را با پرها و گوشت و استخوان در هاون کوبید تا به هم درآمیخت. سپس آن‌ها را ده قسمت کرد و بر ده کوه گذاشت. سپس آب و دانه‌ای در کنار خود نهاد و نوک پرنده‌ها را به میان انگشتان خود گرفت. سپس گفت: «به اذن خدای عزّوجلّ هرچه زودتر نزد من آیید»! گوشت‌ها و پرها و استخوان‌ها به‌سوی یکدیگر به پرش درآمدند تا پیکرها به صورت اوّلیه درست شد و هر پیکری آمد و به گردنی که سر و منقارش در آن بود چسبید. ابراهیم (علیه السلام) نوک‌های پرنده‌ها را رها کرد. پرنده‌ها بر کنار آب فرودآمدند، آب آشامیدند و دانه برچیدند. سپس گفتند: «ای پیغمبر خدا! هم‌چنان که ما را زنده‌کردی، خدا زنده‌ات نگهدارد»! ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «این خداوند است که زنده می‌کند و می‌میراند». امام (علیه السلام) افزود: «این تفسیر، ظاهر آیه است و تفسیر آیه از نظر باطن این است که چهار نفر از سخن‌سنجان را انتخاب کن و دانش خود را به آنان بیاموز و سپس آنان را به نمایندگی از طرف خود به اطراف زمین بفرست و هرگاه خواستی که نزدت آیند به اسم اعظم خدا، آنان را بخوان که به اذن خدا شتابان نزد تو خواهند آمد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۶۳/ الخصال، ج۱، ص۲۶۴/ العیاشی، ج۱، ص۱۴۵/ نورالثقلین/ البرهان
۳
(بقره/ ۲۶۰)

الباقر (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ لَمَّا أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَنْ خُذْ أَرْبَعَهًًْ مِنَ الطَّیْرِ عَمَدَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَأَخَذَ النَّعَامَهًَْ وَ الطَّاوُسَ وَ الْوَزَّهًَْ وَ الدِّیکَ فَنَتَفَ رِیشَهُنَّ بَعْدَ الذَّبْحِ ثُمَّ جَعَلَهُنَّ فِی مِهْرَاسَهًٍْ فَهَرَسَهُنَّ ثُمَّ فَرَّقَهُنَّ عَلَی جِبَالِ الْأُرْدُنِّ وَ کَانَتْ یَوْمَئِذٍ عَشَرَهًَْ أَجْبَالٍ فَوَضَعَ عَلَی کُلِ جَبَلٍ مِنْهُنَ جُزْءاً ثُمَ دَعَاهُنَ بِأَسْمَائِهِنَ فَأَقْبَلْنَ إِلَیْهِ سَعْیاً یَعْنِی مُسْرِعَاتٍ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) عِنْدَ ذَلِکَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر.

امام باقر (علیه السلام) هنگامی که خداوند به ابراهیم (علیه السلام) وحی کرد که چهار پرنده را بردار، ابراهیم (علیه السلام) اطاعت کرد و کبوتر و طاووس و غاز و خروس را برداشت و پس از اینکه آنان را سر برید، پَر آنان را کَند. سپس آن‌ها را در هاون قرار داد و کوبید و بعد از آن بر روی کوه‌های اردن، پخش کرد و در آن زمان ده کوه وجود داشت. بر هر کوه، بخشی را قرار داد. سپس آن‌ها را با نام خود فراخواند و آنان به سمت او شتافتند؛ یعنی با سرعت [به سمت او رفتند] و ابراهیم (علیه السلام) در آن هنگام گفت: «می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۷۳/ البرهان؛ فیه: «النعامهًْ» بدلٌ «الحمامهًْ»
۴
(بقره/ ۲۶۰)

الرّضا (علیه السلام)- فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ (مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَی ... قَالَ فَأَخْبِرْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ (رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَانَ أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَنِّی مُتَّخِذٌ مِنْ عِبَادِی خَلِیلًا إِنْ سَأَلَنِی إِحْیَاءَ الْمَوْتَی أَجَبْتُهُ فَوَقَعَ فِی نَفْسِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَنَّهُ ذَلِکَ الْخَلِیلُ فَقَالَ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی عَلَی الْخَلَّهًِْ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ فَأَخَذَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) نَسْراً وَ بَطّاً وَ طَاوُساً وَ دِیکاً فَقَطَّعَهُنَّ وَ خَلَطَهُنَ ثُمَّ جَعَلَ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنَ الْجِبَالِ الَّتِی حَوْلَهُ وَ کَانَتْ عَشَرَهًًْ مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ جَعَلَ مَنَاقِیرَهُنَّ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ دَعَاهُنَّ بِأَسْمَائِهِنَّ وَ وَضَعَ عِنْدَهُ حَبّاً وَ مَاءً فَتَطَایَرَتْ تِلْکَ الْأَجْزَاءُ بَعْضُهَا إِلَی بَعْضٍ حَتَّی اسْتَوَتِ الْأَبْدَانُ وَ جَاءَ کُلُّ بَدَنٍ حَتَّی انْضَمَّ إِلَی رَقَبَتِهِ وَ رَأْسِهِ فَخَلَّی إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) عَنْ مَنَاقِیرِهِنَّ فَطِرْنَ ثُمَّ وَقَعْنَ فَشَرِبْنَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ الْتَقَطْنَ مِنْ ذَلِکَ الْحَبِّ وَ قُلْنَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَحْیَیْتَنَا أَحْیَاکَ اللَّهُ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) بَلِ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ.

امام رضا (علیه السلام) مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «ای پسر رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله)! مگر نمی‌گویی پیامبران (علیهم السلام) معصوم هستند»؟ فرمود: «آری»! ... [مأمون گفت:] «درباره‌ی این سخن باری‌تعالی: رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلَکن لِّیطْمَئِنَّ قَلْبِی برایم سخن بگو». امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خداوند تبارک‌وتعالی به ابراهیم (علیه السلام) وحی کرد: «از میان بندگانم، خلیلی برای خود برگزیده‌ام؛ اگر از من درباره‌ی زنده‌کردن مردگان سؤال کند، به او پاسخ می‌دهم». پس در دل ابراهیم (علیه السلام) این حس به‌وجود آمد که او همان خلیل است، بنابراین گفت: رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلَکن لِّیطْمَئِنَّ قَلْبِی، تا مطمئن شوم دوست و خلیل خدا هستم؛ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیرِ فَصُرْهنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کلِّ جَبَلٍ مِّنْهنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهنَّ یأْتِینَک سَعْیا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّه عَزِیزٌ حَکیمٌ پس ابراهیم (علیه السلام) عقاب و مرغابی و طاووس و خروسی را برداشت؛ آن‌ها را تکّه‌تکّه کرده و با هم مخلوط نمود، سپس [آن تکّه‌ها را] روی هر کوهی که در آن اطراف بود قرار داد؛ که ده قسمت بودند. و منقارهایشان را در بین انگشتانش گذاشت و هرکدام را با نامشان فراخواند و در کنارش دانه و آب قرار داد. پس هرکدام از تکّه‌ها به‌سمت یکدیگر به پرواز درآمد تا اینکه بدن‌هایشان کامل شد و هرکدام از بدن‌ها آمد تا اینکه به گردن و سر خود پیوست. ابراهیم (علیه السلام) منقارهای آنان را رها کرد و آنان پرواز کردند. سپس پایین آمدند، از آن آب نوشیده و از آن دانه‌ها خوردند و گفتند: «ای نبیّ خدا! ما را زنده کردی؛ خداوند تو را زنده گردانَد». و ابراهیم (علیه السلام) گفت: «این خداوند است که زنده می‌کند و می‌میراند و بر هر کاری تواناست». مأمون گفت: «خدا به تو خیر و برکت عطا کند ای ابا الحسن! (علیه السلام)(آفرین بر تو)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۶
بحارالأنوار، ج۱۱، ص۷۹/ عیون أخبارالرضا (ج۱، ص۱۹۸/ التوحید، ص۱۳۲/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۷
۵
(بقره/ ۲۶۰)

الرّضا (علیه السلام)- لَمَّا قَدِمَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) عَلَی الْمَأْمُونِ أَمَرَ الْفَضْلَ بْنَ سَهْلٍ أَنْ یَجْمَعَ لَهُ أَصْحَابَ الْمَقَالَاتِ مِثْلَ الْجَاثَلِیقِ وَ رَأْسِ الْجَالُوتِ ... فقَالَ الْمَأْمُونُ لهم أَحْبَبْتُ أَنْ تُنَاظِرُوا ابْنَ عَمِّی فَقَالُوا السَّمْعَ وَ الطَّاعَهًْ فَلَمَّا دَخَلَ الرِّضَا (علیه السلام) قَامَ الْمَأْمُون ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی الْجَاثَلِیقِ فَقَال هَذَا ابْنُ عَمِّی فَأُحِبُّ أَنْ تُکَلِّمَهُ وَ تُحَاجَّهُ وَ تُنْصِفَه فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (علیه السلام) ... یَا نَصْرَانِیُّ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَهًٍْ قَالَ سَلْ فَإِنْ کَانَ عِنْدِی عِلْمُهَا أَجَبْتُکَ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) مَا أَنْکَرْتَ أَنَّ عِیسَی (علیه السلام) کَانَ یُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ الْجَاثَلِیقُ أَنْکَرْتُ ذَلِکَ مِنْ قِبَلِ أَنَّ مَنْ أَحْیَا الْمَوْتَی وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَهُوَ رَبٌّ مُسْتَحِقٌّ لِأَنْ یُعْبَدَ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) فَإِنَّ الْیَسَعَ (علیه السلام) قَدْ صَنَعَ مِثْلَ مَا صَنَعَ عِیسَی (علیه السلام) ... وإِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) خَلِیلُ الرَّحْمَنِ حِینَ أَخَذَ الطَّیْرَ فَقَطَعَهُنَّ قِطَعاً ثُمَّ وَضَعَ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ نَادَاهُنَّ فَأَقْبَلْنَ سَعْیاً إِلَیْهِ ... وَ کُلُّ شَیْءٍ ذَکَرْتُهُ لَکَ مِنْ هَذَا لَا تَقْدِرُ عَلَی دَفْعِهِ لِأَنَّ التَّوْرَاهًَْ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ قَدْ نَطَقَتْ بِهِ فَإِنْ کَانَ کُلُّ مَنْ أَحْیَا الْمَوْتَی وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ الْمَجَانِینَ یُتَّخَذُ رَبّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاتَّخِذْ هَؤُلَاءِ کُلَّهُمْ أَرْبَاباً مَا تَقُولُ یَا یَهُودِیُّ قَالَ الْجَاثَلِیقُ الْقَوْلُ قَوْلُکَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه.

امام رضا (علیه السلام) زمانی که علیّ‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام) به نزد مأمون رفت مأمون به فضل‌بن‌سهل دستور داد که تمام سخنرانان برگزیده مثل جاثلیق، رأس‌الجالوت ... را برایش جمع کنند. او به آن‌ها گفت: «دوست دارم شما با پسرعموی من مناظره کنید». گفتند: «اطاعت»! پس زمانی که امام رضا (علیه السلام) وارد شد، مأمون ایستاد و به جاثلیق رو کرد و گفت: «این پسرعموی من است دوست دارم که با او سخن بگویی، محاجّه کنی و با او منصفانه رفتار کنی». پس امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: «... ای نصرانی! مسأله‌ای از تو می‌پرسم». گفت: «بگو؛ اگر به آن علم داشته باشم، پاسخ تو را می‌دهم». امام رضا (علیه السلام) فرمود: «ندانستی که عیسی (علیه السلام) به اذن خداوند عزّوجلّ مردگان را زنده می‌کند [و می‌گویی خودش و بدون اذن خدا چنین کرد]». جاثلیق گفت: «از این بابت که کسی‌که مردگان را زنده کرده و کوری و پیسی را از بین ببرد، شایسته‌ی پرستش است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «یسع (علیه السلام) هم کاری شبیه کار عیسی (علیه السلام) انجام می‌داد ... و نیز ابراهیم (علیه السلام) آن زمان که پرندگان را گرفت و سر برید و قطعه‌قطعه کرد و هر قطعه‌ای را بر کوهی نهاد؛ سپس همه را فراخواند؛ پس همه آهنگ او کرده و به‌سویش آمدند ... و هر چیزی را که در این خصوص برایت گفتم، نمی‌توانی انکار کنی؛ زیرا تورات، انجیل، زبور و فرقان از آن سخن گفتند و اگر قرار باشد همه‌ی کسانی که مرده زنده کرده و کوری و پیسی را از بین بردند، به عنوان پروردگاری غیر از الله پرستیده‌شوند، تو باید همه‌ی آنان را ربّ خود قرار بدهی. ای یهودی! نظرت چیست»؟ جاثلیق گفت: «سخن [حق]، سخن توست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۶
بحارالأنوار، ج۱۰، ص۳۰۵
۶
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- اسْتِجَابَهًُْ اللَّهِ دَعْوَتَهُ (إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام)) حِینَ قَالَ: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی وَ هَذِهِ آیَهًٌْ مُتَشَابِهَهًٌْ مَعْنَاهَا أَنَّهُ سَأَلَ عَنِ الْکَیْفِیَّهًِْ وَ الْکَیْفِیَّهًُْ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ مَتَی لَمْ یَعْلَمْهَا الْعَالِمُ لَمْ یَلْحَقْهُ عَیْبٌ وَ لَا عَرَضَ فِی تَوْحِیدِهِ نَقْصٌ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَ: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی هَذَا شَرْطُ عَامَّهًِْ مَنْ آمَنَ بِهِ مَتَی سُئِلَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ وَجَبَ أَنْ یَقُولَ بَلی کَمَا قَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) وَ لَمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ لِجَمِیعِ أَرْوَاحِ بَنِی‌آدَمَ (علیه السلام) أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قَالَ: أَوَّلُ مَنْ قَالَ بَلَی مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَصَارَ بِسَبْقِهِ إِلَی بَلی سَیِّدَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أَفْضَلَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ فَمَنْ لَمْ یُجِبْ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَهًِْ بِجَوَابِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَقَدْ رَغِبَ عَنْ مِلَّتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَ وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ثُمَّ اصْطِفَاءُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ إِیَّاهُ فِی الدُّنْیَا.

امام صادق (علیه السلام) خداوند دعای ابراهیم (علیه السلام) را زمانی که گفت: رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَی اجابت کرد. (این آیه از آیات متشابه است و بدان معناست که او از کیفیّت و چگونگی فعل خداوند سؤال کرد. تا زمانی که عالم به آن ناآگاه باشد، ایرادی بر او وارد نیست و در توحید او کاستی وارد نمی‌شود) پس خداوند عزّوجلّ فرمود: أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی این یک شرط عام است برای کسی‌که بدان ایمان آورد تا زمانی که از آن‌ها بپرسند: أَوَلَمْ تُؤْمِن؟ واجب است که بگوید «بله» همان‌طور که ابراهیم (علیه السلام) گفت و [همان‌طور که] تمام ارواح بنی‌آدم زمانی که خداوند پرسید: أَ‌لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی و محمّد (صلی الله علیه و آله) اوّلین کسی بود که «بله» گفت و به سبب این پیش‌دستی، خداوند او را بر اوّلین و آخرین، سرور و بر انبیاء و رسولان (علیهم السلام) افضل گرداند. و هرکه پاسخی همانند پاسخ ابراهیم (علیه السلام) ندهد، از دین او خارج شده است. خداوند فرمود: فقط آنان که خود را به سفاهت زده و به نابودی می‌کشانند از دین او خارج می‌شوند. (بقره/۱۳۰) سپس خداوند او را در دنیا برگزید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۸
الخصال، ج۱، ص۳۰۸/ البرهان
۷
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا رَأَی إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْتَفَتَ فَرَأَی رَجُلًا یَزْنِی فَدَعَا عَلَیْهِ فَمَاتَ ثُمَّ رَأَی آخَرَ فَدَعَا عَلَیْهِ فَمَاتَ حَتَّی رَأَی ثَلَاثَهًًْ فَدَعَا عَلَیْهِمْ فَمَاتُوا فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) دَعْوَتُکَ مُجَابَهًٌْ فَلَا تَدْعُو عَلَی عِبَادِی فَإِنِّی لَوْ شِئْتُ لَمْ أَخْلُقْهُمْ إِنِّی خَلَقْتُ خَلْقِی عَلَی ثَلَاثَهًِْ أَصْنَافٍ عَبْداً یَعْبُدُنِی لَا یُشْرِکُ بِی شَیْئاً فَأُثِیبُهُ وَ عَبْداً یَعْبُدُ غَیْرِی فَلَنْ یَفُوتَنِی وَ عَبْداً یَعْبُدُ غَیْرِی فَأُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ مَنْ یَعْبُدُنِی ثُمَّ الْتَفَتَ فَرَأَی جِیفَهًًْ عَلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ بَعْضُهَا فِی الْمَاءِ وَ بَعْضُهَا فِی الْبِرِّ تَجِیءُ سِبَاعُ الْبَحْرِ فَتَأْکُلُ مَا فِی الْمَاءِ ثُمَّ تَرْجِعُ فَیَشْتَمِلُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ فَیَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ تَجِیءُ سِبَاعُ الْبَرِّ فَتَأْکُلُ مِنْهَا فَیَشْتَمِلُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ فَیَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً فَعِنْدَ ذَلِکَ تَعَجَّبَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) مِمَّا رَأَی وَ قَالَ یَا رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی هَذِهِ أُمَمٌ یَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی یَعْنِی حَتَّی أَرَی هَذَا کَمَا رَأَیْتُ الْأَشْیَاءَ کُلَّهَا قَالَ خُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَقَطِّعْهُنَّ وَ اخْلِطْهُنَّ کَمَا اخْتَلَطَتْ هَذِهِ الْجِیفَهًُْ فِی هَذِهِ السِّبَاعِ الَّتِی أَکَلَ بَعْضُهَا بَعْضاً فَخُلِطَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً فَلَمَّا دَعَاهُنَّ أَجَبْنَهُ وَ کَانَتِ الْجِبَالُ عَشَرَهًًْ قَالَ وَ کَانَتِ الطُّیُورُ الدِّیکَ وَ الْحَمَامَهًَْ وَ الطَّاوُسَ وَ الْغُرَابَ.

امام صادق (علیه السلام) زمانی که ابراهیم (علیه السلام) ملکوت آسمان‌ها و زمین را دید، متوجّه مردی شد که زنا می‌کند و بر نابودی او دعا کرد. پس آن مَرد مُرد. نفر دوّم را که دید، او را نفرین کرد و او هم از دنیا رفت. درباره‌ی نفر سوّم هم همین‌طور شد که خداوند عزّوجلّ به ابراهیم (علیه السلام) وحی کرد: «ای ابراهیم (علیه السلام)! خواسته‌ی تو برآورده‌می‌شود؛ بر بندگان من نفرین مکن! اگر من می‌خواستم آن‌ها را خلق نمی‌کردم. من بندگانم را در سه گروه خلق کردم: بنده‌ای که مرا می‌پرستد و چیزی را برای من شریک قرار نمی‌دهد؛ پس من به او ثواب و پاداش می‌دهم. بنده‌ای که غیر مرا می‌پرستد امّا مرا نیز از دست نمی‌دهد و بنده‌ای که غیر مرا می‌پرستد و از صلب او فرزندی به دنیا می‌آورم که مرا بپرستد». سپس ابراهیم (علیه السلام) لاشه‌ی مرداری را دید که کنار ساحل افتاده‌بود. قسمتی از بدنش در آب و قسمتی در خاک ساحل افتاده‌بود. درّندگان دریا می‌آمدند و آن قسمت‌هایی را که در آب بود، می‌خوردند و سپس بازمی‌گشتند. بخشی از بدن او که در بدن آن درّندگان می‌رفت، درّندگان دیگر آن درّندگان را نیز می‌خوردند. و درّندگان خشکی می‌آمدند و از آن بخش بدن او که در خشکی بود، می‌خوردند و بخشی از بدن او که در بدن درّندگان می‌رفت، خوراک درّندگان دیگر می‌شد [و به این ترتیب گوشت بدن آن‌ها از گوشت یکدیگر ساخته‌می‌شد]. ابراهیم (علیه السلام) از آنچه دیده‌بود، تعجّب کرد و گفت: یَا رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی ایشان امّت‌هایی هستند که برخی برخی دیگر را می‌خورد. خداوند فرمود: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی یعنی تا آنکه همان‌طور که اشیاء دیگر را می‌بینم، آن را ببینم. خداوند فرمود: «چهار پرنده را انتخاب کن و سپس تکّه‌تکّه کن و آن‌ها را با هم مخلوط نما؛ همان‌طورکه این لاشه با بدن این درّندگانی که آن را خوردند، مخلوط شده است. ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً سپس بر سر هر کوه تکّه‌ای از لاشه‌ی آن‌ها را قرار بده تا به سمت تو آیند». پس چون آن‌ها را فراخواند، جواب دادند. تعداد کوه‌ها ده عدد بود و آن پرندگان عبارت بودند از: خروس، کبوتر، طاووس و کلاغ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۳۸
بحارالأنوار، ج۷، ص۴۱ / الکافی، ج۸، ص۳۰۵/ العیاشی، ج۱، ص۱۴۲؛ فیه: «فیأکل ... عن بعض» زیادهًْ/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۱۳؛ فیه: «لما رأی ابراهیم ... من یعبدونی» محذوفٌ
۸
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- أَنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) نَظَرَ إِلَی جِیفَهًٍْ عَلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ تَأْکُلُهَا سِبَاعُ الْبَرِّ وَ سِبَاعُ الْبَحْرِ ثُمَّ یَثِبُ السِّبَاعُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ فَیَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً فَتَعَجَّبَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَقَالَ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی فَقَالَ اللَّهُ لَهُ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ فَأَخَذَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) الطَّاوُسَ وَ الدِّیکَ وَ الْحَمَامَ وَ الْغُرَابَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ أَیْ قَطِّعْهُنَّ ثُمَّ اخْلِطْ لَحْمَاتِهِنَّ وَ فَرِّقْهَا عَلَی عَشَرَهًِْ جِبَالٍ ثُمَّ خُذْ مَنَاقِیرَهُنَّ وَ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً فَفَعَلَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) ذَلِکَ وَ فَرَّقَهُنَّ عَلَی عَشَرَهًِْ جِبَالٍ ثُمَّ دَعَاهُنَّ فَقَالَ أَجِیبِینِی بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی فَکَانَتْ یَجْتَمِعُ وَ یَتَأَلَّفُ لَحْمُ کُلِّ وَاحِدٍ وَ عَظْمُهُ إِلَی رَأْسِهِ وَ طَارَتْ إِلَی إِبْرَاهِیمَ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام)أَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.

امام صادق (علیه السلام) ابراهیم (علیه السلام)، لاشه‌ای را روی ساحل کنار دریا دید که درّندگان خشکی و درّندگان دریا آن را می‌خوردند. سپس درّندگان بر یکدیگر حمله آورده و یکدیگر را خوردند. ابراهیم (علیه السلام) تعجّب کرد و گفت: «پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می‌گردانی». خداوند متعال فرمود: أَوَلَمْ تُؤْمِن گفت: بَلَی وَلَکن لِّیطْمَئِنَّ قَلْبِی فرمود: فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیرِ فَصُرْهنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کلِّ جَبَلٍ مِّنْهنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهنَّ یأْتِینَک سَعْیا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّه عَزِیزٌ حَکیمٌ بنابراین ابراهیم (علیه السلام)، طاووس و خروس و کبوتر و کلاغ را برداشت. خداوند عزّوجلّ فرمود: فَصُرْهنَّ إِلَیک یعنی آن‌ها را تکّه‌تکّه کن. سپس گوشت آنان را با یکدیگر مخلوط نموده و بر ده کوه تقسیم کن. سپس منقارهای آنان را بردار و ایشان را فراخوان. خواهی دید که به سرعت به‌سوی تو می‌آیند. ابراهیم (علیه السلام) آن را انجام داد و آن‌ها را بر ده کوه تقسیم کرد. سپس آنان را فراخواند و گفت: «به اذن خداوند پاسخ مرا بدهید». بنابراین تکّه‌ها جمع می‌شدند و گوشت و استخوان هر یک به سرش می‌پیوست؛ سپس به‌سوی ابراهیم (علیه السلام) پرواز کردند. در این هنگام ابراهیم (علیه السلام) گفت: «به‌راستی که خداوند عزیز و حکیم است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۶۵/ بحارالأنوار، ج۷، ص۳۶/ البرهان
۹
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- کَانَتِ الْجِبَالُ عَشَرَهًًْ وَ کَانَتِ الطُّیُورُ الدِّیکَ وَ الْحَمَامَهًَْ وَ الطَّاوُسَ وَ الْغُرَابَ وَ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهًًْ مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ فَقَطِّعْهُنَّ بِلَحْمِهِنَّ وَ عِظَامِهِنَّ وَ رِیشِهِنَّ ثُمَّ أَمْسِکْ رُءُوسَهُنَّ ثُمَّ فَرِّقْهُنَّ عَلَی عَشَرَهًِْ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً فَجَعَلَ مَا کَانَ فِی هَذَا الْجَبَلِ یَذْهَبُ إِلَی هَذَا الْجَبَلِ بِرَأْسِهِ وَ لَحْمِهِ وَ دَمِهِ ثُمَّ یَأْتِیهِ حَتَّی یَضَعَ رَأْسَهُ فِی عُنُقِهِ حَتَّی فَرَغَ مِنْ أَرْبَعَتِهِنَّ.

امام صادق (علیه السلام) کوه‌ها ده عدد و پرندگان، خروس، کبوتر، طاووس و کلاغ بودند. [خداوند] فرمود: «چهار پرنده بردار و آن‌ها را ریزریز کن [آن‌ها را] با گوشت و استخوان و پرهایشان، تکّه‌تکّه نما. سپس سرهایشان را در دست گرفته بقیّه‌ی اعضای بدن آن‌ها را به تعداد کوه‌ها به ده قسمت تقسیم کرده و بر هر کوه، بخشی از آن‌ها را قرار بده». پس آنچه بر روی این کوه بود با پر و گوشت و خون خود به نزد آن چیزی رفت که بر روی کوه دیگری قرار داشت. سپس نزد ابراهیم (علیه السلام) آمد تا سرش را بر گردنش قرار دهد؛ تا اینکه هر چهارتا کامل شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۷۳/ نورالثقلین/ البرهان
۱۰
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- أَنَّ مَعْنَاهُ فَرِّقْهُنَّ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ وَ کَانَتْ عَشْرَهًَْ أَجْبُلٍ ثُمَّ خُذْ بِمَنَاقِیرِهِنَّ وَ ادْعُهُنَّ بِاسْمِیَ الْأَکْبَرِ وَ أَحْلِفْهُنَّ بِالْجَبَرُوتِ وَ الْعَظَمَهًِْ یَأْتِینَکَ سَعْیاً فَفَعَلَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) ذَلِکَ وَ فَرَّقَهُنَّ عَلَی عَشَرَهًِْ أَجْبُلٍ ثُمَّ دَعَاهُنَّ فَقَالَ أَجِبْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ فَکَانَتْ تَجْتَمِعُ وَ تَأَلَّفُ لَحْمُ کُلِّ وَاحِدٍ وَ عَظْمُهُ إِلَی رَأْسِهِ وَ طَارَتْ إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام).

امام صادق (علیه السلام) معنای آیه آن است که: گوشت‌های آنها را بر سر کوه‌ها پراکنده کن و پرندگان را بر ده کوه بپراکن. سپس منقارهایشان را بگیر و آن‌ها به‌واسطه‌ی اسم اعظمِ من، را بخوان و به جبروت و عظمت من سوگند بده که به سرعت نزد تو بیایند. پس ابراهیم (علیه السلام) همان‌طور عمل کرد و آن‌ها را بر ده کوه پراکند. سپس آن‌ها را فراخواند و گفت: «به اذن خداوند جواب مرا بدهید». پس جمع شدند و گوشت و استخوان هر پرنده به سرش متّصل شده و به‌سوی ابراهیم (علیه السلام) پرواز کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۵۸
۱۱
(بقره/ ۲۶۰)

الکاظم (علیه السلام)- عَنْ حُسَین بْن حَکَم قال: کَتَبْتُ إِلَی الْعَبْدِ الصَّالِحِ (علیه السلام) أُخْبِرُهُ أَنِّی شَاکٌّ وَ قَدْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنِّی أُحِبُّ أَنْ تُرِیَنِی شَیْئاً فَکَتَبَ (علیه السلام) إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام)کَانَ مُؤْمِناً وَ أَحَبَّ أَنْ یَزْدَادَ إِیمَاناً وَ أَنْتَ شَاکٌّ وَ الشَّاکُّ لَا خَیْرَ فِیهِ وَ کَتَبَ إِنَّمَا الشَّکُّ مَا لَمْ یَأْتِ الْیَقِینُ فَإِذَا جَاءَ الْیَقِینُ لَمْ یَجُزِ الشَّکُّ وَ کَتَبَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ قَالَ نَزَلَتْ فِی الشَّاکِّ.

امام کاظم (علیه السلام) حسین‌بن‌حکم گوید: به بنده‌ی صالح خدا (حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام)) نوشتم و او را از حال خود آگاه کردم که من در شک افتاده‌ام؛ و حضرت ابراهیم (علیه السلام) به خدا عرض کرد: «پروردگارا به من بنما چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی و من دوست دارم که شما [نیز برای رفع شک من] چیزی [از معجزه و دلیل امامت] به من نشان دهی». آن حضرت به من نوشت: «ابراهیم (علیه السلام) به راستی مؤمن بود [و عقیده داشت] و می‌خواست که ایمانش را افزون کند؛ ولی تو در شکّی و در هیچ خیری در شک‌کننده نیست. جز این نیست که شک تا جاییست که یقین نیامده و چون یقین آمد شک روا نباشد، خدای عزّوجلّ می‌فرماید: و برای بیشترشان عهدی نیافتیم و بیشترشان را نافرمانان دریافتیم و امام (علیه السلام) فرمود: این آیه درباره‌ی شک‌کننده نازل شده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۰
الکافی، ج۲، ص۳۹۹/ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۶۲ و قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۱۴ و نورالثقلین؛ فیهم: «و کتب انما الشک ...» محذوفٌ/ البرهان
۱۲
(بقره/ ۲۶۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فِی الْجَمْعِ بَیْنَ الصَّحِیحَیْنِ: أَنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: نَحْنُ أَحَقُ بِالشَّکِ مِنْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) إِذْ قَال رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ما بر شک‌کردن، از ابراهیم (علیه السلام) سزاوارتر هستیم. (ابراهیم (علیه السلام) با آنکه آن همه موارد دیده بود، اگر شک کند، پس ما مستحق‌تر از او هستیم که شک کنیم. امّا چون ما شک نمی‌کنیم، پس به طریق اولی او هم شک نکرده بود] آنگاه که گفت: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۲
نهج الحق، ص۱۵۳/ نورالثقلین
۱۳
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- إِذَا أَحْبَبْتَ أَحَداً مِنْ إِخْوَانِکَ فَأَعْلِمْهُ ذَلِکَ فَإِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) قَالَ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی.

امام صادق (علیه السلام) اگر کسی را دوست می‌داری، به او اعلام کن که «دوستت دارم»؛ تا موجب آگاهی و اطمینان‌خاطر او شود. ابراهیم خلیل (علیه السلام) گفت: «پروردگارا! به من نشان بده تا بدانم چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ پروردگارش گفت: «مگر باور نداری»؟ ابراهیم (علیه السلام) گفت: «بله باور دارم؛ امّا می‌خواهم با چشم خود ببینم و آرامش دل یابم».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۲
الکافی، ج۲، ص۶۴۴/ وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۵۴/ نورالثقلین/ البرهان
۱۴
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَوْصَی بِجُزْءٍ مِنْ مَالِهِ فَقَالَ هَذَا فِی کِتَابِ اللَّهِ بَیِّنٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ کَانَتِ الطَّیْرُ أَرْبَعَهًًْ وَ الْجِبَالُ عَشَرَهًًْ یُخْرِجُ الرَّجُلُ مِنْ کُلِّ عَشَرَهًِْ أَجْزَاءٍ جُزْءاً وَاحِداً.

امام صادق (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی مردی سؤال کردند که درباره‌ی جزئی از مالش وصیّت کرده‌بود. فرمود: این مقدار در کتاب خداوند روشن است. خداوند می‌فرماید: ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً درحالی‌که چهار پرنده و ده کوه وجود داشت. [که هر پرنده را ده قسمت می‌کرد و از هر پرنده یک قسمت از ده قسمتش را روی هرکوه می‌گذاشت] پس فرد از هر ده جزء یک قسم را خارج کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۲
الکافی، ج۷، ص۴۰/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۰۵/ الإستبصار، ج۴، ص۱۳۲/ فقه القرآن، ج۲، ص۳۱۲/ وسایل الشیعه، ج۱۹، ص۳۸۱/ نورالثقلین البرهان
۱۵
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) فِی رَجُلٍ أَوْصَی بِجُزْءٍ مِنْ مَالِهِ فَقَالَ جُزْءٌ مِنْ عَشَرَهًٍْ کَانَتِ الْجِبَالُ عَشَرَهًًْ وَ کَانَتِ الطَّیْرُ طاوس {الطَّاوُسَ} وَ الْحَمَامَهًَْ وَ الدِّیکَ وَ الْهُدْهُدَ فَأَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یَقْطَعَهُنَّ وَ یَخْلِطَهُنَّ وَ أَنْ یَضَعَ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ أَنْ یَأْخُذَ رَأْسَ کُلِّ طَیْرٍ مِنْهَا بِیَدِهِ قَالَ: فَکَانَ إِذَا أَخَذَ رَأْسَ الطَّیْرِ مِنْهَا بِیَدِهِ تَطَایَرَ إِلَیْهِ مَا کَانَ مِنْهُ حَتَّی یَعُودَ کَمَا کَان.

امام صادق (علیه السلام) [مردی در مورد جزئی از مال خود وصیّت کرد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:] [یعنی] جزئی از ده‌تا. کوه‌ها ده عدد بودند؛ و پرندگان، طاووس، کبوتر، خروس و هُدهُد بودند. پس خداوند به او (ابراهیم (علیه السلام)) دستور داد تا آنان را تکّه‌تکّه کرده و [با هم مخلوط گرداند و] بر هر کوه، جزئی از آن را قرار دهد و سر هر یک از آن پرندگان را در دست بگیرد. فرمود: وقتی سر هر یک از پرندگان را در دست می‌گرفت، هر آنچه که به آن سر متعلّق بود، به سمت آن به پرواز درمی‌آمد تا اینکه به شکل اوّل خود بازمی‌گرشت.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۲
بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۲۱۳/ البرهان؛ فیه: «یخالطهنّ» محذوفٌ
۱۶
(بقره/ ۲۶۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أبی‌جَعْفَر بْن سَلیْمان عَن أَبی عَبْدالله (علیه السلام): مَاتَ لَنَا أَخٌ بِمَرْوَ وَ أَوْصَی إِلَیَّ بِمِائَهًِْ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ أَمَرَنِی أَنْ أُعْطِیَ أَبَا حَنِیفَهًَْ مِنْهَا جُزْءاً وَ لَمْ أَعْرِفِ الْجُزْءَ کَمْ هُوَ مِمَّا تَرَکَ فَلَمَّا قَدِمْتُ الْکُوفَهًَْ أَتَیْتُ أَبَا حَنِیفَهًَْ فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْجُزْءِ فَقَالَ لِیَ الرُّبُعُ فَأَبَی قَلْبِی ذَلِکَ فَقُلْتُ لَا أَفْعَلُ حَتَّی أَحُجَّ وَ أَسْتَقْصِیَ الْمَسْأَلَهًَْ فَلَمَّا رَأَیْتُ أَهْلَ الْکُوفَهًِْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَی الرُّبُعِ قُلْتُ لِأَبِی حَنِیفَهًَْ لَا سَوْأَهًَْ بِذَلِکَ لَکَ أَوْصَی بِهَا یَا أَبَا حَنِیفَهًَْ وَ لَکِنْ أَحُجَّ وَ أَسْتَقْصِیَ الْمَسْأَلَهًَْ فَقَالَ أَبُو حَنِیفَهًَْ وَ أَنَا أُرِیدُ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَیْنَا مَکَّهًَْ وَ کُنَّا فِی الطَّوَافِ فَإِذَا نَحْنُ بِرَجُلٍ شَیْخٍ قَاعِدٍ وَ قَدْ فَرَغَ مِنْ طَوَافِهِ وَ هُوَ یَدْعُو وَ یُسَبِّحُ إِذِ الْتَفَتَ أَبُو حَنِیفَهًَْ فَلَمَّا رَآهُ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ غَایَهًَْ النَّاسِ فَاسْأَلْ هَذَا فَلَا أَحَدَ بَعْدَهُ قُلْتُ وَ مَنْ هَذَا قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَلَمَّا قَعَدْتُ وَ اسْتَمْکَنْتُ إِذِ اسْتَدَارَ أَبُو حَنِیفَهًَْ ظَهْرَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَقَعَدَ قَرِیباً مِنِّی فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ عَظَّمَهُ وَ جَاءَ غَیْرُ وَاحِدٍ مُزْدَلِفِینَ مُسَلِّمِینَ عَلَیْهِ وَ قَعَدُوا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ مِنْ تَعْظِیمِهِمْ لَهُ اشْتَدَّ ظَهْرِی فَغَمَزَنِی أَبُو حَنِیفَهًَْ أَنْ تَکَلَّمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ إِنَّ رَجُلًا مَاتَ وَ أَوْصَی إِلَیَّ بِمِائَهًِْ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ أَمَرَنِی أَنْ أُعْطِیَ مِنْهَا جُزْءاً وَ سَمَّی لِیَ الرَّجُلَ فَکَمِ الْجُزْءُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) یَا أَبَا حَنِیفَهًَْ إِنَّ لَکَ أَوْصَی قُلْ فِیهَا فَقَالَ الرُّبُعُ فَقَالَ لِابْنِ أَبِی لَیْلَی قُلْ فِیهَا فَقَالَ الرُّبُعُ فَقَالَ جَعْفَرٌ (علیه السلام) وَ مِنْ أَیْنَ قُلْتُمُ الرُّبُعَ قَالُوا لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً فَقَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) لَهُمْ وَ أَنَا أَسْمَعُ هَذَا قَدْ عَلِمْتَ الطَّیْرَ أَرْبَعَهًًْ فَکَمْ کَانَتِ الْجِبَالُ إِنَّمَا الْأَجْزَاءُ لِلْجِبَالِ لَیْسَ لِلطَّیْرِ فَقَالُوا ظَنَنَّا أَنَّهَا أَرْبَعَهًٌْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ لَکِنَّ الْجِبَالَ عَشَرَهًٌْ.

امام صادق (علیه السلام) أبوجعفربن‌سلیمان گوید: یکی از برادرانمان در مرو درگذشت و صدهزار درهم را نزد من به امانت گذاشت و وصیّت کرد تا یک جزء از آن را به ابوحنیفه بدهم، ولی نمی‌دانستم که یک جزء چه مقدار از ماتَرَک او می‌باشد؟ هنگامی‌که به کوفه رفتم نزد ابوحنیفه رسیده و از او درباره‌ی جزء، سؤال کردم. وی به من گفت: «[یک جزء] یک‌چهارم است»؛ ولی نتوانستم آن را بپذیرم، بنابراین گفتم: «هیچ کاری نمی‌کنم تا اینکه به حج بروم و جواب مسئله را جویا شوم». هنگامی‌که دیدم مردم کوفه بر یک‌چهارم اتّفاق‌نظر دارند، به ابوحنیفه گفتم: «ای ابوحنیفه! هیچ اشکالی در آنچه که برای تو وصیّت کرده، وجود ندارد و من آن را به تو می‌دهم، ولی به حج می‌روم و درباره‌ی مسئله بحث و جستجو می‌کنم». ابوحنیفه گفت: «من نیز می‌خواهم به حج بروم». هنگامی که به مکّه آمدیم و در طواف بودیم، ناگهان مرد سالخورده‌ای را دیدیم که طواف خود را تمام کرده و نشسته و مشغول دعا و تسبیح می‌باشد. ناگهان ابوحنیفه به او روی کرد و هنگامی که او را دید [به من] گفت: «اگر می‌خواهی از برترین ِمردمان سؤال کنی، از این مرد سؤال کن؛ چراکه بالاتر از او کسی نیست». گفتم: «این شخص کیست»؟ گفت: «امام صادق (علیه السلام) هنگامی‌که نشستم، ابوحنیفه پشت سر امام صادق (علیه السلام) رفت و نزدیک من نشست و بر او سلام و درود فرستاد و او را گرامی داشت. چندین نفر از مردم [نیز] نزدیک آمده، سلام کرده و می‌نشستند. هنگامی‌که دیدم چگونه او را گرامی می‌دارند، دل، قوی داشته و اطمینان یافتم. ابوحنیفه به من چشمک زد و اشاره کرد که «صحبت کن». پس گفتم: «جانم به فدایت! مردی هستم از اهل خراسان؛ مردی وفات یافت و صدهزار درهم نزد من گذاشت و وصیّت کرد تا جزئی از آن را بدهم و نام مردی را که باید به او بپردازم را به من گفت. جانم به فدایت! یک جزء چه مقدار می‌باشد»؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابوحنیفه! برای تو وصیّت کرده است. بگو چه مقدار می‌شود»؟ [ابوحنیفه] گفت: «یک‌چهارم». به ابن‌ابی‌لیلی فرمود: «[تو] بگو چه مقدار می‌شود»؟ گفت: «یک‌چهارم». امام (علیه السلام) فرمود: «از کجا می‌گویید یک‌چهارم می‌شود»؟ گفتند: «به‌خاطر این سخن خداوند: فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیرِ فَصُرْهنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کلِّ جَبَلٍ مِّنْهنَّ جُزْءًا» امام (علیه السلام) به آنان فرمود: «من نیز این را شنیده‌ام؛ دانسته‌اید که پرندگان چهار عدد بودند. امّا کوه‌ها چه تعداد بودند؟ اجزاء از آن ِکوه‌ها بودند نه پرندگان». گفتند: «گمان کردیم که چهار عدد بوده‌اند». امام (علیه السلام) فرمود: «ولی کوه‌ها ده عدد بودند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۲
بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۲۱۳/ العیاشی، ج۱، ص۱۴۴/ وسایل الشیعه، ج۱۹، ص۳۸۳؛ فیه: «مات لنا ... خراسان» محذوفٌ/ البرهان/ نورالثقلین
بیشتر
بقره
همه
مقدمه
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۲۲
۱۲۳
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۱۸۲
۱۸۳
۱۸۴
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۲۱۳
۲۱۴
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۲۲۶
۲۲۷
۲۲۸
۲۲۹
۲۳۰
۲۳۱
۲۳۲
۲۳۳
۲۳۴
۲۳۵
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۲۴۴
۲۴۵
۲۴۶
۲۴۷
۲۴۸
۲۴۹
۲۵۰
۲۵۱
۲۵۲
۲۵۳
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
۲۶۱
۲۶۲
۲۶۳
۲۶۴
۲۶۵
۲۶۶
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۲۷۸
۲۷۹
۲۸۰
۲۸۱
۲۸۲
۲۸۳
۲۸۴
۲۸۵
۲۸۶