آیه إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ [18]
مگر آنكس كه استراق سمع كند [و دزدانه گوش فرا دهد] كه «شهابى آشكار» او را تعقيب مىكند [و مىراند].
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ذَاتَ لَیْلَهًٍْ إِذْ رُمِیَ بِنَجْمٍ فَاسْتَنَارَ فَقَالَ لِلْقَوْمِ مَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ فِی الْجَاهِلِیَّهًِْ إِذَا رَأَیْتُمْ مِثْلَ هَذَا قَالُوا کُنَّا نَقُولُ مَاتَ عَظِیمٌ وَ وُلِدَ عَظِیمٌ قَالَ فَإِنَّهُ لَا یُرْمَی بِهِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لِحَیَاهًِْ أَحَدٍ وَ لَکِنْ رَبُّنَا إِذَا قَضَی أَمْراً سَبَّحَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ قَالُوا قَضَی رَبُّنَا بِکَذَا فَیَسْمَعُ ذَلِکَ أَهْلُ السَّمَاءِ الَّتِی تَلِیهِمْ فَیَقُولُونَ ذَلِکَ حَتَّی یَبْلُغَ ذَلِکَ أَهْلَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَیَسْتَرِقُ الشَّیَاطِینُ السَّمْعَ فَرُبَّمَا اعْتَلَقُوا شَیْئاً فَأَتَوْا بِهِ الْکَهَنَهًَْ فَیَزِیدُونَ وَ یَنْقُصُونَ فَتُخْطِئُ الْکَهَنَهًُْ وَ تُصِیبُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ مَنَعَ السَّمَاءَ بِهَذِهِ النُّجُومِ فَانْقَطَعَتِ الْکِهَانَهًُْ فَلَا کِهَانَهًَْ.
امام علی (علیه السلام)- شبی همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم که ناگهان ستارهای [از آسمان] پرتاب شد و برقی زد. حضرت به اطرافیان فرمود: «وقتی در زمان جاهلیّت مانند چنین صحنهای را میدیدید چه میگفتید»؟ عرض کردند، میگفتیم: «شخص بزرگی از دنیا رفته و [یا] شخص بزرگی به دنیا آمده است». فرمود: «ستارهها بهخاطر مرگ و زندگی کسی پرتاب نمیشوند؛ بلکه چون پروردگارمان فرمان وجود چیزی را صادر کند، حاملان عرش الهی خدا را تسبیح کرده و گویند: «پروردگارمان فرمان وجود فلانچیز را صادر نمود»، اهل آسمانِ پایینِ عرش این سخن را میشنوند و همین سخن را تکرار میکنند تا اینکه خبر به اهل آسمان دنیا میرسد؛ [در آنجا] شیاطین، دزدانه گوش فرا میدهند و چهبسا مقداری از خبر را بهدست میآورند و آن را به پیشگویان منتقلکرده و آن را کم و زیاد میکنند، در نتیجه پیشگویان گاهی خطا کرده و گاهی درست پیشگویی میکنند. تا اینکه خداوند عزّوجلّ آسمان را بهوسیلهی این ستارگان [از استراقسمع شیاطین] حفظ نمود و در نتیجه [راهِ] پیشگویی بسته شد و دیگر خبردادن از آینده وجود ندارد».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ: یَا عَبْدَ السَّلَامِ احْذَرِ النَّاسَ وَ نَفْسَکَ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَمَّا النَّاسُ فَقَدْ أَقْدِرُ عَلَی أَنْ أَحْذَرَهُمْ وَ أَمَّا نَفْسِی فَکَیْفَ قَالَ إِنَّ الْخَبِیثَ یَسْتَرِقُ السَّمْعَ یَجِیئُک فَیَسْتَرِقُ ثُمَ یَخْرُجُ فِی صُورَهًِْ آدَمِیٍ فَیَقُولُ قَالَ عَبْدُ السَّلَامِ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی هَذَا مَا لَا حِیلَهًَْ لَهُ قَالَ هُوَ ذَاک.
امام صادق (علیه السلام)- عبدالسّلام از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود:»ای عبدالسّلام! از مردم و خودت بپرهیز»! عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! من میتوانم از مردم پرهیز کنم، امّا از خودم چگونه»؟ فرمود: «شیطان پلید که استراقسمع میکند نزد تو میآید و سخن تو را دزدانه گوش میدهد؛ سپس به شکل انسانی در میان مردم ظاهر شده و میگوید: عبدالسّلام چنین گفت». عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! از این کار راه فراری وجود ندارد»! فرمود: «این است که گفتم [از خودت پرهیز کن]».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- رُوِیَ عَنْ آمِنَهًَْ أُمِّ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهَا قَالَتْ لَمَّا حَمَلْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمْ أَشْعُرْ بِالْحَمْلِ وَ لَمْ یُصِبْنِی مَا یُصِیبُ النِّسَاءَ مِنْ ثِقَلِ الْحَمْلِ وَ رَأَیْتُ فِی نَوْمِی کَأَنَّ آتِیاً أَتَانِی فَقَالَ لِی قَدْ حَمَلْتِ بِخَیْرِ الْأَنَامِ ثُمَّ وَضَعْتُهُ یَتَّقِی {قابض} الْأَرْضَ بِیَدَیْهِ وَ رُکْبَتَیْهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ خَرَجَ مِنِّی نُورٌ أَضَاءَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ رُمِیَتِ الشَّیَاطِینُ بِالنُّجُومِ وَ حُجِبُوا مِنَ السَّمَاءِ وَ رَأَتْ قُرَیْشٌ الشُّهُبَ تَتَحَرَّکُ وَ تَزُولُ وَ تَسِیرُ فِی السَّمَاءِ فَفَزِعُوا وَ قَالُوا هَذَا قِیَامُ السَّاعَهًِْ وَ اجْتَمَعُوا إِلَی الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَهًِْ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً مُجَرَّباً فَسَأَلُوهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ انْظُرُوا إِلَی هَذِهِ النُّجُومِ الَّتِی یُهْتَدَی بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ فَإِنْ کَانَتْ قَدْ زَالَتْ فَهِیَ السَّاعَهًُْ وَ إِنْ کَانَتْ هَذِهِ ثَابِتَهًًْ فَهُوَ لِأَمْرٍ قَدْ حَدَثَ وَ کَانَ بِمَکَّهًَْ رَجُلٌ یَهُودِیٌّ یُقَالُ لَهُ یُوسُفُ فَلَمَّا رَأَی النُّجُومَ تَتَحَرَّکُ وَ تَسِیرُ فِی السَّمَاءِ خَرَجَ إِلَی نَادِی قُرَیْشٍ فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ! هَلْ وُلِدَ مِنْکُمُ اللَّیْلَهًَْ مَوْلُودٌ فَقَالُوا لَا فَقَالَ أَخْطَأْتُمْ وَ التَّوْرَاهًِْ قَدْ وُلِدَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهًِْ آخِرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَفْضَلُهُمْ وَ هُو الَّذِی نَجِدُهُ فِی کُتُبِنَا أَنَّهُ إِذَا وُلِدَ ذَلِکَ النَّبِیُ رُجِمَتِ الشَّیَاطِینُ وَ حُجِبُوا مِنَ السَّمَاءِ فَرَجَعَ کُلُّ وَاحِدٍ إِلَی مَنْزِلِهِ یَسْأَلُ أَهْلَهُ فَقَالُوا قَدْ وُلِدَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ابْنٌ، فَقَالَ الْیَهُودِیُّ اعْرِضُوهُ عَلَیَّ، فَمَشَوْا مَعَهُ إِلَی بَابِ آمِنَهًَْ فَقَالُوا لَهَا أَخْرِجِی ابْنَکِ یَنْظُرُ إِلَیْهِ هَذَا الْیَهُودِیُّ فَأَخْرَجَتْهُ فِی قِمَاطِهِ فَنَظَرَ فِی عَیْنَیْهِ وَ کَشَفَ عَنْ کَتِفِهِ فَرَأَی شَامَهًًْ سَوْدَاءَ عَلَیْهِ شَعَرَاتٌ فَسَقَطَ إِلَی الْأَرْضِ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَضَحِکُوا مِنْهُ فَقَالَ أَ تَضْحَکُونَ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ هَذَا نَبِیُّ السَّیْفِ لَیُبِیدَنَّکُمْ وَ ذَهَبَتِ النُّبُوَّهًُْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَی آخِرِ الْأَبَدِ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ یَتَحَدَّثُونَ بِخَبَرِ الْیَهُودِیِّ فَلَمَّا رُمِیَتِ الشَّیَاطِینُ بِالنُّجُومِ وَ أَنْکَرُوا ذَلِکَ اجْتَمَعُوا إِلَی إِبْلِیسَ فَقَالُوا قَدْ مُنِعْنَا مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ رُمِینَا بِالشُّهُبِ فَقَالَ اطْلُبُوا فَإِنَّ أَمْراً قَدْ حَدَثَ فِی الدُّنْیَا فَرَجَعُوا وَ قَالُوا لَمْ نَرَ شَیْئاً فَقَالَ إِبْلِیسُ أَنَا لَهُ بِنَفْسِی فَجَالَ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْحَرَمِ فَرَآهُ مَحْفُوفاً بِالْمَلَائِکَهًِْ وَ جَبْرَئِیلُ عَلَی بَابِ الْحَرَمِ بِیَدِهِ حَرْبَهًٌْ فَأَرَادَ إِبْلِیسُ أَنْ یَدْخُلَ فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ اخْسَأْ یَا مَلْعُونُ فَجَاءَ مِنْ قِبَلِ حِرَاءَ فَصَارَ مِثْلَ الصَّدِّ ثُمَّ قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ حَرْفٌ أَسْأَلُکَ عَنْهُ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ مَا هَذَا وَ مَا اجْتِمَاعُکُمْ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ هَذَا نَبِیُّ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ قَدْ وُلِدَ وَ هُوَ آخِرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَفْضَلُهُمْ قَالَ هَلْ لِی فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِی أُمَّتِهِ قَالَ بَلَی قَالَ قَدْ رَضِیت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از آمنه مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت است که گفت: «زمانیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آبستن بودم، احساس آبستنی نمیکردم و همچون زنان دیگر، دچار سنگینی بارداری نبودم؛ و در خواب دیدم گویا کسی نزدم آمد و به من گفت: «بهترین مردمان را باردار شدهای». هنگامیکه او را به دنیا آوردم با دستها و زانوهایش خود را از زمین بلند کرد و سرش را رو بهسوی آسمان گرفت و [در آن میان] پرتو درخشانی از من نمایان شد که فضای میان آسمان و زمین را روشن کرد و شیاطین با ستارهها رانده شدند و از ورود به آسمان منع شدند. قریش وقتی حرکت شهابها در آسمان و افتادن آنها را دیدند، ترسیدند و گفتند: «قیامت برپا شده است». همگی نزد ولیدبنمغیره جمع شدند که پیرمردی باتجربه بود و از او دربارهی این حوادث پرسیدند. ولید گفت: «به ستارگانیکه راهها در تاریکیهای خشکی و دریا به کمک آنها پیدا میشود بنگرید، اگر آنها ناپدید شدهاند قیامت فرا رسیده است و اگر در جای خویش پابرجا هستند اتّفاق جدیدی رخ داده است». در مکّه مردی یهودی به نام یوسف بود؛ چون دید ستارگان در آسمان به حرکت درآمدهاند به محلّ اجتماع قریش رفته و [به آنها] گفت: «ای قریشیان! آیا امشب در میان شما کودکی متولّد شده است»؟ گفتند: «نه». گفت: «به تورات قسم که اشتباه میکنید! در این شب آخرین و بهترین پیامبران متولّد شده است و در کتابهای ما چنین آمده که چون این پیامبر به دنیا بیاید، شیاطین [با ستارهها] رانده شده و از آسمان دور میشوند». پس هریک از قریشیان به خانهی خود بازگشت و از اهل خود در اینباره پرسوجو کرد. آنها گفتند: «عبداللهبنعبدالمطّلب صاحب پسری شده است». آن یهودی گفت: «او را به من نشان دهید». قریش همراه او به خانهی آمنه رفتند و به آمنه گفتند: «پسرت را بیرون بیاور تا این یهودی او را ببیند»! آمنه قنداق نوزاد را بیرون آورد. یهودی در چشمان نوزاد نگریست و پوشش شانهی او را کناری زد و خال سیاهی را دید که چند مو بر آن بود و با دیدنآن بیهوش بر زمین افتاد. قریشیان به او خندیدند. یهودی گفت: «ای قریشیان! آیا میخندید؟! این پیامبرِ شمشیر است (با شمشیر قیام میکند) و شما را نابود خواهد کرد؛ پیامبری و نبوّت تا ابد از بنیاسرائیل خارج شد». مردم پراکنده شدند درحالیکه از جریان این یهودی سخن میگفتند. [از سوییدیگر] چون شیاطین بهوسیلهی ستارگان رانده شدند و این مسأله برایشان تازگی داشت همگی نزد ابلیس گرد آمدند و گفتند: «از ورود ما به آسمان جلوگیری شد و ما با شهاب سنگ رانده شدیم»! ابلیس گفت:»حتماً در دنیا اتّفاق مهمّی رخ داده است، بگردید و آن را بیابید». شیاطین [پراکنده شدند و کمی بعد] برگشتند و گفتند: «ما چیزی ندیدیم». ابلیس گفت: «من خود باید بهدنبال آن بروم»؛ و میان مشرق و مغرب را گشت تا اینکه به حرم رسید و آن را پوشیده از فرشتگان یافت و جبرئیل را دید که بر در حرم ایستاده و نیزهای به دست دارد. ابلیس خواست وارد حرم شود که جبرئیل بر سر او فریادی زد و گفت: «دور شو ای ملعون»! ابلیس بهشکل گنجشکی از جانب کوه حراء وارد شد و گفت: «ای جبرئیل! از تو سؤالی دارم». جبرئیل گفت: «چه میخواهی»؟ پرسید: «چه اتّفاقی افتاده است و برای چه در دنیا گرد هم آمدهاید»؟ گفت: «پیامبر این امّت متولّد شده است و او آخرین و بهترین پیامبران است». ابلیس پرسید: «آیا من میتوانم او را فریب بدهم»؟ جبرئیل گفت: «نه». پرسید: «امّتش را چطور»؟ گفت: «آری». ابلیس گفت: «خشنود شدم».
الصّادق (علیه السلام)- وَ أَمَّا أَخْبَارُ السَّمَاءِ فَإِنَ الشَّیَاطِینَ کَانَتْ تَقْعُدُ مَقَاعِدَ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ إِذْ ذَاکَ وَ هِیَ لَا تَحْجُبُ وَ لَا تُرْجَمُ بِالنُّجُومِ وَ إِنَّمَا مُنِعَتْ مِنِ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ لِئَلَّا یَقَعَ فِی الْأَرْضِ سَبَبٌ یُشَاکِلُ الْوَحْیَ مِنْ خَبَرِ السَّمَاءِ وَ لُبِسَ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ مَا جَاءَهُمْ عَنِ اللَّهِ لِإِثْبَاتِ الْحُجَّهًِْ وَ نَفْیِ الشَّبَهِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ یَسْتَرِقُّ الْکَلِمَهًَْ الْوَاحِدَهًَْ مِنْ خَبَرِ السَّمَاءِ بِمَا یَحْدُثُ مِنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ فَیَخْتَطِفُهَا ثُمَّ یَهْبِطُ بِهَا إِلَی الْأَرْضِ فَیَقْذِفُهَا إِلَی الْکَاهِنِ فَإِذَا قَدْ زَادَ مِنْ کَلِمَاتٍ عِنْدَهُ فَیَخْتَلِطُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ فَمَا أَصَابَ الْکَاهِنَ مِنْ خَبَرٍ مِمَّا کَانَ یُخْبِرُ بِهِ فَهُوَ مَا أَدَّاهُ إِلَیْهِ شَیْطَانُهُ مِمَّا سَمِعَهُ وَ مَا أَخْطَأَ فِیهِ فَهُوَ مِنْ بَاطِلِ مَا زَادَ فِیهِ فَمُذْ مُنِعَتِ الشَّیَاطِینُ عَنِ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ انْقَطَعَتِ الْکِهَانَهًُْ ... فَقَالَ کَیْفَ صَعِدَتِ الشَّیَاطِینُ إِلَی السَّمَاءِ وَ هُمْ أَمْثَالُ النَّاسِ فِی الْخِلْقَهًِْ وَ الْکَثَافَهًِْ وَ قَدْ کَانُوا یَبْنُونَ لِسُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ مِنَ الْبِنَاءِ مَا یَعْجِزُ عَنْهُ وُلْدُ آدَمَ قَالَ غَلَّظُوا لِسُلَیْمَان کَمَا سُخِّرُوا وَ هُمْ خَلْقٌ رَقِیقٌ غِذَاؤُهُمُ التَّنَسُّمُ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ صُعُودُهُمْ إِلَی السَّمَاءِ لِاسْتِرَاقِ السَّمْعِ وَ لَا یَقْدِرُ الْجِسْمُ الْکَثِیفُ عَلَی الِارْتِقَاءِ إِلَیْهَا إِلَّا بِسُلَّمٍ أَوْ سَبَب.
امام صادق (علیه السلام)- [در گفتگوی امام صادق (علیه السلام) و شخص زندیق آمده است که امام (علیه السلام) فرمود:] و امّا اخبار [ی که از] آسمان [به پیشگو میرسیده] اینگونه بوده که شیاطین در مکانهایی [از آسمان] برای استراقسمع مینشستند، زیرا در گذشته نه شیاطین [از استراقسمع] منع میشدند و نه بهوسیلهی ستارگان رانده میشدند و [بعدها] به دلیل اینکه چیزی از خبر آسمان که شبیه وحی باشد [بهوسیلهی شیاطین] به زمین منتقل نشده و باعث نگردد اهل زمین پیرامون آنچه از جانب خداوند برای اثبات حجّت و نفی شبهه (چیزی که موجب اشتباه حقّ و باطل شود) فرستاده میشود دچار اشتباه گردند، شیاطین از استراق سمع بازداشته شدند. و شیطان کارش چنین بود که یک کلمه از اخبار آسمان پیرامون آنچه قرار بود خداوند در مورد مخلوقاتش انجام دهد را دزدانه گوش داده و آن را میربود، سپس آن را به زمین آورده و به پیشگو منتقل میکرد و گاهی اوقات از جانب خودش کلماتی به آن میافزود و در نتیجه، حقّ و باطل مخلوط میگشت. پس اخباریکه پیشگو بیان میکرد و درست از آب در میآمد چیزی بوده که شیطان [از آسمان] شنیده و [بدون کم و کاست] به او منتقل کرده؛ و آنچه اشتباه در میآمد چیزی بوده که شیطان از خودش افزوده است. بنابراین از زمانیکه شیاطین از استراقسمع منع گردیدند [راهِ] پیشگویی نیز قطع گردید. و امروزه آنچه شیاطین به پیشگویان منتقل میکنند خبرهایی از مردم پیرامون سخنانی است که بر زبان جاری میکنند و [یا] کارهاییاست که میخواهند [در آینده] انجام دهند؛ و شیاطین به یکدیگر اخباری پیرامون حوادثی که در آینده رخ خواهد داد منتقل میکنند، همچون سرقتی که یک دزد انجام میدهد، قاتلی که قتلی مرتکب میشود و کسی که پنهان میگردد. و شیاطین نیز همچون انسانها راستگو و دروغگو هستند. مرد زندیق پرسید: «چگونه شیاطین به آسمان بالا میرفتند با اینکه در آفرینش و داشتن جسم مادی همچون انسانها هستند؛ و [به همینخاطر] در گذشته میتوانستند برای سلیمانبنداوود (علیها السلام) ساختمانهایی بسازند که بنیآدم از ساختن آنها ناتوانند»؟! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آنها در ابتدا موجودی لطیف [بدون جسم مادّی] بودند بهطوری که غذایشان نسیم هوا بود و چون برای سلیمان (علیه السلام) مسخّر شدند به موجودی دارای جسم مادّی [همچون انسان] تبدیل شدند؛ و دلیل بر اینکه آنها موجودی لطیف بودند این است که برای استراقسمع به آسمان صعود میکردند و موجودیکه دارای جسم مادّی باشد نمیتواند به کمک نردبان یا هر وسیلهی دیگری به آسمان بالا برود».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- لَقَدْ رُئِیَ الْمَلَائِکَهًُْ لَیْلَهًَْ وُلِدَ تَصْعَدُ وَ تَنْزِلُ وَ تُسَبِّحُ وَ تُقَدِّسُ وَ تَضْطَرِبُ النُّجُومُ وَ تَتَسَاقَطُ عَلَامَهًًْ لِمِیلَادِهِ وَ لَقَدْ هَمَّ إِبْلِیسُ بِالظَّعْنِ فِی السَّمَاءِ لِمَا رَأَی مِنَ الْأَعَاجِیبِ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهًِْ وَ کَانَ لَهُ مَقْعَدٌ فِی السَّمَاءِ الثَّالِثَهًِْ وَ الشَّیَاطِینُ یَسْتَرِقُونَ السَّمْعَ فَلَمَّا رَأَوُا الْعَجَائِبَ أَرَادُوا أَنْ یَسْتَرِقُوا السَّمْعَ فَإِذَا هُمْ قَدْ حُجِبُوا مِنَ السَّمَاوَاتِ کُلِّهَا وَ رُمُوا بِالشُّهُبِ دَلَالَهًًْ لِنُبُوَّتِه.
امام علی (علیه السلام)- [در ضمن روایتی که در آن، مردی یهودی پیرامون معجزات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤالاتی نمود، آمده است که حضرت فرمود]: و در شب میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرشتگان درحالی دیده شدند که [به آسمان] بالا رفته و [به زمین] پایین میآیند و مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند و ستارگان به لرزه درآمده و سقوط میکنند؛ و همهی اینها از نشانههای میلاد آن حضرت (صلی الله علیه و آله) بود. و چون ابلیس که در آسمان سوّم برای خود جایگاهی داشت آن صحنههای عجیب را در آن شب دید، تصمیم به رفتن به آسمان گرفت و دیگر شیاطین که کارشان استراقسمع بود خواستند که [در آن شب نیز به آسمان رفته و] استراقسمع کنند ولی جملگی از [رفتن به] آسمانها منع و با شهابها رانده شدند و اینها همه دلائل نبوّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود.
الکاظم (علیه السلام)- فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ لِلْحِمْیَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَذْکُرُ فِیهِ آیاتِ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله)، یَقُولُ فِیهِ مُخَاطِباً لِنَفَرٍ مِنَ الْیَهُودِ: أَمَّا أَوَّلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَنْتُمْ تُقِرُّونَ أَنَ الْجِنَ کَانُوا یَسْتَرِقُونَ السَّمْعَ قَبْلَ مَبْعَثِهِ فَمُنِعَتْ فِی أَوَانِ رِسَالَتِهِ بِالرُّجُومِ وَ انْقِضَاضِ النُّجُومِ وَ بُطْلَانِ الْکَهَنَهًِْ وَ السَّحَرَهًِْ.
امام کاظم (علیه السلام)- در قربالاسناد با سندش از امام کاظم (علیه السلام) حدیثی طولانی ذکر شده که در آن نشانههای روزی در سنّ پنج سالگی در محضر [پدرم] امام صادق (علیه السلام) بودم که گروهی از یهودیان به محضرش وارد شده و گفتند: «به پیامبر شما چه معجزاتی داده شد که باعث از بینرفتن شک از دلهای مردم گردید»؟ من گفتم: «معجزات فراوانی داده شد ... اوّلین آنها همان است که خود شما [نیز] اعتراف دارید که جنّیان قبل از بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، [در آسمانها] استراقسمع میکردند و در ابتدای پیامبری آن حضرت بود که با راندهشدن و فرودآمدن ستارگان [بر سرشان] از اینکار منع شدند و [در نتیجه] پیشگویی و جادوگری باطل گردید».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَقَامَ رَصَداً مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَی نِقَابِهَا.
امام علی (علیه السلام)- و [خداوند] بر هر راه و شکافی از آسمان، نگهبانی از شهابهای روشن گماشت.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّهًِْ کَهَنَهًٌْ وَ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ شَیْطَانٌ، فَکَانَ یَقْعُدُ مِنَ السَّمَاءِ مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَیَسْتَمِعُ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ مَا هُوَ کَائِنٌ فِی الْأَرْضِ، فَیَنْزِلُ وَ یُخْبِرُ بِهِ الْکَاهِنَ فَیُفْشِیهِ الْکَاهِنُ إِلَی النَّاسِ. فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عِیسَی (علیه السلام) مُنِعُوا مِنْ ثَلَاثِ سَمَاوَاتٍ، وَ لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مُنِعُوا مِنَ السَّمَاوَاتِ کُلِّهَا وَ حُرِسَتِ السَّمَاءُ بِالنُّجُومِ وَ الشِّهَابِ مِنْ مُعْجِزَاتِ نَبِیِّنَا (صلی الله علیه و آله) لِأَنَّهُ لَمْ یُرَ قَبْلَ زَمَانِهِ. وَ قِیلَ: إِنَّ الشِّهَابَ یَقْتُلُ الشَّیَاطِینَ. وَ قِیلَ: لَا یَقْتُلُهُمْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- در زمان جاهلیّت پیشگویانی وجود داشتند که هریک شیطانی داشت و آن شیطان همواره در آسمان در محلهایی برای شنیدن [اخبار و سخنان فرشتگان] مینشست و آنچه را که قرار بود در زمین واقع شود از فرشتگان میشنید؛ سپس فرود میآمد و به آن پیشگو خبر میداد و آن پیشگو نیز خبر را برای مردم افشا میکرد. چون خداوند حضرت عیسی (علیه السلام) را به پیامبری برانگیخت، شیاطین از سه آسمان منع شدند و آنگاه که حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) مبعوث شد از همهی آسمانها منع شدند و آسمان با ستارگان، حفظ و حراست میشد و [راندهشدن شیاطین با] شهاب از معجزات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است چراکه این پدیده قبل از زمان ایشان دیده نشده است. شهاب [شیاطین را] تباه میسازد و میسوزاند، ولی [آنها را] نمیکشد.