آیه فَأَمّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ [67]
امّا كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ إِنَ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ قَبْرَهُ جَاءَهُ مُنْکَرٌ فَزِعَ مِنْهُ یَسْأَلُ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَیَقُولُ لَهُ مَا ذَا تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ الَّذِی کَانَ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ فَإِنْ کَانَ مُؤْمِناً قَالَ: أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جَاءَ بِالْحَقِّ فَیُقَالُ لَهُ: ارْقُدْ رَقْدَهًًْ لَا حُلُمَ فِیهَا وَ یَتَنَحَّی عَنْهُ الشَّیْطَانُ وَ یُفْسَحُ لَهُ فِی قَبْرِهِ سَبْعَهًَْ أَذْرُعٍ وَ رَأَی مَکَانَهُ فِی الْجَنَّهًِْ، قَالَ: وَ إِذَا کَانَ کَافِراً قَالَ: مَا أَدْرِی، فَیُضْرَبُ ضَرْبَهًًْ یَسْمَعُهَا کُلُّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا الْإِنْسَانَ وَ یُسَلَّطُ عَلَیْهِ الشَّیْطَانُ وَ لَهُ عَیْنَانِ مِنْ نُحَاسٍ أَوْ نَارٍ یَلْمَعُانِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولُ لَهُ: أَنَا أَخُوکَ وَ یُسَلَّطُ عَلَیْهِ الْحَیَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ وَ یُظْلَمُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ ثُمَّ یَضْغَطُهُ ضَغْطَهًًْ تَخْتَلِفُ أَضْلَاعُهُ عَلَیْهِ ثُمَّ نَالَ بِأَصَابِعِهِ فَشَرَجَها.
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وقتی بندهای وارد قبر میشود، مُنکَر نزد او میآید و او از دیدن منکر وحشتزده میشود. از او در مورد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سؤال میکند. منکر به او میگوید: «درباره این مرد (رسولخدا (صلی الله علیه و آله)) که در میان شما بود چه میگویی»؟ اگر آن عبد، مؤمن باشد میگوید: «شهادت میدهم که او فرستادهی خداست و به حق مبعوث گردید». در این صورت به وی گفته میشود: «بخواب، آرام بخواب بی آنکه خوابی آشفته ببینی». و شیطان از او دور میشود و قبر او از هر طرف هفت ذرع بزرگ میشود و جایگاه خود را در بهشت میبیند. امّا اگر کافر باشد در جواب سؤال منکر میگوید: «نمیدانم». پس ضربهای بر او وارد میشود که جز انسان همه مخلوقات خدا آن را میشنوند و شیطان که دو چشم چون مس یا آتش دارد و چون برق، ناگهانی میدرخشند بر او مسلّط میشود و به وی میگوید: «من برادر تو هستم» و مارها و عقربها بر او مسلّط میشوند و قبرش را بر او تاریک میکنند و قبر چنان بر او فشار وارد میکند که دندههای قفسه سینهاش از دو پهلویش خارج میشوند. انگشتان او را چنان به هم میفشارد که به هم میچسبند».