آیه ۱۴ - سوره ص

آیه إِنْ كُلٌّ إِلاَّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ [14]

هريك [از اين گروه‌ها] فرستادگان [ما] را تكذيب كردند و عذاب من درباره‌ی آنان تحقّق يافت!

۱
(ص/ ۱۴)

الباقر (علیه السلام)- قَوْلُهُ وَ ما أَضَلَّنا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ یَعْنِی الْمُشْرِکِینَ الَّذِینَ اقْتَدَوْا بِهِمْ هَؤُلَاءِ فَاتَّبَعُوهُمْ عَلَی شِرْکِهِمْ وَ هُمْ قَوْمُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) لَیْسَ فِیهِمْ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی أَحَدٌ وَ تَصْدِیقُ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عزّوجلّ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ. کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ. کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ لَیْسَ فِیهِمُ الْیَهُودُ الَّذِینَ قَالُوا عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ لَا النَّصَارَی الَّذِینَ قَالُوا الْمَسِیحُ‌ابْنُ‌اللَّهِ سَیُدْخِلُ اللَّهُ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی النَّارَ وَ یُدْخِلُ کُلَّ قَوْمٍ بِأَعْمَالِهِمْ وَ قَوْلُهُم.

امام باقر (علیه السلام)- وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمجْرِمُون، یعنی مشرکان و کسانی که به آن‌ها اقتدا کردند در شرک با آن‌ها همراهی نمودند و آن‌ها قوم محمّد (صلی الله علیه و آله) می‌باشند در میان این جماعت یک‌نفر یهودی و نصرانی نیست. گفتار خداوند در قرآن بر این گواه است در آنجا که فرمود: کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح و یا فرمود: اصحاب ایکه [شهری نزدیک مدین] تکذیب کردند. (شعراء/۱۷۶) و یا فرمود: قوم لوط را تکذیب کردند. (شعراء/۱۶۰). [در میان آن‌ها یهودیان که] گفتند: عزیر (علیه السلام) فرزند خداست و نصاری که گفتند: عیسی (علیه السلام) پسر خداست [وجود ندارد] به‌زودی خداوند یهود و نصاری را وارد دوزخ می‌کند و هر قوم و ملّتی را به خاطر اعمال آن‌ها وارد جهنّم می‌گرداند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶
الکافی، ج۲، ص۳۱
۲
(ص/ ۱۴)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَ: وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ لِأَیِّ شَیْءٍ سُمِّیَ ذَا الْأَوْتَادِ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ کَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَی الْأَرْضِ عَلَی وَجْهِهِ وَ مَدَّ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ فَأَوْتَدَهَا بِأَرْبَعَهًِْ أَوْتَادٍ فِی الْأَرْضِ وَ رُبَّمَا بَسَطَهُ عَلَی خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ رِجْلَیْهِ وَ یَدَیْهِ بِأَرْبَعَهًِْ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَکَهُ عَلَی حَالِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فِرْعَوْنَ ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِک.

امام صادق (علیه السلام)- ابان احمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی این کلام خداوند عزّوجلّ: و فرعونی که قدرتمند و شکنجه‌گر بود. (فجر/۱۰) پرسیدم که به چه سبب فرعون، ذوالأوتاد (دارنده‌ی میخها) نامیده شد»؟ ایشان (علیه السلام) فرمود: «از آن‌رو که چون فرعون می‌خواست کسی را شکنجه کند، او را بر چهره، روی زمین میخواباند و دستها و پاهایش را میکشید و آن‌ها را با چهار میخ بر زمین می‌کوبید. گاهی هم او را بر چوبی پهن میخواباند و دستها و پاهایش را به چهار میخ میکشید و سپس او را بر حال خود بر جای میگذارد تا جان دهد. ازاین‌رو خداوند عزّ‌وجلّ، او را ذو الأوتاد نامیده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶
علل الشرایع، ج۱، ص۷۰/ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۱۳۶
۳
(ص/ ۱۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- وَ رُوِیَ عَنِ ابْنِ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِی مَرَّتْ بِی رَائِحَهًٌْ طَیِّبَهًٌْ فَقُلْتُ: لِجَبْرَئِیلَ مَا هَذِهِ الرَّائِحَهًُْ؟ قَالَ: هَذِهِ مَاشِطَهًُْ آلِ فِرْعَوْنَ وَ أَوْلَادُهَا کَانَتْ تَمْشُطُهَا فَوَقَعَتِ الْمُشْطَهًُْ مِنْ یَدِهَا فَقَالَتْ: بِسْمِ اللهِ فَقَالَتْ بِنْتُ فِرْعَوْنَ أَبِی فَقَالَتْ لَا بَلْ رَبِّی وَ رَبُّکِ وَ رَبُّ أَبِیکِ فَقَالَتْ لَأُخْبِرَنَّ بِذَلِکِ أَبِی فَقَالَتْ نَعَمْ فَأَخْبَرَتْهُ فَدَعَا بِهَا وَ بِوُلْدِهَا وَ قَالَ مَنْ رَبُّکِ فَقَالَتْ إِنَّ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللَّهُ فَأَمَرَ بِتَنُّورٍ مِنْ نُحَاسٍ فَأُحْمِیَ فَدَعَا بِهَا وَ بِوُلْدِهَا فَقَالَتْ إِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَهًًْ قَالَ وَ مَا هِیَ قَالَتْ تَجْمَعُ عِظَامِی وَ عِظَامَ وُلْدِی فَتَدْفَنُهَا قَالَ ذَاکِ لَکِ لِمَا لَکِ عَلَیْنَا مِنْ حَقٍّ فَأَمَرَ بِأَوْلَادِهَا فَأُلْقُوا وَاحِداً وَاحِداً فِی التَّنُّورِ حَتَّی کَانَ آخِرُ وُلْدِهَا وَ کَانَ صَبِیّاً مُرْضَعاً فَقَالَ اصْبِرِی یَا أُمَّاهْ إِنَّکِ عَلَی الْحَقِّ فَأُلْقِیَتْ فِی التَّنُّورِ مَعَ وُلْدِهَا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابن‌عبّاس (گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامی‌که مرا شبانه (در شب معراج) سیر دادند بوی خوشی بر من عبور کرد، به جبرئیل گفتم: «این بو چیست»؟ جبرئیل گفت: «این بو از آرایشگر آل فرعون و اولاد اوست، روزی او مشغول آرایش دختر فرعون بود، شانه از دستش افتاد، بلافاصله گفت: «بسم اللَّه»، دختر فرعون گفت: «منظورت پدر من است»؟ او گفت: «خیر! بلکه اللَّه پروردگار من و تو و پدر توست، [دختر فرعون گفت: «قطعاً این موضوع را به پدرم اطّلاع خواهم داد»]، دختر فرعون این خبر را به پدر رساند، فرعون هم او و فرزندانش را فرا خواند. و گفت: «پروردگار شما کیست»؟ او گفت: «پروردگار من و تو، اللَّه است»، آنگاه فرعون دستور داد تنوری از مس گداخته را داغ کنند، سپس او و فرزندانش را بیاورند، وقتی چنین کردند، آن زن به فرعون گفت: «از تو درخواستی دارم و آن اینکه استخوان‌های من و فرزندانم را جمع کرده و آن‌ها را دفن کنی»، فرعون گفت: «باشد، به خاطر حقّی که در برابر خدماتت بر گردن من دارید، چنین می‌کنم»، سپس فرمان داد فرزندان او یکی یکی وارد آتش شدند (در آتش انداخته شدند)، تا نوبت به آخرین فرزند رسید که کودکی شیر خوار بود [و به خواست خدا به سخن در آمد و] گفت: «ای مادر، صبر کن! تو بر حقّ هستی». آنگاه مادر و کودک را با هم در تنور انداختند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۸
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۶۴
بیشتر