آیه قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذالِکَ یَفْعَلُونَ [34]
گفت: «پادشاهان هنگامىکه وارد منطقهی آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىکشند و عزیزان آنجا را ذلیل مىکنند؛ [آرى] روش آنان همواره اینگونه است.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- قالَتْ لَهُمْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ ثُمَّ قَالَتْ إِنْ کَانَ هَذَا نَبِیّاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کَمَا یَدَّعِی فَلَا طَاقَهًَْ لَنَا بِهِ فَإِنَ اللَّهَ لَا یُغْلَبُ وَ لَکِنْ سَأَبْعَثُ إِلَیْهِ بِهَدِیَّهًٍْ فَإِنْ کَانَ مَلِکاً یَمِیلُ إِلَی الدُّنْیَا قَبِلَهَا وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَیْنَا فَبَعَثَتْ إِلَیْهِ حُقّاً فِیهِ جَوْهَرَهًٌْ عَظِیمَهًٌْ وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ: قُلْ لَهُ یَثْقُبُ هَذِهِ الْجَوْهَرَهًَْ بِلَا حَدِیدٍ وَ لَا نَارٍ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ بِذَلِکَ فَأَمَرَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) بَعْضَ جُنُودِهِ مِنَ الدِّیدَانِ فَأَخَذَ خَیْطاً فِی فَمِهِ ثُمَّ ثَقَبَهَا وَ أَخْرَجَ الْخَیْطَ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ وَ قَالَ سُلَیْمَانُ (علیه السلام) لِرَسُولِهَا فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًَْ وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ فَرَجَعَ إِلَیْهَا الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهَا بِذَلِکَ وَ بِقُوَّهًِْ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) فَعَلِمَتْ أَنَّهُ لَا مَحِیصَ لَهَا فَارْتَحَلَتْ وَ خَرَجَتْ نَحْوَ سُلَیْمَان (علیه السلام).
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- بلقیس به آنان گفت: إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً» خداوند فرمود: «وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» سپس گفت: «حال اگر این فرد همانطور که ادّعا میکند، پیامبر خدا باشد، ما در برابر او قدرتی نداریم، امّا اگر فردی دروغگو باشد، در برابر او ایستادگی میکنیم، امّا بدانید که پادشاهان وقتی به سرزمینی هجوم میبردند، آنجا را ویرانکرده و اهل آن را نابود میسازند، پس من پیشنهاد میدهم، هدیهای بهسوی او بفرستیم، اگر او پادشاهی دنیا طلب باشد، تمایل به متاع دنیوی دارد و هدیهی ما را میپذیرد و ما متوجّه میشویم که او پیامبر نیست و قدرت تسلّط بر ما را ندارد»، پس صندوقی بهسوی او فرستادند که در آن گوهری بسیار درشت و درخشان قرار داشت و به فرستادهی خود گفت: «به او بگو این گوهر را بدون استفاده از آتش و آهن سوراخ کند». فرستاده با آن هدیه به نزد سلیمان (علیه السلام) آمد و پیام بلقیس را ابلاغ نمود، سلیمان (علیه السلام) نیز به قدرت حقّ، نخی را در دهان خود فرو برد، سپس بیرون آورد و با آن نخ گوهر را سوراخ نمود و از جانب دیگر گوهر نخ را بیرون آورد، سپس به فرستادهی ملکه سبا گفت: «آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال میشوید! بهسوی آنان بازگرد [و اعلام کن] با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند. (نمل/۳۷۳۶)». فرستاده به نزد ملکه آمد و از قدرت الهی سلیمان (علیه السلام) به او خبر داد، بلقیس متوجّه شد که سلیمان (علیه السلام) پیامبر است و هیچ گریزی از او ندارند، پس بهجانب سلیمان (علیه السلام) کوچ کرد.