آیه فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ [101]
ما او (ابراهيم) را به نوجوانى بردبار [و صبور] بشارت داديم.
الصّادق ( عَنْ دَاوُدَ بْنِکَثِیرٍ الرَّقِّیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (أَیُّهُمَا کَانَ أَکْبَرَ إِسْمَاعِیلُ (أَوْ إِسْحَاقُ (وَ أَیُّهُمَا کَانَ الذَّبِیحَ فَقَالَ کَانَ إِسْمَاعِیلُ (أَکْبَرَ مِنْ إِسْحَاقَ (بِخَمْسِ سِنِینَ وَ کَانَ الذَّبِیحُ إِسْمَاعِیلَ (وَ کَانَتْ مَکَّهًُْ مَنْزِلَ إِسْمَاعِیلَ (وَ إِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِیمُ (أَنْ یَذْبَحَ إِسْمَاعِیلَ أَیَّامَ الْمَوْسِمِ بِمِنًی قَالَ وَ کَانَ بَیْنَ بِشَارَهًِْ اللَّهِ لِإِبْرَاهِیمَ (بِإِسْمَاعِیلَ (وَ بَیْنَ بِشَارَتِهِ بِإِسْحَاقَ خَمْسَ سِنِینَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ إِبْرَاهِیمَ (حَیْثُ یَقُولُ رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ إِنَّمَا سَأَلَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَرْزُقَهُ غُلَاماً مِنَ الصَّالِحِینَ وَ قَالَ فِی سُورَهًِْ الصَّافَّاتِ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ یَعْنِی إِسْمَاعِیلَ مِنْ هَاجَرَ قَالَ فَفُدِیَ إِسْمَاعِیلُ بِکَبْشٍ عَظِیمٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ثُمَّ قَالَ وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ یَعْنِی بِذَلِکَ إِسْمَاعِیلَ قَبْلَ الْبِشَارَهًِْ بِإِسْحَاقَ فَمَنْ زَعَمَ أَنَ إِسْحَاقَ أَکْبَرُ مِنْ إِسْمَاعِیلَ وَ أَنَّ الذَّبِیحَ إِسْحَاقُ فَقَدْ کَذَّبَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی الْقُرْآنِ مِنْ نَبَئِهِمَا.
امام صادق ( داودبنکثیر رقّی گوید: از امام صادق (پرسیدم: «اسماعیل (بزرگتر بود یا اسحاق (؟ و قربانی، کدامیک از آن دو بود»؟ حضرت پاسخ داد: «اسماعیل (پنج سال از اسحاق (بزرگتر بود. آن قربانی نیز اسماعیل (بود. اسمایل (در مکّه سکونت داشت و ابراهیم (خواست تا در ایّام موسم حج، او را در مِنی سر برد. میان زمانیکه خداوند ابراهیم (را به اسماعیل (مژده داد و زمانیکه به اسحاق (مژده داد، پنج سال فاصله افتاد. آیا سخن ابراهیم (را نشنیدهای که میفرماید: رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ او تنها از خداوند خواست تا از میان شایستگان به او فرزندی ببخشد. خداوند در سوره صافات فرمود: فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ مقصود از آن پسر، اسماعیل (است که فرزند هاجر بود. اسماعیل (در ازای یک قوچ بزرگ رهانیده شد. سپس خداوند فرمود: وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ* وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ مقصود خداوند، این است که مژده دادهشدن ابراهیم (به اسماعیل (پیش از مژده دادهشدنش به اسحاق (بوده است. بنابراین، هرکس گمان کند که اسحاق (بزرگتر از اسماعیل (است و آن قربانی اسحاق (است، به خبر آن دو که خداوند در قرآن نازل فرموده است، افترا بسته است».
الصّادق ( عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَهًَْ الْعِجْلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (کَمْ کَانَ بَیْنَ بِشَارَهًِْ إِبْرَاهِیمَ (بِإِسْمَاعِیلَ (وَ بَیْنَ بِشَارَتِهِ بِإِسْحَاقَ قَالَ کَانَ بَیْنَ الْبِشَارَتَیْنِ خَمْسُ سِنِینَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ یَعْنِی إِسْمَاعِیلَ وَ هِیَ أَوَّلُ بِشَارَهًٍْ بَشَّرَ اللَّهُ بِهَا إِبْرَاهِیمَ (فِی الْوَلَدِ وَ لَمَّا وُلِدَ لِإِبْرَاهِیمَ (إِسْحَاقُ (مِنْ سَارَهًَْ وَ بَلَغَ إِسْحَاقُ ثَلَاثَ سِنِینَ أَقْبَلَ إِسْمَاعِیلُ (إِلَی إِسْحَاقَ وَ هُوَ فِی حَجْرِ إِبْرَاهِیمَ فَنَحَّاهُ وَ جَلَسَ فِی مَجْلِسِهِ فَبَصُرَتْ بِهِ سَارَهًُْ فَقَالَتْ یَا إِبْرَاهِیمُ (یُنَحِّی ابْنُ هَاجَرَ ابْنِی مِنْ حَجْرِکَ وَ یَجْلِسُ هُوَ مَکَانَهُ لَا وَ اللَّهِ لَا یُجَاوِرُنِی هَاجَرُ وَ ابْنُهَا فِی بِلَادٍ أَبَداً فَنَحِّهِمَا عَنِّی وَ کَانَ إِبْرَاهِیمُ (مُکْرِماً لِسَارَهًَْ یُعِزُّهَا وَ یَعْرِفُ حَقَّهَا وَ ذَلِکَ أَنَّهَا کَانَتْ مِنْ وُلْدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ بِنْتَ خَالَتِهِ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ اغْتَمَّ لِفِرَاقِ إِسْمَاعِیلَ (فَلَمَّا کَانَ فِی اللَّیْلِ أَتَی إِبْرَاهِیمَ (آتٍ مِنْ رَبِّهِ فَأَرَاهُ الرُّؤْیَا فِی ذَبْحِ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ (بِمَوْسِمِ مَکَّهًَْ فَأَصْبَحَ إِبْرَاهِیمُ (حَزِیناً لِلرُّؤْیَا الَّتِی رَآهَا فَلَمَّا حَضَرَ مَوْسِمُ ذَلِکَ الْعَامِ حَمَلَ إِبْرَاهِیمُ (هَاجَرَ وَ إِسْمَاعِیلَ (فِی ذِی الْحِجَّهًِْ مِنْ أَرْضِ الشَّامِ فَانْطَلَقَ بِهِمَا إِلَی مَکَّهًَْ لِیَذْبَحَهُ فِی الْمَوْسِمَ فَبَدَأَ بِقَوَاعِدِ الْبَیْتِ الْحَرَامِ فَلَمَّا رَفَعَ قَوَاعِدَهُ وَ خَرَجَ إِلَی مِنًی حَاجّاً وَ قَضَی نُسُکَهُ بِمِنًی رَجَعَ إِلَی مَکَّهًَْ فَطَافَا بِالْبَیْتِ أُسْبُوعاً ثُمَّ انْطَلَقَ إِلَی السَّعْیِ فَلَمَّا صَارَا فِی الْمَسْعَی قَالَ إِبْرَاهِیمُ (لِإِسْمَاعِیلَ (یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فِی الْمَوْسِمِ عَامِی هَذَا فَمَا ذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ فَلَمَّا فَرَغَا مِنْ سَعْیِهِمَا انْطَلَقَ بِهِ إِبْرَاهِیمُ (إِلَی مِنًی وَ ذَلِکَ یَوْمَ النَّحْرِ فَلَمَّا انْتَهَی بِهِ إِلَی الْجَمْرَهًِْ الْوُسْطَی وَ أَضْجَعَهُ لِجَنْبِهِ الْأَیْسَرِ وَ أَخَذَ السِّکِّینَ لِیَذْبَحَهُ نُودِیَ أَنْ یا إِبْراهِیمُ (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِلَی آخِرِهِ وَ فُدِیَ إِسْمَاعِیلُ (بِکَبْشٍ عَظِیمٍ فَذَبَحَهُ وَ تَصَدَّقَ بِلَحْمِهِ عَلَی الْمَسَاکِین.
امام صادق ( بریدبنمعاویه عجلی گوید: از امام صادق (پرسیدم: «میان مژده دادهشدن ابراهیم (به اسماعیل (و مژده دادهشدنش به اسحاق (چند سال فاصله شد»؟ حضرت پاسخ داد: «میان این دو مژده، پنج سال فاصله افتاد. خداوند سبحان فرمود: فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ؛ مقصود از این آیه، اسماعیل (است. این، نخستین مژدهای بود که خداوند بهوسیلهی آن، ابراهیم (را به فرزنددار شدن مژده داد. وقتی ابراهیم (صاحب اسحاق (از ساره شد و به سه سالگی رسید، اسماعیل (رو به اسحاق (که در دامان ابراهیم (بود، کرد و او را کنار زد و به جایش نشست. ساره او را دید و گفت: «ای ابراهیم! پسر هاجر، پسرم را از دامان تو کنار میزند و به جای او مینشیند! نه به خداوند سوگند! هرگز نباید هاجر و پسرش در کنار من در یک سرزمین باشند. پس آنان را از من دور ساز». ابراهیم (ساره را گرامی میداشت و حقّش را به جا میآورد؛ زیرا ساره از نسل پیامبران (و دختر خالهاش بود. این دوری بر ابراهیم (گران آمد و از دوری اسماعیل (غمگین شد. شبی از شبها پیکی از سوی خداوند نزد ابراهیم (آمد و آن رؤیا یعنی سر بریدن پسرش اسماعیل (در موسم حج را به او نمایاند. ابراهیم (به دلیل رؤیایی که دیده بود با حزن و اندوه شب را به صبح رسانید. وقتی موسم حج آن سال فرارسید، ابراهیم (هاجر و اسماعیل (را در ماه ذیالحجه از سرزمین شام برداشت و آنها را به مکّه برد تا او را در آن موسم سر ببرد. ابراهیم (ابتدا پایههای کعبه را برافراشت. پس از برافراشتن آنها درحالیکه مشغول بهجا آوردن حج بود بهسوی مِنی بیرون رفت و مناسکش را در مِنی به پایان رسانید و به مکّه بازگشت. آن دو، هفت بار به دور کعبه طواف کردند. سپس بهسوی سعی رفت. وقتی به سعی رسیدند، ابراهیم (به اسماعیل (فرمود: «ای پسرکم! من در خواب دیدم که تو را در موسم امسال سر میبرم. نظر تو چیست»؟ اسماعیل (گفت: «ای پدرم! به آنچه به آن فرمان داده شدی، عمل کن». وقتی آن دو سعی را به پایان رساندند، ابراهیم (اسماعیل (را در آن روز که روز قربانی بود، به مِنی برد. وقتی ابراهیم (او را به جمرهی وسطی رساند و او را به پهلوی چپ خوابانید و چاقو را برداشت تا او را سر ببرد، ندا داده شد: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ بدین سان اسماعیل (در ازای قوچی بزرگ رهانیده شد و ابراهیم (آن را سر برید و گوشتش را به بیچارگان صدقه داد».
الصّادق ( إِنْ سَارَهًَْ قَالَتْ لِإِبْرَاهِیمَ (یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ کَبِرْتَ فَلَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَکَ وَلَداً تَقَرُّ أَعْیُنُنَا بِهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدِ اتَّخَذَکَ خَلِیلًا وَ هُوَ مُجِیبٌ لِدَعْوَتِکَ إِنْ شَاءَ قَالَ (فَسَأَلَ إِبْرَاهِیمُ (رَبَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ غُلَاماً عَلِیماً فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ أَنِّی وَاهِبٌ لَکَ غُلَاماً عَلِیماً ثُمَّ أَبْلُوکَ بِالطَّاعَهًِْ لِی قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (فَمَکَثَ إِبْرَاهِیمُ بَعْدَ الْبِشَارَهًِْ ثَلَاثَ سِنِینَ ثُمَّ جَاءَتْهُ الْبِشَارَهًُْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
امام صادق ( ساره به ابراهیم (عرض کرد: «ای ابراهیم (تو پیر شدهای. ای کاش از خداوند میخواستی تا به تو فرزندی بدهد که چشمانمان را روشنی بخشد. خداوند تو را به عنوان دوست خود برگزیده است و ان شاء الله دعایت را اجابت میکند». ابراهیم (از پروردگارش خواست تا به او پسر دانایی ارزانی دارد. خداوند عزّوجلّ به او وحی فرمود که من به تو پسر دانایی ارزانی میدارم. سپس تو را دربارهی اطاعت از من میآزمایم ... حضرت ابراهیم (بعد از بشارت [به فرزند] مدّت سه سال گذشت تا حضرت اسماعیل (متولّد گردید.