آیه فَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ [79]
پس بر خدا توکّلکن، به یقین تو بر حق آشکارهستى.
الکاظم (علیه السلام)- عَن إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیه عَنْ أَبِیالْحَسَنِالْأَوَّلِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَرِثَ النَّبِیِّینَ کُلَّهُمْ قَالَ نَعَم قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی نَفْسِهِ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أَعْلَمُ مِنْهُ ... و قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِی فِیهِ مَا تُسَیَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْیَا بِهِ الْمَوْتَی وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لآَیَاتٍ مَا یُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ یَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا کَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ ثُمَّ قَالَ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَنَحْنُ الَّذِینَ اصْطَفَانَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِی فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.
امام کاظم (علیه السلام)- ابراهیم از پدرش نقل میکند: به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! به من بفرمایید که آیا پیامبر ما وارث تمام پیامبران است»؟ فرمود: «آری»! عرض کردم: «از زمان آدم (علیه السلام) تا وقتی به خود آن حضرت برسد»؟ فرمود: «خدا هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود، جز اینکه محمّد (صلی الله علیه و آله) از او اعلم بود ... ما وارث آن قرآنیم که آنچه کوهها بهوسیلهی آن حرکت کند، در آن است و بهوسیلهی آن به کشورها مسافرت میشود و مردگان بهوسیلهی آن سخن میگویند، ما آب را در زیر هوا تشخیص میدهیم و همانا در کتاب خدا آیاتی است که بهوسیلهی آنها چیزی از خدا خواسته نمیشود مگر اینکه به آن اجازه میدهد (هر دعایی از برکت آن آیات مستجاب میشود) علاوه بر آنچه خدا برای پیغمبران گذشته اجازه فرموده است، همهی اینها را خدا در قرآن برای ما مقرّر فرموده است، همانا خداوند متعال میفرماید: ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ و باز میفرماید: سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. (فاطر/۳۲) مائیم کسانیکه خدای عزّوجلّ انتخابمان کرده و وارث کتابی که بیانکنندهی هرچیزی است، هستیم.
الصّادق (علیه السلام)- قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُمُحَمَّدٍ (علیه السلام) ... دَخَلْنَا أَبِی وَ أَنَا علی هِشَامُ بْنُعَبْدِالْمَلِکِ بْنِ مَرْوَانَ وَ إِذَا هُوَ قَدْ قَعَدَ عَلَی سَرِیرِ الْمُلْکِ وَ جُنْدُهُ وَ خَاصَّتُهُ وُقُوفٌ عَلَی أَرْجُلِهِمُ ... فرَفَعَ هِشَامُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِی أَلَسْنَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ نَسَبُنَا وَ نَسَبُکُمْ وَاحِدٌ فَقَالَ أَبِی نَحْنُ کَذَلِکَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ اخْتَصَّنَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ وَ خَالِصِ عِلْمِهِ بِمَا لَمْ یَخُصَّ بِهِ أَحَداً غَیْرَنَا فَقَالَ أَلَیْسَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنْ شَجَرَهًِْ عَبْدِ مَنَافٍ إِلَی النَّاسِ کَافَّهًًْ أَبْیَضِهَا وَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا مِنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ مَا لَیْسَ لِغَیْرِکُمْ وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَبْعُوثٌ إِلَی النَّاسِ کَافَّهًًْ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَمِنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ هَذَا الْعِلْمَ وَ لَیْسَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ نَبِیٌّ (صلی الله علیه و آله) وَ لَا أَنْتُمْ أَنْبِیَاءُ فَقَالَ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ فَالَّذِی أَبْدَاهُ فَهُوَ لِلنَّاسِکَافَّهًًْ وَ الَّذِی لَمْ یُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَهُ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یَخُصَّنَا بِهِ مِنْ دُونِ غَیْرِنَا فَلِذَلِکَ کَانَ یُنَاجِی أَخَاهُ عَلِیّاً مِنْ دُونِ أَصْحَابِهِ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قرآن{قُرْآناً} فِی قَوْلِهِ وَتَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَهَا أُذُنَکَ یَا عَلِیُّ فَلِذَلِکَ قَالَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) بِالْکُوفَهًِْ عَلَّمَنِی رَسُولُاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ خَصَّهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ فَکَمَا خَصَّ اللَّهُ أَکْرَمَ الْخَلْقِ عَلَیْهِ کَذَلِکَ خَصَّ نَبِیُّهُ أَخَاهُ عَلِیّاً مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ وَ عِلْمِهِ بِمَا لَمْ یَخُصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ قَوْمِهِ حَتَّی صَارَ إِلَیْنَا فَتَوَارَثْنَا مِنْ دُونِ أَهْلِهَا فَقَالَ هِشَامُ بْنُعَبْدِالْمَلِکِ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ یَدَّعِی عِلْمَ الْغَیْبِ وَ اللَّهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَیْنَ ادَّعَی ذَلِکَ فَقَالَ أَبِی إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ کِتَاباً بَیَّنَ فِیهِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِی قَوْلِهِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ وَ فِی قَوْلِهِ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ وَ فِی قَوْلِهِ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ وَ فِی قَوْلِهِ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنْ لَا یُبْقِیَ فِی غَیْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَکْنُونِ عِلْمِهِ شَیْئاً إِلَّا یُنَاجِی بِهِ عَلِیّاً (علیه السلام) فَأَمَرَهُ أَنْ یُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ وَ یَتَوَلَّی غُسْلَهُ وَ تَکْفِینَهُ وَ تَحْنِیطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ حَرَامٌ عَلَی أَصْحَابِی وَ أَهْلِی أَنْ یَنْظُرُوا إِلَی عَوْرَتِی غَیْرَ أَخِی عَلِیٍّ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ لَهُ مَا لِی وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیَّ وَ هُوَ قَاضِی دَیْنِی وَ مُنْجِزُ مَوْعِدِی ثُمَّ قَالَ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) یُقَاتِلُ عَلَی تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی تَنْزِیلِهِ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِیلُ الْقُرْآنِ بِکَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ إِلَّا عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ لِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَصْحَابِهِ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ أَیْ هُوَ قَاضِیکُمْ وَ قَالَ عُمَرُبْنُالْخَطَّابِ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ یَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ یَجْحَدُ غَیْرُهُ فَأَطْرَقَ هِشَامٌ طَوِیلا.
امام صادق (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) فرمود: من و پدرم نزد هشامبنعبدالملک پسر مروان رفتیم، وقتی به در بارگاه آمدیم هشام روی تخت نشسته بود؛ سران سپاه و شخصیّتهای دربارش همه بر سرپا غرق در سلاح در دو طرف ایستاده بودند ... بعد سرش را بلند کرد و با پدرم چنین گفت: «آیا نسب ما و شما که همگی فرزندان عبد منافیم یکی نیست»؟! پدرم فرمود: «آری! چنین است، ولی خداوند عزّوجلّ ما را از مکنون سرّ خود و خالص علم خویش به فضیلت و شرافت ویژهای اختصاص داد که به دیگری عطا نفرمود». هشام گفت: «آیا چنین نیست که پروردگار عزّوجلّ محمّد (صلی الله علیه و آله) را از شجرهی عبد مناف بهسوی همهی مردم، از سپید و سیاه و سرخ، فرستاد؟ پس این میراث که شما میگویید، از کجا مخصوص شما گردانیده شده است که جز شما دیگری حقّی از آن ندارد؟ حال آنکه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) بر همهی خلق مبعوث شده است و این همان فرمودهی خداست: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین. پس از کجا و به چه سبب فقط شما این علم را ارث بردهاید و حال آنکه بعد از محمّد (صلی الله علیه و آله)، پیغمبری مبعوث نگشته است و شما هم که پیغمبر نیستید»؟ پدرم فرمود: «از آنجا خدا ما را مخصوص گردانیده که به پیغمبر خود وحی فرمود: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)، زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن [قرآن] حرکت مده، (قیامت/۱۶) از طرفی هم به پیامبر خود فرمان داد که ما را به علم خود مخصوص گرداند و بدینسبب پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله) برادر خود علی (علیه السلام) را جهت آموختن اسراری برگزید که از سایر صحابه مخفی میداشت. خداوند در این مورد آیهای نازل فرمود: و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد. (حاقه/۱۲) پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علی (علیه السلام)، من از خدا خواستم که آن گوشها را گوشهای تو قرار دهد». و به این جهت علیّبنابیطالب (علیه السلام) در کوفه میفرمود: «پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هزار در از دانش را به من آموخت که از هر دری هزار در دیگر گشوده گردید». پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) را به سرّ پنهان خود اختصاص داد و رازهای خود و خالص علم خود را تنها به او میگفت و با دیگران در میان نمینهاد. همچنین علی (علیه السلام) هم آن اسرار را به افرادی از خاندان خود که آنها را محرم اسرار میدانست، اختصاص داد و او هم به دیگری و بدین طریق تنها ما وارث این علوم و اسراریم». هشام گفت: «علی (علیه السلام) ادّعا میکرد که علم غیب میداند، حالآنکه پروردگار در علم غیب خود هیچکس را شریک خود نساخته است؛ پس علی (علیه السلام) به چه دلیل چنین ادّعایی میکرد»؟! پدرم فرمود: «خداوند عزّوجلّ بر پیامبرش کتابی فرستاد که هر چه بوده و آنچه تا روز واپسین خواهد بود را در آن بیان داشته است: و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایهی هدایت. (نحل/۸۹) در جای دیگر فرموده: همه چیز را در کتاب آشکارکنندهای برشمردهایم!. (یس/۱۲) در جایی میفرماید: ما هیچچیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم. (انعام/۳۸) و یا گفته: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ خداوند متعال به پیامبر خود وحی کرد که از علوم و اسرار غیبیّه، علی (علیه السلام) را هم آگاه کند و به او دستور داد تا قرآن را جمعآوری کند و خود او را غسل دهد و کفن نماید، به یارانش گفت: «کسی غیر از علی (علیه السلام) حق ندارد مرا برهنه بنگرد زیرا او از من است و من هم از او میباشم، هرچه به سود او باشد به سود من هم میباشد و هرچه به زیان اوست به زیان من هم خواهد بود، علی (علیه السلام) دین مرا ادا میکند و وعدههای مرا انجام میدهد». بعد از آن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به یاران خود فرمود: «علیّبنابیطالب (علیه السلام) در تأویل قرآن جنگ خواهد کرد همانگونه که من در تنزیل آن جنگ کردم». و تأویل قرآن بهطور کامل فقط در دست علی (علیه السلام) بود و هیچکس مانند آن نبود. و برای همین است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «علی (علیه السلام) از همه بهتر داوری میکند، یعنی او قاضی شما میباشد». عمربنخطّاب میگفت: «اگر وجود علی (علیه السلام) نبود، عمر هلاک میشد». عمر برای او گواهی میدهد ولی دیگری فضل و مقام او را انکار میکند». در اینجا هشام سرش را پایین انداخت.