آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ [94]
آنچه را مأموريت دارى، آشكار ساز؛ و از مشركان روىگردان [و به آنها اعتنا نكن].
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- دَخَلَ النبی (صلی الله علیه و آله) مَنْزِلَهُ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِ بَابَهُ مُغْتَمّاً لِقَوْلِهِمْ فَأَتَاهُ جبرئیل (علیه السلام) عَنِ اللَّهِ سَاعَتَهُ فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) السَّلَامُ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَقُولُ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ یَعْنِی أَظْهِرْ أَمْرَکَ لِأَهْلِ مَکَّهًَْ وَ ادْعُهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ.
امام علی (علیه السلام)- پیامبر (صلی الله علیه و آله) از سر حزن و اندوه از کلام ایشان به خانهی خود رفت و در را قفل کرد. امّا جبرئیل همان ساعت از جانب خدا نزد او آمد و گفت: «سلام (یکی از نامهای خداوند) بر تو سلام فرستاده و میفرماید: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمشْرِکِینَ یعنی امر و کار خود را برای اهل مکّه ظاهر کن و آنها را به ایمان بخوان».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- فَإِنَّهَا نَزَلَتْ بِمَکَّهًَْ بَعْدَ أَنْ نُبِّئَ رَسُولُاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِثَلَاثِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ النُّبُوَّهًَْ نَزَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ أَسْلَمَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ ثُمَّ أَسْلَمَتْ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) زَوْجَهًُْ النبی (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ دَخَلَ أَبُوطَالِبٍ إِلَی النبی (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ یُصَلِّی وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بِجَنْبِهِ وَ کَانَ مَعَ أَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) جَعْفَرٌُ (رحمة الله علیه) فَقَالَ لَهُ أَبُوطَالِبٍ (علیه السلام) صَلِّ جَنَاحَ ابْنِعَمِّکَ فَوَقَفَ جَعْفَر (رحمة الله علیه) عَلَی یَسَارِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَبَدَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ بَیْنِهِمَا فَکَانَ یُصَلِّی رَسُولُاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ جَعْفَرٌ (رحمة الله علیه) وَ زَیْدُبْنُحَارِثَهًَْ وَ خَدِیجَهًُْ (سلام الله علیها) فَلَمَّا أَتَی لِذَلِکَ سِنُونَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ* إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ وَ کَانَ الْمُسْتَهْزِءُونَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَمْسَهًًْ الولیدبنالمغیرهًْ وَ الْعَاصَبْنَوَائِلٍ وَ الْأَسْوَدَبْنَالْمُطَّلِبِ وَ الْأَسْوَدَبْنَعَبْدِ یَغُوثَ وَ الْحَارِثَبْنَطَلَاطِلَهًَْ الْخُزَاعِیَّ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمشْرِکِینَ* إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمسْتَهْزِئِینَ این آیه، سه سال بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مکّه نازل شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز دوشنبه مبعوث شد و علی (علیه السلام) روز سه شنبه اسلام آورد، سپس خدیجه بِنت خُوَیلِد، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله)، اسلام را پذیرفت. ابوطالب همراه جعفر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و دید حضرت نماز میخواند و علی (علیه السلام) کنار او ایستاده است. به جعفر گفت: «کنار پسر عمویت نماز بگزار»! جعفر سمت چپ ایستاد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) میان علی (علیه السلام) و جعفر قرار گرفت. پس از آن پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز میخواند و علی (علیه السلام) و جعفر و زیدبنحارثه و خدیجه (سلام الله علیها) به حضرت اقتدا میکردند. بعد از سه سال خداوند فرمود: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکِینَ* إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمسْتَهْزِئِینَ آنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مسخره میکردند، پنج نفر بودند: ولیدبنمُغیره، عاصبنوائل، اسودبنمُطَّلِب و اسودبنعبد یَغُوث و حارثبنطُلاطِله خُزاعی».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ لَمَّا أَتَی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) زَمَانٌ عِنْدَ ذَلِکَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ فَخَرَجَ رَسُولُاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَامَ عَلَی الْحِجْرِ وَ قَالَ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ یَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَهًِْ اللَّهِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ وَ أَدْعُوکُمْ إِلَی شَهَادَهًِْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَجِیبُونِی تَمْلِکُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَ تَدِینُ لَکُمْ بِهَا الْعجمُ وَ تَکُونُونَ مُلُوکاً فَاسْتَهْزَءُوا مِنْهُ وَ ضَحِکُوا وَ قَالُوا جُنَّ مُحَمَّدبْنُعَبْدِاللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ آذَوْهُ بِأَلْسِنَتِهِمْ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- چون پس از آن، سه سال بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گذشت، خداوند بر او نازل فرمود: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکِینَ. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیرون رفت و بر حجر (در گوشه شمالی کعبه) ایستاد و فرمود: «ای جماعت قریش و ای جماعت عرب! شما را به پرستش خداوند و کنار گذاشتن شریکها و بتها فرا میخوانم و شما را دعوت میکنم تا گواهی دهید هیچ خدایی جز الله نیست؛ چراکه من فرستادهی خدا هستم. پس مرا اجابت کنید تا بر عرب فرمانروا شوید و عجم به فرمانتان درآید و پادشاهان بهشت شوید». آنها آن حضرت را ریشخند کردند و خندیدند و گفتند: «محمّد پسر عبد الله دیوانه شده». و او را با زبانهایشان آزردند.
الصّادق (علیه السلام)- اکْتَتَمَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِمَکَّهًَْ مُخْتَفِیاً خَائِفاً خَمْسَ سِنِینَ لَیْسَ یُظْهِرُ أَمْرَهُ وَ عَلِیٌ (علیه السلام) مَعَهُ وَ خَدِیجَهًُْ ثُمَّ أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَصْدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ فَظَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَظْهَرَ أَمْرَهُ.
امام صادق (علیه السلام)- حلبی از امام صادق (علیه السلام) روایت میکند که فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پنج سال در مکّه مخفی و خائف و نهان بود و امرش را اظهار نمیکرد و تنها علی (علیه السلام) و خدیجه (سلام الله علیها) همراه او بودند، سپس خدای تعالی فرمان داد که رسالتش را آشکار کند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ظهور کرد و امرش را آشکار فرمود».
الصّادق (علیه السلام)- مَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِمَکَّهًَْ بَعْدَ مَا جَاءَهُ الْوَحْیُ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ثَلَاثَ عَشْرَهًَْ سَنَهًًْ مِنْهَا ثَلَاثُ سِنِینَ مُخْتَفِیاً خَائِفاً لَا یُظْهِرُ حَتَّی أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یَصْدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ فَأَظْهَرَ حِینَئِذٍ الدَّعْوَهًْ.
امام صادق (علیه السلام)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بعد از آنکه وحی بر او نازل شد، سیزده سال درنگ کرد که سه سال آن را مخفی و خائف بود و ظاهر نمیشد تا آنکه خدای تعالی فرمان داد که رسالتش را آشکار کند و در این هنگام دعوت را اظهار کرد.
الصّادق (علیه السلام)- قِیلَ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ فِی أَمْرِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَإِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ.
امام صادق (علیه السلام)- به پیامبر (صلی الله علیه و آله) وحی شد که آنچه را که دربارهی علی (علیه السلام) مأمور گشتهای، آشکارا بیان کن که این حقّی از جانب پروردگات است.
الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْجَرِیشِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ أبوعبدالله (علیه السلام) بَیْنَا أَبِی (علیه السلام) یَطُوفُ بِالْکَعْبَهًِْ إِذَا رَجُلٌ مُعْتَجِرٌ قَدْ قُیِّضَ لَهُ فَقَطَعَ عَلَیْهِ أُسْبُوعَهُ حَتَّی أَدْخَلَهُ إِلَی دَارٍ جَنْبَ الصَّفَا فَأَرْسَلَ إِلَیَّ فَکُنَّا ثَلَاثَهًًْ ... فَقَال سَآتِیکَ بِمَسْأَلَهًٍْ صَعْبَهًٍْ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْعِلْمِ مَا لَهُ لَا یَظْهَرُ کَمَا کَانَ یَظْهَرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فَضَحِکَ أَبِی (علیه السلام) وَ قَالَ أَبَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یُطْلِعَ علی علْمِهِ إِلَّا مُمْتَحَناً لِلْإِیمَانِ بِهِ کَمَا قَضَی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنْ یَصْبِرَ عَلَی أَذَی قَوْمِهِ وَ لَا یُجَاهِدَهُمْ إِلَّا بِأَمْرِهِ فَکَمْ مِنِ اکْتِتَامٍ قَدِ اکْتَتَمَ بِهِ حَتَّی قِیلَ لَهُ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ أَنْ لَوْ صَدَعَ قَبْلَ ذَلِکَ لَکَانَ آمِناً وَ لَکِنَّهُ إِنَّمَا نَظَرَ فِی الطَّاعَهًِْ وَ خَافَ الْخِلَافَ فَلِذَلِکَ کَفَّ فَوَدِدْتُ أَنَّ عَیْنَکَ تَکُونُ مَعَ مَهْدِیِّ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هَذِهِ الْأُمَّهًِْ وَ الملائکه بِسُیُوفِ آلِ دَاوُدَ (علیه السلام) بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ تُعَذِّبُ أَرْوَاحَ الْکَفَرَهًِْ مِنَ الْأَمْوَاتِ وَ تُلْحِقُ بِهِمْ أَرْوَاحَ أَشْبَاهِهِمْ مِنَ الْأَحْیَاءِ ثُمَّ أَخْرَجَ سَیْفاً ثُمَّ قَالَ هَا إِنَّ هَذَا مِنْهَا.
امام صادق (علیه السلام)- عبّاسبنجریش از امام جواد (علیه السلام) روایت کرده که ایشان از قول امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پدرم (امام باقر (علیه السلام)) مشغول طواف خانهی کعبه بود که مردی که مقداری از عمّامهی خود را به صورت بسته بود، راه بر او گرفت و نگذاشت هفت مرتبه طواف خود را تمام کند. تا اینکه او را به خانهای نزدیک صفا برد و به من هم پیغام داد تا که با هم، سه نفر شدیم ... گفت: «اینک سؤالی مشکل میکنم؛ بگو این علم چرا همانطور که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آشکار میشد، آشکار نمیشود»؟ پدرم خندید و فرمود: «خداوند امتناع دارد از اینکه بر علمش مطّلع نماید، مگر کسیکه ایمانش را آزموده باشد. چنانکه مقدّر کرده بود پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آزار قریش صبر کند و جز به فرمان خدا با آنها پیکار نکند. مسائل زیادی بود که ایشان پنهان میکرد تا وقتی که دستور رسید: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکِینَ و به خدا سوگند! اگر قبل از این فرمان، علنی مینمود، باز هم در امان بود. ولی مقیّد به انجام دستور بود و از مخالفت میترسید و به همینجهت خودداری میکرد. مایل بودم چشمت به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امّت میافتاد، درحالیکه فرشتگان با شمشیرهای آل داود (بین آسمان و زمیناند و ارواح کفّار مرده را عذاب میکنند و ارواح اشخاص زنده شبیه ایشان را هم، به آنها ملحق مینمایند». در این هنگام آن مرد شمشیری را بیرون آورد و گفت: «آیا این هم از همان شمشیرها است»؟ پدرم فرمود: «به آن خدایی که محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) را برای بشر برانگیخته است، آری».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها قَالَ نَسَخَتْهَا فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ.
امام باقر (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیه: نمازت را زیاد بلند، یا خیلی آهسته نخوان. (اسراء/۱۱۰) فرمود: «این آیه را آیهی فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ، نسخ کرد».