آیه فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ [89]
و گفت: «من بيمارم [و با شما به مراسم جشن نمىآيم].»
الباقر ( وَ اللَّهِ مَا کَانَ سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ.
امام باقر ( به خدا سوگند! بیمار نبود و دروغ هم نگفت.
الصّادق ( عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (التَّقِیَّهًُْ مِنْ دِینِ اللَّهِ قُلْتُ مِنْ دِینِ اللَّهِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَقَدْ قَالَ یُوسُفُ (أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ وَ اللَّهِ مَا کَانُوا سَرَقُوا شَیْئاً وَ لَقَدْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ (إِنِّی سَقِیمٌ وَ اللهِ مَا کَانَ سَقِیماً.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: امام صادق (فرمود: «تقیه جزئی از دین خداست». عرضکردم: «به راستی جزئی از دین خداست»؟ فرمود: «آری، به خدا سوگند! جزئی از دین خداست. یوسف (فرمود: ای کاروانیان! قطعاً شما دزد هستید. (یوسف/۷۰) امّا به خدا سوگند! آنها چیزی ندزدیده بودند و ابراهیم (فرمود: إِنِّی سَقِیمٌ، امّا به خدا سوگند! بیمار نبود».
الصّادق ( عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ: قِیلَ لِأَبِیجَعْفَر (وَ أَنَا عِنْدَهُ إِنَّ سَالِمَبْنَأَبِیحَفْصَهًَْ وَ أَصْحَابَهُ یَرْوُونَ عَنْکَ أَنَّکَ تَکَلَّمُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَکَ مِنْهَا الْمَخْرَجُ فَقَالَ مَا یُرِیدُ سَالِمٌ مِنِّی أَ یُرِیدُ أَنْ أَجِیءَ بِالْمَلَائِکَهًِْ وَ اللَّهِ مَا جَاءَتْ بِهَذَا النَّبِیُّونَ وَ لَقَدْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ (إِنِّی سَقِیمٌ وَ مَا کَانَ سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: نزد امام باقر (بودم که برخی به حضرت عرض کردند: «از سالمبنابیحفصه از شما روایت میشود که شما به هفتاد صورت سخن میگویید و به این وسیله راه گریز دارید. حضرت فرمود: «سالم از من چه میخواهد؟ آیا میخواهد که برایش فرشتگان را بیاورم؟ به خداوند سوگند! که پیامبران نیز آنها را نیاوردهاند ابراهیم (گفت: إِنِّی سَقِیمٌ؛ درحالیکه به خدا سوگند! کسالت نداشت و نیز دروغ نگفت».
الصّادق ( فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (وَ اللَّهِ مَا کَانَ سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ وَ إِنَّمَا عَنَی سَقِیماً فِی دِینِهِ مُرْتَاداً.
امام صادق ( به خدا سوگند ابراهیم (بیمار نبود، امّا دروغ هم نگفته بود. منظور او از بیمار، این بود که در دین خود به شک افتاده است.
الصّادق ( فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ قَالَ حَسَبَ فَرَأَی مَا یَحُلُّ بِالْحُسَیْنِ (فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ لِمَا یَحُلُّ بِالْحُسَیْنِ (.
امام صادق ( فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ* فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ حضرت ابراهیم (محاسبه کرد و مصائب امام حسین (را دریافت و به قوم خود فرمود: «من به خاطر آنچه بر سر امام حسین (میرود، مریض هستم».
الصّادق ( عَن خَیْثَمَهًَْ الْجُعْفِیِّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ (أَنَا وَ مُفَضَّلُبْنُعُمَرَ لَیْلًا لَیْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَیْرُنَا فَقَالَ لَهُ مُفَضَّلٌالْجُعْفِیُّ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِّثْنَا حَدِیثاً نَسُرُّ بِهِ قَالَ نَعَمْ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ حَشَرَ اللَّهُ الْخَلَائِقَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ حُفَاهًًْ عُرَاهًًْ غُرْلًا قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْغُرْلُ قَالَ کَمَا خُلِقُوا أَوَّلَ مَرَّهًٍْ فَیَقِفُونَ حَتَّی یُلْجِمَهُمُ الْعَرَقُ فَیَقُولُونَ لَیْتَ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَنَا وَ لَوْ إِلَی النَّارِ یَرَوْنَ أَنَّ فِی النَّارِ رَاحَهًًْ فِیمَا هُمْ فِیهِ ثُمَّ یَأْتُونَ آدَمَ (فَیَقُولُونَ أَنْتَ أَبُونَا وَ أَنْتَ نَبِیٌّ فَاسْأَلْ رَبَّکَ یَحْکُمْ بَیْنَنَا وَ لَوْ إِلَی النَّارِ فَیَقُولُ آدَمُ (لَسْتُ بِصَاحِبِکُمْ خَلَقَنِی رَبِّی بِیَدِهِ وَ حَمَلَنِی عَلَی عَرْشِهِ وَ أَسْجَدَ لِی مَلَائِکَتَهُ ثُمَّ أَمَرَنِی فَعَصَیْتُهُ وَ لَکِنِّی أَدُلُّکُمْ عَلَی ابْنِیَ الصِّدِّیقِ الَّذِی مَکَثَ فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَدْعُوهُمْ کُلَّمَا کَذَّبُوا اشْتَدَّ تَصْدِیقُهُ (نوح () قَالَ فَیَأْتُونَ نُوحاً (فَیَقُولُونَ سَلْ رَبَّکَ یَحْکُمْ بَیْنَنَا وَ لَوْ إِلَی النَّارِ قَالَ فَیَقُولُ لَسْتُ بِصَاحِبِکُمْ إِنِّی قُلْتُ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ لَکِنِّی أَدُلُّکُمْ عَلَی مَنِ اتَّخَذَهُ اللَّهُ خَلِیلًا فِی دَارِ الدُّنْیَا ایتُوا إِبْرَاهِیمَ (قَالَ فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ (فَیَقُولُ لَسْتُ بِصَاحِبِکُمْ إِنِّی قُلْتُ إِنِّی سَقِیمٌ وَ لَکِنِّی أَدُلُّکُمْ عَلَی مَنْ کَلَّمَ اللَّهَ تَکْلِیماً (موسی () قَالَ فَیَأْتُونَ مُوسَی (فَیَقُولُونَ لَهُ فَیَقُولُ لَسْتُ بِصَاحِبِکُمْ إِنِّی قَتَلْتُ نَفْساً وَ لَکِنِّی أَدُلُّکُمْ عَلَی مَنْ کَانَ یَخْلُقُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ (عیسی () فَیَأْتُونَهُ فَیَقُولُ لَسْتُ بِصَاحِبِکُمْ وَ لَکِنِّی أَدُلُّکُمْ عَلَی مَنْ بَشَّرْتُکُمْ بِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا (أحمد) ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (مَا مِنْ نَبِیٍّ وُلِدَ مِنْ آدَمَ (إِلَی مُحَمَّدٍ (إِلَّا وَ هُمْ تَحْتَ لِوَاءِ مُحَمَّدٍ (قَالَ فَیَأْتُونَهُ ثُمَّ قَالَ فَیَقُولُونَ یَا مُحَمَّدُ (سَلْ رَبَّکَ یَحْکُمْ بَیْنَنَا وَ لَوْ إِلَی النَّارِ قَالَ فَیَقُولُ نَعَمْ أَنَا صَاحِبُکُم.
امام صادق ( خَیثَمه جُعفی گوید: من و مفضّلبنعُمَر شبی نزد امام صادق (بودیم، و جز ما کس دیگری آنجا نبود؛ مفضّل عرض کرد: «فدایتان شوم! حدیثی برایمان بگویید تا با شنیدن آن شاد و مسرور شویم». امام (فرمود: «آری، وقتی روز قیامت برپا شود، خداوند همهی خلایق را در زمین بلندی سراپا برهنه و غُرل محشور میکند»، پرسیدم: «فدایتان شوم! غُرل یعنی چه»؟ فرمود: «یعنی همانگونه که روز اوّل متولّد شدند، و آنقدر میایستند تا عرق به دهانهایشان برسد، میگویند: «کاش خداوند میان ما حکم کند حتی اگر جهنّم باشد»؛ زیرا میبینند در آتش جهنّم بودن از آن حالتی که دارند راحتتر است، سپس نزد آدم (میآیند و میگویند: «تو پدر ما و پیامبر خدا هستی، از پروردگارت بخواه میان ما حکم کند، حتّی اگر بهسوی جهنّم برویم»؛ آدم (میگوید: «من صاحب شما نیستم، پروردگارم مرا به دست خود آفرید و بر عرش خود حمل کرد و ملائکه را امر کرد بر من سجده کنند، سپس به من امر و دستوری داد، و من معصیت و نافرمانی کردم، امّا شما را بهسوی پیامبری راستگو راهنمایی میکنم که نهصدوپنجاه سال میان قوم خود ماند و آنها را به خدا دعوت کرد، و هرچه بیشتر او را تکذیب کردند، راستی و حقیقت امرش بیشتر آشکار شد؛ او نوح، پیامبر خداست». مردم نزد نوح (میروند و میگویند: «از پروردگارت بخواه برای ما حکم کند، حتّی اگر جهنّم باشد»؛ نوح میگوید: «من صاحب شما نیستم، من پسر کافرم را از اهل خود دانستم، امّا شما را بهسوی کسی راهنمایی میکنم که خدا او را در دنیا دوست خود قرار داده بود؛ نزد ابراهیم (بروید». سپس مردم نزد ابراهیم (آمده و او میگوید: «من صاحب شما نیستم، من به بتپرستان دروغ گفتم که من بیمار هستم، امّا شما را به سوی پیامبری راهنمایی میکنم که خدا با او سخن گفته است؛ منظورم موسی (است»، مردم نزد موسی (میآیند و خواسته خود را به او میگویند، موسی نیز میگوید: «من صاحب شما نیستم، من کسی را کشتهام، امّا شما را نزد کسی میفرستم که به اذن و ارادهی خدا خلق میکرد، و بیماران کور مادرزاد و مبتلایان به پیسی را به امر خدا شفا میداد، به نزد عیسی (بروید»، مردم نزد عیسی میآیند و او میگوید: «من صاحب شما نیستم، امّا شما را بهسوی پیامبری راهنمایی میکنم که در دنیا وجود او را به شما بشارت دادم؛ نزد احمد بروید. هر پیامبری که از زمان آدم (تا پیامبر خدا (متولّد شده، تحت لوای محمد (خواهد بود». مردم نزد پیامبر (میآیند و میگویند: «ای محمّد! از پروردگارت بخواه برای ما حکم کند حتّی اگر جهنّم باشد، پیامبر (میفرماید: «آری، من صاحب شما هستم»».