آیه وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ [18]
آنها غير از خدا، چيزهايى را مىپرستندكه نه به آنان زيانى مىرساند و نه سودى مىبخشد؛ و مىگويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند». بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد»؟! منزّه است او، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!
الصّادق (علیه السلام)- تفسیر العیاشی عَنِ الزُّهْرِی: أَتَی رَجُلٌ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ فَلَمْ یُجِبْهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَإِنْ کُنْتَ ابْنَ أَبِیکَ فَإِنَّکَ مِنْ أَبْنَاءِ عَبَدَهًِْ الْأَصْنَامِ فَقَالَ لَهُ کَذَبْتَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَنْ یُنْزِلَ إِسْمَاعِیلَ (علیه السلام) بِمَکَّهًَْ فَفَعَلَ فَقالَ إِبْراهِیمُ (علیه السلام) رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ فَلَمْ یَعْبُدْ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ (علیه السلام) صَنَماً قَطُّ وَ لَکِنَّ الْعَرَبَ عَبَدَهًُْ الْأَصْنَامِ وَ قَالَتْ بَنُو إِسْمَاعِیلَ (علیه السلام) هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ فَکَفَرَتْ وَ لَمْ تَعْبُدِ الْأَصْنَامَ.
امام صادق (علیه السلام)- در تفسیرعیاشی به نقل از زُهری آمده است: شخصی نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و سؤالی از حضرت پرسید، ولی امام (علیه السلام) جوابش را نفرمود. آن شخص [از روی عصبانیّت] به امام (علیه السلام) گفت: «اگر تو حلالزاده [و از نسل پدرت] باشی، از نسل بتپرستان هستی»! امام (علیه السلام) فرمود: «دروغ میگویی! چراکه وقتی خداوند به ابراهیم (علیه السلام) دستور فرمود تا اسماعیل (علیه السلام) را در مکّه سکونت دهد، ابراهیم (علیه السلام) چنین کرد و گفت: پروردگارا! این شهر (مکّه) را شهر امنی قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار! (ابراهیم/۳۵) بنابراین هرگز کسی از نسل اسماعیل (علیه السلام) بتی را پرستش نکرد، ولی اعراب بتها را پرستیدند. نسل اسماعیل (علیه السلام) گفتند: هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ و [به خاطر این گفته] کافر شدند ولی هرگز بتها را پرستش نکردند».
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- کَانَتْ قُرَیْشٌ یَعْبُدُونَ الْأَصْنَامَ وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نَعْبُدُهُمْ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللهِ زُلْفی فَإِنَّا لَا نَقْدِرُ عَلَی عِبَادَهًِْ اللَّهِ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ قَالَ قُلْ لَهُمْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ أَیْ لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ یُعْبَدُ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- قریش بتها را میپرستیدند و میگفتند: «ما اینها را میپرستیم تا ما را نزد خداوند مقرّب نمایند. (زمر/۳) چون ما توانایی عبادت [مستقیم] خداوند را نداریم». خداوند این کلام ایشان را رد کرد و فرمود: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) به ایشان بگو أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ درحالیکه چیزی که خدا نداند، وجود ندارد و این کلام را به جای آن فرمود یعنی او شریکی را ندارد که پرستیده شود».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَبُوالْمَلِیحِالهُذَلِی عن أَبِیهِ: کُنَّا جُلُوساً عِنْدَ عُمَرَبْنِالْخَطَّابِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الرُّومِ قَالَ لَهُ أَنْتَ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَمَا إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثَهًِْ أَشْیَاءَ فَإِنْ خَرَجْتَ إِلَیَّ مِنْهَا آمَنْتُ بِکَ وَ صَدَّقْتُ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) قَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ یَا کَافِرُ قَالَ أَخْبِرْنِی عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ وَ عَمَّا لَیْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ عُمَرُ مَا أَتَیْتَ یَا کَافِرُ إِلَّا کُفْراً إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا أَخُو رسولالله (صلی الله علیه و آله) عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) فَقَالَ لِعُمَرَ أَرَاکَ مُغْتَمّاً فَقَالَ وَ کَیْفَ لَا أَغْتَمُّ یَا ابْنَ عَمِّ رسولالله (صلی الله علیه و آله) وَ هَذَا الْکَافِرُ یَسْأَلُنِی عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ وَ عَمَّا لَیْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَهَلْ لَکَ فِی هَذَا شَیْءٌ یَا أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ نَعَمْ قَالَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ وَ إِلَّا وَ قَدْ تَصَدَّعَ قَلْبِی فَقَدْ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بَابُهَا فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یَدْخُلَ الْمَدِینَةَ فَلْیَقْرَعِ الْبَابَ فَقَالَ أَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ فَلَا یَعْلَمُ اللَّهُ أَنَّ لَهُ شَرِیکاً وَ لَا وَزِیراً وَ لَا صَاحِبَهًًْ وَ لَا وَلَداً وَ شَرَحَهُ فِی الْقُرْآنِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ.
امام علی (علیه السلام)- ابومَلیح هُذَلی از پدرش نقل کرده است: نزد عمربنخطاب نشسته بودیم که مردی از روم بر ما وارد شد و به عمر گفت: «تو از عربها (مسلمانان) هستی»؟ عمر جواب داد: «آری»! مرد رومی گفت: «از تو دربارهی سه چیز سؤال میکنم. اگر توانستی جواب بدهی به تو ایمان آورده و پیامبرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را تصدیق میکنم»! عمر گفت: «ای کافر! از هرچه میخواهی بپرس ای کافر»! مرد رومی گفت: «بگو آن چیست که خدا نمیداند و آن چیزی است که خدا ندارد؛ و آن چیزی است که در پیشگاه خدا نیست»؟ عمر گفت: «چیزی جز کفر بر زبانت جاری نکردی»! در این هنگام برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علیّبنابیطالب (علیه السلام) بر ما وارد شد و رو به عمر فرمود: «تو را گرفته و پریشان میبینم»! عمر گفت: «ای پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چگونه گرفته و پریشان نباشم؛ حال آنکه این مرد دربارهی آنچه خدا نمیداند و آنچه خدا ندارد و آنچه در پیشگاه خدا نیست سؤال میپرسد؟! ای اباالحسن (علیه السلام)! آیا تو جوابی در این مورد داری»؟ فرمود: «آری»! عمر گفت: «خدا اندوه تو را برطرف سازد که اگر جوابی نداشتی قلبم [از ناراحتی] شکافته میشد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حق گفت که: من شهر علم و علی دروازهی آن است. پس هرکس که میخواهد وارد شهری شود باید دروازهی آن را بکوبد». علی (علیه السلام) فرمود: «آنچه خدا نمیداند شریک، وزیر، همسر و فرزند برای خودش است و این مطلب را در [این آیه از] قرآن بیان فرموده است: قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فیِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فیِ الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالیَ عَمَّا یُشْرِکُون».